با بررسی چهار قسمت نهاییِ نیم فصل ابتدایی سریال The Walking Dead همراه ما باشید تا در نهایت نگاهی بیندازیم بر تمامی اتفاقات اخیر این مجموعه تلویزیونی.
فکر میکنم که سریال The Walking Dead روزهای زیادی با دوران اوجش فاصله داشته باشد. دقیقا مصادف با ورود بدمنهای ماجرا، کم کم هویت دنیای مردگان متحرک زیر سوال رفت. شاید باورش سخت باشد، اما حالا میخواهم جملهای را به زبان بیاورم که احتمالا قند در دل مخاطبین این مجموعه آب میکند. آمادگی شنیدنش را دارید؟ The Walking Dead شاهکار کرد! این مجموعه در طول یک اپیزود، تمامی ویژگیهایی که سریال مردگان متحرک باید آن را داشته باشد به خورد دوربین داد و صدالبته مخاطب را رسما ضربه فنی کرد. جمله اخیر شنیدنش عجیب و غریب است؛ چرا که تا همین دیروز بر سر حال و روز سریال مرثیه میخواندیم. اما بگذارید میان هر چه که گذشت و آنچه از اپیزود پنجم به بعد دیدیم یک خط قرمز بگذارم و در ادامه بگویم که با یکی از بهترین اپیزودهای چند سال اخیر این مجموعه طرف هستید. هدف دارد، زامبی دارد، سناریو دارد، شخصیت پردازی بینظیری دارد و سرانجام به اتفاقات جالبی هم ختم میشود. از قسمت پنجم تا هفتمِ فصل جاری برای اولین بار سکانسهای کارگردانی شدهای به نمایش در میآید و حتی از آن هم مهمتر، شخصیتهایی نظیر «نیگان» فرصت بیشتری برای خودنمایی بیرون از گود جنگ و خونریزی پیدا کردهاند. در بررسی این سه اپیزود خواهیم گفت که چرا با بخشی از بهترین سکانسهای چند سال اخیر مجموعه طرف هستید.
فصل هشتم در حالی بد شروع شد که خیلیها هنوز هم به مجموعه محبوبشان امید داشتند. افتتاحیه به حدی شلخته و نامنظم بود که نگاه خوشبینانه طرفداران را با خاک یکسان کرد. نتیجه افتتاحیه، اپیزود دوم را حتی از آن هم شلختهتر کرده با این تفاوت که قسمت دوم تقریبا هیچ توجهی به قواعد آخرالزمانی نداشت؛ به روایتی حتی بدتر از افتتاحیه بود. کمی جلوتر از آن، وقتی به قسمت سوم رسیدیم هم با شرایط موجه و قابل قبولی طرف نبودیم. غیبت طولانی مدت نیگان از بطن ماجرا و حضور کمرنگ او شاید یکی از دلایل اصلی این موضوع باشد. همه مشکلات تا نقطهای ادامه یافت که ما و دیگران به آن میگوییم اپیزود پنجم. جایی که به راستی نمیتوان باور داشت با دنبالهای بر فجایع اخیر طرف هستیم؛ درواقع اصلا اینطور نیست. ماجرای اپیزود پنجم درست از جایی شروع میشود که در واقع قسمت سوم تمام شد و اعلام آتش بسی بود بر شرایط ندای وظیفهایوار دنیای سریال The Walking Dead. بر خلاف تصورات، وقتی نیگان و پدر گابریل در یک مخزن در بستهای گرفتار میشوند با سخنرانیهای همیشگی شخصیت منفی این فصل طرف نیستیم. بلکه این سکانس برای بیشتر شناختن دو شخصیت تقریبا ناآشنایی طراحی شده است که جزئیات جالبی را از دنیای آنها با بیننده به اشتراک بگذارد. یک معجون ساخته شده از جنس سریال The Walking Dead است که برنامه ریزی خوبی هم دارد. یکی از بزرگترین مشکلات فصل هفتم این بود که ما با شخصیت منفی بیخودی طرف بودیم. نیگان با وجود آن که حسابی روی اعصاب بود، ولی دلایل قانع کننده برای تبدیل شدن به یک شخصیت منفی قابل قبول را نداشت. چرا که بیننده او و رفتارش را به زور میشناخت. اپیزود پنجم فصل هشتم دقیقا همان کاری را با بیننده میکند که میبایست خیلی زودتر از این اتفاق میافتاد.
فصل هشتم در حالی بد شروع شد که خیلیها هنوز هم به مجموعه محبوبشان امید داشتند. افتتاحیه به حدی شلخته و نامنظم بود که نگاه خوشبینانه طرفداران را با خاک یکسان کرد.
در بستر اتفاقات نیم فصل ابتدایی سریال، نبرد خیر و شر همیشگی دنیای سریال The Walking Dead دستخوش تغییرات جالبی شده است. ما در بررسی فصل گذشته اشاره کردیم که ممکن است سریال حسابی هویت شخصیت منفی را تغییر دهد و از او بیشتر یک مجری قانون بسازد. در آنجا قضاوت ما به این شکل بود که این کار عملا نمیتواند از دل نیگان یک کاراکتر بیادماندنی بیرون بکشد؛ قضاوتی که احتمالا اشتباه بوده است. در جریان اپیزود پنجم ما متوجه میشویم که نیگان چیزی بیشتر از یک سردسته بسیار خشن و بیرحم نیست که از این راه جان انسانهای زیادی را نجات میدهد. نیگان واقعا تبدیل به یک شخصیت دوست داشتنی میشود و احتمالا احساس بیننده دیگر هیچ شباهتی به آن نفرت ابتدایی در فصل هفتم ندارد. چرا که ما بیشتر او را میشناسیم و اشتباهات ریک حالا بیشتر به چشم ما میآید. تصور کنید که شروع تمامی این اتفاقات از حمله ریک به یکی از پایگاههای نیگان شروع شد. اپیزود پنجم از این لحاظ شاهکار کرده است که دیگر بیننده شاهد دو جبهه متفاوت نیست؛ شاهد دو نوع از بازماندگان است که در واقع نابودی هر دو سمت احتمالا لبخند بر لب بیننده نمینشاند. ما میدانیم که اگر روزی نیگان دستش به ریک برسد او را از تاریخ سریال محو خواهد کرد، اما در عین حال این را هم میدانیم که از بعد قسمت پنجم عمیقا دلمان به نابودی نیگان راضی نمیشود.
بزرگترین ویژگی سه اپیزود اخیرمرتبط با شخصیت پردازی کاراکترها است. از یوجین گرفته تا شاه ازیکل و پدر گابریل و حتی خود نیگان، همه و همه زیر سایه پربرکت شخصیت پردازی قرار گرفتهاند. یوجین اگر چه ظاهرا کاراکتر دسته سومی محسوب میشود، اما تاحدودی بعید است که سریال The Walking Dead بدون دلیل قانع کنندهای او را تا اینجای کار زنده نگه داشته باشد. اگر به خاطر داشته باشید، شخصیت یوجین برای اولین بار با اهداف بزرگی معرفی شد؛ او دانشمند نخبهای بود که گویا راه درمانی برای بیماری همهگیر شده یافته است و حالا تصمیم دارد به یک مقصد مشخص رسیده و به این آخرالزمان پایان دهد. کمی از ماجرای معرفی این شخصیت نگذشت که سازندگان او را در قالب یک کاراکتر دروغگو گنجاندند. اما حالا گاهی احساس میکنید که یوجین واقعا نخبه است و کارهایی میکند که فقط از یک دانشمندِ واقعی انتظار میرود. این شخصیت خیلی راحت میتواند دست سریال را بگیرد و آن را بالا بکشد. تمام اینها زمانی معنی پیدا میکند که ما در طول این سه قسمت از وجود یک هلیکوپتر باخبر میشویم! خوب میدانیم که در آسمان دنیای مردگان متحرک، هیچ هلیکوپتری توان پرواز کردن ندارد و حالا این فرظیه به وجود آمده است که شاید در نقطهای از دنیا بیماری مهار شده است. شاید هم نه، این هلیکوپتر متعلق به گروهی از بازماندگان پیشرفتهای است که سریال به زودی قصد معرفی کردنش را دارد. در هر دو صورت اتفاق بزرگی به نظر میرسد.
بزرگترین اتفاق این چند قسمت اخیر در خصوص سکانس پدر گابریل و نیگان است. در همین سکانس نهچندان کوتاه، بیننده به شکل قابل توجهای ضد قهرمان داستان را میپسندد..
بزرگترین اتفاق این چند قسمت اخیر در خصوص سکانس پدر گابریل و نیگان است. در همین سکانس نهچندان کوتاه، بیننده به شکل قابل توجهای ضد قهرمان داستان را میپسندد. احتمالا به این دلیل که نیگان در عرض چند دقیقه به اندازه یک فصل از سریال The Walking Dead رشد میکند و فضاسازی فوق العادهای را در طول این چند دقیقه شاهد هستیم. حتی پدر گابریل که هم بیشتر به اهداف نیگان احترام میگذارد و احتمالا بیننده هم سرانجام مغلوب سخنرانیهای شخصیت منفی داستان میشود. آن سوی ماجرا، دِرل که بیشک یکی از محبوبترین کاراکترهای سریال The Walking Dead است از هر راهی استفاده میکند که به روز مرگ نیگان نزدیکتر شود. و این اتفاقی است که بیننده حالا به واقع خواستارش نیست و حالا که نیگان پس از مدتها به دل مینشیند، هیچکس نمیخواهد که او به این زودیها از مقابل دوربین حذف شود. لذا یک تعامل عجیبی اینجا شکل میگیرد؛ اگر چه دِرل قطعا محبوبتر است، اما او میخواهد یک شخصیت نسبتا جذاب (فقط برای همین سه اپیزود البته!) را از داستان حذف کند و در نتیجه حالا مخاطب با قاطعیت نمیتواند جبهه خودش را تعیین کند. دقیقا همان اتفاق درستی که در فصول ابتدای سریال پیش آمده بود.
البته که سه قسمت اخیر فصل هشتم دائما در سربالایی قرار نمیگیرد و اتفاقا گاهی با کله به زمین میخورد. جایی که فراموش میکند بعضی از کاراکترهایش تا چه اندازه بیمعنی هستند و رفتار شخصیتهایش را نمیسنجند. مثلا شما شخصیت رزیتا و میشون را در نظر بگیرید؛ کماهمیتترین مهرههای داستان و بخوانید نچسبترینشان همین دو شخصیت نامبرده هستند. رفتار رزیتا در خصوص اطرافیانش و آن حس انتقام نچسبی که دارد، اصلا از او یک کاراکتر جذاب نساخته است. شاید بیشتر به آن دلیل که رزیتا توانایی و قابلیت تبدیل شدن به یک شخصیت دسته اول را ندارد. رزیتا تا زمانی که با آبراهام به عنوان یک شخصیت فرعی و دسته دوم یا سوم شناخته میشد تاثیر خودش را آنطور که لازم بود بر روی بیننده میگذاشت، اما حالا که بیشتر در جلوی دوربین میآید و در راس برخی از مهمترین اتفاقات فصل جاری قرار گرفته است شرایط کمی فرق دارد. عجیب است که شخصیت ریک هم حالا به چنین وضعیتی دچار شده و دیگر با آن ریک فصول گذشته طرف نیستیم. در اواخر قسمت پنجم شما ریک را میبینید که تصمیم دارد باری دیگر پای زبالهنشینها را به میدان نبرد باز کند که خود تصمیم احمقانهای است. یا در جریان قسمت پنجم ما کارل را میبینیم که سناریوی مخصوص به خودش را دارد، اما به واقع از اهمیت ناچیزی بهره میبرد.
در مسیر ماجراجوییهای قسمت پنجم الی هفتم فصل جاری خطوط داستانی شلخته، گهگاهی عجیب و در مواردی بیمعنی حکم سقوط آزاد را برای مجموعه دارد. شاید بد نباشد که گاهی تمامی خطوط داستانی در یک نقطه جمع شود و یک روایت منسجم به خورد مخاطب برود. اتفاقا که این روش بهتر جواب میدهد. ما در بررسی اپیزودهای گذشته اشاره کردیم که سریال The Walking Dead با وجود آن که ضربهای جبران ناپذیر از تصمیمات گذشتهاش خورده است، اما گاهی برخی سکانسها میتواند به هویت این مجموعه جانی دوباره ببخشد. اتفاق خوبی که در جریان قسمت پنجم و تا حدودی ششم با آن طرف بودیم. در طول دو قسمت هفتم و هشتم اما مسیر کمی تغییر جهت میدهد و به واقع ثابت میکند که مجموعه The Walking Dead با برنامهریزی دقیقتری همراه شده است. بر روی کاغذ همه چیز ایدهآلتر از چیزی که طرفداران در ابتدای فصل تصور میکردند به نظر میرسد و باید دید آیا سازندگان میتوانند فرمول موفقی که به تازگی آن را کشف کردهاند در ادامه هم حفظ کنند یا خیر. اما درحال حاضر چنان چه در ابتدای مقاله هم اشاره کردم، خبر خوب این است که مجموعه The Walking Dead شرایط لازم برای بازگشت به دوران اوج خودش را ایجاد کرده و کافیست کمی ظرافت و خلاقیت به خرج دهد.
در پایان مخاطب گیم شات بد نیست بداند که تاریخ انتشار قسمت نهم فصل هشتم سریال The Walking Dead برای بازه زمانی یازدهم تا نوزدهم فوریه ارزیابی میشود و باید دید که AMC چند هفته مخاطبین خودش را در انتظار خواهد گذاشت. درحال حاضر خوب میدانیم که هشت قسمت باقی مانده از فصل هشتم تقریبا ارزش انتظار را دارد و باید دید که سازندگان از این فرصت بدست آمده چه استفادهای خواهند برد. ما معمولا در پایان نقد و بررسیهای مرتبط با حوزه سینما نمرهای برای اثر در نظر نمیگیریم، اما بگذارید نیمه ابتدایی فصل هشتم سریال The Walking Dead را از فیلتر گیمشات عبور دهیم و بگوییم که این مجموعه تا به اینجای کار در حد و اندازهِ نمرهای نزدیک به ۷ از ۱۰ بوده است. پس بد نیست گوشهای از مخاطبین گیم شات که مدتی میشود با دنیای این مجموعه خداحافظی کردهاند، فرصتی دوباره به آن داده و تا پایان یک دوم ابتدایی فصل هشتم تحملش کنند. شاید در این شرایط وضعیت برای بیننده حسابی تغییر کند.
شما نیز میتوانید نظرات، پیشنهادات و سوالات خودتان را در رابطه با این مجموعه تلوزیونی با ما به اشتراک بگذارید.