در این فرصت نیم نگاهی میاندازیم به نمایشگاه TGC و تحلیلی خواهیم داشت بر حواشی این رویداد بزرگی ویدئوگیمی کشورمان. با ما در ادامه همراه باشید.
به ندرت در تقویم تاریخ فرهنگ ایرانیان با روزی مواجه میشوید که با محوریت ویدئو گیم نامگذاری شده باشد؛ اساسا ما تا چند وقت گذشته ویدئو گیم را چیزی جز یک سرگرمی خام، آن هم برای عدهای از جماعت مرگ مغزی جامعه که صرفا میخواهند زمانشان با چاشنی هیجان سپری شود نمیپنداشتیم و شاید هماکنون هم تصورات مشابهی نسبت به آن داشته باشیم. به هر حال ویدئو گیم در ایران صنعتی کاملا نو ظهور است و آنقدر از تاریخ تولدش نمیگذرد که حالا انتظار داشته باشیم برایمان بلبلزبانی کند؛ به زور حتی میتواند حرف بزند! شاید در این نقطه از تاریخ فرهنگمان، بیشتر از هر موقعی به هویت ویدئو گیم بها دادهایم. البته که در این اتوبان سر راست و دو طرفه زندگی، برخی از تصورها همچنان راه جادهخاکی پیش میگیرند و هنوز هم عدهای نوازنده، ساز مخالف میزنند اما در مجموع میتوان گفت که جوامع ایرانی به ادراکی هرچند نسبی دست یافتهاند و در این روزها، آدمی یاقوت را با یک همدم واقعی طاق میزند. این روزها در مجلس زمانه، امید به پشت سکو آمده و میکروفون بر دست گرفته و بلندتر از هر زمانی میگوید؛ این گوی و این میدان! ما کشته مردههای هنر، خیلی وقت است در جستجوی این «میدان» سر به جادهخاکیهای زمانه زدهایم. امید بیشتر از هر موقعی شعار میدهد و میگوید؛ گور بابای سیاست! (نویسنده زبانش را لای دو دندان پایین و بالایش گره زده) در دل یک معامله دو سر سود، کافی است که یکی از طرفهای معامله باشید؛ نتیجه کاملا مشخص است. بیایید در ادامه نگاهی نسبتا جامع به اتفاقات و حواشی مهم ویدئو گیم کشورمان بپردازیم؛ آن هم در هفتهای که سخت، کمی تا حدودی ناامید کننده اما در هر صورت، سودمند ظاهر شد.
شاید برای شمایی که مقدمه را با آن ضرب آهنگ ادبی و موزنش قرائت کردید، کمی بحث کلی مطلب عجیب و غریب جلوه کند. بگذارید کمی چایی نخورده پسرخاله شویم؛ خیلی وقت است دلمان میخواهد در رابطه با قدمهای مثبت مسئولان سخن بگوییم. آن هم در حوزهای که به واقع تعداد قدمهای مثبتش دو رقمی نشده است. باور کنید یا خیر، صنعت ویدئو گیم ایرانی از زمان ظهورش تا کنون یک روز خوش به چشم ندیده است. و این خلاصه به رفتار و قواعد سطح بالای جامعه نمیشود، بلکه از خود من و شما نشات میگیرد. مشکل ما این است که هر موقع میخواهیم به دنبال مقصر بگردیم، با ذکر نام متبرک «بسم الله» از بقل دستیمان شروع میکنیم و تا فیها خالدون کره خاکی میرویم. مشکل من و شماییم که سالهای سال است برای تلاشها و زحمات قشری واقعا بی ادعا، ذرهای اهمیت قائل نمیشویم و بزرگترین خیانتمان به دار و ندار این صنعت محبوب، همان حقوق کپی رایتی است که سازنده بومیمان در مصاحبهای میگوید؛ جرات نداریم برای کامپیوترهای خانگی سرگرمی بسازیم! یعنی عملا کارشان به خلاقیت و هنر نمیکشد؛ چرا که برنامه نویس با دستان پر از رعشه کد مینویسد و از گرافیست گرفته تا تک تک عوامل، خودشان هم نمیدانند در حال خلق چه چیزی هستند. چون در نهایت به بدترین شکل ممکن مورد خیانت واقع میشوند. پس مقصر من و شماییم که در حرف، غیرتی اما در عمل ذرهای به فرهنگ ایرانیتبارمان شباهتی نداریم. ما ایرانیها فرهنگی طولانیتر و اصیلتر از چشم بادامیها داریم، اما در عمل به نیمی از هوش اجتماعی و فرهنگی آنها نرسیدهایم. پس بدانید اولین گام برای آن که موفقیت حاصل شود خود من و شما هستیم و نه کس دیگری؛ خودمان!
محوریت بحث این مطلب در رابطه با نمایشگاه TGC تهران است. همایشی که مدتی قبل با اهدافی بلندپروازانه و با شعارهای بسیار بزرگی به مرحله عملیاتی رسید و همین چند وقت گذشته هم میهمانانش را ضمن گردش در شهر تهران و اصفهان، راهی خاک وطنشان کرد. پیش از هر چیزی با قاطعیت میگویم که TGC درست مصداق همان چیزی است که ایران و فرهنگش برای پیشرفت در حوزه ویدئو گیم نیازمند آن هستند. هر چه قدر هم بخواهد کم و کاستی داشته باشد، اما در مجموع فوق العاده است. معمولا در چنین رویدادهایی ما سه گونه مخاطب داریم؛ اولین آنها بنیاد ملی بازیهای رایانهای و تمام عواملی هستند که برای هر چه مفیدتر واقع شدن این نمایشگاه زحمت کشیدهاند. دومین مخاطب من و شماییم؛ مخاطبان عادی ویدئو گیم که به دلایلی (اعم از موقعیت مکانی و شرایط مالی) نتوانستهایم به نمایشگاه برویم و اخبارش را از طریق رسانهها دنبال میکنیم. سومین مخاطب TGC امسال اما خود رسانهها بودند. یعنی بر خلاف نمایشگاه بازیهای رایانهای تهران (که یک همایش عمومی محسوب میشود) TGC موقعیتی بود که حتی رسانهها را نیز به عنوان مخاطب خود در نظر گرفت. چه بسا که بسیاری از وب سایتهای نام آشنای حوزه، اعم از گیمشات نیز به این نمایشگاه دعوت شدند تا شاهد بازتابی گسترده در میان رسانههای فارسیزبان (و حتی خارجیزبان) باشیم. حالا بر خلاف نمایشگاه بازیهای رایانهای تهران، قرار است خود صنعت ویدئو گیم میزبان میهمانان بزرگی از سرتاسر جهان باشد و نه بازیهای این حوزه. قرار نیست ما نمایشی از خاله قزی دونده ببینیم، بلکه عنوان مذکور در هر شرایط و حالتی به این موقعیت دست یافته است که یک بار هم که شده خودش را به دیگران نشان دهد. میدانید چنین شرایطی تا چه اندازه مفید واقع میشود؟
بسیار زیاد! بیایید تصور کنید که TGC برای سال آینده نیز تمدید شود و ما در تاریخ مشخصی دوباره شاهد چنین گردهمایی بزرگی باشیم. چنین موقعیتی بیشتر از هر کسی، به نفع بازی سازانمان تمام میشود. تصور کنید سازنده بازی خاله قزی دونده که سال گذشته در TGC ساخته خودش را به دیگر ناشران مطرح جهان نشان داده، امسال میخواهد کمی چاشنی آن موفقیت گذشتهاش را بیشتر کند تا به نسبت، بیشتر هم دیده شود! چنین بازار رقابتی برای پیشرفت و در نهایت، معرفی محصولات ایرانی به شرکای خارجی و ناشران غولپیکر صنعت ویدئو گیم، قطعا به نفع سازندگان است. شاید تا چند وقت گذشته کمتر کسی جسارت میکرد و دست به تولید بازیهای بزرگ برای پلتفرمهای بزرگ میزد (منظور بازیهایی است که پلتفرم مقصدشان گوشیهای هوشمند نیست). اما حالا این گونه نیست؛ سازندگان مدام تلاش میکنند که محصولاتی با کیفیتتر از گذشته تولید کنند و در نهایت یقین خواهند داشت که این ساخته توسط ناشران و از طریق نمایشگاهی مانند TGC به دنیا معرفی میشود. در نهایت هم اگر لیاقتش را داشته باشد؛ چرا نام یک ایرانی در میان بزرگان صنعت آورده نشود؟ حالا که شرایطش تمام و کمال فراهم شده و سازندهای مستقل (فرضا) مانند نگارنده مطلب هم میتواند میهمان TGC باشد.
TGC بیهوده تبدیل به صدر اخبار حوزه سرگرمی نشد؛ این که اکثر رسانههای خبری چنین نمایشگاهی را درست مانند E3، گیمزکام و امثالش جدی گرفتند و پوشش لحظه به لحظهای از آن تهیه کردند، خودش بزرگی و عظمت این گردهمایی را اثبات میکند. در این میان ما شاید جوی دو قطبی میان رسانههای فارسی زبان بودیم. با این که در میان سایتهای مرتبط با حوزه سرگرمی، تقریبا یک دستی و یک دلی مطلقی مشاهده میشد، اما در اکثر خبرگذاریها اتفاقات عجیبی به وقوع پیوست. نویسنده خبرگذاری فارس در روز همایش، این گردهمایی را اتفاقی ناامیدکننده و به نفع فرانسویها خواند! این نویسنده اعلام کرد که TGC امسال آن معامله دو سر سودی که ابتدا اشاره کردیم نبود و صرفا بهانهای برای پر کردن جیب کشورهای انگلیسی زبان محسوب میشد. این که ویدئو گیم چگونه و از چه طریقی به سیاست مرتبط میشود، واقعا برای من مخاطب قابل درک نیست؛ اگر هم باشد اصلا مهم نیست! چرا که ما از صمیم قلبمان همگی به دنبال یک هدف ثابتیم و آن هدف چیزی نیست جز موفقیت حوزه محبوبمان؛ در این شرایط سیاست کیلویی چند است؟ اگر نیت پیشرفت خودمان است، بگذار پیشرفت ما موجب موفقیت دیگران هم بشود. چه نیازی است که تا این اندازه میان ملتها به بهانه سیاست فاصله بیفتد و خبرنگاری مانند خبرنگزاری فارس نیوز، این اتفاق را بهانهای برای پیشرفت دیگران بخواند؟ با وجود آن که فقر فرهنگی، چنان چه در مقالات گذشته نیز اشارهای داشتیم، با هویت جوامع ایرانی دست و پنجه نرم میکند؛ گاهی اوقات نگرانیهای عدهای ظاهرا خبرنگار نمیتواند توجیه قانع کننده داشته باشد. برخیها تصمیم میگیرند که از هر آب گل آلود ماهی بگیرند. مخصوصا رسانههای خبری که معمولا برای جذب مخاطب و افزایش کلیک (!) دست به هر کاری میزنند، اما در رابطه با بعضی از موضوعات دیگر خیانت است! مساله این است که عدهای در پشت میز کامپیوترشان مینشینند و تصمیم میگیرند که هر موجی دیدند برا خلافش شنا کنند. از ورزش گرفته تا علم و همین چند وقت گذشته، ویدئو گیم خودمان!
همانطور که میدانید، TGC همایشی برای ایجاد ارتباط میان تولید کننده و خریدار است و اصطلاحا آن را B2B نامیدهاند. اگر چه هدف اصلی این نمایشگاه، جمعآوری تجربیات، نمایش بازیها به ناشران خارجی و در نهایت اعلام برترین ساخته ایرانی بود، اما در کنار آن یک سری اتفاقات خوب دیگری هم به وقوع پیوست. خیل عظیمی از سازندگان بزرگ و ناشران و مدیران و حتی ارشدهای رسانهای ویدئوگیم، در جریان TGC امسال به سخنرانی پرداختند و تا جای ممکن اطلاعات مفیدی را با حضار در میان گذاشتند. چنین شرایطی برای هنردوستان حوزه ویدئوگیم از دو جهت حایز اهمیت است و اگر به خوبی عملیاتی شود، کاملا مفید واقع خواهد شد. اول از آن جهت که ویدئو گیم ایرانی، خصوصا در سالهای گذشته به دلیل کمبود منابع (نبود منابع؟) لازم برای ساخت و تولید یک بازی ویدئویی آنقدر محدود و دور از دسترس قرار داشت که اکثر سازندگان ایرانی به دلیل عدم وجود شرایط مناسب قادر به پیشبرد مراحل تولید نبودند. به همین دلیل، تقریبا میزان تولیدات تیمی به حداقل (و نزدیک به صفر!) خود رسید و اکثر تولیدکنندهها خودآزموده دست به خلق بازیهای ویدئوییشان میزدند. از یک جهت دیگر وجود چنین جلساتی به راحتی میتواند هویت یک نمایشگاه را نه از نظر بازار داخلی، بلکه از دیدی جهانی مورد حمایت قرار داده و به آن ارزش و اعتبار دهد. برای شروع حضور چنین منابعی به خودی خود ارزشمند خواهد بود؛ اما سوال اصلی این است که اگر سال آینده نیز شهر تهران میزبان TGC باشد، چه کسانی به ایران سفر میکنند؟
با وجود آن که TGC همایشی قابل احترام برای هنردوستان ایرانی محسوب میشود و از آن جایی که هیچ نمایشگاهی در ابتدا پر شکوه و عاری از هر گونه ایراد نیست، TGC هم ایراداتی دارد. بر خلاف تصور عموم مخاطبین ایرانی، این همایش بزرگ که هویتش برای نگارنده قابل احترام است، اما متاسفانه به شکل قابل توجهی ناامید کننده ظاهر میشود. چه بد است که این رویداد بزرگ در شرایطی نامساعد برای سازندگان بومی و بازار تولیدات داخلی برگزار میشود. نمایشگاهی که با هدف معرفی بازیهای ایرانی به سایر ناشرین و ابرقدرتهای جهانی به مرحله عملیاتی رسید، اما مسئولین گویا متوجه نشدند که سازندگان ایرانی نهتنها ساختهای در حد و اندازه جهانی شدن در دست و بالشان ندارند، بلکه فقدان خلاقیت در تک تک آثار نمایشگاه (منهای مواردی استثنا) موج میزند. بازیهایی مانند اِنگاره، خاله قزی دونده، بدو دهقان بدو و امثالهم در جزئی ترین ابعاد نقد هم نمیگنجند. اوج خلاقیت بومی ما ایرانیان خلق بازیهای رانر که اتفاقا بخش عمدهای از آن نسبت به رقبای خارجی در یک رده قرار میگیرند (نگارنده خوشبین است!) است و اگر تاریخ صنعت ویدئو گیم ایرانی را وجب به وجب بگردید، با هیچ استثنایی مواجه نخواهید شد. سازندهای که کمی جسارت داشته و به دور از مسائل فنی/بصری، ذات هنر این رشته را به تصویر بکشد. TGC امسال بیشتر از هر چیزی به چنین بازیهایی نیاز داشت. چطور ممکن است زمانی که ما هیچ گونه اثر قابل توجهی برای نمایش دادن نداریم، همایشی با محوریت معرفی بازار ایرانی به جهان برگزار میکنیم؟ انتظار دارید نامی مانند «بدو دهقان بدو» در خارج از کشور با چه استقبالی مواجه شود؟ اصلا آیا این بازی پتانسیل جهانی شدن دارد؟
TGC امسال از لحاظ کیفی هم ایراداتی دارد. برگزاری جلسات آموزشی که با هدف انتقال تجربیات سازندگان مطرح خارجی عملیاتی شد، به خودی خود خوب است اما قطعا در این زمان محدود نمیتوان انتظار بازخوردی قابل توجه از نمایشگاه را داشت. با سالی چند جلسه آموزش، پیشرفت صنعت ویدئو گیم ایرانی در واحد سرعت، حلزون و لاکپشت را هم رو سفید میکند. ثانیا؛ چنین جلساتی نه تنها بازخوردی جمعی ندارد، بلکه تنها شامل حال عدهای اندک شده است که در تهران زندگی میکردند و مقدار قابل توجهی پول در حسابهای بانکیشان ذخیره شده است. وگرنه برای مخاطب عام دستیابی به اطلاعات این همایش تقریبا غیر ممکن است. بدترین بخش TGC امسال نیز مربوط به مراسم اهدای جوایز بازیهای ایرانی بود که چه سزاوارانه و چه غیر از آن، سکانس سکانس ماجرا موجب سرافکندگی بسیاری از ما ایرانیان شد. در میان اسامی اندک و نا چیزی که در لیست کاندیدها وجود داشت، تقریبا تمامی بازیهای ایرانی جایزهای بردند. منظور آنهایی است که در کافه بازار و دیگر مارکتهای ایرانی مورد توجه قرار گرفتند؛ وگرنه برای ساختههای مستقل و کوچک نمایشگاه تجلیلی به عمل نیامد. بازیهای پلتفرم رایانههای شخصی هم مظلوم واقع شدند که البته نگارنده تا حدودی شک دارد؛ آیا تعداد بازیهای مربوط به پلتفرم پی سی در نمایشگاه TGC دو رقمی شد؟ نهایتا انگاره میشود اوج خلاقیت TGC امسال که به شخصه ترجیح میدهم آن را با تمام احترام ارزشی که برای سازندهاش قائلم (واقعا به سازندگان بازی افتخار میکنم)، به هیچ وجه با نمونههای مستقل خارجی مقایسه نکنم. Live TV Tycoon خلاقانهترین بازی موبایلی میشود و بدو دهقان بدو (!) هم جایی را در این بین اشغال میکند. صرف نظر از این که «بدو دهقان بدو» با قاطعیت اصلا بازی خوبی نیست (!)، ظاهر اسم گذاری بسیاری از عناوین ایرانی هم نیازمند تحول است. به شخصه از این که وارد فروشگاه شوم و بگویم «سلام اخوی، بدو دهقان بدو داری بدی؟» احساس خجالت میکنم. آن دوستان خارجی بماند! ثانیا، این بازی چه از لحاظ بصری، چه از لحاظ چالشهایی که دارد، چه از لحاظ گیمپلی و ذات خلاقیتش و چه صداگذاری و دیگر اجزای یک بازی ویدئویی، ایراداتی انکار ناپذیر دارد. حال تصور کنید که چنین بازیهایی در نمایشگاه TGC به عنوان مدیوم گیمینگ ایرانی شناخته میشوند.
در پایان جا دارد کمی تشکر کنیم. اول از بنیاد که میدانیم امید اول و آخر حوزه محبوبمان در این قاب سرتاسر معضل است. همان طور که در ابتدا گفتم، نکته مثبت یک معامله دو سر سود پیروزی حتمی طرفین معامله است. TGC امسال در هر شرایطی، نکتهای مثبت برای ما دلباختگان حوزه سرگرمی به حساب میآید؛ حالا هر چه که میخواهد باشد. دومین تشکر اما مختص به خودمان است. ما رسانههایی که بیبهانه زانو میزنیم، وقت و انرژیمان را ذبح میکنیم تا در نهایت روزی برسد که موفقیت خودمان را ببینیم. نگارنده بدش نمیآید روز و شب The Last Of Us بازی کند و دور همی کلیکر بکشد. اما او از ته دل میخواهد روزی فرا برسد که یک موقعیت عمیق و هنری را از دل صنعت ویدئو گیم، آن هم به زبان فارسی تجربه کند. هیچ نمیدانیم که تا آن روز چقدر فاصله است، اما یقین داریم که TGC ما را به آن روز نزدیکتر میکند.