با نقد و بررسی فیلم Lady Bird که یکی از پر سر و صداترین آثار چند ماه اخیر بوده است همراه ما باشید تا بدانید چرا این فیلم چیزی جز یک تجربه گذرا و معمول نیست.
فیلم Lady Bird با چند بهانه ساده به نتیجهگیری نامطلوبی میرسد. آنچنان ساده و بیپروا است که نمیتوان به عنوان یک فیلم انقلابی و تماشایی از آن یاد کرد. به نظر میآید که فیلم Lady Bird مسیرش را بارها و بارها گم میکند یا اینکه ذاتا روایت نامنسجمی دارد که حول محور داستان یا سناریوی خاصی نمیچرخد. درست در همین لحظه Lady Bird ضربه میخورد. تا جایی که مخاطب حتی نمیداند چرا «Lady Bird»؟ سوالی مطرح نمیشود که بخواهد به پاسخ برسد. فیلم نمایی از زندگی یک جوان است که خود را «لیدی برد» (Lady Bird) نامیده و حالا میخواهد پیش به سوی آینده، مشکلات زندگیاش را ضربه فنی کند. این فیلم بیشتر از آن که در خصوص رشد فکری و روابط جنسی نوجوانان با چاشنی اغراق باشد، زندگی دختری را به نمایش میگذارد که تک تک جزئیات ساده نوجوانی او را زمینگیر کردهاند؛ جزئیاتی که اگر چه در واقعیت به چشم نمیآیند اما به وقتش کاملا محسوس و قابل درکاند. Lady Bird با نمایش برخی رویدادهای معمولی روزمره گلیمش را از آب بیرون میکشد، اما به نظر نمیآید که همین موضوع به تنهایی از این فیلم یک اثر تماشایی بسازد. این اتفاق نمیافتد و در پایان یک سوال ذهن بیننده را به خودش مشغول خواهد کرد؛ از تماشای فیلم Lady Bird چه چیزی به مخاطب اضافه میشود؟ برای یک فیلم درام مطرح شدن سوال اخیر شرایطی بحرانی دارد. آن هم زمانی که میدانید Lady Bird به عنوان یک اثر کمدی، اصلا هم با مزه نیست.
فیلم Lady Bird نیز از آن دسته آثاری است که با بودجهای ناچیز سعی به انتقال مفاهیم مختلفی در قالب درام دارند. این فیلم حس تازهای از بودن در برهه حساس زندگی یک نوجوان است. فیلم Lady Bird به شکل قابل احترامی دست یافتنی و محسوس است و در اغلب موارد تلنگری که باید را به بیننده وارد میکند. در واقع احتمالا با شادابترین و تازهترین فیلم سال گذشته نیز طرف هستیم. اما از جهتی نمیدانید که آیا محتوای محسوس داخل فیلم میتواند آن را تبدیل به ساختهای تماشایی بکند؟ آیا Lady Bird به اندازه کافی حرف برای گفتن دارد؟ در جستجوی این جواب مجبور شدم که فیلم را برای بار دوم نیز تماشا کنم تا شاید به جهتدهی نظر نهاییام کمکی کند که نکرد. فیلم Lady Bird از حیث محتوا و مفهومی که قصد انتقالش را دارد حسابی سبک و تکخطی است. احساس نمیکنم که صداقت و نمایش یک دنیای شخصی بتواند به یک فیلم ارزش و احترام ببخشد. «گرتا گرویک» به عنوان کسی که Lady Bird اولین تجربه کارگردانیاش تلقی میشود عملکرد خوبی دارد و فیلم هم در مجموع به جزئیات مختلفی توجه میکند و کارگردانی خوبی هم دارد، اما سناریو و هسته اصلی اثر که Lady Bird را تبدیل به یک فیلم سینمایی میکند چندان هم ارزشمند و تماشایی نیست. درست مانند جدیدترین ساخته کریستوفر نولان است. در واقع اگر چه تمامی اجزای یک فیلم سینمایی، اعم از فیلمبرداری و کارگردانی و موسیقی به خوبی در کنار هم قرار گرفتهاند، اما مجموعا سناریوی اصلی برای تبدیل کردن فیلم به یک اثر تماشایی بهانه دست مخاطب نمیدهد. به شکل عذابآوری ساده است و به نتیجهگیری نامطلوبی ختم میشود که نه سوالی در ذهن بیننده ایجاد میکند و نه چیزی را به جواب میرساند.
میتوان گفت قواعد مشکلات جوامع ایرانی شباهتی به سناریوی اصلی فیلم ندارد و برای شخصی مانند من که اتفاقا سالهای ابتدایی دانشگاه را میگذرانم، چنین چالشهایی رنگ و بوی مشکل به خود نمیگیرد و اگر هم بگیرد، آنقدر ناچیز و قابل تحمل است که شاید هیچگاه به آن فکر هم نکرده باشم.
«سیرشا رونان» وظیفه ایفای نقش شخصیت اصلی، یعنی همان لیدی برد را بر عهده دارد. دختر نوجوانی که صورتش با جوشهای جوانی تزئین شده و برای رفتن به یکی از بهترین مدارس شهری تلاش میکند. اگر چه تلاشش به نابودی دفتر نمرات و شیطنتهای مشابهی ختم میشود. فیلم Lady Bird روایتگر زندگی نوجوانی دبیرستانی است که میخواهد پا به اجتماع گذاشته و ضمن رفع نیازهای جنسیاش، آیندهای روشن را در بهترین کالجهای شهری جستجو کند. Lady Bird در واقع به جزئیات همین اتفاق ساده اشاره میکند. مشکلات روابط جنسی شخصیت اصلی را نمایش میدهد، گاهی دوربین را به سمت خانواده میگیرد و سپس به دبیرستان و چالشهایش میپردازد. تمامی این موارد تا وقتی جزئیات ظریف فیلم خودش را نشان ندهد عملا هیچ جذابیتی ندارد. و خب Lady Bird میبایست از بطن همین اتفاق (که برای جهانسومیهایی نظیر ما اهمیت کمی دارد) به یک جمع بندی مطلوب برسد و احتمالا نمیرسد؛ یا اگر هم به پایان بندی خوبی ختم شده باشد به شخصه اینگونه احساس نکردم. شاید به این دلیل که قواعد مشکلات جوامع ایرانی شباهتی به سناریوی اصلی فیلم ندارد و برای شخصی مانند من که اتفاقا سالهای ابتدایی دانشگاه را میگذرانم، چنین چالشهایی رنگ و بوی مشکل به خود نمیگیرد و اگر هم بگیرد، آنقدر ناچیز و قابل تحمل است که شاید هیچگاه به آن فکر هم نکرده باشم.
اغلب آثاری که برای موفقیت در اسکار ساخته شدهاند از چند مضمون ساده پیروی میکنند. اکثر آنها به انتقاد از نژاد پرستی میپردازند و جنبههای گروهی از همجنسگرایان را به تصویر میکشند. آثاری نظیر MoonLight که سال گذشته در اسکار مورد توجه قرار گرفت، دقیقا هر دوی این ویژگیها را به بطن داستان اصلیاش تزریق کرده بود و به موفقیت چشمگیری دست یافت. فیلم Lady Bird نیز از آنجایی که همان ابتدا با هدف موفقیت در جشنواره اسکار ساخته و پرداخته شده بود، طبیعتا رگههایی از همین سیاستها را در خود جای داده است. در سرزمینی که روابط عاطفی جزوی از سناریوی حضور در دبیرستان محسوب میشود، لیدی برد دو تجربه ناامید کننده دارد. اولین تجربه عاطفی او با یک همجنسگرا رقم میخورد تا زمینه را برای موفقیت در اسکار فراهم کرده باشد. تجربه دوم او نیز چندان موفق جلوه نمیکند، اما مهمترین جنبه عاطفی فیلم را رابطه میان لیدی برد و مادرش تشکیل میدهد. رابطه توأم با عشق و علاقه مادر به فرزند که با نزاع و افسارگسیختگی شخصیت اصلی همراه میشود و به جزئیات جالبی ختم میگردد. مادر خانواده اگر چه برای موش ماجرا نقش همان گربه را دارد و در بیان انتقادات دردناکش هیچ میانهای با سانسور نخواهد داشت، اما در عین حال لیدی برد (فرزندش) را دوست دارد و در بیمارستان اعصاب و روان برای تضمین آینده او چند شیفت اضافی کار میکند. در واقع کارگردان میخواهد نشان دهد که مادرها در نهایت ظلم و خشمی که به فرزندشان تحمیل میکنند، در جستجوی بهترین آینده برای آنها روزشان را شب میکنند.
بدون شک تماشای زندگی شخصی چند عضو عادیِ جامعه بدون نقشآفرینی بینقص تیم بازیگری ممکن نمیشد و فیلم Lady Bird از این جهت به بازیگرانش مدیون است.
فیلم عمیقا در مفهوم کلیاش یک خطای غیر قابل انکار دارد. گرتا گرویک ادعا میکند که حتی اگر در خانوادهای افسارگسیخته و پریشان زندگی میکنید، همچنان جبهه حق در سوی والدین است. شاید فرزند صلاح را نداند، اما در نهایت به این نتیجه میرسد که کار درست پیروی از نصیحت بزرگان خانواده است. درحالی که این نتیجه گیری مکتوب نبوده و صرفا دیکته میگردد تا مخاطب تک تک کلماتش را در حافظه هک کند. دیکتهای که غلط املایی دارد و تجربه حقیقی خلاف ماهیت آن را اثبات میکند (و چه فیلمهای بزرگتر از Lady Bird در وصفش به پرده سینما کشانده شده است). اما بزرگترین مشکل فیلم Lady Bird در خصوص جنبههای دیگر آن خواهد بود. جایی که شخصیت اصلی به استقلال میرسد و برخلاف چیزی که تصور میکند، وابستگی او به خانواده و محلهاش حد و مرز ندارد. لذا وقتی لیدی برد از درون میشکند مکالمهای میان او و خانوادهاش شکل میگیرد که نهتنها حامل مفهوم قابل توجهی نیست، بلکه مزحک و غیر قابل تحمل است. از آن دسته سکانسهایی که بیننده با خود تصور میکند حتما دنبالهای دارد؛ Lady Bird نباید به انتهایش رسیده باشد و یک ساعت و اندیِ گذشته حتما معنی بیشتری نسبت به این مکالمه دارد. که ندارد! نقطهای که بر پایان این سناریو قرار میگیرد هیچ سرخطی ندارد، هیچ تحولی پدید نمیآورد و بیننده نیز بدون ذرهای افزایش شعور و دانش چهارچوب سینما را بدرود میگوید. از اینها گذشته فیلم Lady Bird به اندازه کافی برای تبدیل شدن به ساختهای کمدی عملکرد خوبی ندارد. تعجب میکنم که چنین سناریوی تاریک و غمزدهای چگونه ادعای شوخطبعی دارد. آن هم زمانی که حتی برای لحظاتی کوتاه نیز در پدیدآوردن لبخند بر لب مخاطبش ذره تلاشی نمیکند.
غیر از حضور درخشنده و عملکرد تحسین برانگیز «سریشا رونان» (Saoirse ronan) در نقش «لیدی برد» (Lady Bird) که خود نشان از وسواس و شناخت «گرتا گرویک» در انتخاب نقشها دارد، «لاوری متکالف» (laurie Metcalf) از دیگر مهرههای بسیار جذاب فیلم محسوب میشود. تیم بازیگری و گرتا گرویک را میبایست سرچشمه هنر نهفته در پشت صحنه فیلم Lady Bird دانست. بدون شک تماشای زندگی شخصی چند عضو عادیِ جامعه بدون نقشآفرینی بینقص تیم بازیگری ممکن نمیشد و فیلم Lady Bird از این جهت به بازیگرانش مدیون است. وقتی پا به سرزمینِ جزئیات خانواده لیدی برد میگذارید، این نقش آفرینیها کم کم رنگ و بوی دیگری به خود میگیرند و پیش خود میگویید با شرایط قابل لمس و جو بینظیری رو به رو هستید. جوی که با چند تصمیم ساده به نتیجهگیری مطلوبی ختم نمیشود، اما در لحظه و فی نفس شما را هیجان زده میکند.
در دو قدمی بزرگترین رویداد سینمایی سال، فیلم Lady Bird از آن دسته مدعیانی است که منتقدین سینما بستری برای مخالفت با آن نخواهند یافت. از آن دسته آثاری که سالانه و برای درو کردن بخشی از جوایز جشنواره راهی میدان رقابت میشوند و از سوی داوران چراغ سبز میگیرند. فیلم Lady Bird در مجموع لحظات جذابی را رقم میزند و اگر چه بعید میدانم تاریخ سینما نامش را به خاطر بسپارد، اما در حال حاضر به عنوان یکی از شادابترین جلوههای تیرهِ هنر هفتم شمرده میشود. گرتا گرویک ثابت میکند که علی رغم تجربه ناچیزش در زمینه کارگردانی، تسلط بسیار بالایی بر فوت و فن این حرفه دارد و عملکرد او در فیلم Lady Bird تجلی همین حقیقت است. مفهومی از روابط اجتماعی و عاطفی در طول این سناریو شکل میگیرد که پندهایی هم برای بینندهاش دارد، اما احساس نمیکنم که این اندرزها برای موفقیت یک فیلم سینمایی کافی بوده باشد. تماشای فیلم Lady Bird ضرورتی ندارد، اما خیلی ساده میتواند به لحظات هیجان انگیز و لذتبخشی منجر شود.
8 دیدگاه
Diba
ینی تمیز این فیلم اختلاف بین جامعه ما و اونا رو نشون میده
Alireza22
این فیلم عالی بود و به شدت باهاتون مخالفم و خودم بهش 9 از 10 میدم
Mahsa
از جامعه ما دوره خط داستانی این اثر
oldboy
میخوساتم ببینمش دلمو زد با این نقد دیگه نمییبینمش
سجاد محمدیپور
در حقیقت این طور نیست که بگیم ارزش دیدن رو نداره. تجربه هیجان انگیز و جذابیه اما ضروری نیست
رویا
درسته فیلم های خیلی زیادی هست که خیلی ارزش دیدن بیشتری دارن
اگه میشه یه مقاله از دید گیم شات بهترین فیلم ها رو معرفی کنید مثلا صد فیلم برتر از دید گیم شات ممنون میشم
مریم
چیزه خاصی نبود من دیدم
گیسو نادری
بازی رونان عالی بود من بیشتر برام آزادی و صداقت و فرصت و امکان تجربه و غلط در جامعه ی اونا اونم برای یه دختر جالب بود