در یک تعریف ساده، فیلم Justice League غرق در اکشنهایی لجام گسیخته و کاراکترهایی غریبه است و در اینجا منظور از «غریبه» همان بتمن و سوپرمن آشنای دینای دی سی بوده که در واقع حنایشان دیگر رنگ ندارد. با بررسی این فیلم همراه ما باشید.
فیلم Justice League بیشتر شبیه به یک نمایش تئاتر از شخصیتهای دنیای دی سی است. یک تئاتر بسیار شلخته و بیمعنی که حتی از بدترین دستپختهای اخیر کمپانی مارول هم طعم بدتری دارد. بلاتکلیفی محسوسی که دائما در تعقیب بیننده است. فیلم Justice League جوری به نظر میرسد که گویی یکی از بیهدفترین آثار کمیک بوکی حال حاضر سینما است. زک اسنایدر حتی در سرگرم کردن مخاطبی که بیبهانه از تماشای ابرقهرمانان محبوبش لذت میبرد ناتوان بوده و این ضعف به واقع قابل انکار نیست. دی سی در نوع خودش شاهکار کرده است! اولین شاهکارش بر میگردد به زمانی که برادران وارنر تصمیم گرفتند که بخشی از شرورترین شخصیتهای دنیای دی سی را در کنار یکدیگر جمع کنند؛ آنها به ترتیب حروف الفبا، گند زدند به تمام آنتاگونیستهای محبوب دی سی! حالا و در Justice League آنها تصمیم گرفتند که گروهی از محبوبترین ابرقهرمانان دی سی را در کنار یکدیگر جمع کنند؛ ابعاد این شاهکار دی سی به واقع جوخه انتحاری را هم سربلند میکند. همزمان با دورهای که مارول نقشه دنیای سینماییاش را با دقت ترسیم کرده است، طرح دی سی مصداق نقاشیهای کودکانهِ برادرزادهام حتی رنگ آمیزی خوبی هم ندارد.
Justice League دقیقا از همان فرمولی بهره میبرد که آثاری نظیر Suicide Squad و Batman Vs Superman را کلهپا کرد. با این تفاوت که در Justice League آرمانها و اهداف آثار قبلی دی سی کاملا نادیده گرفته میشود. سوپرمنی را خواهید دید که قرار است در کنار بتمن برای نابودی شرور داستان بجنگد؛ در حالی که همین پدیده کاملا بر خلاف عقایدی است که فیلم Batman Vs Superman دارد. بیبرنامگی برادران وارنر و تیم تولیدکننده ثابت میکند که فیلم Justice League هیچ منطقی را از ساختههای گذشته دی سی به ارث نبرده است. به طور واضح مشخص میشود که این فیلم برای موفقیت باید بهانه به دست مخاطبش بدهد و به چیزی بیشتر از یک شرور ابله (!) نیاز دارد. از فیلم Justice League انتظار میرفت که با چند شگفتی همراه شود. چنان چه فیلمنامه اذعان میکند، فیلم حتی در پرورش ابرقهرمان محبوبش هم ناتوان بوده و به واقع هیچ یک از شخصیتها در جایگاه درستی قد علم نکردهاند. البته بگذارید به زک اسنایدر حق بدهیم؛ چرا که او قرار است کاری را که مارول در طول یک دهه انجام داده را صرفا در دو ساعت خلاصه کند. منطق میگوید چنین چیزی شدنی نیست.
وقتی بتمن در حال مبارزه با جرم و جنایت است، ناگهان موجودی پرنده در آسمان شهر گاتهام به چشم میخورد. بتمن تصمیم میگیرد که برای نابودی ارتش احتمالی این موجودات گروهی از قویترین ابرقهرمانان دنیای دی سی را در کنار یکدیگر جمع کند. به همین بهانه تک تک شخصیتها، از سایبورگ گرفته تا آکوآمن یکی پس از دیگری معرفی میشوند. حد فاصل معرفی این شخصیتها و نابودی شرور داستان را یک سری ماموریتهای ابرقهرمانی تشکیل میدهد و بعد از آن هم تمام؛ فیلم تمام میشود! در پس هر اتفاقی که روی میدهد یک «اما»یی وجود دارد. از همان ابتدا هم به تصویر کشیدن هویت ابرقهرمانانی که هریک برای خودشان خدایی هستند، حداقل از دور کار بسیار سختی به نظر میرسید. به عبارتی فرضا کمپانی مارول کار سادهتری در خلق و پرورش شخصیتی نظیر آیرون من داشته است؛ چرا؟ چون در هر حال با یک کاراکتر فانی طرف هستیم و ویژگیهای او چندان هم خداگونه نیستند. اما در این سوی ماجرا ما ابرقهرمانی مانند سوپرمن را داریم که مرگ او در مغز منطق بیننده فرو نمیرود. چرا که او از هر لحاظ به آرمانیترین ویژگیهای یک موجود زنده دست یافته و بدمنهایی نظیر آنچه در فیلم Justice League دیدیم نمیتواند تهدید آنچنان بزرگی برایش ارزیابی شود. فلذا زک اسنایدر از همان ابتدا مسئولیت بسیار دشواری را به دوش کشیده بود. حال به طور قطع میتوان گفت که کارگردانی مانند زک اسنایدر از پس خلق چنین طبیعت خداگونهای بر نیامده است.
فیلم تقریبا چیزی بین Batman Vs Superman و افتضاحی تحت عنوان Suicide Squad است. در واقع لباسهای شلخته و تم تاریکش را از نبرد بتمن و سوپرمن به ارث برده و سپس آن را با اکشنهای بیمعنی جوخه انتحاری ترکیب کرده است. نتیجه این دو ساعت زمانی که صرف تماشای فیلم Justice League میکنید، روایت یک داستان تک خطی و پر از مزهپراکنی خواهد بود. کاری که مارول در یک بازه طولانیمدت کرده را دی سی میخواهد یک شبه انجام دهد. واقعیت این است که کار برای دی سی از همان ابتدا سخت شد؛ طرفدارانی که در سه گانه نولان غرق شده و قوانین دنیای دی سی را با آن تعریف میکردند احتمالا پتانسیل قدم گذاشتن در این طبیعت علمیتخیلی کنونی را نداشتهاند. یا بتمنهای نولان خیلی خوب بودهاند که نسخههای امروزیاش به دل نمینشیند یا مسیری که زک اسنایدر در آن قدم گذاشته کاملا اشتباه بوده است. وقتی «بازگشت سوپرمن» پر میشود از اخبار ناامیدکنندهای که حول محور آینده دی سی میچرخد، کم کم زنگ خطر برای بیننده به صدا در آمد. دنیای سینمایی دی سی کوچکترین شباهتی به هرآنچه که پیش از این دیده بودیم ندارد و قوانین به شکل ناامیدکنندهای تغییر کردهاند. سوپرمنی که احتمالا میبایست محبوبترین شخصیت لیگ عدالت پیشبینی شده باشد، حالا منفورترین کاراکتر دنیای دی سی است. حتی بتمنی که طرفداران کمیکبوک به هیچ وجه نمیتوانند جذابیت آن را انکار کنند به وضعیت مشابهی دچار میشود. چرا که بتمنِ این دنیای سینمایی برای بینندهاش تعریف نشده است. حالا لیگ عدالت علیرغم گوشه چشمی که به بتمن و سوپرمن انداخته است، کار بسیار سختی در پیش دارد؛ این فیلم میخواهد با یک ضرب آهنگ نسبتا آرام، ضمن معرفی سه شخصیت کاملا جدید و روایت یک داستان، شروری را معرفی کرده و در انتها همه را به یکدیگر ربط دهد. نتیجهاش میشود فیلمی که منهای شخصیت واندروومن، عملا جذابیتی برای بینندهاش ندارد. اگر چه «گال گدوت» به عنوان یک ابرقهرمان واقعا نقش آفرینی خوبی نداشته و تمام محبوبیت کنونیاش را مدیون «پتی جکینز» است.
تصور کنید که زک اسنایدر میخواهد در فیلم Justice League واندروومن را با آن بتمن یکنواخت ترکیب کند. واندروومنی که فیلم مستقل خودش را داشته و بتمنی که ندارد! مشکل این است که دقیقا هر دوی این شخصیتها کاملا غریبهاند. چه واندروومنی که فیلم مستقل خودش را داشته و چه بتمنی که ندارد. سناریوی فیلم Wonder Woman تقریبا راوی یک قصه است و طبیعت این فیلم هیچ قالبی از شخصیت واندروومن ارائه نمیکند. مثلا ما چه میدانیم که او در عصر حاضر چه ویژگیهایی دارد، معطوف به چه گروهی است و دقیقا در کجای «حالِ حاضر» قرار دارد. آن سوی ماجرا تنها چیزی که از بتمن میدانیم جنبههای ظاهری اوست. این را هم میدانیم که این خفاش اصلا میانه خوبی با سوپرمن ندارد و اگر چه در فیلم Justice League خلافش ثابت میشود، اما در اصل اینگونه نیست. تا به اینجا ما دو شخصیت نیمه شناخته شده داریم که با اطمینان نمیتوان گفت محبوبیتشان از Justice League یک فیلم موفق میسازد یا خیر. اما غیر از این دو، فلش (با بازی «آزرا میلر»)، آکوآمن (با بازی «جیسون موموآ») و سایبورگ (با بازی «ری فیشر») را هم داریم. در همین لحظه است که تغییر کارگردان اثر کار دست فیلم میدهد. نیمه ابتدایی Justice League کاملا تیره است و یک سایبورگ دلنشین تحویل مخاطب میدهد. موجودی که چندان اهل شوخی نیست و ویژگیهایش تا حدودی غافلگیر کننده خواهد بود. شخصیت فلش هم در ابتدا لباس طنز بر تن دارک و تیره Justice League میپوشاند و جنبه خوبی به سرگرمی آن میبخشد. اما قواعد از زمانی که جاس ویدون بر سر کار میآید کاملا تغییر میکند؛ البته اینگونه تعبیر نشود که بخشی از فیلم متعلق به این گارکردان بوده، زیرا Justice League کاملا دست پخت زک اسنایدر است. اینگونه به نظر میرسد که جاس ویدون طرح خودش را عملی کرده و زک اسنایدر نیز به همین صورت. سایبورگ آن اصالتی که در ابتدا احساس میشود را ندارد، فلش به همان اندازه با نمک نیست و قابلیتهایش چندان برای فیلم ضروری به نظر نمیرسد.
شرور داستان طبق معمول نابودی جهان را میخواهد و تقریبا مانند تانوس در دنیای مارول، یک قدرتطلب سیری ناپذیر است. کسی که پسزمینه داستانی بسیار غیرشفافی دارد و به نظر نمیرسد که در قالب این شخصیت ویژگی خاصی جای گرفته باشد. خواسته نسبتا معقول او برای تبدیل شدن به بدمنی که میخواهد در مقابل لیگ عدالت بایستد با کمی تقلید همراه میشود. در واقع داستان از سه مکعب حرف میزند که اولا یادآور همان سنگهای حیات و قدرت در سری انتقام جویان است و دوما، بیننده احتمالا تا پیش از این حتی از وجودشان هم باخبر نبود. سه مکعب قدرت که در نهایت با ترکیب آنها نیرویی برای نابودی زمین و سایر جهانها فراهم میشود. شخصیت منفی داستان اگر چه برای Justice League خوب نیست و هدف درهم و برهمی دارد، اما یک شرایط نسبتا خوب برای آینده آثار دی سی فراهم میکند. مثلا در رابطه با شخصیتهایی که احتمالا به فیلم اضافه خواهند شد سخن گفته میشود. نمونههایی مانند گرین لنترن و البته شخصیتهای محبوب دنیای دی سی که تا به حال پایشان را به این دنیای سینمایی باز نکردهاند. کاری که برادران وارنر و دی سی میبایست پیش از تولید Justice League انجام میدادند. در حال حاضر به نظر میرسد که برای انجام این کار کمی دیر شده باشد یا شاید هم فیلم Justice League خیلی زود اکران شده است.
بازگشت سوپرمن ماهها قبل از اکران فیلم تایید شده بود. ابرقهرمانی که به نظر نمیرسد برای طبیعت فعلی آثار دی سی مفید باشد. در پس آن چهره جذاب، موجودی نامیرا و البته بسیار توانمند قرار گرفته است. کمتر پدیدهای میتواند با سوپرمن مقابله کند و اگر چه ما پیشتر شاهد مرگ او بودهایم، اما به طور قطع کارگردان حداقل در فیلم Justice League قصد ندارد که دوباره او را به کشتن دهد. آن هم پس از آن بازگشت بیمایهای که زک اسنایدر در Justice League به نمایش میگذارد. لذا درست همزمان با ورود سوپرمن به فیلم، Justice League کاملا با ایست قبلی رو به رو میشود؛ چرا که حالا دیگر آن اکشنهای گذشته جوابگو نیست. برای سوپرمن نبرد با استپنوولف (نام بدمن داستان) بیشتر شبیه به یک شوخی است. چنین اشتباهی قبلا در قسمت اول فیلم انتقام جویان و در رابطه با شخصیت لوکی احساس میشد؛ چرا که اکشنهای لوکی با هالک و اعضای انتقام جویان به واقع احمقانه به نظر میرسید. لوکی به اندازه کافی بزرگ نبود که بخواهد در مقابل اعضای انتقام جویان ایستادگی کند. اما مارول یک شانس دوباره داشت و آن هم ارتش بزرگ فضاییها بود. در قسمت اول فیلم انتقام جویان لوکی به عنوان تهدید اصلی شناخته نمیشد، بلکه در حقیقت ارتش فضاییهای تشنه به خون انسان جنبه تهدیدآمیز فیلم را تقویت میکرد. در Justice League چنین چیزی وجود ندارد و استپنوولف نه تعریف مشابهی نسبت به لوکی دارد و نه ارتشی که به آن اندازه تهدیدآمیز باشد. در نتیجه از زمان ورود سوپرمن به فیلم بیننده باید میپذیرفت که حالا شرور داستان هیچ شانسی برای پیروزی ندارد. احتمالا در آینده نیز شخصیتهای منفی کار سختی برای تهدیدآمیز بودن در مقابل شخصی مثل سوپرمن در پیش خواهند داشت.
در یک تعریف ساده، فیلم Justice League غرق در اکشنهایی لجام گسیخته و کاراکترهایی غریبه است. و در اینجا منظور از «غریبه» همان بتمن و سوپرمن آشنای دینای دی سی بوده که در واقع حنایشان دیگر رنگ ندارد. در یک تعریف سادهتر، Justice League فیلم واقعا بدی است و اکثر نقشهای حاضر در ساخته زک اسنایدر اضافی هستند؛ حتی نمونههایی مانند فلش حضورشان واقعا ضروری به نظر نمیرسد. فلش، آکوآمن، سایبورگ به مراتب کمتر از واندروومن و بتمن در فیلم دیده میشوند؛ درحالی که عاقلانه بود اگر زک اسنایدر شخصیتهای جدید را بیشتر به مخاطبین معرفی میکرد و به آنها فرصت حضور در مقابل دوربین را میداد تا اینکه واندروومن و بتمن را بازهم در مرکز توجه قرار دهد. تیم شش نفره لیگ عدالت احتمالا بزرگتر خواهد شد و در عین حال برادران وارنر باید به طور جدی به فکر یک تهدید بزرگتر باشند؛ چرا که همین حالا نیز لیگ عدالت به اندازه کافی شکست ناپذیر است. فیلمهای گذشته مارول اگر چه از حیث درون مایه و داستانی که روایت میکنند بسیار کم عمق و سرراست هستند، اما در عین حال سرگرم کنندهاند. فیلم Justice League علی رغم سرگرم کننده نبودنش به همان اندازه که ادعا میکند تیره و جدی نیست. تماشای آن ناخوشآیند است. فیلم ثابت میکند که برادران وارنر و کمپانی دی سی برای موفقیت در آینده به چیزی بیشتر از تجمع ابرقهرمانان نیاز دارند. البته اگر تا آن زمان هنوز هم مخاطبی برای آثار کنونی دنیای دی سی باقی مانده باشد.
3 دیدگاه
MOHSEN
کاملا موافقم و حتی به یک از ده راضی تر بود برای این اثر
Diba
این مقاله رو اصلا قبول ندارم بنظرم فیلم خیلی خوبیه بازیگرهای خیلی خوشتیپو حرفه ایی داره
Alireza22
از حق نگذریم دو از ده که نه ولی پنج یا شیش میگرفت