با بررسی بازی Dishonored 2 همراه ما باشید تا از ذرهبین گیمشات نگاهی بیندازیم به هرآنچیزی که این بازی پرطرفدار در نسل حاضر ارائه کرده است.
دقیقا به خاطر دارم آن زمانی را که Dishonored با اهداف بلندپروازانهاش مراحل تولید را سپری کرد و سر از بازارهای جهانی درآورد. عنوانی که از هر جهت یک بازی کامل و بینقص تصور میشد و کمتر کسی فکر میکرد که بتوان برای این بازی یک دنباله درخورِ توجه طراحی کرد. اما خب طبق روال همیشگی بازیهای موفق، Dishonored هم به لیست دنبالهدارها اضافه شد تا باری دیگر استودیوی آرکین در دام پلندپروازیاش بیفتند. مسیری که تیم سازنده در آن پا گذاشته بود، پر از چالشهایی است که کمتر کسی به سراغش میرود؛ مخصوصا زمانی که چیزی فراتر از نسخه اول بازی به ذهنمان نمیرسید. اما خب، زمانی که تکلیف سازنده با خودش مشخص باشد، نتایج کار معمولا آثار مطلوبی را ارائه خواهد کرد. لذا پس از مدتها انتظار بلاخره شاهد انتشار بازی Dishonored 2 بودیم و برخلاف آن چیزی که عموم منتقدان تصور میکردند، این IP محبوب در Dishonored 2 به کمال رسید و کاری کرد که سازندگان تا مدتها بتوانند با غرور کامل دست به انتشار بازیهایشان بزنند. با این حال کم و کاستیهای نسبتا خفیفی در بازی به چشم میخورد که قصد داریم در ادامه به بررسی آنها بپردازیم.
بگذارید قواعد بررسی را کمی تغییر دهیم! Dishonored 2 در مجموع بازی بسیار خوبی است و طراحی مراحل و داستانپردازیاش میتواند مخاطبان را برای ادامه بازی مجاب کند؛ اما اینجانب در زمان تجربه بازی همواره احساس کمبود میکردم؛ اینکه یک جای کار میلنگد و بازی طوری طراحی شده است که نمیتوانم با آن ارتباط برقرار کرده و از انجامش لذت ببرم. در دقایق ابتدایی وضعیت هیچ تغییری نمیکرد و داستان بازی هم آنقدر به نسخه اول خود متصل بود که در اغلب فعالیتها نمیتوانستم برداشت کاملی از دیالوگهای بازی انجام دهم. مدتی نگذشت که از انجامش منصرف شدم، اما کمی که با خودم کلنجار رفتم، توانستم خودم را قانع کنم که این بازی میتواند در ادامه وضعیت بهتری داشته باشد و همین اتفاق هم افتاد! کمی که پیش رفتم داستان نسخه دوم پایش را از نسخه قبلی بیرون کشید و موضوع جدیدی را ارائه داد. انتقام برای بدست آوردن تاج و تختی که متعلق به خودتان است! با این که روایت داستان در ابتدای کار اندکی گیج کننده و نه چندان جذاب جلوه میکرد، اما رفته رفته همین بخش داستانیِ بازی تبدیل به بزرگترین هدف من برای ادامه دادن Dishonored 2 شد. روایت داستان خیلی دیر به خودش میآید اما زمانی که ریشههایش را محکم میکند، به صورت مداوم ضربات محکمی را به بازیکنان وارد کرده و آنها در جریان روایت عمیق و در عین حال سادهاش قرار میدهد.
Dishonored 2 در نوع خودش تجربه شگفتانگیزی خواهد بود. حس مخفی کاری و کشتن دشمنانی که هر کدام چالش جدیدی را برایتان طراحی میکند هیچگاه خسته کننده نخواهد شد. درواقع اینطور بگویم که مخفیکاری در دنیای Dishonored 2 معنا و مفهوم منحصر به فردی دارد و این موضوع در رابطه با مبارزات بازی نیز صدق میکند. این دقیقا همان تجربهای است که ما در هنگام اجرای نسخه اول داشتیم و حال پس از گذشت چندین سال، Dishonored 2 نیز آمده است که سبک و سیاق دنیایش را به کمال برساند. درست حدس زدهاید؛ دقیقا همان حسی را که در زمان تجربه نسخه اول بازی داشتیم، هنگام انجام Dishonored 2 نیز خواهیم داشت. حس تازگی و نشاطِ المانهایی که مشابهش را هیچگاه نخواهید یافت. واقعا لذت بخش است زمانی که بازی به شما حق انتخاب میدهد؛ کمی خشونت کنیم یا مراحل را بدون کشتن حتی یک نفر به اتمام برسانیم؟ البته با اینکه بازی به شما حق انتخاب داده است، اما معمولا کشتن و شخم زدن دشمنان مسیر هموارتری برای پیشروی در مراحل قلمداد میشود. بدیهی است زمانی که راه سادهتری برای پیشبرد بازی وجود دارد، قطعا سراغ گزینه سختتر نخواهیم رفت و Dishonored 2 هم یک همچین وضعیتی دارد.
Dishonored 2 ثابت میکند که لازمه موفقیت یک بازی، فقط و فقط طراحی محیطهای عجیب و غریب نیست! هنر سازنده است که میتواند شما را برای ساعتها سرگرم کند. در این قسمت شما میتوانید در قالب دو شخصیت اصلی قرار بگیرید؛ یا همان کورووی لال و دست و پا شکسته قسمت اول میشوید یا در نقش امیلیِ خشمگین که اکنون پا به سن گذاشته است. باید بگویم که انتخابتان در روند بازی به شدت تاثیر خواهد گذاشت و نباید از کنار این موضوع به سادگی عبور کرد. امیلی را میتوان نسخه ارتقاع یافته و مجهزتر کوروو دانست که معمولا نیروها و قابلیتهای بیشتری نسبت به شخصیت نسخه اول دارد. داستان بازی دقیقا وقایع ۱۵ سال پس از نسخه اول را روایت میکند. جایی که شخصیت منفی Dishonored 2 قصد دارد با کودتا کردن جایگاه امیلی را از او گرفته و بر سرزمینهای بازی حکومت کند و موفق هم میشود. حال شما دو انتخاب متفاوت دارید؛ یا امیلی میشوید و کوروو را از دست میدهید یا اینکه قید قابلیتهای زیاد امیلی را زده و با شخصیت نسخه اول پا به دنیای Dishonored 2 میگذارید. با این حال اهداف هردوی آنها یک چیز است؛ انتقام از ملکه کنونی و پس گرفتن جایگاه اصلی خودتان.
Dishonored 2 به شکل افراطی و ناپسندی نیمه ابتدایی بازی را رها میکند. در اوایل بازی شما مدام به نقشه کشیدن و نابودی دشمنان و ترور آنها خواهید پرداخت؛ گر چه هیچ یک از ماموریتها و مراحل بازی در Dishonored 2 به یک شکل و طریق نخواهد بود و «تنوع» شگفتانگیزی چاشنی کار شده است. این یعنی با وجود آن که با یک بازی نسبتا خطی و گسترده طرفید، اما آن قدر محیطهای بازی وسیع و باز است که از هر سوراخی میتوانید به دشمنانتان صدمه وارد کرده و مراحل بازی را یکی پس از دیگری سپری کنید. حس قرار گرفتن در موقعیتهای مختلفی که هیچ یک از آنها قابل پیشبینی نیستند، آن هم در قالب یک قاتل واقعی، تجربه عجیبی را به شما منتقل خواهد کرد. مخصوصا اگر در ابتدای بازی امیلی را به عنوان شخصیت اصلی برگزینید. قابلیتهای او نهتنها باعث شگفتی و هیجان سرسامآوری در بازی میشود، بلکه روند گیمپلی بازی را دچار دگرگونی میکند و در نهایت تجربهای را برایتان رقم میزند که کوروو هرگز نمیتواند برایتان تداعی کند.
داستان بازی نه آنقدر جذاب و دور از انتظار است که بخواهیم برچسب «ترین» بودن به آن بزنیم و نه آنقدر سطحی و ساده است که بتوانید در اولین بار به نتیجهای درست برسید. در واقع اگر قصد دارید که داستان Dishonored 2 را به صورت کامل درک کنید، حداقل باید آن را دوبار به اتمام برسانید و این موضوع برای کسانی که نسخه اول را تجربه نکردهاند وضعیت بدتری دارد؛ اگر چه داستان نسخه دوم بغیر از بخشهای ابتدایی و بعضا سناریوهای کوتاهِ میانی، چندان به نسخه اول مرتبط نمیشود. از اینها مهمتر شخصیت پردازی کاراکترهای بازی است که واقعا قابل توجه و تماشایی طراحی شده است. امیلی نه تنها همان دخترک معصوم و کوچک نسخه اول نیست، بلکه شخصیت به شدت خشمگین و انتقامجویی دارد. کوروو نیز دیگر همان شخصیت لال و تقریبا بدون دیالوگ نسخه اول نیست و هر از گاهی زبان باز میکند که باعث میشود شناخت بهتری نسبت به نسخه اول بازی با شخصت کوروو داشته باشیم. شاید داستان بازی در اوایل کار از بُعد کلیشهها خارج نشود، ولی در ادامه جوری شما را درگیر خودش میکند که دلیل لازم برای ادامه دادن بازی برایتان فراهم خواهد شد.
Dishonored 2 مخلوطی از اکشن و مخفی کاری است! یعنی اگر اراده کنید، میتوانید آن را تبدیل به یک بازی اکشن خالص کرده و موقعیتهای هیجان انگیزی را برای خودتان فراهم کنید. آن سوی قضیه نیز صدق میکند؛ یعنی اگر روزی تصمیم گرفتید که بازی را حتی بدون کشتن یک نفر به اتمام برسانید، Dishonored 2 دست شما را برای انجام این کار باز میگذارد. مراحل بازی آنقدر وسیع و متنوع هستند که واژهای برای وصف آن نخواهید یافت. استودیوی آرکین موفق شده است که یک موقعیت حساس و جذاب را طراحی کند که نمونههای آن در سالهای اخیر و حتی شاید هم در نسل هشتم، وجود ندارد. یک تجربه خاص و خالص از مخفی کاری یا یک بکش بکش اساسی و لذت بخش، همان چیزی است که شما در هنگام اجرای Dishonored 2 خواهید فهمید. در Dishonored 2 دقیقا همان المانهایی که در نسخه اول بازی بود را خواهید یافت، به گونهای ارتقا یافتهتر و متوعتر که تجربه قبلی شما را چندبرابر لذتبخشتر خواهد کرد.
محیط بازی و چینش عجیب و غریب آن یک طرف، هوش مصنوعی خیره کننده شخصیتها هم یک طرف. گاهی وقتها پیش خود فکر میکنید که دشمنان بازی نسبت به کوچکترین حرکت شما هم واکنش نشان میدهند و باید بگویم که درست فکر کردهاید. به همین خاطر است که میگویم معمولا مقابله رو در رو با دشمنان خیلی بهتر از مخفیکاری کردن است؛ چرا که در اکثر مواقع، دشمنان بازی به یک باره کار را برایتان سخت میکنند و زمانی به خودتان میآیید که از در و دیوار دشمن میریزد. البته مخفی کاری کردن به لطف ویژگیهایی که هر یک از شخصیتها دارند، جذابیت خاص خود را خواهد داشت و همان طور که پیش از این گفتیم، تجربهای متفاوت را برایتان رقم خواهد زد. همانند مخفی کاری، کشتن شخصیتها و شخم زدن آنها نیز برایتان جذاب خواهد بود. گیمپلی روان و سرعتی بازی به شما این اجازه را میدهد که با قابلیتهای امیلی و کوروو جنگ بزرگی بپا کنید؛ البته بگویم که کشتن شخصیتها به هیچ وجه قرار نیست کار سادهای باشد و مطمعن باشید که بعضا موجودات رباتی و غولپیکری در بازی پیدا میشوند که جانتان را به لبتان خواهند رساند. در مقابله با این دسته از موجودات معمولا مخفیکاری هم جواب نمیدهد؛ چرا که آنها نسخه ارتقا یافتهتری از دشمنان معمولی بازی هستند و قالبا چیزهایی بیشتری به چشمانشان میآید.
دقیقا همزمان با اکثر بازیهایی که سعی بر ارائه جلوههای قدرتمند و چشمنواز میکنند، Dishonored 2 در اغلب موارد روی محتوای خود تمرکز دارد. بازی صرفا به مخفی کاری کردن و کشتن شخصیتها خلاصه نمیشود؛ شما هربار باید محیط اطرافتان را سبکسنگین کرده و عیار دشمنانتان را محک بزنید. برای پیشروی در مراحل معمولا تعداد بسیار زیادی راه وجود دارد و از هر جهتی که تصمیم بگیرید میتوانید دشمنانتان را از پیش رو بردارید. کارگردانی مراحل بازی در سطح مطلوبی به سر میبرد و با وجود آن که نمونههای بهتر از Dishonored 2 نیز در بازار وجود دارد، اما نمیتوان خیره کننده بودن مراحل بازی را نادیده گرفت.
زمانی که میگویم مراحل بازی Dishonored 2 در سطح بسیار خوبی قرار دارد، صرفا هدف این نیست که بگویم «دمِ تیم کارگردانی گرم!»، بلکه از جنبههای مختلفی همچون جلوههای بصری و طراحی محیطی نیز بازی در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد. باور کنید گاها بازی شما را در شرایطی قرار میدهد که هنر سازندگان را ایستاده تشویق خواهید کرد. بعضی از مراحل به قدری عجیب و غریب طراحی شده است که پر و بالتان را میچیند. جالب است بدانید که در مواقعی مراحل بازی حتی تغییر هویت میدهد و چالشهای این چنینی در بازی بیداد میکند. طراحی محیطهای بازی علیرغم تنوع شدیدی که دارد، به شکل غیر قابل تصوری با روح و روانتان عجین خواهد شد.
بازی پر است از جلوهها و موقعیتهای بصری فوقالعاده و تماشایی. تا دلتان بخواهد غروب آفتاب و موقعیتهای وسیع شهری در Dishonored 2 وجود دارد که فکتان را به زمین میکوبد. البته در ظاهر کاراکترها و دشمنان قدیمی بازی تغییرات زیادی بوجود نیامده است و منهای این دسته از شخصیتها، باید بگویم که چه از لحاظ هنری و چه فنی، Dishonored 2 در وضعیت بسیار خوبی بهسر میبرد. حالا تمام این زیباییهای منحصر به فردی که Dishonored 2 دارد را با موسیقی نسبتا جذاب و شنیدنیاش ترکیب کنید تا به معجونی استثنایی در نسل هشتم برسید. معجونی که نمیگذارد از این لحاظ نسبت به بازی حس بدی پیدا کنید. طبیعت بازی بسیار وسیع و منحصر به فرد است؛ اگر چه با آن چیزی که در نسخه اول بازی دیدهاید فرق بزرگی ندارد.
موسیقی معمولا در اکثر ساعات گیمپلی به گوش میرسد. اینجانب موضوع قابل توجه و شگفتانگیزی در بخش صداگذاری Dishonored 2 ندیدم، اما بازی از این حیث نیز کم و کسری زیادی ندارد. البته موجوداتی در بازی وجود دارند که مشابه آن را در طبیعت واقعی نخواهید یافت؛ لذا صداگذاری آنها معمولا چالش بزرگی را برای سازندگان طراحی خواهد کرد که باید بگویم Dishonored 2 از این آزمون نیز سربلند بیرون آمده است.
Dishonored 2 را میتوان تجلی هنری سرگرمکننده و جذاب دانست که نمونههای مشابه آن در نسل حاضر کم پیدا میشود. داستان بازی شاید بیش از حد عمیق و پر پیچ و خم باشد، اما مطمئن باشید که پس از چند دقیقه طوری شما را به خودش متصل میکند که نمیتوانید قیدش را بزنید. گیمپلی در Dishonored 2 یا اکشن است یا مخفی کاری! انتخاب اینکه بدون کشتن دشمنان مراحل بازی را پیش ببرید یا آنها را درو کنید به شما بستگی دارد، اما معمولا کشتن و رد شدن از روی دشمنان سادهتر از دور زدنشان طراحی شده است. حرف از «طراحی» شد؛ مراحل بازی گسترده و پر از راههای مختلف است که به خوبی کارگردانی شدهاند. حتی از لحاظ بصری نیز با یک بازی انقلابی در این سبک رو به رو هستیم و از این حیث باید به سازندگان Dishonored 2 تبریک گفت. در مجموع این بازی برای دوست داران نسخه اول یک شگفتی محض قلمداد میشود، اما برای تازهکاران معمولا خستهکننده و به دور از منطق جلوه میکند که البته این موضوع هم پس از دقایقی محو خواهد شد. با تمامی این اوصاف بازی Dishonored 2 هماکنون برای کنسولهای نسل هشتمی و رایانههای شخصی عرضه شده است و دارندگان این سه پلتفرم میتوانند هماکنون یکی از بزرگترین تجربیات نسل هشتمی خود را رقم بزنند. Dishonored 2 تجلی یک هنرِ بیهویت است!
نکات مثبت: خلق محیطی پویا و چشمنواز – ترکیب متعادل و لذت بخش میان مخفیکاری و مبارزات تن به تن – داستانی عمیق و در خورِ توجه – منحصر به فرد بودن در یکایک المانهای بازی
نکات منفی: شاید در نگاه کلی مساله بزرگی در این بازی وجود ندارد که بخواهیم آن را به عنوان «نکته منفی» به مخاطبین معرفی کنیم، اما با تمامی این اوصاف Dishonored 2 مشکلات ریز متعددی دارد که تعدادی از آنها را در مقاله ذکر کردهایم.
2 دیدگاه
ahmad
سپاس جناب محمدی پور بابت نقد خوبتون.
با اینکه نه بازی اول رو بازی کردم نه این. ولی شدید طرفدارشم.
سجاد محمدیپور
ممنون بابت لطف همیشگیت احمد جان.
واقعا بازی بزرگ و شگفت انگیزیه؛ دقیقا مثل نسخه اول