بعد از دو هفته تاخیر با پانزدهمین قسمت از انیمه شات همراه شما هستیم و سعی میکنیم تا حد توان نبود خود در این دو هفته را جبران کنیم.
اخبار — (اشکان دولتی)
قرار است از روی مانگای انسان شناسی «آکانه شیمیزو» (Akane Shimizu) که Hataraku Saibou یا Cells at Work! نام دارد، انیمهای ساخته شود که در سال ۲۰۱۸ پخش میشود. خلاصه داستان این مانگا از این قرار است:
این داستان شما هست، داستانی در مورد سرگذشت اتفاقات درون بدن شما. بنابر تحقیقات جدید بدن انسان شامل ۳۷ تریلیون سلول است که هرکدام از آنها روزانه بر زنده ماندن ما تلاش میکنند. این داستان جالب در مورد زندگی سلولهایی است که موجب زندگی ما میشوند.
استودیو Toei Animation قصد دارد از یکی از آثار مانگاکای فقید، «شیگرو میزوکی» (Shigeru Mizuki’s)، که GeGeGe no Kitaro نام دارد یک انیمه بسازد و قرار است این انیمه ششمین نسخه از این مجموعه باشد. این انیمه در سالگرد ۵۰ سالگی این مجموعه پخش خواهد شد و اولین کار از آثار این مانگاکا است که پس از فوتش در سال ۲۰۱۵ منتشر میشود. GeGeGe no Kitaro یک مانگا با موضوعات فراطبیعی است و پیش از این دورهای با نام Hakaba Kitaro شناخته شده بود و انتشار آن به سال ۱۹۵۹ بازمیگردد.
به تازگی اعلام شده است که فصل سوم Nobunaga no Shinobi ساخته خواهد شد و Nobunaga no Shinobi: Anegawa Ishiyama-hen نام دارد و در فصل بهار سال آینده پخش میشود. استودیو سازنده و تیم صداپیشه این انیمه بدون تغییر خواهند ماند و همان نقشهای گذشته خود را دارند. این انیمه کمدی و تاریخی درباره یک دختر جوان است که به اودا نوبوناگا (یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخی ژاپن) خدمت میکند. این انیمه البته اثر چندان بزرگی نیست و هر قسمت آن تنها سه دقیقه طول میکشد.
میشود گفت در سال ۲۰۱۷ بیش از هر موقعی شاهد ساخت فیلمهای لایو اکشن با اقتباس از انیمه و مانگا بودیم و حالا با وارد شدن به سال ۲۰۱۸ خبر ساخت فیلم لایو اکشنی از مانگای Real Account تایید ولی البته هنوز خبری از تیم سازنده و بازیگران این فیلم منتشر نشده است. این مانگا توسط «اوکوشو» (Okushou) نوشته شده و یک اثر وحشت روانشناسی است که در این آینده نیزدیک جریان دارد. در این دوران شبکههای اجتماعی مجبوبیت زیادی دارند و کسانی که بیش از حد از این شبکهها استفاده کنند، به درون فضای مجازی کشیده خواهند شد.
Youjo Senki یا Saga of Tanya the Evil انیمهای است که به تازگی پخش شده و حالا تایید شده است که یک انیمه سینمایی از آن در دست ساخت قرار دارد. این اثر در ابتدا یک لایت ناول بود که توسط «کارلو زن» (Carlo Zen) نوشته شده است و داستان آن حول موضوعات نظامی جریان دارد و بعد از آن «چیکا توجو» (Chika Toujou) تصمیم به کشیدن مانگا این اثر گرفت. هنوز تاریخ پخش انیمه سینمایی مشخص نشده است ولی میتوان انتظار داشت که در سال ۲۰۱۸ رخ دهد.
اولین شماره از مجله Futabasha در سال ۲۰۱۸ خبر از ساخت انیمهای بر اساس مانگا برشی از زندگی Fumikiri Jikan یا Railroad Crossing Time دارد. قرار است این انیمه در بهار سال ۲۰۱۸ پخش شود. این مانگا شامل داتسانهای کوتاهی میشود که از صحبتهای روزانه زنان در تقاطع قطار شکل گرفته است. البته شاید فکر کنید که آثاری که تاکنون برای بهار ۲۰۱۸ تایید شدهاند، چندان بزرگ و باکفیت نباشند ولی چنین آثار نواورانهای هستند که به یک فصل تنوع میدهند و باعث لذت بردن بیشتر مخاطبان میشود.
خیلی از شما با انیمه یا مانگا بسیار محبوب Blood آشنا هستید و حالا خبر خوبی برای شما داریم. سازندگان این اثر، «جانایچی فوجیساکو» (Junichi Fujisaku)، هنرمندی به نام TATE و شیندوشا، بر روی مانگایی جدید کار میکند. فوجیساکو وظیفه نوشتن داستان، شیندوشا طراحی هنری اولیه کار و TATE کشیدن مانگا را برعهده دارند. این مانگا Kasei Zombie یا Zombie of Mars نام دارد. داستان این رمان از این قرار است که:
دختری به نام کانون به پسری میگوید که از او خوشش میآید و آن دو هم با هم به سینما میروند تا با هم یک فیلم تماشا کنند. در این میان وقتی که کنون در دستشویی است یک زمین لرزه میآید و او آنجا حبس میشود و پس از اینکه خودش را خلاص میکند متوجه میشود که زامبیها به شهر حمله کردهاند. پس از این است که کانون با مردی مواجه میشود که با چوب بیس بال در حال کشتن زامبیهاست.
آخرین موضوعی که قصد دارد در بخش اخبار انیمه شات این هفته به آن اشاره کنم اسکار است. لیست نامزدهای نهایی اسکار بهترین انیمیشن سال معرفی شده است و در کمال تعجب مثل سال پیش شاهد کم لطفی آکادمی هستیم و خبری از انیمهها در این لیست نیست. این لیست شامل انیمیشنهای Ferdinand ،Coco ،The Breadwinner ،The Boss Baby و Loving Vincent است. انیمههایی که در لیست اولیه قرار گرفته بودند و به لیست نهایی راه نیافتند عبارتاند از: A Silent Voice ،Napping Princess ،Mary and The Witch’s Flower ،In This Corner of the World و Sword Art Online the Movie: Ordinal Scale. واقعا عجیب هست که چرا آثاری به این خوبی وارد لیست نشدهاند. واقعا باید پرسید که چرا انیمیشنی مثل The Boss Baby بر اثری مثل A Silent Voice و یا Mary and The Witch’s Flower ترجیح داده شده است؟ به نظر من تنها دلیل میتواند کوتهبینی افراد باشد که انتخابها را انجام میدهند. بد نیست بدانید که سال پیش هم انیمه شاهکار your name وارد لیست نهایی نشده بود.
معرفی انیمه — (اشکان دولتی)
حالا که فصل امتحانات تموم شده و همه آسوده شدهاند، قصد دارم انیمهای بسیار عالی به شما دوستان عزیز معرفی کنم تا از تماشای تک تک قسمتهای زیادش لذت ببرید. اسم این انیمه GinTama است و احتمالا پیش از آن در قسمت تاپ تن اسم آن را دیدهاید. ما در دنیای انیمهها شاهد آثار بسیار خاصی هستم که دارای ویژگیهای منحصفر به فرد هستند ولی در میان این انیمهها، به جرات میتوان گینتاما را خاصترین دانست. GinTama بدون شک یکی از بهترین آثار کمدی در همه مدیومها محسوب میشود و اثری است که کمتر پیش میآید که از آن خسته شوید. ولی چرا؟ یکی از مهمترین دلایل این موضوع این است که این انیمه از کلیشهها دور است و در واقع مفهوم کلیشه در این انیمه معنی ندارد. آثار بلند معمولا بعد از نقطهای کمی تکراری، خسته کننده و یا کلیشهای میشوند و یا حتی سازندگان با پخش فیلر (قسمتهایی که به داستان اصلی ربط ندارند و تنها برای طولانیتر کردن انیمه ساخته میشوند) باعث ناامیدی طرفداران میشوند ولی ما در GinTama شاهد چنین چیزهایی نیستم. نوآوری و هوش بالای سازندگان در در طی مدت ۱۳ سال گذشته به اندازهای بالا بوده که باعث شده است تمامی قسمتهای این انیمه ارزش دیدن داشته باشند و به هدف خود که خنداندن بیننده است دست پیدا کنند. البته این اثر تنها یک کار کمدی نیست و قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست. انیمه GinTama پر از اشارات مختلف به فرهنگ و تاریخ ژاپن دارد و حتی این موضوع باعث شده دوبله این کار تا دو سال پیش غیرممکن باشد.
در تاریخ ذکر شده است که در قرن ۱۷ ژاپن ارتباطات خود را با دیگر کشورها قطع کرده بود تا اینکه ارتش آمریکا به آنها حمله میکند و در نتیجه کشتار زیاد، شوگان سقوط کرد و مبارزان معروف ژاپنی که سامورایی نام دارند، از بین رفتند. داستان GinTama از این موضوع الهام گرفته است ولی به جای آمریکا این موجودات بیگانه هستند که به ژاپن حمله میکنند. شوگان به بازیچه دست این موجودات تبدیل شده است و همه ساموراییها خلع سلاح شدهاند. انیمه گینتاما درباره یک سامورایی به نام گینتوکی است که از اوضاع به وجود آمده راضی نیست و حاضر است برای زنده ماندن دست به هر کاری بزند.گین سان در کنار یک پسر و دختر جوان به نامهای شینپاچی و کاگورا و یک سگ بسیار بزرگ به نام ساداهارو، odd-jobs را اداره میکند و این شلغ هر روز ماجراجویی جدیدی برای گین سان به همراه دارد. گینتوکی یکی از معدود افرادی است که هنوز هم قلب یک سامورایی در بدنش تپش میکند و او که در جنگ علیه بیگانگان شرکت داشت، از نزدیک شاهد کشته شدن خیلی از دوستانش بوده است. داستان او فقط درباره آینده او نیست و ما شاهد اشارات زیادی به گذشته تلخ این سامورایی دوست داشتنی نیز هستیم.
البته باید به شما بگویم که این اثر کمی سلیقهای است و شاید تعدادی باشند که از سبک و سیاق این انیمه خوششان نیاید ولی باید به آنها ب’ویم که اجازه ندهید این موضوع مانع شود تا از این انیمه زیبا لذت نبرید. بیشتر قسمتها گینتاما داستان جداگانهای دارند که پر از لحظات خنده دار است ولی به جز از خنده دار بودن، گینتاما آرکها جدی بلندی نیز دارد که پر از مبارزات عالی هستند و میتوان از آنجا درک که گینتوکی چه مبارز ماهری است. یکی از کارهایی که انیمه گینتاما به آن شهرت دارد، شوخ با دیگر انیمه معروف است. ما بارها در این انیمه شاهد شوخی با انیمههایی مثل ناروتو، وان پیس، بلیچ، دراگون بال و خیلی انیمه دیگر هستیم و حتی این شوخیها به نوعی انتقادی نیز هستند و کلیشههای موجود در انیمهها شونن را هدف قرار میدهند. چون قصد ندارم که این بخش را طولانی کنم مجبور هستم تا به همین سه بند بسنده کنم ولی در آخر این را باد بگویم که گینتاما اثری هست که همه میتوانند از آن لذت ببرند پس در تماشای آن درنگ نکنید.
بیوگرافی — (سامرند قهرمانی)
بیوگرافی یوشیوکی تومینو
یوشیوکی تومینو کارگردان، آهنگسرا، فیلمنامه نویس و رمان نویس ژاپنی است. او در اوداوارا در استان کاناگاوا متولد شد و در دانشگاه Nihon به تحصیل در رشته هنر پرداخت. وی بیشتر برای ساخت سری انیمه بسیار بلند Gundam مشهور است.
تومینو کار خود را در سال ۱۹۶۳ در کمپانی اوسامو تزوکا که Mushi Productions نام داشت شروع کرد. وی در آن دوران به نوشتن اسکریپت داستان و نمایشنامه اولین انیمه تلویزیونی ژاپنی یعنی Astro Boy پرداخت. بعدها او به یکی از اعضای اصلی استدیو Sunrise تبدیل شد و آثار فراوانی در دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلادی کارگردانی کرد. تومینو بیشتر برای تبدیل و تحولاتی که در ژانر مکا (Mecha) با اثر Mobile Suit Gundam که اولین نسخه از سری Gundam است، شناخته میشود. او برای آثارش جوایز زیادی را از آن خود کرده که از معروفترین آنان میتوان به جایزه «بهترین کارگردان» در مراسم Tokyo International Anime Fair اشاره کرد. همچنین دو اثر وی در مراسم Animage Anime Grand Prix که توسط مجله Animage برگزار شده بود برنده جوایزی شدند.
تومینو برای کارگردانی آثار زیبای زیادی شناخته میشود که مهمترین و بهترین آنان به طور قطع Mobile Suit Gundam است که از ۱۹۷۹ شروع شده و تعداد زیادی ادامه، نسخههای اضافی، نسخههای تجاری و بسیاری دیگر دارد. از کارهای تومینو غیر از این سری، میتوان به Brain Powerd در ۱۹۹۸، Turn A Gundam در ۱۹۹۹، Overman King Gainer در ۲۰۰۲ و جدیدترین اثرش یعنی Gundam Reconguista in G در ۲۰۱۴ اشاره کرد.
اولین اثر کارگردانی شده توسط تومینو Triton of the Sea در سال ۱۹۷۳ بود. این اثر که بر اساس مانگای Blue Triton نوشته اوسامو تزوکا ساخته شده، نمایی کاملاً جدید از تقابل خیر و شر را به نمایش گذاشت. در سال ۱۹۷۵، تومینو مشغول کار بر روی اولین اثرش در ژانر مکا، یعنی Brave Raideen بود که کارگردانی ۲۶ قسمت از آن را خود انجام داده است. این اثر با داستان و فیلمنامه جالبش بسیار معروف شد و آثار زیادی به الهامگیری از آن ساخته شدند که میتوان به RahXephon در سال ۲۰۰۲ اشاره کرد. تومینو همچنین بر روی Voltes V نیز کار کرده است.
با این که اکثر آثار تومینو پایانی خوب و داستانی دارند که همیشه جهت مثبت و خیر قضیه پیروز میشود، اما آثار اولیه وی در دهههای ۷۰ و ۸۰ آثاری بودند که تعداد زیادی از پروتاگونیستها در پایان جان میباختند. در سال ۱۹۷۷، تومینو اثر Zambot 3 را کارگردانی کرد که در پایان آن، تعداد زیادی از پروتاگونیستها خود را قربانی میکنند تا آنتاگونیستها را شکست دهند. از نظر افراد زیادی، جریان این انیمه و پایان آن موجب شد که طرفداران به تومینو لقب «تومینوی همه کش!» را بدهند. البته در کنار این آثار، تومینو همانطور که ذکر شد آثار بسیاری نیز دارد که در آن پروتاگونیستها زنده میماند و داستان به خوبی پایان میپذیرد.
در سال ۱۹۸۰، تومینو Space Runaway Ideon را کارگردانی کرد که به مانند Mobile Suit Gundam در ابتدا منحل شده و بعد به نسخههای سینمایی تبدیل گشتند. این اثر نیز یکی از آثار تومینو با پایانی غمانگیز است که باز هم شاهد کشته شدن تعداد زیادی از پروتاگونیستها هستیم. البته اثر بعدی تومینو بر خلاف Ideon فضایی روشنتر داشته و پایانی بهتر رقم میخورد. البته تومینو با ادامهای در سال ۱۹۸۳ تحت نام Aura Battler Dunbine ساخت، پایان خوش نسخه اول را به فراموشی سپرده و پایانی ساخت که در آن دوباره شاهد کشت و کشتار زیادی بودیم. اثر بعدی تومینو در سال ۱۹۸۴، یعنی Heavy Metal L-Gaim به قاعده همیشگی پایان خوش بازگشت و کشت و کشتار آن کاهش یافت. در سال ۱۹۸۵ نیز تومینو ادامهای بر سری Gundam تحت عنوان Mobile Suit Zeta Gundam ساخت که آن هم از پایانی تاریک رنج میبرد. البته بعد از آن، او نسخهای از این سری را با نام Mobile Suit Gundam ZZ که بر خلاف دو نسخه قبل، فضایی کمدی و روشن داشت و میتوان گفت سنت شکنیی در این سری است.
تومینو تا سالهای ۱۹۹۶ ادامههایی بر سری Gundam ساخت که هر کدام ویژگیها و شرایط متفاوتی داشتند. در نهایت در ۱۹۹۶، او Garzey’s Wing که اثری جدا از سری Gundam است. بعد از آن در ۱۹۹۸ نیز اثر Brain Powerd را نویسندگی و کارگردانی کرد که آن نیز اثری جدا از سری Gundam است. در ۱۹۹۹، تومینو با Turn A Gundam به دنیای Gundam بازگشت و در ۲۰۰۲ نیز دو اثر سینمایی مکمل تحت نامهای Earth Light و Moonlight Butterfly برای آن کارگردانی کرد. وی در همان سال اثر Overman King Gainer را نیز کارگردانی کرد که اثری جدا از سری Gundam است. در سال ۲۰۰۵ نیز تومینو سه اثر سینمایی برای جمع بندی و تکمیل وقایع Zeta Gundam کارگردانی کرد.
در سال ۲۰۰۹، در کنفرانس CESA Developers Conference تومینو صنعت بازیهای ویدئویی را نقد کرد و گفت که آثار جدید به هیچ وجه خلاقیتی در خود ندارند و کنسولها صرفاً به وسیلهای برای مصرف برق تبدیل گشتهاند! وی همچنین اعلام کرد که سازندگان بهتر است به جای تمرکز بر روی رقابتهای الکی و جلو بودن در تکنولوژی، بر روی کیفیت آثارشان کار کنند.
از جدیدترین کارهای تومینو میتوان به Ring of Gundam در سالگرد ۳۰ سالگی سری در ۲۰۰۹ و Gundam Reconguista in G در سالگرد ۳۵ سالگی سری یعنی در سال ۲۰۱۴ اشاره کرد که هر دو نسخههایی فرعی مربوط به سری Gundam هستند.
تاپ تن — (ماهان عاقل)
در تاپ تن این هفته قصد داریم ده نفر از بهترین شمشیرزنان در دنیای انیمه را به شما معرفی کنیم. از آنجایی که تعدادشان بسیار زیاد بود، لیست را دو قسمتی کردیم و در قسمت دوم تنها به زنان شمشیرزن میپردازیم. در نظر داشته باشید که این لیست کاملا نظر شخصی بنده بوده و اگر با آن موافق یا مخالف هستید، میتوانید در قسمت نظرات لیست خود را با ما در اختیار بگذارید، فقط در نظر داشته باشید که این متن حاوی اسپویل است.
۱۰- کونو یوکی
کونو یوکی یکی از شخصیتهای فصل دوم انیمه Sword Art Online است. او در سال ۲۰۱۰ بدنیا آمد و و به دلیل مشکلات باید عمل سزارین انجام میشد. در طول این عمل خون زیادی از دست رفت و به تزریق خون نیاز بود. اما متاسفانه خون تزریق شده مبتلا به ویروس HIV بود و باعث شد که یوکی و تمام اعضای خانوادهاش مبتلا به بیماری ایدز شوند. یوکی برای مدت زیادی با بیماریاش دست وپنجه نرم کرد تا اینکه در سال ۲۰۲۲ در بیمارستان به مدت یک سال بستری شد. در سال ۲۰۲۳ دکتری پیشش آمد و به او پیشنهاد داد تا شیوه جدیدی را برای درمانش امتحان کند. در این شیوه او در اتاقی باقی میماند و از تکنولوژی فولدایو استفاده میکرد و وارد بازی ALfheim Online میشد. او ۳ سال تمام در این بازی باقی ماند و به یکی از قدرتمندترین شمشیر زنان در دنیای این بازی تبدیل شد. در زمانی که به دستگاه متصل بود، پدر، ماد و خواهرش از بیماری جانشان را از دست دادند. تنها چیزی که برای یوکی مانده بود دنیای بازی بود. او به قدری بازی کرد و قدرتمند شد که مهارتی به نام Mother’s Rosario بدست آورد که که بویسله آن میتوانست یک کومبو ۱۱ ضربهای بدون لحظهای توقف پیاده سازی کند و قویترین شمشیرزنان را شکست دهد. او حتی در مبارزهای کیریتو (شخصیت اصلی انیمه) که قویترین شمشیر زن این دنیای بازی را شکست دهد (البته مبارزه تا پای مرگ نبود و گرنه نتایج واقعا متفاوت میشد). او در آخر در مکانی که بهش عشق میورزید و در آغوش دوستانش جان باخت. در زیر میتوانید دیالوگ او قبل از مرگش را بخوانید:
بخاطر آنکه لحظات آخر عمرم عالی و کامل هستند من میتوانم سفرم را به اتمام برسانم، در حالی که در اطرافم افراد زیادی هستند و در آغوش کسی هستم که دوستش دارم. من تمام تلاشم را برای زندگی کردم. من اینجا زندگی کردم.
۹- میکاسا آکرمن
میکاسا آکرمن یکی از شخصیتهای اصلی انیمه «حمله به تایتان» (Attack on Titan) و خواهر ناتنی ارن یگر، شخصیت اصلی این انیمه است. در کودکی آدم ربایان مادر و پدرش را به قتل رساندند و قصد فروختن میکاسا به عنوان یک برده را داشتند تا اینکه ارن یگر به کمک او آمد و جانش را نجات داد. از آن پس میکاسا در کنار خانواده ارن زندگی کرد تا زمانی که دیوار ماریا فرو ریخت و مادر ارن توسط یک تایتان خورده شد. میکاسا بخاطر ارن و برای از بین بردن تایتانها به ارتش پیوست. در روزی که پدر و مادرش به قتل رسیدند، ارن به میکاسا شالگردنش را هدیه داد و میکاسا به عنوان یادآور روزی که با ارن ملاقات کرد همیشه آن شال گردن را میپوشد. از آن روز به بعد ارن به آرامش و قدرت میکاسا تبدیل شد. تواناییهای مبارزه میکاسا فوقالعاده اند به طوری که گفته شده ارزش او از ۱۰۰۰ سرباز معمولی نیز بیشتر است. او قدرت فیزیکی بسیار بالایی دارد اما سرعت و رفلکسهای خیلی سریع او در مبارزات باعث تمایزش از دیگران میشود. او همچنین به راحتی و استعداد بالا از تجهیزات مانور عمودی استفاده میکند و تایتانها را به راحتی و دقت بالا از بین میبرد. و زمانی که میکاسا فکر میکرد که ارن مرده است، علاقهاش به ادامه زندگی را از دست داد و آماده مردن بود. علاقه میکاسا نسبت به ارن نسبت به علاقه یک خواهر به برادرش متفاوت است. میکاسا به ارن عشق میورزد و ارن تمام زندگی اوست برای همین هرکاری برای او انجام میدهد مثل کشتن هر کسی که صد راهش بشود و حتی قربانی کردن جان خودش بدون لحظهای درنگ. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبا از این شخصیت را بخوانید:
اگر شما فکر می کنید طبیعی است که مردم زندگی خود را برای نجات جان دیگران قربانی کنند، مطمئنا درک میکنید که گاهی اوقات تنها یک مرگ میتواند جان بسیاری را نجات دهد.
۸- سیبر
سیبر شخصیت اصلی در سری انیمههای Fate است. نام واقعی او آلتریا پندراگون، شخصیت الهام گرفته از افسانه های شاه آرتور است. پس از بدنیا آمدنش، پدرش تصمیم گرفت که خبر بدنیا آمدن دخترش را رسمی نکند چون میترسید که مردمش یک حاکم زن را قبول نکنند. برای همین سیبر را به مرلین سپرد و مرلین او را پیش یک شوالیه با وفا به نام اکتور برد تا از او مراقبت کند و به او مبارزه را یاد دهد. زمانی که ۱۵ سال داشت، پدرش جانش را از دست میدهد و تخت پادشاهی بدون هیچ رهبری باقی میماند و بریتانیا وارد شورش و خرابی میشود. مرلین پیش سیبر میرود و حقیقت ماجرا و اینکه او واقعا چه کسی است را برایش توضیح میدهد و سیبر برای آنکه به مردمش نشان دهد پاشاه به حق بریتانیا است، شمشیر کالیبرن را از سنگ بیرون میکشد و به تخت پادشاهی مینشیند. سیبر مهارت شمشیر زنی بسیار بالایی دارد و از شمشیر افسانهایش، اکسکالیبر، به نحو احسن استفاده میکند. یکی از قابلیتهای بسیار قدرتمند و اصلی او در مبارزه، قابلیت نامرئی کردن شمشیرش است که باعث گیج شدن دشمنانش میشود و او را به یک مبارزه بسیار قدرتمند تبدیل میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
من فقط به این جنگ پیوستم تا از ریختن رودخانههای خون جلوگیری شود. مبارزه برای جام مقدس، خونریزی بیمعنا، قربانی کردن به حداقل برسد، تا یک نفر به جای ارتش از مردان مأموریت سرنوشت را بر عهده گیرد و در اینجا مببارزه کند! این چیزی است که ما خدمتگزاران باید انجام دهیم.
۷- کیریویین ساتسوکی
کیریویین ساتسوکی یکی از شخصیتهای اصلی انیمه دوستداشتنی Kill La Kill است. او اولین فرزند راگیو و سویچیرو کیریویین است و همچنین اولین آزمایش با شکست مواجه شده مخلوط شدن با فیبرهای زندگی بر روی او انجام شد. پس از آنکه مادرش بر روی خواهر تازه به دنیا آمدهاش همین آزمایش را تکرار کرد، پدرش چهره واقعی همسرش را دید و به ساتسوکی پنج ساله رازهای مربوط به فیبرهای زندگی و حقیقت اینکه مادرش انسان پلیدی است را توضیح داد. پس از آن سوییچیرو دختر تازه به دنیا آمده خود را برداشت و فرار کرد تا بتواند بعدا همسرش را شکست دهد. کیریویین از همان پنج سالگی هوش بسیار بالایی از خود نشان داد و در ظاهر با مادرش همکاری میکرد اما در واقع داشت برای روزی که مادرش را شکست دهد آماده میشد و برای همین از سن کم تمرینهای مختلف رزمی دید و پس از مدت اندکی تواسنت به استادی در استفاده از شمشیرش، باکوزان که قابلیت بریدن فیبرهای زندگی را دارد، برسد. او حتی در انگشت شصت پایش ناخن مصنوعی که قادر به بریدن فیبرهای زندگی است کاشت تا از آن برای مبارزه در شراط نامساعد استفاده کند. پس از گذر سالها او رئیس شورای مدرسه در آکادمی هونوجی میشود و افراد زیادی را برای شکست دادن مادرش تعلیم میدهد. بعدها ریوکو ماتویی (شخصیت اصلی این انیمه) به آکادمی میآید تا به دنبال قاتل پدرش بگردد و در اوایل به نظر میرسد که ساتسوکی دشمن ریوکو است و قصد نابود کردن او را دارد. اما حتی در آن موقع هم ساتسوکی به ریوکو کمک میکند و به او پندهای مختلفی میدهد. پس از آنکه متوجه میشوند با همدیگر خواهرند، روابطشان به کلی عوض شده و با هم برای شکست دادن فیبرهای زندگی و مادر شیطانیشان همکاری میکنند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جذاب از او را بخوانید:
کسانی که اراده نداشته باشند، قادر نیستند که حتی اشکهای خود را پاک کنند.
۶- آکامه
آکامه یکی از شخصیتهای اصلی در انیمه Akame Ga Kill است. در کودکی پدر و مادرش، آکامه و خواهر کوچکش را به عنوان برده به پادشاهی فروختند. آنها امتحانات سخت فیزیکی را طی کردند که در آن باید از جنگلی خطرناک و پر از موجودات قدرتمند زنده بیرون بیایند. آکامه و خواهرش هر دو آزمون را با موفقیت قبول میشوند اما مسئولشان آن دو را در تیمهای مختلفی قرار میدهد. آکهمه به گروهی از قاتلان حرفهای فرستاده میشود و چندین سال برای آنها کار میکند تا اینکه متوجه میشود کسانی که به قتل میرسانند، انسانهای خوبی هستند. پس از آن آکامه به گروه شورشیها میپیونند تا پادشاهی را سرنگون کند. آکامه یک قاتل به تمام معناست و مهارتش در استفاده از شمشیرش، موراسامه، فوقالعاده است. موراسامه یک کاتانه زیبا و مرگآور است که حتی اگر یک خراش کوچک در هر جای بدنتان ایجاد کند، در عرض چند ثانیه باعث کشته شدنتان میشود. البته این شمشیر فقط بر روی موجودات زنده کار میکند و بر روی زره و ماشین و … تاثیری ندارد. این شمشیر یک قابلیت نهفته و خاص نیز به نام Little War Horn دارد که به دارنده شمشیر قدرت بسیار بالایی میدهد. اما هرکسی نمیتواند از چنین شمشیر مرگآوری نهایت استفاده را بکند ولی آکامه از این شمشیر همانند یک ماشین کشتارجمعی استفاده میکند و دشمنانش را نابود میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جالب او را بخوانید:
به عنوان کسانی که زندهاند، مسئولیت ما این است که خواسته های کسانی را که از این دنیا رفتهاند را انجام دهیم.
۵- ایمای نوبومه
ایمای نوبومه یکی از شخصیتهای انیمه بسیار زیبای Gintama است. نوبومه یک فرزند یتیم بود که در کودکی توسط سازمان تندوشو استخدام شد و به یکی از قویترین قاتلان آنها تبدیل شد. زمانی که یوشیدا شویو (معلم شخصیت اصلی این انیمه گینتوکی ساکاتا) توسط تندوشو زندانی شد، نوبومه مسئول نگهبانی او را داشت و در آن مدت کم، شویو به او درسهای زیادی در مورد احساسات و دانش آموخت و این شروع بازگشت نوبومه به انسانیتش بود. پس از این ماجرا نوبومه با ساساکی ایسابورو آشنا شد و قرار بود ایسابورو که یک پلیس است، به سازمان آنها در به قتل رساندن یک خانواده کمک کند، اما ایسابورو آن خانواده را نجات و داد. برای تنبیه همسرش درحالی که همچنان دخترش در رحمش بود به قتل رساندند. زمانی که ایسابورو به مکان وقوع این اتفاق رسید، نوبومه را بالای جنازه زنش دید، با اینکه همه مدارک بر ضد نوبومه بودو به نظر میآمد که او همسرش را کشته، در حقیقت او در محافظت از همسر ایسابورو شکست خورد. ایسابورو نوبورو را مجبور میکند که از سازمانش خارج شود و به خودش ملحق شود و به او در نابود کردن تمام ساموراییها کمک کند که البته در آخر به آنها و کشورش کمک میکند و برای نجات جان نوبومه و دیگران خودش را فدا میکند. نوبومه یک شمشیر زن بسیار قدرتمند با مهارتهای بالایی در کشتن و نابود کردن هدفهایش است و از سرعت و چابکیاش در از بین بردن آنها استفاده میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای او را بخوانید:
“اگر قصد کشتن کسی را داشته باشم، شمشیرم را با اراده خودم تکان خواهم داد. این جبران گناهان من است.
۴- یاگیو کیوبی
یاگیو کیوبی یکی از شخصیتهای انیمه بسیار زیابی Gintama است. مادرش پس از بدنیا آمدن کیوبی جانش را از دست داد و پدرش هرگز دوباره ازدواج نکرد و از آنجایی که خانواده یاگیو یک خانواده بسیار قدرتمند و معروف بودند که به ساموراییها آموزش میدادند و پدرش میترسید که کیوبی به عنوان یک زن میتواند از نام خانوادگی و میراثش محافظت کند، او را همانند یک پسر بزرگ کرد. در کودکی کیوبی بخاطر همین قضیه توسط بچههای دیگر اذیت میشد، اما همیشه یک نفر بود که او مراقبت میکرد و لبخند به لبانش میآورد و آن شخص شیمورا تائه بود. کیوبی شخصیت زنانه اما قدرتمند تائه را تحسین میکرد و میخواست که دقیقا مثل او شود. او حتی چشم چپش را در حال محافظت از تائه از دست داد. کیوبی شهر را ترک کرد که به یک سامورایی قدرتمند و با مهارت تبدیل شود تا بتواند از تائه محافظت کند و برای اینکار تمرینات بسیار سخت و مختلفی دید اما توانست به یک شمشیر زن بسیار قدرتمند و ماهر تبدیل شود که حتی در مقابل ساکاتا گینتوکی (شخصیت اصلی این انیمه) نیز حرفی برای گفتن داشت. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
من میخواستم با دیگران بازی کنم و لذت ببرم. من میخواستم یک کیمونو زیبا بپوشم و همانند دیگران در اطراف شهر راه برم. من میخواستم مثل تو باشم،تائه چان … یک دختر قوی با قلبی مهربان.
۳- ارزا اسکارلت
ارزا اسکارلت یکی از شخصیتهای اصلی انیمه fairy tail است. او یک جادوگر رتبه S در انجمن فیری تیل و قوی ترین عضو مونث این انجمن است. ارزا در کودکی توسط گروهی ربوده و به عنوان برده به کار گرفته شد. وقتی ارزا برای اولین بار تلاش به فرار کرد، تلاشش ناموفق بود و برای تنبیه او را در حد مرگ شکنجه دادند و یکی ازچشمانش را از دست داد. پس از اتفاقات دیگری ارزا کنترل خود را ازدست داد و قدرتهای جادویی خود را آزاد کرد و رهبر شورش بر ضد کسانی که او را ربودند شد و در آخر موفق به فرار از آنجا گشت. او پس از فرار کردن توانست به انجمن فیری تیل بپیوندد. پس از مدت کوتاهی و زمانی که فقط ۱۵ سال داشت، توانست به یک جادوگر رتبه S تبدیل شود. ارزا قابلیت جادویی Requip را دارد که به او قدرت پوشیدن و عوض کردن لباسها، سلاحها و زرههای زیادی فقط با اراده کردن میدهد. او بیش از ۱۰۰ زره مختلف دارد که بیشتر آنها جادویی هستند و قابلیتهای مختلفی به او میدهند. او همچنین قابلیت تلکنیسس را دارد که به او قدرت بلند کردن شمشیرهایش یا ابزار مختلف را با قدرت ذهنش میدهد. اما همهی اینها در مقابل مهارت شمشیر زنی فوقالعاده او چیزی نیستند. او با مهارت بسیار بالا از شمشیرهای مختلفی که دارد استفاده میکند و بهخاطر قابلیت Requip سریع از سلاحی به سلاح دیگر میرود و رقیبش را شکه میکند. از شمشیر کوتاه و بلند گرفته تا چاقو و نیزه، او از تمام سلاحهایش با استادی تمام استفاده میکند. او همچنین قدرت فیزیکی بسیار بالایی دارد، به طوری که باد تولید شده توسط حرکت سلاحش به قدری قدرتمند است که میتواند حتی فلز را به راحتی ببرد. او همچنین استقامت و دوام بسیار بالایی دارد و خستگی ناپذیر است. در زیر یکی از دیالوگهای زیبای او را میتوانید بخوانید:
حتی اگر نتوانم ببینم حتی اگر نتوانم بشنوم، درون من نوری وجود خواهد داشت. راهی که با دوستانم طی کردهام، به آینده من نور میآورد. من از هیچ چیزی نمیترسم، این حتی ارزش آن را ندارد که بهش بگویند درد! بدترین درد .. درد از دست دادن نور شماست.
۲- ترسا
ترسا یکی از شخصیتهای مهم انیمه Claymore و قویترین موجود در دنیای این انیمه (همینطور یکی از قویترین موجودات در کل دنیای انیمه) محسوب میشود. او در کودکی به سازمانی مرموز فروخته و از همان سن تمرینات او برای تبدیل شدن به یک کلیمور (موجودی نیمه انسان و نیمه یوکی) آغاز شد. از آنجایی که مهارت او در شمشیر زنی، سرعت، چابکی و قدرت فیزیکی او بدون رقیب بود، بلافاصله پس از تبدیل شدن به یک کلیمور به مقام رتبه اول و قویترین کلیمور تبدیل شد و خیلی زود کارش را به عنوان یک شکارچی یوکی آغاز کرد. جالب است بدانید که کلیمور نامی نیست که سازمان انتخاب کرده و مردم برای اینکه دیدند همه آنها از شمشیر کلیمور استفاده میکنند، آنها را کلیمور صدا میزدند. در طول سالها ترسا کارش را به نحو احسن انجام میداد و از دستورات اطاعت میکرد تا اینکه یک روز برای دفاع کردن از جان یک دختر بچه به نام کلر (شخصیت اصلی این انیمه) مجبور شد قانون اصلی کلیمورها، صدمه نزدن به انسانی را بشکند و چندین حیوان که فقط ظاهر انسانی داشتند را از بین ببرد. سازمان چهار کلیمور که به ترتیب مقام دوم تا پنجم را داشتند برای کشتن ترسا فرستاد و او بدون ذرهای مشکل همه آنها را شکست داد. اما در مبارزه نهایی با یکی از آنها قدرت کاملش را آزاد نکرد و قصد ترحم به دشمنش را داشت، این دشمن از موقعیت ایجاد شده سوء استفاده کرد و با یک ضربه سر ترسا را از بدنش جدا نمود، میشود گفت تنها نقطه ضعف ترسا قلب مهربانش بود. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جذاب او را بخوانید:
دعاهایتان را بخوانید اراذل. شما از شیاطین نیز بدتر و پایینترید. من تک تک شما را خواهم کشت.
۱- رتسو اونوها
رتسو اونوهانا یکی از شخصیتهای انیمه بسیار زیبای Bleach است. رتسو یکی از بهترین شمشیر زنها در دنیای Bleach است و در تمام تکنیکهای شمشیر زنی استاد است. از آنجایی که مهارت پزشکی او بسیار بالاست، حتی قادر به التیام کردن زخمهایش وسط مبارزه را دارد. او در گذشته یکی از بدترین خلافکاران در soul society بود اما Genryūsai Shigekuni Yamamoto او را مجبور به پیوستن به Gotei 13 کرد. او کاپیتان بخش ۱۱ شد و از آنجایی که قویترین مبارز بود، به او لقب کنپاچی را دادند. او پزشکی را برای دوام بیشترش در مبارزه یاد گرفت. پس از گذر سالها از آنجایی که رقیبانش هیچوقت قادر به چالش کشیدن او در مبارزه تک به تک یا گروهی نبودند، رتسو کم کم از مبارزه خسته شد. او روزی او در یکی از سفرهایش پسر جوانی را دید و با او مبارزه کرد، با آنکه توانست او را شکست دهد اما پسرک توانست رتسو را به شدت زخمی کند، اتفاقی که تا به حال برای رتسو رخ نداده بود. رتسو قابلیت نهفته در پسرک برای تبدیل شدن به یک کنپاچی را دید. پس از این ماجرا او بخش ۱۱ را ترک کرد و به بخش ۴ منتقل شد و به پزشکی و التیام دادن و کمک به همرزمانش و دیگران روی آورد. سالها بعد زمانی که soul society در خطر نابودی بود، رتسو اونوهانا جان خودش را برای تمرین دادن کنپاچی زاراکی (پسرک) فدا کرد. در زیر یکی از مهمترین دیالوگها او را میتوانید بخوانید:
من با اینکه قرار است بمیرم، بسیار خوشحالم که بالاخره توانستم وظیفهام را انجام دهم.
انیمه شات این هفته به پایان رسید و از این به بعد بازهم مثل همیشه در آخر هفته منتظر انیمه شات باشید.
2 دیدگاه
Vikings
راسته که میگن ژآپنی ها و کره ای ها بخاطر چشمای ریز ادما انیمه هاشونو با چشمای درشت توصیف میکنن تا روی ژن شون بلند مدت تاثیر بذاره؟؟؟
اشکان دولتی
سلام دوست عزیز
اول بگم که انجام این کار از لحاظ علمی غیرممکنه چون که صفات اکتسابی قابل انتقال به نسل بعدی نیستند.
دوم اینکه منم نمیدونم دلیل اینکار چیه ولی چیزی که میدونم اینه که تنوع میده به کار و خیلی حالت مختلفی میتونن باهاش به شخصتها بدن
و اگه قرار بود چشماشون کوچیک باشه خیلی یکنواخت و خسته کننده میشدن شخصیتها