بارها و بارها دوستداران سینما این جمله را شنیدهاند که فیلم The Shining ساخته استنلی کوبریک شاهکار است، در حالی که اصلا چنین نیست و با ارفاق میتوان این اثر را در میان فیلمهای خوب یا متوسط طبقهبندی کرد.
The Shining را در واقع فیلمی میدانم که پتانسیل تبدیل شدن به اثری تراز اول را داشت اما آنقدر در بطن اثر حفره داستانی و اشکال عدیده در شخصیتپردازی و روایت وجود دارد که اتمسفر خوب فیلم، صحنهبندی (میزانس) دوستداشتنی و بازی خوب برخی از بازیگران زیر این مشکلات له میشوند.
فیلم The Shining اقتباسی از رمان استیون کینگ با همین نام است که از قضا در بسیاری از موارد به منبع اقتباسش وفادار نیست! درخشش روایتگر داستان خانواده تورنس است. جک تورنس به همراه همسر و پسر کوچکش تصمیم میگیرند زمستان را با سرایداری از یک هتل معتبر و قدیمی سر کنند تا جک بتواند کتابش را نظم ببخشد و در آرامش هتل برای نوشتن تمرکز حواس پیدا کند. یکی از ایرادهای اساسی شخصیت اصلی فیلم از همینجا خود را نشان میدهد. بنابر بر حرفهایی که میشنویم ما با مردی فرهیخته مواجه هستیم که قصد نوشتن یک اثر ادبی را دارد و از قضا سالها معلم بوده است، اما چیزی که در عمل میبینیم با ادعای فیلم مبنیبر نویسنده بودن جک در تضاد است. زیرا از همان ابتدا با آن لبخندهای بیمارگونه او به مخاطب القا میشود که جک از خرده مشکلات روانی رنج میبرد و بیتردید در زمستان پیش رو دیوانه خواهد شد! گذشته از این مورد نویسنده بودن او چگونه به مخاطب نشان داده میشود؟ با تایپ چند برگه و صدای ماشین تایپ؟ در نتیجه ما با شخصیتی روبه رو میشویم که سراسر اشکال است و تمامی تلاشهای نیکلسون برای به تصویر کشیدن جک تورنس به بهترین شکل ممکن را به دست باد میسپارد. در نقطه مقابل شخصیت پوشالی، سطحی و پر از تناقض تورنس، بازی بسیار خوب نیکلسون قرار دارد اما همانطور که گفته شد، به دلیل مشکلات عدیدهای که در شخصیتپردازی او وجود دارد مرد اول داستان نمیتواند دوستداشتنی باشد. متاسفانه ضعف فیلم The Shining در معرفی شخصیتهایش به مخاطب در خانواده تورنس خلاصه نمیشود و اگر مرد سیاهپوست قصه را به یاد بیاورید رسما با شخصیتی بسیار سطحی مواجه میشویم که اگر از داستان حذف شود و یک راننده آژانس بدون دیالوگ جایگزینش شود، در عمل اتفاق خاصی رخ نمیدهد!
در فیلم The Shining ما با انبوهی از سکانسهای از هم گسیخته مواجه هستیم که هیچ توضیح منتطقی و صحیحی برای آنها وجود ندارد و وقتی به کم و کیف داستان فیلم فکر میکنم، به گمانم کوبریک و دایان جانسون هنگام نوشتن فیلمنامه درخشش سعی بر این داشتهاند فردی لگام گسیخته را بزک کنند و به عنوان انسانی فرهیخته به تصویر بکشند! اما زهی خیال خام زیرا داستان فیلم درخشش و شخصیتهایش سطحیتر از آن هستند که بشود با گیج کردن مخاطب اتفاقاتش را توجیه کرد. به عنوان مثال میتوان به باز شدن درب سردخانه برای جک، هنگامی که توسط وندی در آنجا حبس شده است اشاره کرد، چگونه یک روح (حتی بر اساس تعریفی که خود فیلم از ارواح حاضر در هتل به مخاطب ارائه میدهد) میـواند قفل در سردخانه را باز کند؟
بازیگران اصلی فیلم The Shining در واقع سه نفر هستند که به شخصه بازی نیکلسون و دنی لوید را شایسته تقدیر میدانم اما در مقابل این دو شلی دووال (در نقش وندی تورنس) حضور دارد که به خوبی توانسته سکانسهای حساس فیلم را خراب کند! واقعا گزینههای بهتری برای ایفای نقش وندی وجود داشت و دووال انتخاب مناسبی نبوده است. فیلم شخصیت خاص دیگری ندارد و همانطور که در بالا هم اشاره کردم، همین سه شخصیت نیز حرف خاصی برای گفتن ندارند!
اتمسفر درخشش بیتردید بزرگترین نقطه قوت این اثر است و شاید تنها دلیلی که دیدن این فیلم را به سایرین پیشنهاد کنم. فضای بسته، وهمآلود و انزوایی که رفته رفته همچون شخصیتها در جان مخاطب هم رخنه میکند، سبب میشود روانگسیختگی جک باورپذیر باشد و در انتها که با آن قاب عکس مواجه میشویم و با در نظر گرفتن مسئله تناسخ بخش بزرگی از کار قابل توجیه باشد اما همان قسمتهای گنگ کار به قدری زیاد هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
ماجرای آپولو ۱۱:
احتمالا شما هم با گمانهزنیهایی که در مورد ساختگی بودن فیلم فرود آمدن انسان بر روی کره ماه وجود دارد، برخورد داشتهاید و برخی از طرفداران سرسخت کوبریک مدعی هستند ماجرای آپولو ۱۱ و فتح کره ماه توسط بشر دروغی رسانهای بوده که توسط کوبریک برای دولت آمریکا ساخته شده است.
یکی از دلایل اصلی هوادرارن برای پافشاری بر روی این موضوع ساخت فیلم ۲۰۰۱: ادیسه فضایی، درست یکسال پیش از سفر انسان به ماه است. فیلمی که توانست تصورات اکثر بینندگانش را نسبت به یک سفر فضایی تغییر دهد و جلوههای بصری ۲۰۰۱: ادیسه فضایی برای سال ۱۹۶۸ خارقالعاده بود در نتیجه ممکن است پس از ساخت این فیلم سینمایی، دولت آمریکا که شدیدا به دنبال پیشگام بودن در زمینه فضانوردی است، با کوبریک تماس گرفته و از او درخواست ساخت چنین ویدیوئی را کرده باشد. یکی دیگر از دلایل دوستداران این نظریه، لباس دنی به هنگام وارد شدن به اتاق ۲۳۷ است، لباسی که پاره میشود! و جالبتر اینجاست که فاصله تقریبی زمین تا ماه ۲۳۷ میلیون مایل است و اگر فیلم درخشش را دیده باشید حتمی به خاطر دارید که گنگترین جای فیلم اتاق ۲۳۷ است که مخاطب چیز خاصی در مورد آن نمیفهمد! در نتیجه به دنبال این موضوعات و نشانهها برخی معتقدند کوبریک سعی داشته به صورت ضمنی به این امر اشاره کند که ماجرای سفر به ماه توسط او ساخته و پرداخته شده است! اما مسئله اصلی اینجاست که اگر همین تئوری هم درست باشد، کوبریک در رسیدن به مقصودش بسیار ناموفق بوده است. زیرا نه تنها نتوانسته پیام خود را به شکلی صحیح به مخاطب منتقل کند، بلکه نکات گنگ مسخرهای در داستان فیلم ایجاد شده که قابل چشمپوشی نیستند.
به طور کلی باید گفت درخشش فیلمی است نه چندان دوستداشتنی که شاید دیدنش در غروب یک روز زمستانی خالی از لطف نباشد اما به هیچوجه اثر شایستهای نیست زیرا ساختار کلی فیلم آنقدر ایراد دارد که اگر کوبریک درخشش را نساخته بود، شاید هرگز اسمی از این فیلم در میان برترین آثار سینمایی نبود!
14 دیدگاه
Mahsa
نمره شما خیلی ضعیفه از حق نگذرین بهترین فیلم ترسناک تاریخه
Armin2
دقیقا بنظر منم فیلم خیلی ضعیفی بود و تنها بازی بینهایت عالی و میشه گفت درخشش فیلم درخشش بازی نیکلسون بود همینو بس
رویا
بنظر من یه شاهکار بود و اصلا با این یاداشت از پایه مخالفم
ahmad-black
کاملا با یادداشت شما موافقم، توی فیلم اتفاقاتی رخ میده که اصلا توجیح عقلانی و منطقی ندارن، تازه کافیه یکم تحقیق و جست و جو داشته باشید در مورد منبع اقتباس تا متوجه بشید فیلم نسبت به کتاب چقدر ضعیف تره (خود کتاب اصلی هم مشکل داره).
بازی جک نیکلسون خیلی خوب بود، من پایانبندی سرد اثر و اون دویدن ها توی برف رو هم دوست داشتم
ممنون آقای خزایی ❤️
DelAra
این فیلم قابل درک عادی نیست و هر فردی نمیتونه با اطلاعات کم به نتیجه برسه ،نه سطحی نه ضعیف با نپسندیدن یک عده هم هیچ چیز از این اثر بینظیر کم نشده و نخواهد شد .
آنقدر عمیق و نمادین هست که بتونیم بارها و بارها به تماشای این فیلم بشینیم و مفاهیم جدید پیدا کنیم .بهتره اینقدر سطحی نگر نباشیم !?
سیامک
دقیقا کسایی که در مورد یه فیلم نظرات این تیپی مینویسن کلا دو دقیقه نمیتونن راجع به فیلم بحث کنن یا دو خط از اون عمق نگرش خودشون راجع به مفاهیم نمادین چیزی بنویسم.
در کل اگه شما به فیلمای برتر تاریخ نگاه کنید مثل لیست ۲۵۰ با کلی عنوان نا امید کننده روبرو میشی که فیلم درخشش یکی از اوناست قطعا
habibmp3
ابلهانه ترین نقدی بود که از یه فیلم دیدم.
محمد
واقعا نمیدونم چرا نشستم خوندم این متن رو …
Ahmad
با عرض سلام باید بگم نقد واقعا ضعیفی بود. اولا که من میگید حفره و اشتباه زیاد داشت، به نظر من فیلم درسته که کمی گنگ بود ولی از لحاظ منطق بهترین اثر ترسناک بود. اینو کسی میگه که اصلا از ژانر ترسناک و کارای مضخرفی مثل احضار و آنابل خوشش نمیاد. دوما اگه با شخصیت های فیلم و سطحی بودنشون مشکلی دارید پیشنهاد میکنم به استفن کینگ مراجعه کنید چون هرچی بود تصور نمیکنم هیچ احدی بتونه بهتر از کوبریک توصیفشون کنه. در آخر مسخره ترین نکته این که بهترین بازیگر فیلم و بهترین کسی که میتونست این نقش پر استرس رو بازی کنه بنده خدا شلی دووال بود و نیکلسون و پسر کوچیکه هم بازی فوق العاده ای نشون دادن. شاید درخشش بعدی با بازی کیم کارداشیان و کارگردانی تارانتینو بتونه بهتر توجهتونو جلب کنه! درباره تئوی آپولو ۱۱ هم حرفی ندارم.
اشکان
وقتی نمیتونی فیلم ببینی و متوجه معنی و عمق و هدف فیلم نمیشی صحبت نکن. لحظه لحظه این فیلم حساب شده و فکر شده بود. بخش زیادی از سکانس ها بیش از 100 بار فیلم برداری شدن جوری که بین جک و کوبریک دعوا شده. فضای فیلم اون قدر خوب بیننده رو میخکوب میکنه که هیچ فیلمی دیگه رو دستش نیومد و نمیاد.
Saman
اومدم نقد رو بخونم که جاهای گنگ فیلم برام اشکار بشه برای مثال قسمت اخر فیلم اونجا که عکس جک و اون تاریخ نوشته شده اما تنها چیزی که از این نقد خوندم این بود که “من از فیلم هیچی نفهمیدم پس چرت بود شما هم بیخیال معنا و مفهوم تو فیلم شید”
نقد نمیکردی بهتر بود
MK
من نمیدونم از کی تا حالا تو فیلمای کوبریک همه چی واضح بوده و همه سوالا جواب داده شده ک الان شما با این بهونه که خیلی چیزا تو فیلم بی جواب میمونه به این فیلم میگید مسخره. سبک کوبریک همینجوری بود. بعد از دیدن فیلمای کوبریک سوالی که بیشتر مردم میکنن اینه که: چی شد آخرش؟؟!
Saha
بشدت باهاتون موافقم! اکثرا حرفای دلم بود راجع ب این فیلم
Adam
از تو گنده ترش نتونستن درباره فیلمای کوبریک حرف بزنن
راجر ایبرت که از روز اول اکران به نقد و ذم فیلم پرداخت آخر عمری به غلط کردن افتاد