با اینکه سوپرمن (Superman) یکی از محبوبترین ابرقهرمانان تاریخ بوده و مطمئنا شخصی است که در یک دعوا به کار آدم میآید، او به طرزی تعجبآور بازیهای ضعیفی دارد. حتی بعد از دههها تلاش مکرر ساختن بازی برای او به سختی نوشتن کلمه قسطنتنیه با چشمان بسته است. اما مشکل کار کجا است؟ چه چیزی باعث شده است که بازیهای «کلارک کنت» (Clark Kent) تا این حد ضعیف عمل کنند؟
سوپرمن شکستناپذیر بوده و این خیلی کسلکننده است
مواردی است که در بین تمامی بازیها مشترک است. شما در بازی میچرخید، با آدم بدها میجنگید و اگر بیش از حد صدمه ببینید شکست میخورید. بیشتر بازیهای سوپرمن به این شکل هستند و دقیقا هم مشکل همینجا است. سوپرمن بیشتر از هر ابرقهرمان دیگری نسبت به آسیب فیزیکی مصون است. او تنها در صورتی آسیب میبیند که شما از کریستال «کریپتونایت» (Kryptonite) استفاده کنید، در غیز این صورت او صد در صد ضدضربه است، و با احتمال صد در صد مطمئن باشید که چنین قابلیتی باعث ساخت یک بازی سرگرمکننده و چالشبرانگیز نمیشود.
توسعهدهنگان نیز این مورد را میدانند و به همین خاطر در تمامی بازیها او دارای نوار سلامتی است. به اندازه کافی آسیب ببنید تا بمیرید یا اینکه قدرتهای خود را از دست بدهید؛ و تبدیل شوید به قویترین آدم دنیا که با یک آدم عادی که پیژامه آبی پوشیده است هیچ فرقی ندارد. در این بازیها فقط کریپتونایت نیست که به او آسیب میزند. کلارک کنت فضایی، موجودی با قدرتهای خداگونه توسط یک لات خیابانی که به او مشت زد کشته شد! اگر میگویید که چنین چیزی را قبول میکنید با به شما بگویم که، دروغ نگو مرد!
برای اینکه ما یک تجربه کامل از سوپرمن داشته باشیم او باید کاملا شکستناپذیر و جاودانه باشد، و تنها در صورتی که آسیب ببینید که دشمنانش یک سنگ سبزرنگ در دست داشته باشند. همچنین او باید تمامی قابلیتهای خود را داشته باشد و هیچ محدودیتی برای استفاده از آنها نداشته باشد. مطمئنا استفاده چیت گادمد در یک بازی سخت سرگرمکننده است ولی اگر کل بازی یک گادمد باشد اصلا جالب نیست.
دشمنان او اصلا در خاطر نمیمانند
یکی از دلایلی که بازیهای «بتمن» (Batman) اکثرا فروش خوبی داشتهاند به این دلیل است که شوالیه تاریکی دشمنان جذابی دارد. حتی افراد عادی که خوره کمیکبوک نیستند هم شخصیتهای منفی مانند: «جوکر» (Joker)، «پنگوئن» (Penguin) و یا «ریدلر» (Riddler) را میشناسند. حالا سعی کنید چند نفر از دشمنان سوپرمن را نام ببرید، میبینید شخص خاصی به ذهن شما خطور نمیکند و به همین خاطر است که بازیهایی که دشمنان او در آنها حضور دارند زیاد در خاطر افراد نمیمانند.
مطمئنا بیشتر افراد نام «لکس لوثر» (Lex Luther) را شنیدهاند، آنتاگونیست اصلی داستانهای سوپرمن که حکم جوکر برای بتمن را دارد. در این بین «دومزدی» (Doomsday) هم از شهرت خوبی برخوردار است، اما خارج از این افراد هیچ شخصیت به یادماندنی وجود ندارد. برای اینکه بتوانید دیگر دشمنان سوپرمن را بشناسید باید واقعا طرفدار او باشید. اگر گیمر دشمنان اصلی او را نشناسد به چه دلیلی باید شصت دلار خرج بازی کند؟
مطمئنا یک بازی خوش ساخت حتی اگر پر از نقش منفیهای گمنام هم باشد میتواند موفق شود ولی سازندگان باید وقت زیادی را صرف روایت پیشزمینه و انگیزههای این اشخاص بکنند. مطمئنا شخصی که کمیکهای سوپرمن را دنبال نمیکند فقط به این مورد راضی نمیشود که بازی به او بگوید: «خب این هم از دشمن بازی حالا برو کتکش بزن». اگر بازی به مانند بتمن موفق شد به این دلیل بود که اکثر افراد دشمنان اصلی او را میشناسند.
بازیهای قبلی او همگی عناوین ضعیفی بودند
یک قاعده کلی در صنعت بازی وجود دارد؛ هرچقدر که یک کارکتر پرطرفدارتر باشد، احتمال شکست عنوان ساخته شده از او بیشتر است. تمامی بازیهای ساخته شده درباره سوپرمن عناوین متوسط رو به پایین بودهاند، دو عنوان به شدت افتضاح هم وجود دارد، به همین دلیل نام او در این صنعت برای همیشه لکهدار شده است.
در سال ۱۹۹۹ بود که سوپرمن سالگرد بیست سال بازیهای ضعیف را با بازی Superman: The New Adventures جشن گرفت. یکی از منفورترین عناوین در بین بازیهای کامپیوتری، با اینکه بازی با ایده به دام انداختن سوپرمن در یک دنیای مجازی که مه کریپتونایت در آن وجود دارد توانسته بود مشکل جاودانگی را دور بزند ولی گیمپلی تکراری و کسلکننده به همراه گرافیک ضعیف و پسزمینههای زشت عنوانی را تشکیل داد که هر بخش آن داد میزد که بازی کامل نشده است.
بعد از آن در سال ۲۰۰۶ عنوان Superman Returns که بیشتر یک اقتباس از فیلم سینمایی سوپرمن بود. بازی از معدود عناوینی بود که در آن سوپرمن شکستناپذیر بود، و در صورتی که آسیب بیش از حد به شهر میزدید شکست میخوردید. همه چیز خیلی خوب به نظر میرسد ولی بازی اصلی خودش یک فاجعه بود. گیمپلی تکراری، جلوههای بصری زیر استاندارد و باس فایت نهایی بازی یک گردباد بود! بله یک گردباد عادی دشمن نهایی شما بود. بعد از دوازده سال هنوز بازی دیگری از سوپرمن ساخته نشده است؛ به نظر باید دو بار در صنعت فاجعه به بار بیاورید تا دیگر از شخصیت شما بازی نسازند.
بازیهای سوپرمن که بر روی زمین دنبال میشوند اصلا جالب نیستند
به صورت کلی سوپرمن یا راه میرود و یا پرواز میکند. حالا کافی است او را بر روی زمین قرار بدهید تا درجه سرگرمی بازی به زیر صفر برسد. به صورت کلی یک بازی از سوپرمن که او در آن راه میرود به شدت کسلکننده است. همه دوست دارند که سوپرمن را در حالی کنترل کنند که او پرواز میکند، و اگر به بازیهای دوران سگای سوپرمن سر بزنید که در آنها هم امکان پرواز بود هم امکان راه رفتن، مشاهده میکنید که چه تفاوت فاحشی بین این دو حالت از لحاظ سرگرمکنندگی وجود دارد. هنگامی که بر روی زمین هستید باید به مانند دیگر عناوین اکشن با دشمنان بجنگید، ولی هنگامی که پرواز میکنید اکشن بازی به شدت متفاوت میشود و همه چیز آزادتر است. عناوین کمی از سوپرمن وجود دارد که به شما اجازه بدهند فقط پرواز کنید، پس تعداد بسیار زیادی از آنها کسلکننده هستند. درست است که عنوان Superman Returns بیشتر بر مبنای پرواز بود، ولی خود بازی اصلی به شدت ضعیف است.
اگر فکر میکنید تنها مکانیکی که در یک بازی درباره یک ابرقهرمان نیاز است این است که او برود و خلافکاران را کتک بزند، باید بگویم که بازی شما مطمئنا شکست خواهد خورد و خود شما هم هنگام تجربه آن خوش نمیگذارنید.
بسیاری از عناوین خوب درباره ابرقهرمانان چیزی بیشتر از یک ویژگی غیرعادی دارند. به عنوان مثال سری بازیهای «بتمن آرکام» (Batman Arkham) را در نظر بگیرید. در این سری بازیها در نقش بتمن به مبارزه با بزهکاران میروید ولی در عین حال یک بعد شخصیتی دیگر از او را هم میبینید؛ او بزرگترین کارآگاه دنیا است و سمبل شب است. شما به دنبال سرنخ، محیط اطراف خود را جستجو میکنید و به جای اینکه همیشه درگیری مستقیم داشته باشید گاهی در سایهها پنهان میشوید تا در لحظه مناسب به دشمن ضربه بزنید. حال عنوان «ددپول» (Deadpool) را در نظر بگیرید؛ یک بازی اکشن ابرقهرمانی کلیشهای است. ولی با لحظات طنز و جوکهای کلامی ددپول که بخشی از شخصیت او است به راحتی این ضعف را میپوشاند. حتی بازیهای جدید «مردعنکبوتی» (Spiderman) نیز ویژگیهای خاص خود را دارند. به راحتی میتوانید در شهر کاملا آزاد نیویورک با تارهای خود به گشت و گذار مشغول شوید و حتی در یکی از مراحل فرعی مشغول تحویل پیتزا شوید.
متاسفانه بازیهای سوپرمن هنوز این ویژگی را پیدا نکردهاند و فقط سوپرمن بودن کافی نیست. مطمئنا یک بازی به مانند Superman Returns که در آن مهم نجات دادن افراد است نه از بین بردن دارودسته لکس لوثر میتواند تبدیل به عنوان جالبی شود، تنها مسئله این است که چه کسی این چالش را خواهد پذیرفت.
داستانهای قدیمی سوپرمن پتانسیل خوبی دارند، ولی بازاریابی آن مطمئنا سخت خواهد بود
بهترین کار برای اینکه سوپرمن شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشد این است که تظاهر کنیم هیچ اتفاقی بعد از سال ۱۹۴۰ رخ نداده است. وقتی که او در سال ۱۹۳۸ اولین داستان کمیکی خود را شروع کرد، سوپرمن به شدت با تصویری که امروزه از او داریم متفاوت بود. سوپرمن آن سالها که در دوران طلایی خود به سر میبرد از یک قطار سریعتر بود ولی نمیتوانست دیوار صوتی را بشکند و یا کاری کند که زمین برعکس بچرخد. او نمیتوانست پرواز کند ولی مسافتهای به شدت بلند را میتوانست بپرد، چندین برابر وزن خود را بلند میکرد ولی نمیتوانست کوه را جابجا کند. همچنین در آن دوران گفته شد که یک گلوله عادی کلت در لحظه او را نمیکشد ولی او کاملا هم نسبت به چنین ضربهای مصون نیست. در نهایت او هیچ قابلیت فراانسانی نیز نداشت؛ نمیتوانست صداهای خیلی دور را بشنود، دید ایکسری نداشت و از چشمانش لیزر بیرون نمیزد.
این سوپرمن قدیمی محدودیت هم در استفاده از قدرتهایش داشت، مطمئنا چنین محدودیتی باعث میشود که بازی که از او ساخته شود عنوانی جذاب باشد. البته شما باید تمامی نوجوانان نسل جدید را قانع کنید که شخصیتی که میشناختهاند دیگر مثل قدیم نیست و به آنها شخصیتی را قالب کنید که خالقینش او را با الهام از مورچه و ملخ خلق کردهاند. مطمئنا چنین شخصیتی برای عده کمی از بازیبازان جذاب خواهد بود، ولی شرکتهایی که به دنبال سود وسیعی هستند هرگز دست به چنین ریسکی نخواهند زد. البته شاید یک بازی با تم کارتونهای دهه سی میلادی بتواند افراد بیشتری را به خود جذب کند.
سوپرمن فقط در کنار دیگران میتواند موفق شود
با اینکه عناوین اخیر سوپرمن اثاری با فروش میلیونی نبودهاند، ولی او در سالهای اخیر در عناوین موفق هم حضور یافته است. یکی از این بازیهای خوب، عنوان «اینجاستیس» (Injustice: Gods Among Us) و نسخه دوم آن بوده است. در این عنوان طی یک پیچش داستانی سوپرمن از ابرقهرمان مردمی و دوستداشتنی تبدیل میشود به یک حاکم بیرحم و خشن که بر دنیا حکومت میکند و جوکر را در یک لحظه به قتل میرساند. البته این عنوان یک بازی ماجراجویی نیست و با یک عنوان فایتینگ طرف هستیم و همچنین از لحاظ داستانی بسیار اثر متفاوتی را شاهد هستیم، ولی بازی طرفداران زیادی را به خود جذب کرد. در نهایت به این نتیجه میرسیم که مشکل از کارکتر سوپرمن نیست، مسئله اینجاست که او نباید تنها شخصیت قابل بازی باشد. در اینجاستیس هم ما علاوه بر سوپرمن شخصیتهای دیگری را نیز مشاهده میکنیم و در نهایت بخش دیگری از شخصیت او را میبینم. پس شاید یک بازی نقشآفرینی که در آن علاوه بر سوپرمن شخصیتهای دیگری هم حضور داشته باشند، مطمئنا در کنار دیگر ابرقهرمانان به مانند بتمن داستان بهتری را شاهد هستیم.
در سالهای اخیر عناوین کوچک مختلفی را دیدهایم که تعداد زیادی از ابرقهرمانان دنیای DC را یکجا جمع کردهاند که البته ارزش اشاره را ندارند، ولی اگر یک عنوان بزرگ به این شکل ساخته شود مطمئنا سوپرمن شانس بیشتری خواهد داشت.
6 دیدگاه
kratos
با اینکه عاشق سوپرمنم ولی کاملا موافقم تنهای بازی خوبی از اب در نمیاد یا حداقل الان زوده برا این کاراکتر که بازی براش بسازن
ددپول
زیرنویس gta v ادامه نداره؟
اشکان دولتی
سلام
باید بگیم که با اینکه تلاش شد زیرنویس بازیها رو ادامه بدیم فعلا همه برنامه زیرنویس کردن متوفق شده
ولی حتما دوباره جز برنامه هامون قرار میگیره
Behnam
TLOU2 بیاد اگه مثل GOW انجامش بدین میترکونه واقعا، منکه با GOW خیلی حال کردم
اشکان دولتی
حتما جز برنامه های ما قرار داره و اگه توانایی اینکارو داشته باشیم شک نداشته باشید که انجامش میدیم
Nilooooooo
اصلا بدم از این ابر قهرمانا میاد که هیچیشون نمیشه واقعا اصلا فیلماشون هیجان نداره