پربینندهترین سریال شبکه نمایش خانگی بالاخره به پایان رسید و سرنوشت شهرزاد، فرهاد و قباد برای مخاطب آشکار شد. سریالی که علیرغم شروع قوی خود، فصل دوم ضعیفی داشت و در فصل سوم تا حدی توانست مخاطب را به لحاظ کیفیت راضی نگه دارد و به روزهای اوج خود بازگردد. در ادامه نگاهی میکنیم به فصل سوم سریال شهرزاد.
حسن فتحی از دید منتقدان و مخاطبان یکی از بهترین سریالسازان در این عرصه شناخته میشود. شب دهم، مدار صفر درجه و میوه ممنوعه نمونههای درخشانی هستند که بعد از گذشت سالها همچنان جذابیت خود را حفظ کردهاند و در ذهن مخاطب ماندگار شدند. سریال شهرزاد را میتوان اولین سریال شبکه نمایش خانگی دانست که با استقبال بینظیر مخاطب روبرو شد و به لحاظ تجاری نیز بسیار موفق عمل کرد. همین نکته و البته فراگیر شدن آن در میان مردم، شهرزاد را به سریالی مهم و قابل توجه تبدیل کرد.
مهمترین تفاوت فصل دوم نسبت به فصل اول را میتوان اضافه شدن تم مافیایی به داستان دانست. سریال از تم اصلیاش که عاشقانه بود تا حدی فاصله گرفت و با اضافه کردن شخصیتهای متعدد و خرده داستانها ادامه پیدا کرد. فصل سوم سریال شهرزاد را به عبارتی میتوان در ادامهی مقدمهچینیهایی دانست که در فصل دو به آن پرداخته شده بود. ثمینی و فتحی کار دشواری را در این فصل برعهده داشتند زیرا تمام خرده داستانهای فصل دوم باید در این فصل به پایان میرسید و سرنوشت شخصیتها نیز برای مخاطب روشن میشد.
خرده داستانهایی مانند رابطه پنهانی هوشنگ و حضور بهبودی در جاهایی داستان را از ریتم میاندازد اما با اطمینان میتوان گفت که فتحی در فصل سوم شهرزاد بسیار موفقتر از فصل پیشین عمل کرده است.
پررنگترین شخصیت این فصل را باید سروان آپرویز با بازی همیشه درخشان امیر جعفری دانست. در فصل دوم تا حدودی با او آشنا شده بودیم. شخصیتی که خود را از طبقه پایین میداند و کینهای عمیق از خاندان دیوانسالار دارد که در پی تلافی برآمده است. مردی که هیچ اعتقادی به قانون ندارد و خودش به هر شکلی که هست میخواهد آدمها را به سزای اعمالشان برساند. او از همان ابتدا اکرم را وارد بازیاش میکند تا به واسطه او بتواند نقشههایش را پیش ببرد. سروان آپرویز و اکرم را باید جزو معدود کاراکترهایی دانست که به واسطه شخصیتپردازی مناسب، از همان ابتدا مخاطب با انگیزههای این دو آشنا شده است و به عبارتی زمینهچینی لازم برای اعمال و رفتار آنها صورت گرفته است. سرنوشت سرهنگ تیموری و قباد دیوانسالار نیز به دست سروان آپرویز رقم میخورد. ضد قهرمانی دوستداشتنی که نمیشود از مرگش ناراضی بود. امیر جعفری مثل همیشه درخشان است و گلاره عباسی یکی از بهترین بازیهایش را دراین سریال انجام میدهد.
هوشنگ با بازی خوب رامین ناصر نصیر نیز دیگر شخصیتی است که حضور نسبتا پررنگی در فصل سوم سریال شهرزاد دارد. فصل جدید با رابطه پنهانی او آغاز میشود، با خبرچینیهای او برای قباد که دردسرهای زیادی را نیز به دنبال دارد ادامه پیدا میکند و با خودکشیاش پایان مییابد.
شیرین دیوانسالار نیز که حضورش در فصل دوم کمرنگ بود، در این فصل دوباره به جریان اصلی قصه برمیگردد و اتفاقات زیادی را رقم میزند. زوج او و صابر عبدلی را میتوان یکی از نقاط قوت فصل جدید دانست. حضور درخشان پریناز ایزدیار و امیرحسین فتحی موجب شد تا این کاراکترها از محبوبیت زیادی در بین مخاطبان برخوردار شوند و عشق میان آنها کاملا برای مخاطب باورپذیر جلوه کند.
کاراکتر فرهاد در فصل سوم سریال شهرزاد ادامه منطقی این شخصیت در دو فصل پیشین به حساب میآید. نقشههای سیاسی او در این فصل وارد فاز جدیدی میشود. او و همفکرانش قصد نجات دکتر مصدق را دارند و در قسمتهای ابتدایی حضور او محدود به سکانسهای جلسه با دوستانش است. پس از شکست در این مسیر، شخصیت فرهاد سرنوشت متفاوتی پیدا میکند. او که توسط سروان آپرویز از زندان فراری داده میشود، به طور کاملا اتفاقی با شیرین و صابر همراه میشود و در پی انتقام گرفتن از قاتلان پدرش برمیآید. فرهادی که مخاطب در این فصل مشاهده میکند، کاملا با فرهاد آرام، شاعر و عاشقپیشه دو فصل قبل تفاوت دارد. او که در این فصل گویی جانش به لب رسیده و دوباره شهرزاد را از دست داده، میخواهد کار همه را یکسره کند اما مشکل آنجاست که دیگر به شهرزاد نیز اعتمادش را از دست داده است. یکی از زیباترین سکانسهای فصل سوم جایی است که با شهرزاد در سالن تئاتر ملاقات میکند. دیالوگهای این قسمت بسیار حسابشده و دقیق است و بازیهای عالی دو بازیگر به تاثیرگذاری هر چه بیشتر این سکانس کمک کرده بود. خشم فرهاد و حرفهایش و تلاشی که شهرزاد برای فرو نشاندن این خشم انجام میداد و اشک حلقه زده در چشمانش، یکی از بهترین سکانسهای فصل آخر را رقم زد.
قطعا از قباد دیوانسالار میتوان به عنوان محبوبترین شخصیت سریال شهرزاد یاد کرد که نقشآفرینی منحصر به فرد و فوقالعاده شهاب حسینی نیز در این امر بیتاثیر نبوده است. این که چگونه شخصیتی منفی تا این حد مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد، خود نیز امری تعجبآور است. سرنوشت شخصیتهای متعددی در این فصل به دست او رقم میخورد. از دستگیر شدن فرهاد دماوندی گرفته تا مرگ هاشم و شاگردش. او با همکاری شاپور بهبودی اقدام به جاسازی مواد مخدر در ماشین هاشم کرد و به طور همزمان به کمک سرهنگ تیموری فرهاد و دوستانش را فریب داد و موجب دستگیری او شد. روایت این دو داستان به صورت موازی یکی از بهترین لحظات سریال را رقم میزند. شخصیت قباد در فصل سوم به اوج شخصیتپردازیاش رسید. مخاطب در این فصل او را با شخصیتی کاملا متفاوت با قبادِ فصل اول میبیند. او وارد مسیری شده بود که از وی آدم دیگری ساخته و روز به روز بیشتر در منجلابی که برای خود ساخته فرو میرفت. اما دوست داشتنش از طرف مخاطب قطعا به دلیل بازی درخشان شهاب حسینی است که از قباد شخصیتی دوستداشتنی ساخته بود که تماشاگر با تمام وجود عشق او را باور میکرد و حتی در اوج خلافکاریهایش تنها میتوانست آن طرفِ شخصیت مظلوم و معصوم قباد را ببیند. قبادی که گویی سرنوشت او با تنهایی رقم خورده بود.
بازی ترانه علیدوستی در فصل اول سریال شهرزاد یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهاش محسوب میشد که با استقبال فراوان تماشاگران سریال نیز روبرو شد. او نقش زنی تحصیلکرده، عاشق و محکم را ایفا میکرد که زیر بار حرف زور نمیرفت و خودش برای زندگیاش تصمیم میگرفت. تا زمانی که به دستور بزرگآقا و برای نجات فرهاد از مرگ تصمیم گرفت به ازدواج زوری با قباد تن دهد. طبق دیالوگی که در سریال دارد او به جای گریه و زاری برای تصمیمی که حقش نبود، تلاش میکند تا با زندگی جدیدش کنار آید. شهرزاد برخلاف حضور تاثیرگذارش در فصل اول، در فصل دوم حضور کمرنگی دارد. اضافه شدن خردهداستانهای متعدد و کاراکترهای جدید مجالی به داستان زندگی شهرزاد نمیدهد. حضور او در فصل دوم تنها محدود به دلنگرانیهایش برای فرهاد و پسرش امید است. اما در فصل سوم شهرزاد تا حدودی به داستان بازمیگردد. شاید دلیل اصلی این است که کابوس فصل یک اینجا هم برای او و فرهاد در حال تکرار شدن است. او باز هم برای نجات جان فرهاد مجبور میشود به عمارت دیوانسالار برگردد. ترانه علیدوستی چند سکانس فوقالعاده در این فصل دارد. جایی که در زندان به ملاقات فرهاد میرود و از او میخواهد که به طلاق راضی شود، سکانسی که فرهاد را در سالن تئاتر ملاقات میکند و واکنشش به حرفهایی که هم او و هم مخاطب انتظار آنها را نداشت و سکانسهای پایانیاش با قباد و فرهاد در قسمت آخر. اولین حضور ترانه علیدوستی در یک سریال با موفقیت برای او همراه بود.
نمیشود از فصل سوم سریال شهرزاد نوشت و از یکی از بهترین سکانسهای این فصل حرفی نزد. سکانس قتل هاشم توسط شاپور بهبودی. بهبودی که بعد از فرار همسرش ثریا به فروپاشی کامل رسیده، هاشم را مسبب تنهاییاش میداند و میخواهد از او انتقام بگیرد. سکانس جذابی که شاپور همانند رهبر ارکستر، نوازندگان اسلحه به دست را رهبری میکند.
آخرین قسمت سریال شهرزاد از ریتم تندی برخوردار بود به شکلی که به سرعت اتفاقات نهایی را به دنبال هم ردیف کرد و با متصل ساختن آنها به یکدیگر، مخاطب را به دنبال خود کشاند. یکی از نکات عجیب قسمت آخر این بود که مخاطب در میانهی قسمت از تمام اتفاقات باخبر میشود. اتفاقی که باعث شد انسجام داستان تا حدودی به هم بریزد و مخاطب از روند داستان فاصله بگیرد. اما اجرای خوب دو سکانس پایانی این قضیه را جبران میکند.
سریال شهرزاد با تمام فراز و فرودهایش در جذب مخاطب بسیار موفق عمل کرد. فیلمنامه، کارگردانی و بازی خوب بازیگران اصلی سریال مهم ترین عواملی بود که در این موفقیت نقش داشتند. به علاوهی داستان عاشقانهای که نظیرش را در سالهای اخیر کمتر دیده بودیم. فیلمبرداری سکانس خداحافظی فرهاد و شهرزاد مخاطب را به یاد سکانس پایانی سریال درخشان مدار صفر درجه میاندازد. با این تفاوت که در آن سکانس حبیب و سارا بعد از سالها جدایی به سوی هم میآمدند اما در اینجا فرهاد را میبینیم که ترجیح میدهد به جای خداحافظی، رفتن شهرزاد را تماشا کند. با تمام عشقی که نسبت به او داشت، دارد و احتمالا خواهد داشت.
2 دیدگاه
ahireza
آخرش مکه خیلی مسخره بود
مریم
آخرش خیلی غم ناک تموم شد