فیلم Black Panther یا پلنگ سیاه با شکست رکوردهای فراوان و تبدیل شدن به پرفروشترین فیلم سال ۲۰۱۸ تا به اینجای کار، خودش را به یکی از بهترین فیلمهای دنیای مارول و یا شاید بهتر باشد بگوییم بهترین فیلم استودیو مارول تبدیل کردهاست. اما آیا این فیلم واقعا به همان اندازه که همه فریاد میزنند فوقالعاده است؟
اول از همه باید اعتراف کرد که فیلم Black Panther فیلم خوب و قابل قبولی است. این فیلم از فرمول کلیشهای ابر قهرمان سفید پوست که ناگهان وارد ایالات متحده آمریکا میشود و تصمیم میگیرد دنیا را نجات دهد فاصله گرفتهاست. ما با انسانهایی از کشوری دیگر سر و کار داریم.
این فیلم اتفاقات پس از فیلم «کاپیتان آمریکا:جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) را به تصویر میکشد. پادشاه تچالا با بازی «چدویک بوزمن» (Chadwick Boseman) به کشورش واکاندا بازمیگردد. اما در آنجا با دو دشمن قوی که برای سرنگونی او متحد شدهاند مواجه میشود. تچالا باید به عنوان پلنگ سیاه با مأمور سیآیای «اورت کی. راس» با بازی «مارتین فریمن» (Martin Freeman) و نیروهای ویژهٔ واکاندا متحد شود تا از وقوع یک جنگ جهانی جلوگیری کند.
مسائل مهمی که در فیلم به آنها پرداخته شدهاست که علاوه بر انسانی بودن، تبلیغاتی نیز هستند. کشور خیالی واکاندا، اهالی سیاهپوست و قدرتمند، نیروی ویژه واکاندا، تشکیل شده از زنان که از تچالا محافظت میکنند. همه این مسائل با توجه به وضعیت کنونی هالیوود و سیاست در آمریکا، علاوه بر تازه و تا حدی ساختار شکن کردن فیلم آن را بیش از پیش تبلیغاتی میکند که این چیز بدی نیست. هر فیلمی برای بقا نیاز به فروش دارد و فیلم Black Panther از این نکات به بهترین نحو ممکن استفاده کردهاست.
«رایان کوگلر» (Ryan Coogler) کارگردان ۳۱ ساله فیلم پلنگ سیاه، در کودکی هنگامی که وارد یک فروشگاه کتاب کامیک میشد به دنبال کامیکی بود که بتواند با شخصیت آن همزاد پنداری کند و او آن شخصیت را در پلنگ سیاه پیدا کرد. بیشک این فیلم در نشان دادن فرهنگ غنی سیاهپوستان و تغییر کلیشهها کار بزرگی انجام دادهاست. نژادپرستی که هنوز هم در دنیا با آن مواجهایم نیاز به مبارزه دارد و فیلم Black Panther عضوی از این مبارزه است. اما سوال اصلی همچنان باقی میماند، آیا از لحاظ سینمایی این فیلم همان قدر قوی و جدی است که منتقدین میگویند یا این مسائل بزرگ، اجتماعی و سیاسی هستند که این فیلم را بیش از حد محبوب کردهاست؟
تچالا با بازی بوزمن، خسته کنندهاست. او ابرقهرمان آنقدر جذابی نیست، و به نظر میآید شخصیت منفی «کیلمانگر» با بازی «مایکل بی جوردن» (Michael B. Jordan) بار جذابیت و کاریزما را در این فیلم به دوش میکشد. بیننده آنقدر به شخصیت تچالا وابسته نمیشود. او بیش از حد خشک است. فیلم با اینکه از اکثر فرمول های ابرقهرمانی استفاده نکردهاست، با استفاده بد از فرمول شخصیتهایی مثل «جیمز باند» نتوانستهاست به شخصیت اصلی داستان جذابیت ببخشد. سکوت و جدیت تچالا سرگرم کننده نیست. شاید کوگلر به دنبال بروس وین درون تچالا بود اما نتوانست کاریزما فوق العاده وین را در تچالا و یا جذابیت بتمن را در بلک پنتر خلق کند.
داستان عاشقانه بین تچالا و ناکیا با بازی «لوپیتا نیونگو» (Lupita Nyong’o) زوری به نظر میرسد. انگار که مارول از دیگر داستانهای عاشقانه بیروحش مثل «تور» و «جین» با بازی «ناتالی پورتمن» (Natalie Portman) و یا رابطه بین «کاپیتان آمریکا» و «شرون کارتر» با بازی «امیلی ون کمپ» (Emily VanCamp) درس نگرفته است و بار دیگر آن را تکرار کردهاست.
شخصیتهای فرعی فیلم Black Panther عناصر موفقیت این فیلم هستند. آنها متفاوت، جذاب و دوستداشتنی هستند. «دانای گوریرا» (Danai Gurira) در نقش اوکویه، «لتیشیا رایت» (Letitia Wright) در نقش شوری، خواهر ناتنی تچالا که بدون هیچ کمکی از بازی چدویک بوزمن در نقش تچالا به رابطه بین این دو خواهر و برادر را لذت بخشیده است و آن را جالب کردهاست. و البته حضور مارتین فریمن به تنهایی درجه فیلم را بالا بردهاست.
از نکتههای دیگر فیلم که شاید بیننده را آزار دهد، مبارزه پایانی آن است. کوگلر در صحنهای که باید جلوههای ابرقهرمانانهی فیلم و شخصیتش را بیش از صحنههای دیگر به رخ میکشید شکست خورد و تمام هیجانی که برای آن مبارزه در بیننده به وجود آمده بود، با ناامیدی خاموش شد.
همانطور که قبلا در این مقاله گفته شدهاست فیلم Black Panther، فیلمی قابل قبول با استانداردهای بالا از استودیو مارول است که قبل از ساخته شدن و اکران قصد داشت فیلمی متفاوت باشد و تا حدی توانست این ویژگی را برآورده کند. اما به نظر میآید در آینده علاقهمندان سینما به این همه تحسین از این فیلم شک کنند و حتی بعضی منتقدان نظر خود را تغییر دهند.