این نوشتار خوانشی است نیچهای از داستان بازیهای خدای جنگ. طی این مقاله مفهوم ابرانسان نیچه را با شخصیت کریتوس در مجموعهی خدای جنگ تطبیق خواهیم داد.
اگر یکی از دوستدارن مجموعهی خدای جنگ هستید و با خواندن عنوان این مقاله شگفتزده شدید و یا اگر دوست دارید از منظری متفاوت به این مجموعه نگاه کنید؛ در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید. همانطور که در مقدمه ذکر شد در این مقاله قصد داریم با عینک فلسفهی نیچه به داستان بازیهای خدای جنگ نگاه کنیم و ببینیم مفهوم ابرانسان نیچه را تا چه اندازه میتوان با کاراکتر کریتوس تطبیق داد؟ بدین منظور و جهت یادآوری، در ابتدا به ذکر خلاصهای از داستان بازی خواهیم پرداخت. سپس نگاهی خواهیم داشت به نمادشناسی ارتباط پدر-پسری در ادبیات و مفهوم ابرانسان در فلسفهی نیچه و در پایان خواهید دید که این مفهوم تا چه حد با کاراکتر کریتوس قابلتطبیق است.
کریتوس یکی از سرداران شجاع اسپارت بود که در طی یکی از جنگهای سختش با بربرها در ازای پیروزی، خودش را وقف خدای جنگ میکند. وی رفته رفته تبدیل به موجودی خونریز و سفاک میشود و در طی یکی از جنگها ناخواسته همسر و دختر خود را به قتل میرساند. از این به بعد بزرگترین هدف کریتوس آرام ساختن وجدان و رها شدن از شر کابوسهاییست که پس از آن فاجعه گریبانگیرش شدند. وی در این راه ابتدا به خدایان پناه میبرد و از ایشان میخواهد در قبال خدماتش او را از شر وجدانش رها کنند. آتنا خدای خرد و دانایی به وی مژده میدهد که او را از شر کابوسهایش خلاص کند اما در نهایت معلوم میشود که حتی خدایان نمیتوانند او را از وجدانش رها کنند. همزمان که کریتوس جانشین خدای جنگ میشود امید او برای نجات از خدایان قطع شده و ایمانش از بین رفته است (درواقع خدایان برای او مردهاند). خدایان علیه او توطئه میکنند و او را از میان خود میرانند. از این به بعد پدر کریتوس یعنی زئوس تبدیل به دشمن او میشود و کریتوس برای کشتن او تقریبا کل خدایان المپ را بیرحمی از میان برمیدارد و در نهایت موفق میشود پدر خویش را بکشد. در پایان آخرین نسخه کریتوس بعد از کشتن پدرش ناامید از همهجا دست به خودکشی میزند اما چنانکه از تریلرهای نسخهی جدید پیداست ظاهرا به نحوی زنده میماند و اکنون خودش پدر شده است.
نمادشناسی ارتباط پدر-پسر در ادبیات داستانی:
بدون شک ارتباط میان پدر و پسر یکی از مهمترین درونمایههای نمادین در ادبیات داستانی است. این موتیف علیالخصوص در ادبیات تراژیک شرق و غرب قابل ملاحظه است. برای مثال میتوان از داستان رستم و سهراب (نمونهی شرقی) و نمایشنامهی ادیپ شهریار (نمونهی غربی) بهعنوان دو نمونه از شاهکارهایی که ارتباط نمادین پدر و پسر را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاند یاد کرد. در این بخش از مقاله قصد داریم اجمالا به نمادشناسی مفاهیم پدر و پسر در ادبیات داستانی و دو نوع بازنمایی این ارتباط در داستانهای شرقی و غربی بپردازیم.
در روانکاوی، پدر نماد ناخودآگاهِ قانون و خداست. براساس نظریهی فروید، قانون تحریم زنا با محارم اولین ممنوعیتی است که فرزند از طریق آگاهی یافتن به وجود پدر درک میکند؛ و به صورت کلی، ادراک وجود پدر به عنوان یک دیگری که میل مادر به او معطوف است زیربنای فهم انسان از مفهوم قانون است. پدر محکمترین، استوارترین و بارزترین نماد سنتها و رسومی است که سینه به سینه به فرد یا افراد یک جامعه میرسد. پدر سمبل حمایت است، حمایتی که در عین حال سلطهجو نیز میباشد و سالار است و تسلط خویش را پیشفرض رابطهاش با فرزندان میداند. حرف اوّل و آخر را او میزند و عادتاً خود را عقل کل، مصلح و حکیم میداند و فرزند را خام، بیتجربه و نیازمند راهنمایی میداند. پدر در یک کلام نماد «گذشته» است.
و اما پسر نماد نسل جدید است؛ نسلی که مفروض است سنتها را بپذیرد و بدون سرکشی ادامهدهندهی راه گذشته باشد، در حالی که طبیعت و ماهیت وی اقتضا میکند تا «نو» باشد. براساس این اقتضا پسر میکوشد خود را اثبات کند و از زیر سایهی پدر بیرون بکشد. طبیعت پسر و سلطهی پدر، تبدیل به نقطهی آغاز تعارض میان ایندو میشود.
براساس آنچه گفته شد تعارض میان «پدر و پسر» در ادبیات، نماد تعارض بین «کهنه و نو» است یا به عبارتی تعارض میان قوانین و سنتهایی که از قبل موجودند با نسل جدیدی که نمیتواند سلطهی ارزشهای قدیمی را بپذیرد. در بازنمایی شرقی از این تعارض معمولا پسر به دست پدر کشته میشود. در داستان رستم و سهراب اینکه رستم نادانسته و ناخواسته پسر را میکشد دلالت بر تبرئه و بیگناهی پدر دارد. اینکه سهراب مقابل رستم قرار داد دقیقاً نشانگر تقابل «آینده» و «گذشته» است. در فرهنگ شرق، این سنن و رسوم گذشته است که آینده، این فرزند نادان و مغبون، را از سر راه برمیدارد. سهراب نباید در مقابل رستم قرار میگرفت، زیرا «پدر» خُردکننده است و نیرومند درست مانند رستم.
در داستان ادیپ شهریار این جریان برعکس اتفاق میافتد و اینبار پسر ناخواسته پدر را میکشد. ادیپ نادانسته، طی نزاعی پدر خویش را کشت و با مادرش ازدواج کرد. این ناخواستگی و نادانستگی اینبار تبرئه کنندهی نسل جدید برای از بین بردن نسل گذشته است. (لازم به ذکر است زن در ادبیات، معمولا نماد سرزمین است و نتیجتا ازدواج ادیپ با مادرش در این داستان نماد تصرف سرزمین توسط نسل جدید میباشد).
تمامی مطالب این بخش مقدمهای بود برای رمزگشایی داستان مجموعهی خدای جنگ. اینکه کریتوس در راه خدمت به خدایان و در راه سنتی که به اجبار به او تحمیل شده دست به کشتار همسر و دخترش (که گفتیم نماد سرزمین است) میزند به چه معناست؟ قطع امید کریتوس از خدایان برای رستگاری را چگونه میتوان معنا کرد؟و از همه مهمتر اینکه کریتوس «آگاهانه» به جنگ علیه پدر برمیخیزد و پدر را میکشد را چگونه میتوان تفسیر کرد؟در ادامه با ما همراه باشید! برای دستیابی به پاسخ این سوالات به سراغ جناب نیچه خواهیم رفت؛ و با عینک فلسفهی نیچه به این داستان نگاه خواهیم کرد…
مفهوم «ابرانسان» در فلسفهی نیچه:
نیچه را به جرات میتوان یکی از بزرگترین فلاسفهی عصر جدید دانست که مسئلهی اخلاق و سنت دغدغهی مهم او بود. تشریح فلسفهی نیچه در این مقاله نخواهد گنجید و صرفا به تشریح مفهوم ابرمرد در فلسفهی او –که به بحث ما مربوط است- اکتفا میکنیم. نظریهی ابرانسان، عصارهی تفکر فلسفی نیچه است. وی می¬کوشد با نقد فلسفه¬های پیش از خود، بستر لازم را از جهت ساختن انسان موردنظر خویش، یعنی همان «ابرمرد» فراهم کند.
چنانکه پیرسون تأکید دارد، ابرانسان در دو مرحله شکل میگیرد: یکی فرورفتن به حیوانیت و دیگری فرارفتن به ابرانسان (پیرسون، ۱۳۷۵، ص۱۵۶-۱۵۵). درواقع انسان از نظر نیچه پلی است برای تبدیل شدن به ابرانسان که از نظر او غایت وجود بشر است. بنیاد اندیشهی نیچه را باید در «فروریزی بنیادها» دانست. اگر ابرانسان، عصاره فلسفه نیچه باشد، «انکار»، عصارهی ابرانسان است. به این معنا که: عمدهی تلاش فکری نیچه در راستای انکار سنتها و سیستمهای اخلاقی و فلسفههای پیش از خودش است.ابرانسان کسی است که آگاهانه تمامی سنتهای پیش از خود را میشکند و ابتدا در حیوانیت فرو میرود و غرایز خود را میپذیرد و در نهایت، با اعلام کردن مرگ خدا، خودش ارزشهای خودش را میسازد.
ابرانسان و کریتوس:
واضح و مبرهن است که بعد از نقطهی عطف داستان خدای جنگ، یعنی کشته شدن زن و دختر کریتوس توسط خودش، در راه خدمت به یکی از خدایان، بزرگترین دغدغهی کریتوس دغدغهی «اخلاق» و رها شدن از عذاب وجدان میشود. زئوس، پدر کریتوس در ابتدا به او نوید حمایت میدهد اما در آخر از ترس نابود شدن و براساس طبیعت پدرانه و سلطهمندش با کریتوس وارد جنگ میشود. کریتوس پس از قطع امید از پدر به خوی حیوانی روی میآورد و آگاهانه پدر و تمامی خدایان پیشین را به قتل میرساند. در نسخهی جدید کریتوس در قالب مردی بازنمایی شده که به نظر میرسد آرامش خویش را باز یافته و اکنون در قامت یک پدر ظاهر میشود.
آیا میتوان تعارض بین کریتوس و زئوس را تعارض میان نسل جدید و گذشته (چنانکه در بخش نمادشناسی ارتباط پدر-پسر توضیح دادیم) دانست؟ آیا میتوان از بین رفتن زن و دختر کریتوس، در راه خدمت به خدای جنگ را به مثابه ناکارآمدی و مضر بودن پیروی کورکورانه از سنت قلمداد کرد؟ به عبارت دیگر آیا میتوان گفت در داستان خدای جنگ به صورت نمادین اعلام شده که پیروی کورکورانه از سنتها موجب از بین رفتن دارایی و سرزمین (همسر و دختر) خواهد بود؟ آیا میتوان قطع امید کریتوس از خدایان و پدرش، را به مثابه ناکارآمدی سنت برای ایجاد رستگاری قلمداد کرد؟ آیا میتوان خوی حیوانی کریتوس در جنگ آگاهانه با پدرش را بهعنوان مرحلهی اول تبدیل شدن به ابرانسان -یعنی فرورفتن به حیوانیت- و انکار سنتها تفسیر کرد؟ اینکه در نسخهی جدید کریتوس در قامت یک پدر ظاهر شده را میتوان اینطور تفسیر کرد که وی در راه تبدیل شدن به ابرانسان و بنیانگذاری یک سیستم ارزشی و یک سنت جدید موفقیتآمیز عمل کرده؟
به نظر من بله! به نظر من میتوان داستان مجموعهی خدای جنگ را به صورت نیچهای خوانش کرد! شما با نظر من موافقید؟ نظرات خود را در ارتباط با این مقاله، با ما و دوستانتان به اشتراک بگذارید.
12 دیدگاه
احسان صالح نژاد
ممنون، مطلب بسیار جالبی بود، علی الخصوص مرتبط کردن مبحث نماد شناسی و فلسفه ی نیچه?
سید احمد مصطفوی
ممنون بابت اینکه وقت گذاشتید و مطالعه کردید 🙂
S.yazdani
خسته نباشید جناب مصطفوی، مطلب بسیار جذابی بود?
سید احمد مصطفوی
سلامت باشید…
سپاس فراوان ازینکه وقت گذاشتید و مطالعه کردید 🙂
farhad001
عالی بود
ممنون آقای مصطفوی و مرسی که به کامنتا هم جواب میدین
سید احمد مصطفوی
انجام وظیفهس دوست عزیز
من همیشه با خوندن کامنتا خوشحال میشم حتی اگر در مخالفت با نوشتههام باشن
Alireza22
جالب بود این دیدگاه کاملا جدید بود
سید احمد مصطفوی
ممنون…
قبل از نوشتنش خیلی شک و تردید داشتم اما هرچقدر کار جلو رفت دیدم نتیجهی نهایی داره خوب از آب در میاد
Armin2
اگر نظر منو بخواید که کاملا موافق همه این سخنان بودم و حتی خودم هم از قبل به چنین نتایج تقریبا مشابهی رسیده بودم
واقعا عالی بود
سید احمد مصطفوی
ممنونم که مقاله رو مطالعه کردید و ممنونم از نظرتون 🙂
oldboy
واقعا از همچین دیدی نگاه کردن تحسین داره
سید احمد مصطفوی
خیلی ممنون نظر لطف شماست دوست عزیز 🙂