بحران هویت یعنی قرصهای رنگارنگ افسردگی، یعنی شکستهای دردناک در روابط اجتماعی و عاطفی و در یک کلام بدبختی. در این نوشتار با من همراه باشید تا بهعنوان یک همدرد با شما از ارتباط «رسانه» با این بدبختی بزرگ حرف بزنم.
احتمالا شما هم تاکنون با مفاهیمی مثل تقابل سنت و مدرنیته یا آسیبشناسی رسانه یا بحران هویت در نسل جوان مواجه شدهاید. و احتمالا گوش شما هم مثل من از این عناوین دهنپرکن پر شده. معمولا کسانی که در این مورد سخنرانی (یا بهتر بگویم موعظه) میکنند؛ به هیچ عنوان با دغدغههای ما نسل جوان آشنایی ندارند. و سخن وقتی که از دل برنیاید لاجرم بر دل نخواهد نشست.
آنها درک نمیکنند زندگی نسل جوان این روزها به قدری سخت شده که برای تحمل آن باید به نحوی از دنیای واقعی فرار کرد. این فرار غمانگیز در بهترین حالت به صورت مصرف بیحد و حصر کالاهای فرهنگی –اعم از بازی و فیلم و سریال- جلوه میکند و در بدترین حالت به شکل اعتیاد به انواع مواد مخدر. امروز هویت نسل جوان ایرانی پارهپاره شده است. در هر بخش زندگیمان افرادی که با آنها در ارتباطیم از ما انتظارات متفاوتی دارند. برای مثال خانوادهی سنتی از ما انتظار رفتار سنتی دارد، گروههای مختلف دوستی از ما انتظار رفتار متفاوتی دارند و وحشتناکتر از همهی این موارد در یک ارتباط عاطفی گاهی مجبوریم در آن واحد از چندین نقاب شخصیتی مختلف استفاده کنیم.
به همینترتیب هویت ما و وجود ما میان انتظارات مختلف، یا به عبارتی میان سنت و مدرنیته چندپاره شده است. بعضی از ما مجبوریم برای فرار از واقعیت تلخ اجتماع به مصرف بیحد و حصر کالاهای فرهنگی روی بیاوریم. ساعتها وقت خود را صرف فلان بازی ویدئویی یا فلان فیلم و سریال میکنیم و احساس غوطهوری در این جهانهای خیالی و همذات پنداری با قهرمانان این محصولات ما را موقتا از واقعیت زندگی دور میکند. صدالبته این نوع فرار از واقعیت نسبت به اعتیاد به مواد مخدر سالمتر است.
اما همهی پیامدهای مصرف رسانه مثبت نیستند و مصرف کالاهای فرهنگی ممکن است موجب بدخیمتر شدن بحران هویت باشند. در این نوشتار قصد ندارم براساس سیاستهای شکست خوردهی فرهنگی کشورمان که عمدتا مبتنی بر ترساندن و هشدار دادن هستند شما را موعظه کنم. بلکه معتقدم تنها راه نجات از بحران هویت «خودآگاهی» است. بدین معنا که اگر از ماهیت رسانه و پیامدهای مثبت و منفیاش و ماهیت بحران هویت درک درستی داشته باشیم، خودبهخود قادر خواهیم بود در مقابل پیامدهای منفی مقاومت کنیم. بدین منظور با استفاده از آثار متفکران صاحبنظر در این زمینه، ابتدا هویت و بحران هویت را تعریف خواهیم کرد و سپس نگاهی خواهیم داشت به تاثیرات رسانه.
هویت و بحران هویت چیست؟ در سادهترین حالت هویت پاسخی است که به این سوال که «من کیستم؟» هویت وجه تمایز من با دیگری و ما با دیگران است. هویت مهمترین منبع شناخت عواطف، احساسات و سازماندهی رفتارهای جمعی و فردی درون یک جامعه محسوب میشود.
هویت میتواند متکثر باشد زیرا در یک جامعه هر فرد یا گروه انسانی مجبور است در شرایط مختلف گروه خودش یا «من» را در مقابل «دیگری» تعریف کند. هر فرد مجبور است برای اینکه در شناختهای خود دچار تعارض عاطفی و رفتاری نشود، بهناچار میان هویتهای متعددی که در جامعه وجود دارد نوعی سلسله مراتب ایجاد کند تا بتواند براساس یک طرح قبلی که هویت آن را شکل میدهد، در جامعه و در مقابل دیگران رفتاری مستمر و پویا از خود نشان دهد.
اما این روش معمولا در سطح جمعی منجر به نوعی تعارض میشود، چون براساس ایدئولوژیهای متفاوتی صورت میگیرد. برای مثال در ایران ما با دو ایدئولوژی عمدهی سنتی و مدرن مواجهیم که در بسیاری از موارد با هم در تضادند. بحران هویت وقتی رخ میدهد که فرد میان انتظارات متعدد و نقابهای مختلف دچار نوعی «از خودبیگانگی» شود. در این حالت فرد در پاسخ به این سوال که من واقعا کیستم درمانده خواهد بود. در بحران هویت، فرد شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است؛ به صورتیکه نمیتواند جنبههای مختلف شخصیت خویش را در یک خویشتن قابلقبول و هماهنگ ، سازماندهی کند.
بحران هویت و رسانه:
هویت در سطح فردی و اجتماعی، یکی از مهمترین مباحث جوامع بشری است. به طوریکه در برخی مقاطع تاریخی، پدیدهای به نام بحران هویت جوامع را به چالش میکشد. بیشتر متفکرین عامل اصلی این فرایند را رسانههای جمعی میدانند. بدین معنا که تاثیری که رسانهها بر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی دارند سبب شده است که به نوعی همهی دنیا با مسئلهی بحران هویت مواجه شوند. در گذشته، مکان نقش کلیدی در خلق هویت اجتماعی افراد داشت اما بهدنبال وقوع پدیدهی مدرنیته و خصوصاً بدنبال ظهور فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی، نقش مکان در شکلدهی به هویت بسیار کمرنگ شد، چرا که رسانهها و فناوریهای ارتباطی قادرند فرد را از مکان خودش جدا کنند و به جهان پیوند بزنند، درنتیجه افراد با منابع هویتیابی متکثری روبهرو هستند و هویتیابی شکلی غیرمحلی و جهانی پیدا کرده است.
حالا تصور کنید وقتی منِ جوانِ ایرانی که گفتیم برای فرار از واقعیت اجتماعی با هویتی تکهپاره به مصرف کالاهای فرهنگی پناه میبرم و ساعتها با قهرمانان این محصولات وقت میگذارم چه بر سر هویتم خواهد آمد؟ هر کدام از این قهرمانان ارزشهای فرهنگی خاصی را القا میکنند و هریک باعث میشود من به هویتی خاص علاقهمند شوم. این مسئله بدین معناست که درواقع من از بدبختی به بدبختی پناه بردهام.
اما چاره چیست؟ باید کالاهای فرهنگی مذکور را که بعضا شاهکارهای هنری هم هستند را دور ریخت؟ نه لزوما! من فکر میکنم تنها راه نجات ما نسل جوان خودآگاهیست. یعنی باید با مطالعهی هرچه بیشتر در ارتباط با مسائل اینچنینی خودآگاهی کسب کنیم. خودآگاهی باعث خواهد شد تا در مواجهه با فرهنگها و هویتهای مختلف بتوانیم هویت یکپارچهی خود را حفظ کنیم و به راحتی دچار از خودبیگانگی نشویم. اگر من درک درستی از رسانه و پیامدهای مثبت و منفی آن داشته باشم به هیچ عنوان نیازی به سانسور و موعظه نخواهم داشت و با داشتن هویتی قدرتمند قادر خواهم بود خودم برای خودم تصمیم بگیرم.
به امید روزی که شاهد تغییر سیاستگذاریهای غلط فرهنگی در کشور باشیم. و به امید روزی که مسئولین محترم به جای تلاش مذبوحانه برای سانسور و ترساندن، در راه ایجاد خودآگاهی و تولید باکیفیت محصولات فرهنگی قدم بردارند.
4 دیدگاه
farhad001
با بخشی از این مقاله مخالفم
به نظرم بازی های ویدئویی و کلا رسانه مسئولیتش همینه . یعنی نمیشه رفت سراغ یه بازی و انتظار داشت که اون گیم حامل عقاید و فرهنگ یک جامعه نباشه . این ها سرمشق کسی نیست و اگر در فیلمی شخصیتی به مخاطب القا میشه دلیل بر این نیست که مخاطب کاملا بی دفاع باشه و اصلا دلیل وجود رده بندی سنی روی محصولات فرهنگی همینه . یعنی هر محصول با توجه به شعور نوعی از مخاطبا ساخته شده تا آسیبی به کسی وارد نشه
سید احمد مصطفوی
ممنون ازینکه وقت گذاشتید و مقاله رو مطالعه کردید.
نظرتون برای ما ارزشمند و محترمه.
DarkDevill
دست مریزاد
سید احمد مصطفوی
تشکر فراوان 🙂