با شما از نقطهی تلاقی و حتی اعتلای تمامی مدیومهای هنری اعم از هنرهای دراماتیک و هنرهای بصری صحبت خواهم کرد. با شما از هژمونی تمام عیار این مدیوم به عنوان صنعت/هنری به ارزش سالانهی بیش از ۶۰ بیلیون دلار صحبت خواهم کرد.
مدیوم هنریای که زیستن تجربهی امر زیبا را از نو تعریف کرده است. به شما خواهم گفت که چطور مخاطبان این هنر نیز در کنار مولف، در خلق تجربهای منحصر به فرد سهیم هستند. با شما از بازیهای ویدئویی به عنوان هنر صحبت خواهم کرد.
بازیهای ویدئویی؛ رسانهای به مثابه فرم بیان هنری:
بله درست خواندید! بازیهای ویدئویی! وقتی از بازیهای ویدئویی صحبت میشود به طور ناخودآگاه ذهن اکثر ما به سمت مفاهیمی مثل سرگرمی محض یا اتلاف وقت هدایت میشود. کمتر کسی به این بازیها به عنوان یک مدیوم جدی هنری نگاه میکند. اگر هم در این رابطه پژوهشی جدی انجام شده اکثرا از جنس پژوهشهای روان شناسانهای بوده که به مضرات این سرگرمی (مثلا ترویج خشونت در کودکان) پرداخته است. اما اخیرا در ممالک غربی پژوهشهای ارزشمند فراوانی در رابطه با زیباییشناسی فلسفی بازیهای ویدئویی صورت پذیرفته است. هرچند بسیاری از پژوهشگران و منتقدان بازیهای ویدویی را به عنوان یک مدیوم هنری پذیرفتهاند عدهی زیادی هم در مخالفت با ایشان موضع گرفتهاند.
لازم است ابتدا تاریخچهی مختصری از خواستگاه این زمینهی پژوهشی بیان شود تا بتوانیم با فهم دقیقتر و ریشهای به این مباحث نگاه کنیم.اولین ملاحظهی جدی بازیهای ویدئویی به عنوان هنر مربوط به سالهای پایانی دههی هشتاد میلادی است. در این دهه موزههای هنری برخی بازیهای نسل اول را در مجموعههای خود به نمایش گذاشتند. مثلا موزهی تصاویر متحرک نیویورک در سال ۱۹۸۹ در مجموعهای تحت عنوان«Hot Circuits: A Video Arcade» چنین اقدامی را انجام داد. در دههی نود و اوایل هزاره سوم میلادی این روند با نمایشگاههایی مثل «Beyond Interfac»(۱۹۹۸) درمرکز هنری واکر یا «Shift-Ctrl»(۲۰۰۰) در دانشگاه کالیفورنیا ادامهیافت.در سال ۲۰۰۳ پروفسور «تیفانی هولمز»(Tiffany Holmes) در مقالهای تحت عنوان ترندهای کنونی در ژانر بازیهای هنری، که در سلسله کنفرانسهای هنرهای دیجیتال و فرهنگ ارائه شد، ضمن توضیحاتی در مورد ژانر نو ظهور art game اذعان داشت که یکی از مهمترین رویدادهای هنرهای دیجیتال توسعهی بازیهای ویدئویی بوده است. با گذشت زمان نظرها بیشتر و بیشتر به این زمینه جلب شد و حتی وزارت فرهنگ فرانسه در سال ۲۰۰۶ بازیهای ویدئویی را به عنوان محصولات فرهنگی و مدیوم هنری به رسمیت شناخت.
از آن زمان تا کنون در رابطه با زیبایی شناسی بازیهای ویدئویی مباحث بسیار جالب توجهی مطرح شدهاست که درین نوشتار کوتاه مجال پرداختن به تمام آنها وجود ندارد. در ادامه صرفا به طور اختصاری به دو مورد از اهم وجوه زیبایی شناختی این بازیها خواهم پرداخت.
مهمترین وجوه زیباییشناختی در بازیهای ویدئویی:
بازیهای ویدئویی نقطهی تلاقی شمار زیادی از هنرها هستند. در واقع آنها حاصل جمع کردن تمامی ابزارهای جهان هنر -از جمله نقاشی، معماری، سینما، موسیقی- در یک مدیوم هنری هستند. چنانکه تولید یک بازی ویدئویی مستلزم یک مجموعه موسیقی متن و طراحیهای دستی و گرافیکی بیشمار فضاها و بناها و همچنین شخصیتپردازی و روایت داستانی و… است. «جسی شِل» (Jesse Schell) در این رابطه میگوید:
بازی ویدئویی مدیوم هنریای است منتج شده از تمام مدیومهای دیگر. و نهایتا تبدیل به یک ابرمدیوم(uber medium) خواهد شد. شما میتوانید هرچیزی، مثل یک کتاب یا یک آلبوم موسیقی یا یک فیلم را در آن قرار دهید و این مدیوم انقدر بزرگ است که میتواند تمام آنها را در خود جای دهد. در جریان تولید یک بازی ویدئویی گاهی تیمهایی متشکل از چندصد هنرمند مشغول به کار میشوند.
یکی دیگر از وجوه زیبایی شناختی اساسی این مدیوم هنری وجه تعاملی (interactive) آن است. بخاطر همین جنبهی تعاملی منحصر به فرد است که بازی ویدئویی برای مخاطبش نوعی تجربهی زیبایی شناختی یگانه به ارمغان میآورد که در تمام طول تاریخ هنر بیسابقه بوده و هست. بخاطر همین جنبهی تعاملی است که میتوان گفت مخاطب این آثار در کنار مولف در خلق تجربهی زیبایی شناختی نقشی اساسی ایفا میکند. چرا که این مخاطب بازی ویدئویی است که حاصل نهایی کار چندصد هنرمند را به کار میاندازد. و از طریق تصمیمات خود جریان بازی را به کار میاندازد. اگر شما فیلمی که دیدهاید را برای دوستتان تعریف کنید کلام شما به این صورت خواهد بود که فلان شخصیت فلان کار را انجام داد. اما اگر بخواهید تجربهی خود از بازی را به اشتراک بگذارید معمولا خواهید گفت من فلانکار را انجام دادم. این مسئله برخاسته از عنصر تعاملی بودن بازیهای دیجیتال است که به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران مهمترین ویژگی بازیها محسوب میشود. عنصر تعاملی بود باعث میشود مخاطب در محتوای بازی غوطهور شود.«مایک میکا» (mike mika) طراح بازیهای ویدئویی در رابطه با وجه تعاملی بازی ویدئویی میگوید:
طراحان بازیهای ویدئویی مخترعان و رویاپردازان و نیز برقرارکنندگان ارتباطند. آنها در حکم داوینچیهای روزگار مدرن هستند که بر فراز قلهی ریاضیات و علوم تجربی و علوم دراماتیک و موسیقی دست به آفرینش میزنند. بازیها برساختهی تمام این عناصر به اضافهی یک عنصر کلیدی دیگرند. هیچچیز این مدیوم هنری بدون بازیکن معنایی نخواهد داشت. درنهایت این عنصر تعامل انسانیست که بازی ویدئویی را به یکی از پیچیدهترین فرمهای بیان هنری تبدیل میکند.بازیها بدون این ارتباط کامل نیستند. و این چیزیست که بازیها را از سایر مدیومها جدا میکند. بازیها با ما تکامل مییابند.
8 دیدگاه
Dreams
گرچه با بخشی از حرفای آقای مصطفوی مخالفم ولی حتما تعداد اینجور مقالات رو بیشتر کنید لذت میبره آدم از خوندنشون خسته شدیم از نقد و پیشنمایش
مرسی
سید احمد مصطفوی
با تشکر از وقتی که برای مطالعهی مقاله گذاشتید و نظر دادید.
حتما در آینده هم مقالات این چنینی خواهیم نوشت.
رویا
بنظر من بیشتر سرگرمی و رسانه س
سید احمد مصطفوی
با تشکر از نظر شما.
بعضی از منتقدین دنیای هنر هم مثل شما فکر میکنند و معتقدند بازیها هرگز هنر محسوب نخواهند شد.
اما تاریخ هنر نشون داده که در بدو ظهور هر مدیوم یا سبک خاص هنری مقاومتهایی از طرف بعضی منتقدین صورت پذیرفته ولی بعدا اون مدیوم یا سبک خاص جایگاه خودش رو بین هنرها پیدا کرده.
DarkDevill
ممنون بابت مقاله . یکی از مهم ترین دلایلی که بازی ها هنر مستقلی نیستن عدم وجود تمایز میان دیگر هنر هاست
مقاله جالبی بود در هر حال
سید احمد مصطفوی
ویژگی تعاملی بودن در بازیها باعث شده که جایگاه خاصی بین انواع هنرها پیدا کنند که تو کل تاریخ هنر منحصر به فرده…
و بدون شک پیشرفتهای تکنولوژیک (مثل وی آر) باعث خواهد شد در آینده هنرمندهای بیشتری برای بیان ایدههاشون به بازیهای ویدئویی رو بیارن.
fighter
خیلی قلم خوبی دارید احمد آقا حتما ادامه بدین
هر روز گیم شاتو رفرش میکنیم مقالات جدیدی میبینیم خیلی خوبه
سید احمد مصطفوی
نظر لطف شماست دوست عزیز ممنون 🙂