در آخر هفتهای دیگر با هفتهنامهای جدید در خدمت شما هستیم و هفدهمین قسمت از انیمه شات را برای شما دوستان عزیز آماده کردهایم و امیدواریم از آن لذت ببرید.
اخبار — (اشکان دولتی)
همانطور که اطلاع دارید «هیرو ماشیما» (Hiro Mashima) ،مانگاکای Fairy Tail، بر روی مانگای جدیدی کار میکند که به احتمال زیاد در سال جاری منتشر خواهد شد. او که چندی پیش در فستیوال Angoulême International Comics شرکت داشت در توییتر گفت که طبق معمول بیشترین سوال طرفداران مربوط به کار جدید او بود و به چند موضوع کلیدی راجب کار خود اشاره کرد: این مانگا فرم جدیدی از آثار فانتزی خواهد بود و شخصیت پلو (از مانگای فری تیل) در آن حضور خواهد داشت. مانگای فری تیل چندین ماه پیش به اتمام رسید، ماشیما نیز در این مدت بیکار بود و استراحت میکرد ولی چندی پیش در مورد کار جدید خود گفته بود که تمام تلاش را میکند تا مانگای جدیدش در سال ۲۰۱۸ آماده شود.
Gintama یکی از بهترین کارها در دهه اخیر محسوب میشود، چه مانگا و چه انیمه آن از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار هستند ولی این اثر کم کم به پایان کار خود نزدیک میشود. در شماره بعدی مجله Weekly Shonen Jump که سه روز دیگر منتشر میشود، مانگای گینتاما به اوج آخرین آرک خود میرسد. همچنین به مناسبت چهارده سالگی این مانگا، شخصیت گینتاما بر روی کاور مجله قرار میگیرد. این مانگا از سال ۲۰۰۴ در حال انتشار است و از همان ابتدای کار به یکی از پرفروشترین آثار در ژاپن تبدیل شد و تاکنون بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن در ژاپن به فروش رسیده است. انیمه این اثر نیز بسار محبوب است ولی به زودی شاهد پایان رسیدن این کار نیز خواهیم و باید برای همیشه با شخصیت دوستداشتنی گینتوکی خدافظی کنیم.
ما در شمارههای قبلی انیمه شات به ساخت فیلمی لایو اکشن با محوریت شخصیت بسیار محبوب Pokémon به نام Detective Pikachu اشاره کردیم و نام بازیگر مثل رایان رینولدز هم در کنار این فیلم به چشم میخورد. اکنون دو بازیگر جدید به تیم بازیگری این فیلم پیوستهاند. «بیل نای» (Bill Nighy) از فیلم Pirates of the Caribbean: Dead Man’s Chest و Love Actually در کنار «کریس گیر» (Chris Geere) از فیلم You’re the Worst دو بازیگر جدید هستند، البته هنوز شخصیتهای این دو مشخص نشده است. در این فیلم رایان رینولدز نقش کاراگاه پیکاچو را برعهده دارد و «جاستیس اسمیت» (Justice Smith) شخصیت اصلی آن خواهد بود. نکته قوت این کار را باید فیلمنامه نویسان آن دانست که «الکس هیرش» (Alex Hirsch) از Gravity Falls و «نیکول پرلمن» (Nicole Perlman) از فیلم نگهبانان کهکشان هستند.
بیشتر ما شاهد این هستیم که از روی انیمه بازی ساخته شود ولی بعضی مواقع برعکس این موضوع نیز اتفاق میافتد. Happy Elements یک استودیو بازیسازی است که برای گوشیهای هوشمند بازی توسعه میدهد و حالا اعلام کرده است که از روی بازی Merc Storia -Yujutsushi to Suzu no Shirabe یک انیمه اقتباس خواهد شد. این بازی فانتزی استراتژیک نقشآفرینی در جهانی جریان دارد که انسانها و هیولا در کنار هم زندگی میکند و داستان پسری را دنبال میکند که به دنبال این است خاطرات دوستش را بازگرداند. این بازی هماکنون برای اندروید و IOS در دسترس است و میتوانید آن را تجربه کنید.
چند روز پیش NHK اعلام کرد که قصد دارد از روی کمیک نویسنده فرانسوی، «تونی ولنتا» (Tony Valente)، که Radiant نام دارد، یک انیمه بسازد که در کانال آموزشی این شرکت پخش خواهد شد. این انیمه برای پخش در ماه اکتبر برنامهریزی شده است. این انیمه داستان پسری را دنبال میکند که هدفش تبدیل شدن به جادوگری بسیار بزرگ است و از طرف دیگر یک گروه ساحره قصد سفر به سرزمین Radiant را دارند. Radiant یک سرزمین بسیار مرموز است که هیولاهایی به اسم نمسیس از آسمان به زمین میافتند. در همین حال یک گروه تجسس نیز به دنبال دستگیری این ساحرهها است. «سیجی کیشی» (Seiji Kishi)، کسی که سابقه کار بر روی آثاری مثل Persona 4 The Animation ،Angel Beats و Yuki Yuna Is a Hero دارد، کارگردانی این انیمه را برعهده خواهد داشت.
شبکه استریم اینترنتی نتفلیکس خبر از آغاز همکاری خود با دو استودیو Production I.G و BONES داد که یعنی نتفلیکس با این دو استودیو در ساخت انیمهها همکاری میکند و سپس آنها را در بیش از ۱۹۰ کشور در سراسر دنیا پخش میکند. این همکاری شامل استودیو فرعی Production I.G، یعنی Wit Studio، نیز میشود. البته Wit Studio دو استودیو دیگر به نامهای Xebec و Signal.MD در زیرمجموعه خود دارد ولی نتفلیکس به این دو اشارهای نکرد. نتفلیکس با این کار قصد دارد لاینآپ انیمههای خودش را طرفداران انیمههای با کیفیت ژاپنی تقویت کند. این شبکه این همکاری را برای همه اجزا موجود در این صنعت یک برد دانسته است.
قرار است از روی مانگای Oya-san to Boku یا همان Landlady and Me یک انیمه کوتاه ساخته شود. این مانگا توسط «تارو یابِ» (Tarō Yabe) نوشته شده است و به نوع داستان خودش و صاحبخانهاش است. داستان این انیمه کوتاه به این برمیگردد که تارو و صاحبخانهاش در یک روز بادخیز برای ناهار به یک رستوران سنتی ژاپنی میرود و تارو به این اشاره میکند که معمولا به یک همبرگر فروشی که در نزدیکی خانه هست میرود. صاحبخانه او میگوید که این رستوران را ندیده ولی دوست دارد آنجا را امتحان کند. پدر او خیلی سختگیر بود به همین خاطر او هیچوقت به فستیوال ها نیز نرفته است. او همچنین به این اشاره میکند که قبل از جنگ برای تلفن زدن باید به ایستگاه میرفت و آنجا همیشه کرم شب تاب میدید.
معرفی انیمه — (اشکان دولتی)
برای بخش معرفی انیمه این هفته، اولین بار قصد دارم یک انیمه سینمایی به شما دوستان عزیز معرفی کنم که اتفاقا یک اثر عاشقانه بسیار زیبا است. انیمه Kimi no Na wa یا «نام تو» (your name) دو سال پیش پخش شد و توانسته است به یکی از بهترین انیمههای تاریخ تبدیل شود و به همین خاطر شاید نام آن را شنیده باشید، اما اگر تاکنون این انیمه را تماشا نکردهاید، بعد از خواندن انیمه شات به سراغش بروید. قبل از هر چیز، باید یک سری اطلاعات کلی درباره انیمه را باید با شما در میان بگذارم. کارگردان نام تو، «ماکوتو شینکای» (makoto shinkai) است که پیش از سابقه ساخت آثاری مثل ۵ Centimeters per Second ،The Garden of Words و Children Who Chase Lost Voices را دارد و کارنامه او پر از آثار بسیار درخشان است. همچنین نام تو با عملکرد بسیار خوبش توانست به پرفروشترین انیمه سینمایی تاریخ و چهارمین فیلم پرفروش در ژاپن تبدیل شود. موفقیتهای نام تو به اندازهای زیاد بود که جی جی آبرامز تصمیم گرفته است یک اقتباس لایو اکشن از این اثر داشته باشد.
داستان انیمه نام تو در مورد پسری به نام تاکی و دختری به نام میتسوها است. تاکی در توکیو و میتسوها در یک شهر کوچک در منطقهای دور افتاده زندگی میکنند. پس از مدتی این دو نفر شروع میکنند به دیدن خوابهای عجیبی که در آن وارد زندگی یکدیگر میشوند و باید به جای هم زندگی کنند. میتوسوها به دلیل مشکلاتش، دوست دارد در زندگی بعدی خود یک پسر در شهر توکیو باشد و به همین دلیل این خواب در ابتدا برای او بسیار شیرین بود. این دو کم کم متوجه شدند که این خوابها واقعیت دارند و واقعا به جای هم زندگی میکنند و بر روی زندگی یکدیگر تاثیر دارند. میتسوها و تاکی برای اینکه چارچوبها را حفظ کنند برای یکدیگر یادداشت میگذارند و پس از کمی شاهد بهبودهایی در زندگی هر دو هستیم. میتسوها برای تاکی یک قرار با دختر موردعلاقهاش جور کرده و تاکی باعث شده است که میتسوها به دختری محبوبتر در مدرسه تبدیل شود. همه چیز خوب بود تا اینکه به ناگاه جابجا شدن این دو متوفق میشود. به همین دلیل تاکی تصمیم میگیرد تا به ملاقات میتسوها برود و در نتیجه با حقیقتی بسیار شکه کننده روبه رو میشود.
در انیمه نام تو میشود ترکیبی از تخیل، فلسفه و احساسات یافت که به بهترین نحو ممکن بیننده رو سرگرم میکند. کمتر پیش میآید که سبک علمی تخیلی با سبک عاشقانه همراه شود و با توجه به ازدحام زیاد آثار عاشقانه، موفقیت در این ژانر بسیار سخت است ولی روایت آرام و زیبا نام تو به نحوی جلوه میدهد که گویی کار بسیار آسانی است. شخصیتهای تاکی و میتسوها کاملا قابل لمس هستند و خیلیها پیش از این، احساسات این دو را تجربه کردهایم. سازندگان به اندازهای در ساخت این انیمه هنر به خرج دادهاند که تک تک لحظات آن زیبا و جالب است و هر چه که به پایان آن نزدیکتر میشویم، حس نگرانی شما را اذیت خواهد کرد که انیمه رو به اتمام است. نمیخواهم واقعا بیش از این راجب این شاهکار صحبت کنم، چون کلمات قادر به توصیف زیباییهای آن نیستند و بهترین کار ممکن این است که مستقیم به تماشا آن بروید، اما اگر دوست دارید، میتوانید بررسی سایت ما از این اثر را مطالعه کنید.
بیوگرافی — (سامرند قهرمانی)
بیوگرافی اوسامو تزوکا
اوسامو تزوکا متولد ۳ نوامبر ۱۹۲۸، کارگردان، طراح مانگا، انیماتور، تهیهکننده فیلم، پزشک و فعال سیاسی ژاپنی بود. وی در استان اوساکا (Osaka) ژاپن متولد گشت و کارهای بسیار پر اهمیتش و تکنیکهای جدید و پیشگامانهاش باعث شد به او القابی مانند «پدر مانگا»، «پدرخوانده مانگا» و «خدای مانگا» را بدهند. در واقع، وی به عنوان والت دیزنی ژاپنی در نظر گرفته شده و تاثیرات وی بر روی صنعت انیمه و مانگا، به اندازه تاثیرات والت دیزنی بر روی صنعت انیمیشن سازی آمریکا بوده است!
تزوکا رخداد انقلاب مانگا را با نوشتن و منتشر کردن مانگای New Treasure Island در سال ۱۹۴۷ شروع کرد. عملکرد و مهارت بینظیر وی باعث خلق شاهکارهای معروف و نامداری چون Astro Boy، Jungle Emperor Leo، Black Jack و Phoenix شد که هر کدام جوایزی را نیز کسب کردهاند.
تزوکا بزرگترین بچه میان سه بچهای بود که در شهر تویوناکا (Toyonaka) میزیستند. دوستانش وی را با نام مستعار «gashagasha-atama» خطاب میکردند که به معنی «کله خراب» است. بعدها در زندگی، تزوکا از مادرش برای ایجاد خلاقیت و نوآوریهای بینظیر در داستان گوییاش تشکر فراوان کرد. مادر تزوکا بیشتر اوقات وی را به تئاتر تاکارازوکا (Takarazuka) میبرد که متعلق به گروه موسیقی با اعضای مونث بود. موسیقیهای احساساتی و زیبای این گروه که برای زنان جوان در نظر گرفته شده بود، تاثیر زیادی بر روی کارهای تزوکا در آینده گذاشت که مهمترین تاثیرش را میتوان در نحوه طراحیهای وی مشاهده کرد. وقتی تزوکا جوان بود، پدرش به او کلکسیون از فیلمهای دیزنی را نشان داد که باعث شد تزوکا درگیر آنان شود و شروع به تاثیر پذیری از شخصیتهای آن کرد. وی همچنین به یکی از طرفداران آثار دیزنی تبدیل شد و گفته میشود که انیمیشن بامبی را بیش از ۸۰ بار تماشا کرده است. در سال دوم ابتدایی تزوکا شروع به کشیدن کمیک کرد و این کار را به حدی انجام میداد که مادرش همیشه مشغول تمیز کردن دفترها و کتابهای او بود! در دوران مدرسه او شروع به تقویت مهارت طراحی مانگا کرد و اولین آثارش را نیز در همان دوره کشید. در سال ۱۹۴۱، زمانی که تزوکا در دبیرستان بود، مشغول کار در کارخانهای شد که از اقدامات ژاپن در جنگ جهانی دوم حمایت میکرد و همچنان تزوکا مشغول طراحی مانگا بود. در سال ۱۹۴۵ تزوکا در دانشگاه اوساکا (Osaka) پذیرفته گشت و شروع به تحصیل در زمینه پزشکی کرد. در همین زمان بود که او شروع به چاپ مانگاهای زیبا و حرفهایاش کرد.
تزوکا متوجه شد که میتواند از مانگا به عنوان وسیلهای استفاده کند تا باعث شود مردم بیشتر به دنیا توجه کنند و به آن اهمیت بدهند. بعد از جنگ جهانی دوم و در سن ۱۷ سالگی، او اولین کارش را منتشر کرد، مانگایی به نام Diary of Ma-chan. بعد از انتشار این مانگا، شیچیما ساکای (Shichima Sakai) به تزوکا نوشتن مانگایی همانند داستان معروف «جزیره گنج» را داد. او همچنین به تزوکا قول ناشری مناسب را در صورت کار بر روی مانگای گفته شده، داد. تزوکا آن مانگا را نوشت و تمام کرد آن هم در حالی که تنها مقدار کمی شبیه اثر اصلی بود. این اثر Shin Takarajima (جزیره گنج جدید) نام گرفت و یک شبه به موفقیت رسید و عصر طلایی مانگا را به وجود آورد.
در سال ۱۹۵۱ تزوکا عضو گروهی به نام «مجتمع مانگای مخصوص بچههای توکیو» شد که طراحان مانگایی چون بابا نوبورو، اوتا جیرو، فوروساوا هیدئو، فوکوی ایچی، ایرهی شیگهرو و نگیشی کومیچی بود.
بعد از موفقیت مانگای جزیره گنج جدید تزوکا به توکیو سفر کرد تا ناشری برای کارهای بعدیاش بیابد. او به شرکت Kobunsha مراجعه کرد ولی آنها درخواستش را نپذیرفتند ولی شرکت Shinseikaku قبول کرد که مانگای The Strange Voyage of Dr. Tiger را چاپ کند و یکی دیگر از مانگاهایش به نام The Mysterious Dr. Koronko نیز توسط شرکت Domei Shuppansha چاپ شد. تزوکا در حالی که همچنان مشغول درس خواندن در رشته پزشکی بود، شاهکار سه گانه خودش را به چاپ رساند، سه گانهای علمی تخیلی به نامهای Lost World، Metropolis و Next World. در نهایت تزوکا در سال ۱۹۵۱ از دانشگاه اوساکا فارغ التحصیل شد و یکی دیگر از آثارش را چاپ کرد که Ambassador Atom نام داشت و اولین حضور شخصیت Astro Boy در دنیای آثار تزوکا بود.
در سال ۱۹۵۲، مانگای Ambassador Atom موفقیت کمی به دنبال داشت ولی شخصیتی نیمه ربات و نیمه انسان به نام Atom که در این مانگا بود، به معروفیت و محبوبیت زیادی دست یافت. تزوکا درباره این شخصیت نامههای زیادی از پسران جوان دریافت کرد. به دنبال موفقیتهایی که شخصیت Atom به دنبال داشت، ناشر تزوکا به وی پیشنهاد داد که به این شخصیت احساسات انسانی بدهد. بعد در ۴ فوریه ۱۹۵۲ مانگای Tetsuwan Atom در مجله هفتگیShonen Magazine شروع به چاپ کرد. Atom و ماجراجوییهاش به سرعت به پدیدهای شناخته شده در ژاپن تبدیل شدند.
بعد از موفقیت Tetsuwan Atom، در سال ۱۹۵۳ تزوکا اولین مانگای خود در ژانر شوجو به نام Ribon no Kishi را تمام کرد که در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ توسط Shojo Club منتشر گشت.
در ۱۹۵۴، تزوکا اثر Phoenix را منتشر کرد که به عنوان یکی از بهترین کارهایش شناخته میشود. در ۱۹۵۸، شرکت Toei Animation از تزوکا درخواست کرد که مانگای Son-Goku The Monkey را به انیمه تبدیل کند. گزارش شد که در ساخت این اثر تزوکا خود کارگردانی را بر عهده داشته ولی خود وی عنوان کرد که در ساخت آن کوچکترین دخالتی نداشته است. تزوکا تنها در ارتقای کیفیت فیلم دخالت کرد که همین نیز باعث شد وی علاقهاش به انیمهسازی و صنعت انیمه را در یابد. این اثر در سال ۱۹۶۰ تحت نام Alakazam the Great منتشر گشت.
در سال ۱۹۶۱ تزوکا وارد صنعت انیمیشن سازی شد و کمپانی Mushi Productions را در قابت با Toei Animation تاسیس کرد. به عنوان اولین اثر استدیو، نسخه انیمهای Astro Boy در سال ۱۹۶۳ شروع به پخش کرد. این اثر اولین موفقیت بزرگ در زمینه انیمه سازی در ژاپن بود و همچنین اولین انیمهای بود که به زبان انگلیسی و برای مخاطبان انگلیسی زبان دوبله شد. دیگر آثار تزوکا نیز به انیمه تبدیل شدند که از نمونه آن میتوان به Jungle Emperor اشاره کرد که اولین انیمه رنگی تاریخ است. در سال ۱۹۶۸ تزوکا از سمت کارگردانی کنارهگیری کرد تا استدیویی جدید تاسیس کند. استدیو جدید Tezuka Productions نام گرفت و تزوکا در آن به ادامه کار و آزمایش بر روی ساخت انیمه مشغول شد. در ۱۹۷۳ استدیو Mushi Productions ورشکست شد که این ورشکستی، باعث به وجود آمدن استدیوهایی توسط اعضای سابق Mushi Productions گشت که از نمونه آنان میتوان به استدیو Sunrise اشاره کرد.
متاسفانه تزوکا در ۹ فوریه ۱۹۸۹ و به خاطر سرطان معده، در گذشت. آخرین سخنان وی درخواست و التماس وی از پرستاری بود که تجهیزات طراحی مانگای را وی گرفت؛ تزوکا میگفت «التماستان میکنم، بگذارید کار کنم!».
تاپ تن — (ماهان عاقل)
در تاپ تن این هفته قصد داریم ده نفر از منفورترین شخصیتها در دنیای انیمه را به شما معرفی کنیم. منظور بنده از منفورترین شخصیتها، کسانی هستند که به دلایلی از آنها متنفریم و این میتواند در نتیجه شخصیت پردازی بسیار عالی یا یک شخصیت پردازی بسیار افتضاح باشد. در نظر داشته باشید که این لیست کاملا نظر شخصی بنده بوده و اگر با آن موافق یا مخالف هستید، میتوانید در قسمت نظرات لیست خود را با ما در اختیار بگذارید، فقط در نظر داشته باشید که این متن حاوی اسپویل است.
۱۰_ مارشال دی. تیچ
مارشال دی. تیچ یا ریش سیاه یکی از شخصیتهای منفی در انیمه بسیار معروف One Piece است. تیچ در سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفت که پادشاه دزدان دریایی شود و برای این کار نیاز بود میوه شیطانی Yami Yami no Mi یا میوه تاریکی را بدست بیارد. او حدس زد بهترین راه برای پیدا کردن این میوه، کار کردن برای گروه دزدان دریایی ریش سفید است. ۲۰ سال بعد، کاپیتان کشتیاش این میوه را پیدا میکند و تیچ برای بدست آوردن آن، کاپیتانش را به قتل میرساند و فرار میکند. پورتگاس دی. اِیس برای گرفتن انتقام به سراغ او میرود و پس از مبارزهای نفسگیر، از تیچ شکست میخورد. تیچ پس از مبارزه اِیس را تحویل نیروهای دریایی میدهد تا آنها او را اعدام کنند. ریش سفید وقتی این خبر را میشنود به کمک اِیس میرود اما توسط نیرو دریایی و تیچ کشته میشود. آیا دلیل بیشتری برای ابراز تنفر نسبت این شخصیت نیاز دارید؟ ریش سیاه موفق شد دو تا از شخصیتهای محبوب انیمه One Piece را به کشتن دهد و چندین مزدور و قاتل را به عنوان زیر دست خود انتخاب کرد تا قویترین دزد دریای شود او نشان داده که برای رسیدن به مقام پادشاه دزدان دریایی حاضر است هرکاری انجام دهد، حتی کشتن افراد بیگناه. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
اجازه دهید که آسمانها با زندگی و مرگ مقابله کنند، حتی ترسناکترینها هم از آنها شکست میخورند. بیایید برای لحظهای دیگر زندگی کنیم.
۹_ سیستم Sibyl
بله شخصیت منفور بعدی ما یک سیستم است اما این سیستم از مغز قاتلهای سریالی و انسانهایی همانند آنها ساخته شده. چگونه؟ الان توضیح میدهم. در قرن بیست و دوم کشور ژاپن توسط سیستم Sibyl کنترل میشود. سیستم Sibyl نامی است که برای یک سازمان اجرای قانون در همکاری با دولت برای مدیریت جرم ارائه شده است. این اپراتور به تنهایی مدیر سخت افزار و نرم افزار اختصاصی است که برای تحلیل گرایش های جنایتکارانه مردم کل کشور مورد استفاده قرار می گیرد. سیستم Sibyl اداره امنیت عمومی را ایجاد میکند و قواعد کارکنان آن را همراه با تمام فن آوریهای روان شناسی و سلاحهای مخرب، مسلح میکند. این سیستم قابلیت تشخیص سایکو پس افراد را دارد. سایکو پس روانشناسی خواندن ذهن یک فرد از طریق اسکن cymatic است. اگر سایکو پس یک فرد نشان دهد که آن فرد امکان آسیب زدن به کسی را داشته باشد، آن فرد زندانی یا کشته میشود. همه اینها کارهایی است که به ظاهر این سیستم انجام میدهد اما این سیستم چگونه تشکیل شده و چگونه میتواند مردم را قضاوت کند. اگر تاپ تن شخصیتهای منفی برتر را خوانده باشید در آنجا در مورد ماکیشیما شوگو حرف زدیم، “ماکیشیما در جوانی مییابد که قادر به بالا و پایین بردن سایکو پس خود به صورت ارادی است” و در فصل یک انیمه سیستم Sibyl میخواست او را زنده دستگیر کند. چرا؟ چون خود این سیستم از مغز انسانهایی مانند ماکیشیما شوگو تشکیل شده.برای اینکه یک فرد جزئی از این سیستم شود باید سه ویژگی داشته باشد. ۱- شما باید شخصیتی داشته باشید که در استانداردهای معمول بشری قرار نگیرد. ۲- شما باید قادر به نظارت بر اقدامات انسانی از دیدگاه عینی باشید، بدون همدردی یا دلسوزی که قضاوت شما را خدشه دار کند. ۳- شما باید از نظر جنایی بدون علامت باشید یعنی سایکو پس شما توسط سیستم Sibyl قابل خواندن نباشد. حالا چرا این سیستم منفور است؟ خب چون دارد نقش خدا را بازی میکند و به تنهایی قاضی، هیئت منصفه و جلاد مردم است. خیلی از باورهای این سیستم اشتباه هستند و برای همین جان انسانهای بیگناه در خطر میافتد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این سیستم را بخوانید:
شما نمیتوانید به سادگی با بهبود سیستم و یا پیچیدهتر کردن، آن را بیعیب و نقص کنید. راه حل تناقضها در توابع ساختاری سازنده آن نیست بلکه در راه مدیریت آنها است. با تحمل کردن وجود عناصری که نمیتوانند قوانین درست زندگی مشترک را کنترل کنند، سیستم به طور کامل به کمال میرسد.
۸_ ماکوتو ایتو
ماکوتو ایتو شخصیت اصلی انیمه School Days است. از کجا شروع کنم؟ خود انیمه School Days یکی از آثار بسیار ضعیف با روایت داستان افتضاح و شخصیت پردازی از آن بدتر است و شخصیت اصلی آن از این معادله اصلا جدا نیست. در اوایل به نظر میرسد که ماکوتو یک پسر مهربان و خوشقلب است که عاشق یکی از همکلاسیهایش به نام کوتونوها کاتسورا شده است. با کلی تلاش بالاخره موفق میشود که با او وارد رابطه شود و کوتونوها را عاشق خود میکند. اما بعد ما با رنگ واقعی او آشنا میشویم وقتی که او به کوتونوها خیانت میکند و با بهترین دوستش سکای سایونجی همبستر میشود. پس از اینکه او نیز عاشق ماکوتو میشود، او سراغ دختر دیگری میرود. تا پایان انیمه او با بیش از هشت دختر مختلف همبستر میشود و ذرهای به هیچکدام از آنها اهمیت نمیدهد. ماکوتو همچنان از این دختر به آن دختر میرود تا اینکه سکای به او میگوید که حامله شده است. ماکوتو کاملا او را نادیده میگیرد و به او میگوید که مزاحمش نشود. سکای برای لحظهای کنترل خود را از دست میدهد و ماکوتو را با چاقو زخمی میکند و از آنجا فرار میکند. ماکوتو انقدر خونریزی میکند که میمیرد (مرگی که لیاقتش را داشت) اما این پایان انیمه نبود. کوتونوها بدن ماکوتو را میبیند و از آنجایی که عقل خود را از دست داده (به لطه ماکوتو) سرش را قطع میکند و با گوشی ماکوتو به سکای پیام میدهد که او را در بام مدرسه ببیند. کوتونوها با سکای روبه رو میشود و میگوید که باور نمیکند او حامله است و شکمش را با چاقو باز میکند و پس از چک کردن میگوید حق با من بود تو حامله نبودی و سکای از نیز میمیرد. در آخر کوتونوها سر قطع شده ماکوتو را در آغوش میگیرد و میگوید بالاخره متعلق به من شدی. خلاصه که وقت خودتان را طلف نکنید هرگز این انیمه را نبینید. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
حتی اگر این تنها یک کشف کوچک بود که ما هر روز با هم سوار یک قطار میشویم، از آن زمان بود که به او علاقهمند شدم.
۷_ کورئو مادو
کارئو مادو یکی از شخصیتهای منفور در انیمه Tokyo Ghoul است. چیزی که او را منفور میکند، نفرت بسیار زیادش نسبت به غولهاست، حتی غولهای بیگناه. بله این حقیقت که همسرش توسط یک غول کشته شده خشم و تنفر او را بسیار منطقی جلوه میکند، اما حتی این هم دلیل نمیشود که بخواهی تلاش کنی یک بچه ۷ ساله را بکشی فقط بخاطر آنکه از نژاد غولهاست. نفرت شدیدی که مادو نسبت به غولها دارد باعث شده که شخصیتش سرد، تاریک و در کل بیش از اندازه نفرت انگیز و غیر قابل تحمل شود. تصورش را بکنید، او مادر یک بچه کوچک را کشت، زنی که به کسی صدمه نزده و جان خودش را فدا کرد تا دخترش بتواند سالم فرار کند. اما بعد مادو آن دختر بیچاره را شکنجه روحی و روانی میدهد. خیلی جالب است که در این انیمه بعضی انسانها بسیار بدتر از غولهای آدمخوار هستند و نشان میدهند که هیولاهای واقعی هر داستانی، ما انسانها هستیم. باید بگویم که به شخصه از صحنه مردن او لذت کافی را نبردم زیرا دردی که کشید نسبت به دردی که به دیگران وارد کرد اصلا کافی نبود. در زیر میتوانید دیالوگ این شخصیت را وقتی که داشت مادر دخترک را میکشت بخوانید:
دیدن یک مادر که زندگی خود را برای نجات جان فرزندش قربانی میکند…. دیدن یک غول وقتی که تلاش میکند ادای انسانها را در بیاورد، واقعا حالم را بهم میزند.
۶_ آلویس ترنسی
آلویس ترنسی یک بچه سادیستیک نیازمند به توجه بود که قدرت و ثروت بسیار زیادی دارد و دستیارش یک شیطان است. او شخصیت منفی در فصل دوم انیمه Black butler یا Kuroshitsuji نیز است. نام واقعی او جیم ماکن است، او و برادر کوچکش در روستایی کنار هم زندگی میکردند و پس از مرگ پدر و مادرشان، مردم روستا با آن دو با بیرحمی رفتار میکردند. به همین دلیل آنها مجبور به دزدی و انجام کارهای مثل آن برای ادامه زندگی بودند. آلویس همیشه به برادرش میگفت که دوست دارد این روستا و تمام افراد داخل بمیرند و یک روز به آرزوی خود رسید، البته برادرش نیز جانش را از دست داد. آلویس بعد از آن به بردگی یک لرد درآمد (یک لرد پدوفیل). زمانی که در بردگی بود خبر از موجودی شنید که آرزوهای افراد را به قیمت روحشان بر آورده میکرد و آن موجود کسی نبود به جز شیطان عنکبوت، کلاد. آلویس با او قرار داد بست که قاتل برادرش را پیدا کند و از بین ببرد و پس از آنکه لرد خانه مرد، خودش مقام لردی را تصاحب کرد. اتفاقات خیلی بدی در کودکی آلویس برایش رخ داده، اما اتفاقاتی همانند آن نیز برای شخصیت اصلی این انیمه یعنی شیل فنتومهایو اتفاق افتاده بود و او شخصیتی بسیار دوستداشتنی و با جذبه از آب در آمد، اما آلویس یک بچه لوس است که تنها پیشخدمتهای خود را میتواند آذار جسمی و روحی دهد و همیشه به کلاد میچسبد و میخواهد کلاد به او توجه کند. او اعصاب خورد کن و آزار دهنده است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
هنگامی که در عمق تاریکی غرق شوی، نور را از دست میدهید. هنگامی که این نور پراکنده شود دیگر هیچ راه بازگشتی وجود ندارد. نور من از مدتها پیش از بین رفته است و بنابراین هیچ چیزی برای بازگشت به من وجود ندارد یا چیزی که به آن امیدوار باشم من در این تاریکی باقی خواهم ماند تا زمانی که به طور کامل مرا نابود کند، سپس از من چیزی جز یک جسد خالی در این جهان سرد و بیرحم باقی خواهم ماند و برای همیشه میپوسم.
۵_ شو تاکر
اگر تنها یک بار درباره منفورترین شخصیتهای دنیای انیمه جست و جو کنید، تنها نامی که در تمامی لیستها همیشه حضور دارد شو تاکر است. شو تاکر یک کیمیاگر در انیمه بسیار محبوب Fullmetal Alchemist Brotherhood است.تاکر در کنار همسر و فرزندش زندگی میکرد و چندین سال برای پیوند بین حیوان و انسان یا همان ساختن یک کایمیرا آزمایش میکرد، اما هیچوقت موفق نبود تا اینکه از همسر خودش برای این آزمایش استفاده کرد. این آزمایش کاملا موفق نبود و همسرش جانش را از دست داد اما او همچنان مدرک کیمیاگری خود را داشت تا اینکه بالاخره دولت به او پیغام رساند که اگر تا ۲۴ ساعت دیگر نتوانی کار مثبتی انجام دهی مدرکت را از دست خواهی داد. او از آنجایی که دیگر شخصی برای آزمایش بغیر از دختر و سگ و خانگیاش نداشت، از آنها برای مقاصد شخصی خودش استفاده کرد و موفق به ساخت یک کایمیرا شد. دختر بچه بیچاره او که با یک سگ درآمیخته شده بود دیگر قادر به یک زندگی عادی نبود. یکی از شخصیتهای انیمه به نام «اسکار» (Scar) دلش برای او سوخت و از روی ترحم جانش را از او گرفت. شو تاکر به تنها چیزی که اهمیت میداد مدرک کیمیاگری و ادامه دادن به کارهایش بود و حتی لحظهای که دخترش را قربانی کرد از خود ذرهای پشیمانی و غصه نشان نداد و به ما نشان داد که انسانها بدترین و ترسناکترین هیولا در این دنیا هستند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت وقتی که از او میپرسند که چرا این کار را انجام داده را بخوانید:
میدونی چی خنده داره؟ من دلیل خاصی برای این کار نداشتم. من کاملا درک میکردم که مهم نبود چکار کنم بهرحال زندگی من نابود میشد. من یا به زندگیم به عنوان یک دانشمند ادامه میدادم یا به عنوان یک انسان عادی، من در آخر علم را انتخاب کردم.
۴_ پریسیلا
پریسیلا شخصیت منفی انیمه Claymore و دومین موجود قدرتمند در کل این انیمه است. به جای اینکه به گویم او چه کسی است و داستان زندگیاش را برایتان تعریف کنم، قصد دارم کاری که او انجام داده و منفورش کرده را توضیح دهم. پریسیلا قویترین و میشود گفت جالبترین شخصیت انیمه Claymore یعنی ترسا را کشت. ترسا در کودکی به سازمانی مرموز فروخته و از همان سن تمرینات او برای تبدیل شدن به یک کلیمور آغاز شد. از آنجایی که مهارت او در شمشیر زنی، سرعت، چابکی و قدرت فیزیکی او بدون رقیب بود، بلافاصله پس از تبدیل شدن به یک کلیمور به مقام رتبه اول و قویترین کلیمور تبدیل شد. در طول سالها ترسا کارش را به نحو احسن انجام میداد و از دستورات اطاعت میکرد تا اینکه یک روز برای دفاع کردن از جان یک دختر بچه به نام کلر (شخصیت اصلی این انیمه) مجبور شد قانون اصلی کلیمورها، صدمه نزدن به انسانها را بشکند. سازمان چهار کلیمور که به ترتیب مقام دوم تا پنجم را داشتند برای کشتن ترسا فرستاد. پریسیلا در آن زمان مقام دوم را داشت و برای شکست دادن ترسا تمام تلاش خود را کرد، اما ترسا به راحتی هم او و هم سه کلیمور همراهش را شکست داد. پریسیلا شکست را قبول نکرد و تمام قدرت شیطانی خود را آزاد کرد تا شاید بهوسیله آن بتواند ترسا را شکست دهد اما باز هم ترسا به راحتی او را شکست داد و لحظهای که آمد او را بکشد، پریسیلا به ترسا التماس کرد که از جانش بگذرد، ترسا فقط برای لحظهای دلش برای دشمنش سوخت و شمشیرش را پایین آورد اما پریسیلای بزدل از همین لحظه استفاده کرد و سر ترسا را از تنش قطع کرد. دلیل منفور بودن پریسیلا بسیار مشخص است، او با بزدلی تمام ترسا را کشت در حالی که حتی قادر نبود در مبارزه منصفانه خراشی بر پوست او ایجاد کند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
پردم … پدرم را به من برگردان … او خیلی مهربان بود. من او را خیلی دوست داشتم، و با این حال، جلوی چشمانم، پدرم دل و رودهی مادر، خواهر و برادرم را خورد. به همین دلیل من او را کشتم! یواشکی پشتش رفتم وقتی که داشت دل و رودهی خواهرم را میخورد و سرش را قطع کردم.
۳_ ساکورا هارونو
تعداد شخصیت منفور در انیمه Naruto زیاد است اما در بین آنها یک شخصیت بیشتر از همه میدرخشد و آن هم ساکورا هارونو است. حالا چی باعث شده ساکورا در بین بقیه شخصیتهای این انیمه منفورترین باشد؟ البته از الان بگویم که منظور بنده از ساکورا قبل از وقایع انیمه Naruto Shippuden است، با اینکه در آن انیمه هم شخصیتش ضعیف بود اما به اندازه انیمه Naruto منفور نبود. ساکورا تنها فرزند یک خانواده معمولی در روستای مخفی کونوها است. او بدون هیچ مشکل یا غم و غصه و اتفاق خاصی بزرگ شد و وارد آکادمی کونوها برای تعلیم دیدن به عنوان یک نینجا شد. تا اینجا که شخصیتی معمولی به نظر میرسد اما از وقتی که با ساسوکه ایچیها (یکی دیگر از شخصیتهای منفور و ضعیف این انیمه) ملاقات میکند شخصیت واقعی و اعصاب خورد کن خود را به ما نشان میدهد. ساکورا در نگاه اول و بدون اینکه کوچکترین چیزی در مورد ساسوکه بداند، عاشق او میشود و وقتی میشنود که دوست صمیمیاش هم از ساسوکه خوشش میآید با او قطع رابطه میکند. جالب است بدانید که ساسوکه در کل انیمه هیچگونه علاقهای نسبت به ساکورا نشان نمیدهد و اصلا متوجه حضور او نمیشود و همیشه سعی میکند ساکورا را از خودش دور کند. در طول ۲۲۰ قسمت انیمه Naruto این کلیت شخصیت ساکورا است، جالب است که او جز شخصیتهای اصلی این انیمه به حساب میآید اما تنها کاری که میکند در طول انیمه اشک ریختن و صدا کردن نام ساسوکه است. او حتی نینجا قدرتمندی نیست و در مبارزه اصلا به تیمش کمکی نمیتواند بکند و بیشتر جلو پیشروی آنها را میگیرد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت خطاب به ساسوکه را بخوانید:
من با تمام وجودم تو را دوست میدارم. اگر کنارم بمانی هرگز پشیمان نمیشوی چون هر روز با هم سرگرم میشویم و با هم خوشحال خواهیم بود، قسم میخورم که حاضرم هرکاری برایت انجام دهم پس التماست میکنم، در کنارم بمان.
۲_ نییر
انیمه Death Note جز آثا بسیار زیبا و خوشساخت بود که امروزه از آنها کم پیدا میشود. داستان و شخصیت پردازی در این انیمه واقعا خوب کار شده بودند به صورتی که شخصیتهای لایت یاگامی و اِل را اکنون از جمله محبوبترین شخصیتهای انیمهای مششناسند، اما متاسفانه هیچ اثری کامل نیست و اگر تا به حال این انیمه را ندیدهاید به شما پیشنهاد میکنم فقط تا قسمت ۲۵ آن را ببینید. یکی از دلایلی که نباید بیشتر ادامه داد پایان بسیار بد این انیمه به لطف شخصیت بسیار ضعیفی به نام نییر است. اِل باهوشترین کارآگاه در دنیای انیمه Death Note است و وظیفه داشت تا هویت کیرا که همان لایت یاگامی بود افشا کند و او را دستگیر کند. کیرا هم همانطور که میدانید شخصی بود که دفترچه مرگ را داشت و از آن برای ساختن دنیایی ایدهآل و بدون جرم با کشتن قاتلان و مجرمان استفاده میکرد. اِل فردی بسیار باهوش یا بهتر بگویم یک نابغه بود، اما نتوانست حریف لایت شود چرا؟ چون لایت باهوشتر بود. هر دفعه که اِل قدمی به سمت افشا کردن هویت لایت برمیداشت، لایت کیلومترها از او جلو میزد و در آخر لایت یاگامی باهوشترین کارآگاه دنیای انیمه Death Note را شکست داد و او را کشت. پس از گذشت ۴ سال از این ماجرا ما با نییر آشنا میشویم، نییر یک نوجوان است که در اتاق مینشیند و با اسباب بازیهایش بازی میکند، اما در عین حال میتواند تک تک حرکات لایت را حدس بزند و از او پیشی بگیرد. چگونه؟ خب دلایلی که در انیمه به ما داده میشوند بسیار مسخره و احمقانه هستند، به گونهای که انگار نییر توانسته ذهن لایت و کسانی که ممکن است برای لایت کار بکنند را بخواند. انیمه از ما میخواهد که قبول کنیم، که یک بچه کوچک که کاری جز بازی با عروسک نمیکند باهوشتر از اِل و لایت است. در آخر لایت تمام نقشههایش توسط نییر نابود شدند و جانش را به احمقانهترین شیوه ممکن از دست داد. در یر میتوانید یک از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
هیچ کس نمیتواند به من بگوید چه چیزی درست و یا اشتباه است، چه چیزی عادلانه و یا شیطانی است. حتی اگر خدایی وجود داشته باشد و تعالیم او را من از قبل داشتهام، من ابتدا فکر میکنم و بعد تصمیم میگیرم که درست یا اشتباه بود.
۱_ گریفیث
دلیل اینکه گریفیث هم در لیست بهترین شخصیتهای منفی و منفورترین شخصیتهای انیمهای رتبه اول را دارد را باید مدیون شخصیت پردازی بسیار عالی دانست و اینکه چگونه از بهترین دوست گاتس به بدترین و منفورترین دشمنش تبدیل شد. گریفیث، کودک فقیری بود که در یک محله زاغه نشین زندگی میکرد، او به قدری فقیر بود که حتی نمیتوانست یک تکه نان نیز بخرد. او در همین مناطق فقیر جاه طلبی بزرگی در خودش مییابد، او همان جا تصمیم گرفت که پادشاه این سرزمین شود. روزی یک کولی پیر گردنبند قرمزی به او میدهد و میگوید این گردنبند برای شخصی است که دنیا را فتح خواهد کرد. او در دوران نوجوانی گروه شاهین که متشکل از سربازان مزدور است را تشکیل میدهد. چند سال بعد، گروه شاهین قراردادی برای دفاع از یک پادگان نظامی میبندد. این پادگان توسط گروهی از مزدوران به مدت سه ماه مورد حمله قرار گرفت و زمانی که بهترین مبارزشان توسط جوانی به نام گاتس کشته شد، گروه شاهین شاهین موفق به شکست دادن مزدوران شد. گریفیث که پس از مبارزه گاتس از او خوشش آمده بود، او را به گروهش دعوت کرد و از آنجا بود که دوستی این دو شروع شد. سالها از این ماجرا میگذرد، گریفیث و گروه شاهین دیگر یک گروه معمولی از مزدوران نیستند و آنها به طور مستقیم زیر نظر شاه کار میکردند. گاتس برای یافتن هدفش در زندگی، گریفیث و گروه شاهین را ترک میکند و با این کار گریفیث کنترل خودش را از دست میدهد و همان شب با دختر شاه همبستر میشود. شاه که این خبر به گوشش میرسد گریفیث را زندانی میکند و او را سالها شکنجه میدهد تا اینکه گاتس او را نجات میدهد. اما دیگر گریفیث تغییر کرده، از آن جوان قدرتمند و زیبا فقط یک مشت پوست و استخوان زخمی و شکسته باقی مانده که حتی قادر به حرف زدن هم نیست. این جا است که گریفیث از گردنبندش استفاده میکند و گروهی از شیاطین را میفرستد به سراغ گروه شاهین، همه میمیرند بغیر از گاتس و کاسکا (معشوقه گاتس). گریفیث که پس از قربانی کردن تمام افرادش به موجود بسیار قدرتمندی تبدیل میشود و در آخر جلوی چشمان گاتس به کاسکا تجاوز میکند و این تازه اولین کاری بود که پس از در آغوش گرفتن شخصیت شیطانیاش کرد و هنوز تا پایان داستان او وقت زیادی باقی مانده است (به شما خوانندگان عزیز توصیه میکنم پس از دیدن فصل اول این انیمه که در سال ۱۹۹۷ پخش شده، مانگای آن را مطالعه کنید و از دیدن فصلهای جدیدی که از آن پخش شده شدیدا خودداری کنید). در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای این شخصیت را بخوانید:
در حالی که بسیاری می توانند رویاهای خود را در تنهایی دنبال کنند، رویاهایی وجود دارند که مانند طوفانهای بزرگ، صدها و حتی هزاران رویای دیگر را برای رسیدن به مقصدشان نابود میکنند. رویاها به انسانها زندگی میبخشند و میتوانند آنها را در رنج زندانی کنند. انسانها با رویاهای خود زندگی میکنند و میمیرند. اما مدتها پس از رها شدن آنها هنوز در قلب انسانها باقی میمانند. بعضیها چیزی بیشتر از زندگی و مرگ نمیبینند. آنها مردهاند، زیرا هیچ رویایی ندارند.
4 دیدگاه
saralove
تشکرررر
این بخش عالیه و دل ما تازه انیمه بین ها خوشه به شما ???
البته این چند هفته نامنظم بودید؟؟ پنجشنبه ها مگه نباید منتشر بشه؟؟
خسته نباشید باز هم
اشکان دولتی
سلام
راستش این چند وقت پیش به دلیل رسیدن فصل امتحانات نبودیم
تو چند هفته آینده انیمه شات جمعه منتشر میشه ولی احتمالا بازم به پنج شنبه برمیگردیم (این انیمه شاتم به دلیل مشکلات فنی و تغییر دامنه سایت شنبه منتشر شد)
در هر صورت ما سعی میکنیم به صورت هفتگی انیمه شات رو داشته باشیم
و تشکر که انیمه شات رو دنبال میکنید
Armin215
فقط بخاطر انیمه شات عضو شدم و چندتا نظر و انتقاد دارم براش
اما قبل از اون ,قسمت 16 انیمه شات کجاست ؟
اشتباهی رخ داده فکر کنم . قبلی 15 بود و این 17
خب داشتم میگفتم . به نظر من , بخش تاپ تن یکی از ضعیف ترین بخش های انیمه شاته . چون اگر که به لیست نگاه کنید , کاملا میتونید ببینید که نویسنده چه انیمه هایی دیده و هر سری هم , شخصیت هایی از همون انیمه میاره . در حالی که توی فلان انیمه , کاراکتر دیگه ای , میتونست حایگذین بشه . اما باز هم باید خسته نباشید بگم به نویسنده . من کارتون رو دوست اارم و ازش استقبال میکنم
همچنین به نظر من , بخش معرفی انیمه هم صعیف عمل میکنه .چون تا الان انیمه های بسیار معروف رو معرفی کرده که هرکسی بخواد انیمه دیدن رو شروع کنه , با کمی پرس و جو میتونه به این نتایج برسه . امیدوارم برای دفعات بعد , انیمه هایی که انتخاب میکنید خاص تر باشه . هرچند زیاد مهم نیست این موضوع چون میتونه برای کسایی که تازه میخوان انیمه دیدن رو شروع کنن باشه . اما همونطور که گفتم , به فکر انیمه باز های قدیمی تر هم باشید
اما قسمت خبر و بیوگرافی . بنظر من این دو قسمت از بهترین بخش ها هستن و امیدوارم روز به روز بهتر بشن
در اخر باید یه تشکر و یه خسته نباشید به نویسنده های عزیز بگم .
همچنین امیدوارم دوباره مانند قبل , هر پنجشنبه این مقاله رو بذارید .
با تشکر
اشکان دولتی
سلام دوست عزیز
ممنون که نظر دادید
بابات شماره قسمت اشتباه از من بود و ممنونن که اطلاع دادید
راستش ما یه جورایی تو این زمینه تازه کاریم و از همون اول هم به دنبال نظراتی مثل نظر شما بودیم که بهمون کمک کنه پیشرفت کنیم
در مورد معرفی انیمه اول باید بگم که سعی من اینه که همه سلایق رو در نظر بگیرم. تو هفتههای قبل اگه نگاه کنید میبینید که انیمههای کمتر دیده شدهای از دهه 90 معرفی کردم ولی از اونجایی که دیدم بیشتر بازخوردهای از کسایی هست که تازه شروع کردن به انیمه دیدن، رویه خودم یکم تغییر دادم ولی هنوز هم انیمه بین های قدمی مد نظرم هستم (ولی واقعا برای کسایی که خیلی وقت هست دارن انیمه میبینن معرفی کار جدید که خوب هم باشه سخته). بعد نمیشه بخواهیم یه مدت انیمه معرفی کنیم و به سراغ ابرشاهکار ها نریم
در مورد تاپ تن ولی باید بگم که سلیقهای ترین بخش انیمه شات هست، یعنی هرچقدر هم بخواهیم چاچوبهایی براش بزاریم باز هم این سلیقه هست که حرف اول رو میزنه. البته اینطوری نیست که هر بار یه موضوع انتخاب میکنیم و نویسنده شروع کنه از بین انیمه هایی که دیده دنبال سوژه بگرده. قبلش حتما و حتما تحقیق هم میکنه. اگه به تاپ تنهایی قبلی نگا کنید خیلی موارد تعادل برقرار شده و خب ما سعی نداریم تاپ تن ما کپی محض باشه (از روی تاپ تنهایی که تو سایت خارجی و حتی داخلی میشه پیدا کرد) در غیر این صورت دیگه ارزش خوندن نداره. در واقع در تاپ تن هدف ما بعد از فان کردن انیمه شات اینه که خواننده ترغیب بشه تا در مورد سلیقه خودش نظر بده و از تاپ تن خودش بنویسه
بازم ممنون دوست عزیز که نظر دادید و ایرادات کار ما رو ذکر کردید امیدوار برای قسمتها بعدی هم بازهم ببینم که نظر میدید