«مایندهانتر» (Mindhunter) یا شکارجیذهن که دومین همکاری «دیوید فینچر» (David Fincher) با نتفلیکس است به سرعت به یکی از پر سر و صداترین سریالها تبدیل شد و توانست جایگاه خود را در بین بهترین سریالهای سال به دست آورد.
پس از موفقیت خیرهکنند سریال House of Cards، خبر همکاری دوباره فینچر و نتفلیکس بسیاری را هیجانزده کرد. فینچر باری دیگر به مقولهای که پیشتر در فیلمهای سینمایی خود به آن پرداخته بازمیگردد، قاتلین سریالی.
در اواخر دههی ۷۰ میلادی دو مامور افبیآی، هولدن فورد با بازی «جاناتان گراف» (Jonathan Groff) و «بیل تنچ» با بازی «هولت مککلانی» (Holt McCallany) در پی جمعآوری اطلاعات برای شناخت عمیق مجرمین جرایم جنایی، نفوذ به افکار آنها و ارائه راهکارهایی برای جلوگیری از روی دادن این نوع اتفاقات هستند. آنها به نقاط مختلف آمریکا سفر میکنند تا با خطرناکترین قاتلین ملاقات کنند و از بیمارترین ذهنها اطلاعات تازهای جمعآوری کنند. در این میان وندی کار با بازی «آنا ترو» (Anna Torv) که روانشناس و استاد دانشگاه بوستن است آنها را یاری میکند.
داستان سریال در اواخر دههی هفتاد میلادی رخ میدهد، دههای پر از اتفاقات و تغییرات بزرگ در ایالات متحده. حضور قاتلین سریالی متعدد در این دوره توجه مردم و رسانهها را به خود جلب کرده است. از چارلز منسون و فرقهاش گرفته تا جفری دامر، تد باندی و ادموند کمپر، آمریکا بیشترین تعداد قاتلین سریالی را داشته است. شخصیت این افراد، انگیزه و خشونت ترسناک آنها هنوز هم توجه همگان را به خود جلب میکند. سریال مایندهانتر انطباقی از کتابی براساس واقعیت با همین نام نوشته جان ای. داگلاس (John E. Douglas) است. شخصیت هولدن فورد در واقع براساس خود داگلاس است که یک مامور ویژه افبیآی بود. وی از اولین کسانی است که روشهای شناسایی قاتلین سریالی را به دنیا ارائه کرد. بسیاری از شخصیتهای سینمایی براساس داگلاس نوشته شدهاند. از بین این شخصیتها میتوان به ویل گراهام (سریال هانیبال)، جک کرافورد (فیلم سکوت برهها) و جیسون گیدیون (سریال ذهنهای مجرم) اشاره کرد.
با اینکه قاتلین سریالی در طول تاریخ همیشه وجود داشتهاند کلمهی قاتل سریالی که اکنون از آن برای شناسایی آنها استفاده میشود تا قبل از دههی هفتاد وجود نداشت. رابرت رسلر مامور دیگر افبیآی و کسی که شخصیت تنچ براساس او نوشته شده است اولین بار این اصطلاح را به کار برد. بنابراین میتوان متوجه شد که سه شخصیت اصلی سریال در حال به وجود آوردن موجی نو در جامعه و حرفهی خود هستند. این سه با شکستن تابوهای اجتماعی مثل ملاقات با بانیان قتلهای وحشتناک و تلاش برای برقرار کردن نوعی ارتباط با آنها سعی بر این دارند که این نوع انسانهای خطرناک را بیشتر بشناسند و نوع دیوانگی هر کدام از آنها را گروهبندی کنند.
مایندهانتر بیشک یکی از بهترین سریالهای ۲۰۱۷ بوده است. بسیاری از کاربران نتفلیکس این سریال را یک روزه به اتمام رساندند که این موضوع خبر از اعتیادآور بودن سریال میدهد. از تهیهکنندگان مایندهانتر میتوان به دیوید فینچر و بازیگر سرشناس هالیوود چارلیز ترون اشاره کرد. خالق سریال «جو پنهال» (Joe Penhall) است که فیلم سینمایی تحسین شدهی The Road را در کارنامه خود دارد. به جز فینجر که عهدهدار کارگردانی دو قسمت اول و دو قسمت آخر بود کارگردانان دیگری نیز بر روی سریال کار کردند. این امر باعث شد سریال یکنواخت به نظر نیاید و نفس تازهای به هر قسمت ببخشد. فینچر در انتخاب دیگر کارگردانان گفت که او به دنبال کسانی بود که بتوانند هنر و اهمیت دیالوگ را درک کنند و به دنبال حوادث بزرگ در هر سکانس نباشند.
با دیدن مایندهانتر متوجه میشویم که این یک سریال کارآگاهی ساده نیست. این سریال از یک فرمول پیروی نمیکند. به سمت یک اوج کشیده نمیشویم که بعد هم ببینیم آدم بد داستان دستگیر شدهاست. داستان سریال اکثرا روی یک خط صاف حرکت میکند و اگر انقدر با دقت به تک تک صحنههای آن پرداخته نشده بود مطمئنا خستهکننده میشد.
«توبیاس لیندهولم» (Tobias Lindholm) کارگردان به نام دانمارکی که با فیلم «شکار» (The Hunt) شناخته شد و چند سال پس از آن برای فیلم «یک جنگ» نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد کارگردانی قسمت پنجم و ششم سریال را بر عهده داشت. قسمت پنجم ادامهی تلاشهای فورد و تنچ برای پیدا کردن قاتلی است که در یکی از سفرهایشان با آن مواجه میشوند. قسمت ششم که باز هم مربوط به همان قتل است نگاهی عمیقتر به سه کاراکتر اصلی دارد. به نوعی شخصیت آنها را برای ما توضیح میدهد و ما آنها را بهتر میشناسیم. دو قسمت پنج و شش بهترین قسمتهای سریال را تشکیل میدهند. این دو قسمت نگاهی فراتر از جرایم اتفاق افتاده دارند و بیشتر از هر چیز با کشمکشهای درونی افراد کلنجار میروند. از دیگر کارگردانان میتوان به «آصف کاپادیا» (Asif Kapadia) اشاره کرد که برای مستند Amy برنده جایزه اسکار شد.
چهار قسمتی که توسط خود فینچر کارگردانی شد حس و حال فیلم «زودیاک» (Zodiac) را برای بیننده یادآور میشود. زودیاک نیز مانند سریال مایندهانتر براساس واقعیت و در رابطه با قاتل سریالی مخوف با نام زودیاک که هرگز پیدا نشد ساخته شده بود. اما خود فینچر مایندهانتر را آنتی-زودیاک مینامد. او در مصاحبهای با چارلی راس گفت که سریال تازهاش برخلاف فیلمهای قبلی خودش مثل زودیاک و هفت و یا فیلمهایی مثل سکوت برهها که هوش بینظیر و نابغههای بیمار را به تصویر میکشند و به نوعی قاتلین سریالی را به عنوان شخصیتهای برجسته نشان میدهند دغدغهاش این است که مرز بین شکارچی و شکار را بیشتر کند. وی افزود: « من نمیخواهم راجع به ظاهر صحبت کنم. در چشم من اینها، آدمهای بسیار غمگینی هستند که تحت شرایط وحشتآوری بزرگ شدند. این یک اغراق مبنی بر اینکه چقدر باید با آنها همدردی کرد نیست بلکه یک حقیقت است. ما با نمونههای بسیار مختلفی از نوعی فریب ادبی مواجه شدهایم، بر این اساس که بین شکار و شکارچی مرز نازکی وجود دارد. من واقعا فکر کردم که زمانش رسیده است که از این مفهوم فاصله گرفت و آن را این طور نشان داد که این مسئله توضیح میدهد که چرا ما انقدر مجذوب این آدمها هستیم. چون به هیج وجه شبیه آنها نیستیم. آنها برای ما نامفهوماند.»
شاید این جمله از بیل تنچ در اولین قسمت سریال به همین مسئله اشاره دارد:
بزار یک چیزی راجع به رفتار انحرافی بهت بگم. یعنی یک رفتار ناهنجار لعنتی. اگه میفهمیدیمش خودمون هم منحرف بودیم.
یکی از جذابیتهای سریال را میتوان به هنرپیشه ناشناس «کمرون بریتون» (Cameron Britton) نسبت داد. بریتون در نقش ادموند کمپر ظاهر میشود. کمپر اولین قاتل سریالی است که فورد از او دیدار میکند. اگرچه بازی تمام گروه مورد تحسین منتقدین قرار گرفت اما بازی بریتون بسیاری شگفت زده کرد. چرا که او توانست شخصیتی را که مرتکب قتلهایی هولناک شده دوست داشتنی جلوه دهد. این مسئله حتی بیشتر از اعمال کمپر بیننده را میترساند زیرا با این توصیفات کمپر میتواند بهترین دوست شما باشد.
نتفلیکس مایندهانتر را برای فصل دوم تمدید کرده است. گمان میرود در اواخر سال ۲۰۱۸ ده قسمت دیگر در اختیار دوستداران سریال قرار بگیرد.