نگرانیها در مورد فصل دوم سریال موفق شهرزاد بیمورد نبود. عدم حضور شخصیت بزرگآقا، اضافه شدن شخصیتهای جدید و داستانهای فرعی موجب شد تا کیفیت شهرزاد ۲ افت فاحشی پیدا کند و مانند فصل اول مورد استقبال همه جانبه مخاطب قرار نگیرد. کارنامه درخشان سریالسازی حسن فتحی هم نتوانست در ساخت شهرزاد ۲ چندان به کمک او بیاید و همه این موارد باعث شد تا او یکی از ضعیفترین آثار دوران حرفهای کاریاش را بسازد. در این یادداشت نگاهی انداختیم به فصل دوم سریال شهرزاد و دلایل عدم موفقیت آن.
شهرزاد ۲ نتوانست مخاطبانش را بعد از کلی انتظار راضی کند. موفقیت فصل اول شهرزاد به عوامل زیادی وابسته بود که یکی از اصلیترین آنها، شخصیت بزرگآقا با بازی درخشان علی نصیریان بود. شخصیتی که عامل اصلی خلق بحرانها و گرههای داستان بود و به عبارتی خط اصلی داستان را او و تصمیمهایش شکل میداد. بعد از مرگ او قباد جانشین بزرگآقا میشود و در ابتدا نیز انتظار میرفت این موقعیت موجب خلق لحظات جذابی شود. اما آنچه ما از قباد دیوانسالار در شهرزاد ۲ مشاهده میکنیم، تنها شخصیتی منفعل است که تلاش می کند به هر قیمتی شهرزاد را به آن عمارت برگرداند و برای این که به هدف خود برسد دست به هر کاری میزند. از جمله بازگرفتن مغازه و رستوران که عملا هیچگونه کاربردی در پیشبرد داستان ندارد و معلوم نمیشود که با این کار زندگی آن دو خانواده چه تغییری پیدا میکند! داستان او و عشقی که به شهرزاد دارد، در طول سریال یک روند تکراری را طی میکند که در نهایت موجب دلزدگی مخاطب میشود.
در فصل اول ما شاهد روایتی جذاب از عشقی در بستر حوادث تاریخی بودیم که همه چیز در آن به اندازه بود اما شهرزاد ۲ پُر است از شخصیتهای جدید و داستانهای فرعی متعدد که حضور آنها هیچ کمکی به پیشبرد داستان نکرده است. موضوع سریال دائما میان عاشقانه و مافیایی و سیاسی و حتی اکشن در رفت و آمد است. خرده داستانهایی با موضوعات مختلف که متاسفانه به خوبی در پیوند با یکدیگر قرار نگرفتهاند. بسیاری از اتفاقهای سریال هیچگونه دلیل منطقی ندارند و دلیل حضورشان تنها میتواند پُر کردن قاب و زمان سریال باشد.
بار عاشقانه شهرزاد ۲ اینبار بر دوش شخصیتهای دیگر است. نصرت و شربت از یک سو و شیرین و صابر از سوی دیگر کاراکترهایی هستند که تلاش شده تا جای خالی لحظات عاشقانه سریال را پُر کنند. ابراز عشق صابر برای مخاطب یادآور عشق قباد به شهرزاد است و تلاش شده تا موانع و مشکلاتی که بر سر راه آن دو نفر قرار دارد، به نوعی یادآور شرایط مشابه شهرزاد و فرهاد باشد. ناپدید شدن یکباره صابر در فصل اول و حضور دوباره او بدون هیچ توضیح و پیشزمینهای موجب شده تا تماشاگر شناخت کاملی از او پیدا نکند و نقش او را در هالهای از ابهام ببیند. اما رابطه میان نصرت و شربت یکی از نقاط قوت شهرزاد ۲ به حساب میآید و از جمله دراماتیکترین صحنههای سریال را نیز میتوان سکانس مرگ شربت دانست.
سروان آپرویز با بازی امیر جعفری یکی از این شخصیتهای جدید است که علی رغم حضور کمرنگ و نه چندان موثرش در طول سریال، در قسمت آخر هوشمندانه عمل میکند و ما به واسطه او متوجه میشویم که اکرم نقش اصلی را در قتل بلقیس داشته است. مخاطب در طول تماشای سریال او را شخصیتی متفاوت از دیگر کاراکترهای مشابه میبیند که اعتقاد چندانی به اجرای صحیح قانون نیز ندارد و در هنگام روبه رویی با بلقیس دیوانسالار بدون ترس از موقعیت او، او را مورد بازجویی قرار میدهد. حضور کمرنگ این شخصیت در سریال موجب شد تا آنچنان که باید مورد توجه قرار نگیرد و مخاطب نیز در مواقعی حضور او را فراموش کند. به نظر میرسید شخصیت او پتانسیل زیادی برای حضور و تاثیرگذاری بیشتر در قصه دارد که میتوان امید داشت در فصل سوم از این قابلیت استفاده شود.
در غیاب بزرگآقا خواهر او بلقیس دیوانسالار به عمارت آمده تا جایگزین مناسب برادرش را انتخاب کند. بازی خوب رویا نونهالی یکی از ویژگیهای مثبت شهرزاد ۲ است که تا حدودی توانسته جای خالی بزرگآقا را پُر کند. عشق قدیمی میان او و هاشم نیز اگرچه به اندازه کافی به آن پرداخته نمیشود و ما اطلاعات زیادی درباره گذشتهاش نداریم، اما برای مخاطب دوستداشتنی جلوه میکند و تا حدودی یادآور عشق میان شهرزاد و فرهاد است که وجه مشترکشان دخالت بزرگآقا در این وصلت و در نهایت جدایی آنها از یکدیگر است. رضا کیانیان و آتنه فقیهنصیری نیز نقش زوجی را ایفا میکنند که رابطه سرد میان آنها نشان از ازدواج اجباریشان دارد. دوستی شاپور با قباد نیز در این فصل به سرانجامی نرسید و باید دید که در فصل سوم چه مشکلاتی را با خود به همراه میآورد.
شخصیتهای فرعی باید در پیشبرد داستان نقش موثری ایفا کنند و در حقیقت میتوان از آنها برای بهتر شناخته شدن کاراکترهای اصلی استفاده کرد. حضور آنها باید در راستای به انجام رسیدن هدفی باشد در غیر این صورت وجودشان لزومی ندارد. حمیرا خواهر شهرزاد را میتوان مثال بارز این قضیه دانست. او نه شخصیت منحصر به فردی دارد و نه از ابتدای داستان توانسته بر پیشبرد روایت تاثیر بگذارد. شخصیتهای دیگری را نیز میتوان در این محدوده قرار داد که حضورشان هیچگونه تاثیری در روند داستان ندارد.
یکی دیگر از تفاوتهای این فصل با فصل پیشین را باید در شخصیت خود شهرزاد مشاهده کرد. مقاومت او در برابر ناملایمات زندگی و فداکاری و شجاعتی که از خود نشان میدهد، موجب شد تا نقش شهرزاد به سرعت از محبوبیت فراوانی در میان مخاطب برخوردار شود که تمام رفتارهای او را دلنشین میدانست و با او همذات پنداری میکرد. اما در فصل دوم علاوه بر آنکه خردهداستانهای متعدد موجب کمرنگ شدن خط اصلی داستان و به دنبال آن کمرنگ شدن شخصیت شهرزاد شده، مخاطب در شخصیت شهرزاد نیز تغییراتی احساس میکند. داستان از او زنی میسازد که مانند دیگر کلیشههای موجود، نقش او تنها در همراهی همسرش و دیگران در مواقع مشکل خلاصه میشود. این تغییر در ظاهر او نیز مشخص است و دیگر از آن سادگی پیشین خبری نیست. میشود گفت در فصل اول تمام اتفاقات در گرو تصمیمات و افکار شهرزاد بود اما اینبار مخاطب دیگر او را تا این حد تاثیرگذار نمیبیند و همین نکته میتواند از جمله ضعفهای سریال باشد. این ضعف شخصیتی تاثیر خود را بر روی بازی ترانه علیدوستی نیز گذاشته و دیگر او را به قوت فصل قبل نمیبینیم. البته به حاشیه رفتن نقش شهرزاد خود میتواند دلیل محکمی بر این ادعا باشد.
نویسنده در شهرزاد ۲ تلاش کرده از جنبههای سیاسی داستان نیز غافل نشود که شامل بخشهای مختلفی از جمله انتشار شبنامه و جلسات فرهاد با همکارانش است. با وجود اینکه در تاریخ نشانی از فراری دادن دکتر مصدق توسط جوانان شنیده و خوانده نشده است، اما این مسئله میتواند یکی از جذابیتهای قصه به شمار رود و به نظر میرسد که در فصل سوم این اتفاق و تبعات آن که به فرهاد مربوط میشود، نقشی مهم را در پیشبرد داستان ایفا کند.
یکی از بهترین لحظات شهرزاد ۲ را میتوان سکانس تاثیرگذار قتل شربت دانست. سکانسهای میان او و نصرت و کنترل مناسب لحن آن دو در کنار بازی خوب پانتهآ پناهیها موجب شد تا یکی از بهترین صحنهها را به لحاظ بصری شاهد باشیم.
از جمله تغییراتی که شهرزاد ۲ نسبت به فصل اول داشته است، تغییر طراح گریم سریال و جایگزینی عبدالله اسکندری با سعید ملکان است. گریمهای بازیگران را میتوان یکی دیگر از مشکلات سریال دانست که از سوی مخاطب نیز با انتقادهایی مواجه شده است. از سبیلهای امیر جعفری گرفته (که بیشباهت به شخصیتهای کارتونی نیست) تا تغییر چهره شهرزاد و فرهاد. بازیها نیز دیگر به قوت فصل اول نیست و بیحس و حال و بیرمق به نظر میرسد. به استثنای شهاب حسینی و مهدی سلطانی که با درک درستی که نسبت به نقشهایشان دارند، به خوبی توانستهاند زیر و بم کاراکترهایشان را به تماشاگر نشان دهند. پریناز ایزدیار نیز علی رغم حضور نسبتا کمرنگش (در مقایسه با فصل یک) بازی درخشانی از خود نشان میدهد و یکی از نقات قوت سریال است.
شهرزاد ۲ خرده داستانهای متعددی داشت که در نهایت با ابهام به پایان رسید و مخاطب را در انتظار گذاشت. برای دانستن سرانجام شخصیتها باید منتظر فصل سوم ماند و دید که آیا حسن فتحی میتواند خاطره درخشان سریالهای دیگرش را در ذهن مخاطب زنده کند یا ما را به این نتیجه میرساند که سریال دنبالهدار ساختن هیچگاه عاقبت خوشی ندارد!
1 دیدگاه
kratos3
قطعا پوچ!
حالا جالب تر اینجاست که فصل بعدی قراره بهمن ماه پخش بشه که نشون میده فقط به دنبال پول در آوردن و وقت گذاشتن کشکه!
بررسی مناسبی بود