از نبود عباس کیارستمی یک سال گذشت. باز کردن دوباره این پرونده دردی را دوا نمیکند. تنها چیزی که برایمان میماند حسرت نبودنش است و این که سینمای ایران و جهان چه فیلمساز و شاعری را از دست داد. کیارستمی در حالی از دنیا رفت که درگیر تولید فیلم جدیدش در چین بود. فیلمی که هیچگاه سرانجامی پیدا نکرد. اکنون که چند روزی از سالگرد فوت او گذشته، شاید بد نباشد یادی کنیم از یکی از بهترین فیلمهای کیارستمی که به زعم برخی منتقدان متفاوتترین فیلم او و همچنین داستانیترین آنهاست. گزارش نخستین فیلم بلند عباس کیارستمی است که در سال ۱۳۵۶ ساخته شد و به نمایش درآمد.
اما عباس کیارستمی در سینمای جهان چگونه شناخته میشود؟ او را پیرو چه سبک و سیاقی میدانند؟ حقیقت این است که سینمای کیارستمی نه نشانهای از قواعد مرسوم سینمای کلاسیک دارد و نه کاملا تحت تاثیر سینمای آوانگارد و نو است. او خالق سینمای خودش است. در واقع راز موفقیت او همین بوده، همین سینما و دنیای منحصربه فردی که خودش خلق کرده و قواعد خاص خودش را نیز دارد. منتقدان کیارستمی هر اندازه هم که او را مورد هجمه قرار میدادند، نمیتوانستند این موضوع را انکار کنند که سینمای او به دلیل اصالتی که در وجود خودش دارد قابل احترام است. فیلمهای او اغلب فضایی شاعرانه و سبکی مستندگونه داشت و شاید بتوان او را سرآمد خلق تکگوییهای طولانی دانست. بهرهگیری از مناظر روستایی، قابهای داخل ماشین، استفاده از کودکان و سادگی در روایت از دیگر عناصر جدانشدنی فیلمهای او به حساب میآمدند. سبکی سهل و ممتنع که شاید در ظاهر ساده به نظر میرسد اما در حقیقت بسیار سخت و پیچیده است. ایرج کریمی در کتاب «عباس کیارستمی فیلمساز رئالیست» از واژهی «منطق تصادف» استفاده میکند زیرا تصادف در ساختار سینمای کیارستمی نقش غیرقابل انکاری دارد. از همین رو فیلم «گزارش» را میتوان فیلمی متفاوت با سبک همیشگی عباس کیارستمی دانست زیرا خط داستانی پیچیدهتری را دنبال میکند و وقایع آن در شهر اتفاق میافتد. او با وجود علاقهاش به سینمای مستند و رئالیست، با فیلم گزارش برای اولین بار سینمای داستانی را هم تجربه کرد. فیلم در مورد یک کارمند اداره دارایی با بازی کوروش افشارپناه است که متهم به دریافت رشوه شده و از طرفی باید با مشکلات شخصی در خانه از جمله اقدام به خودکشی همسرش شهره آغداشلو نیز کنار بیاید. گزارش، ملال حاکم بر زندگی یک زوج طبقه متوسط را به تصویر میکشد و همان ریزبینیهای همیشگی کیارستمی نیز در فیلم به چشم میخورد. فیلم دور از حال و هوای فیلمهای بعد از انقلاب کیارستمی است. تصویر تهران سال ۵۶، حرام بودن رشوه و مذموم دانسته شدن آن از سوی مردم، واردات خودروهای خارجی و غیره.
گزارش فیلمی غافلگیرکننده است. آن هنری در اذهان میماند که انسان بتواند حضور زندگی را در محتوا و قالب آن احساس کند و گزارش از این منظر نمونهای موفق به حساب میآید. چه در دوران خود و چه در حال حاضر، تصویر بسیار روشنی از جامعهی زمان خود به مخاطب نشان میدهد. بیننده میتواند خود را بر روی پرده سینما ببیند و از این تصویر دقیق شگفتزده و یا حتی عصبانی شود. زیرا مسائل شخصی و خانوادگیاش که ناشی از مسائل اجتماعیست، عمیقا مورد بررسی قرار میگیرد و به نوعی انگار خودش را روی پرده میبیند!
شاید گزارش را بتوان اولین اثر سینمای ایران دانست که به روابط پیچیده زوجی جوان میپرداخت. آن هم در جامعهای که بین سنت و مدرنیته دست و پا میزد و در تلاش بود که از برزخ این دو خارج شود. کیارستمی برای اولین بار مرز ظریف میان واقعگرایی و هنر را شکست و منتقدان را غافلگیر کرد. نگاه صریح او به مشکلات زندگی طبقه متوسط با استقبال روبه رو شد. او سینماگری تجربی بود. بنابراین نمیتوانست خودش را در چهارچوب واقعگرایی مرسوم اجتماعی – مانند گزارش – محدود کند. فیلم رئالیستی گزارش را شاید بتوان کم و بیش نزدیک به سبک شهید ثالت دانست. بدیهی بود که کیارستمی مسیر دیگری را برای خلق فیلمهایش دنبال میکرد. اگرچه گزارش را هم نمیتوان شبیه به سینمای اجتماعی مرسوم این سالهای ما دانست. اعتقاد او به وحدت زاویه دید، موجب میشد که فیلم همه جا با شخصیت اصلی همراه باشد و مخاطب را نیز در جهت غافلگیری به دنبال خود بکشد. اما این نگاه جزئینگر کیارستمی در گزارش، در فیلمهای بعدی بسط داده نشد و او زبان دیگری را برای فیلمهایش انتخاب کرد.
وجه تشابهی فیلمهای کیارستمی را شاید بتوان وام گرفتن از زندگی شخصی و تبدیل کردن دغدغههای روزمرهاش به روایتهای دراماتیک دانست. این دغدغهها گاهی در آرامش و سکون و شعر جلوه میکرد و گاهی هم در قالب تنشهای خانوادگی بروز میکرد. دید جامعهشناختی و سیاسی دقیق کیارستمی در این فیلم به کمکش آمده تا بتواند تصویری دقیق و تکاندهنده درباره وضعیت روحی و روانی زوجی نشان دهد که با یکدیگر درگیرند و ادراکشان نسبت به یکدیگر در ورطه سقوط و نابودی است. این نابودی تا جایی پیش میرود که زن دست به خودکشی میزند.
یکی از مولفههای همیشگی سینمای کیارستمی زندگیست. نگرشی جالب در مورد چرایی حیات و امید به زندگی آن قدر در سینمای او پررنگ است که سالها بعد با فیلم طعم گیلاس توانست مخاطبین بسیاری را شیفته خود کند. در گزارش هم رعنا با خوردن قرص قصد خودکشی میکرد اما بدون آنکه مرگ را تجربه کند به زندگی برمیگشت.
گزارش را از منظری میتوان آغازگر اولین گام در سینمای مدرن ایران دانست. در نقل قولی از آنتونیونی (از پیشگامان سینمای مدرن) تم رابطه، مهمترین تم سینمای مدرن دانسته شده است و گزارش نیز با تاکید بر رابطه زن و شوهر شمایلی مدرن به خود میگیرد. برخلاف فیلمهای پیش از خود، بر روی شخصیت زن داستان متمرکزتر است. در جامعه مردسالار آن زمان نمایش حضور پررنگ زنان در بیمارستان میتواند اشارهای به حرکت رو به جلو و پیشرفت آنها باشد.
از زمانی که خبر فوت کیارستمی در جهان پیچید، جملهای از ژان لوک گدار بسیار تکرار شد. «سینما با گریفیث آغاز میشود و با کیارستمی پایان مییابد». همین جمله میتواند تاثیر غیرقابل انکار عباس کیارستمی بر سینمای جهان را نشان دهد. آثار او به دلیل مضامین انسانی و قابل درک بودنشان در سراسر جهان، مرزهای جغرافیایی را پشت سر میگذارند و اصلا رسالت هنر چیزی جز این نیست. ماهیت یک اثر هنری هنگامی ارزشمند است که مخاطبش تنها متعلق به آن زمان، فرهنگ و ملیت هنرمند نباشد، بلکه در تمام اعصار و در میان تمامی ملتها با فرهنگهای مختلف میتواند تاثیرگذار بوده و مخاطب داشته باشد. توانمندیهای او در خلق نوآوریهای فرمی و موضعگیریهایش درباره چالشهای اخلاقی – بدون اینکه بخواهد درس اخلاق بدهد – او را این چنین در دنیا مطرح ساخته است. او بود که راه را برای یک سینمای هوشمند و قابل درک باز کرد. او دو سال پیش در گفت و گوی مشترکش با آیدین آغداشلو – در روزنامه شرق – درباره مرگ گفت:
به نظرم بهتر است موقعی این اتفاق بیفتد که آدم کار ناتمام نداشته باشد. ما که تا آخر عمرمان کارهای ناتمام داریم. اگر قبل از این که کارهایمان تمام شود ما را ببرند، یک کمی ناخوشایند است.
باورش سخت بود که مرگ ناخوشایند کیارستمی آنقدر غیرمنتظره خودش را به ما و سینمای دنیا تحمیل کرد. عباس کیارستمی یکی از بحثبرانگیزترین فیلمسازهای سینمای ایران است حتی اگر این روزها بین ما نباشد.