سلامی گرم خدمت یکایک شما عزیزان و همراهان گیمشات که مانند همیشه، با وجودتان ما را در امر تولیدات بهتر یاری میکنید. امید است ایام را به خوبی سپری کنید و در این گرمای هوا، کمی از داغی گلوله بکاهید و به تجربیاتی ناب مشغول شوید. با چهارمین قسمت از این مجموعه مقالات در خدمتتان هستیم تا در کنار یکدیگر، به بررسی داستان و محتوای موجود در نوع روایت یکی از بهترین عناوین ماجراییهای چند سال اخیر یعنی بازی The Cave بپردازیم.
حدودا میتوان گفت که اکثر بازیکنان در طول عمر گیمری خود، بالاخره به پای تجربه عنوانی در سبک ماجرایی نشستند. مخاطبین این آثار عموما به دو دسته عمده تقسیم میگردند که نوع نگاه و اهدافشان، تفاوتهایی گسترده را با یکدیگر شامل میشود. برخی هیچگونه تمایلی به کلیت سبک و قصه ندارند و فقط خواهان گذر از مراحل به هر طریق، رخ دادن حادثهای (نوعاش اهمیتی ندارد) و در نهایت رسیدن به پایان بازی هستند. نمیتوان اذهان این دسته را به دست گرفت و نکاتی را با مضامین فلسفه آثار ماجرایی، به اجبار روانه مغز کرد زیرا اگر تمایل و علاقهای پیرامون این موضوع از خود نشان ندهند، مسئله فقط منتج به اتلاف زمان و انرژی خواهد شد. دومین دسته کاملا بالعکس افراد بخش نخست رفتار میکنند و تا جمعآوری آخرین آبجکتها، حل تمامی معماهای فرعی و پی بردن به لایههای داستانی، بیخیال بازی نخواهند شد. میتوان ساعتها با این افراد به صحبت و بحث راجعبه آثار ماجرایی پرداخت و به انتقال همراه دریافت اطلاعات مشغول شد. قصد خارج شدن از مبحث اصلی مقاله، یعنی بازی The Cave را ندارم و این مقدمات به منظور روشن شدن قضیه و ایجاد مرزهایی مشخص برای طیف گسترده سلایق نوشته شد تا مخاطب با توجه به خواستههای شخصی و علاقههای خود، دست به انتخاب بزند.
اگر بتوانیم دو فرد موثر و قدیمی در تاریخ بازیهای ویدیویی را نام ببریم که از مبدعان بزرگ سبک ماجرایی (Adventure) محسوب میشوند و همچنین اجازه داشته باشیم تا پیشوند «استاد» را قبل اسامیشان به کار ببریم، چیزی به جز «تیم شفر» (Tim Schafer) و «ران گیلبرت» (Ron Gilbert) بر روی صفحه نقش نخواهد بست. «راز جزیره میمون» (The Secret Of Monkey Island) «عمارت دیوانه» (Maniac Mansion) «تخته گاز» (Full Throttle) «روز تنتکل» (Day Of Tentacle) و «گریم فندنگو» (Grim Fandango) عناوینی هستند که فکر میکنم برای توصیف بزرگی این افراد، کافی باشند. هنگامیکه بازی The Cave در سال ۲۰۱۳ به عرضه عمومی گذاشته شد، کاملا میدانستم که گیلبرت بزرگ مجددا دست روی خلق و پرورش ایدهای نو گذاشته که برای عاشقان آثار گذشتهاش، نوعی معجزه محسوب میشود که از قضا، این اتفاق به وقوع پیوست. بازی از یک خط داستانی ویژه بهرهمند است که در عین سادگی ظاهر، درونمایهای جادویی دارد. گیلبرت با استفاده از غاری عجیب و غریب که هسته اصلی قصه را تشکیل میدهد، مجمعی نرم و دلنشین از قصصها و انواع آرزوهای انسان پدید آورده است. این غار وسیع، پذیرای هفت قهرمان داستان بوده که هر کدام با افکار و آمالی متفاوت و البته بدون نسبتی خاص با یکدیگر، گرد هم آمدهاند تا با کشف هزارتوهای لایتناهی غار، به آرزوهای قلبی زندگیشان دست پیدا کنند. میتوان به جد گفت وجود راوی که ابتدا با حنجره مرموز و دوستداشتنی خود وظیفه نقل برخی اطلاعات به بازیکن را دارد، میخ جذابیت قصه را با تمام قوا میکوبد تا کشش اولیه برای شنیدن داستان از بین نرود و مخاطب با بیحوصلگی وارد جریانات پیش رو نشود. البته خوب است بدانید که این راوی در حقیقت خود غار بوده که حکم زبان زنده این جهان چند لایه را دارد! غار ابتدا هفت شخصیت موجود و قهرمانان محوری قصه را به ترتیب معرفی میکند و همراه طنازیهای موجود و بازی با کلمات، این شیرینی را بیش از پیش میسازد.
با ورود به دروازه اصلی غار، شخصیتها را مشاهده خواهید کرد که به ردیف ایستادهاند. شوالیه کوچک جثه با لباس رزم، در پی یافتن و دستیابی شمشیری جاودان است تا به خواستههای درونیاش برسد و قابلیتهای خود را به همگان نشان دهد. دختری فعال در اماکن تحقیقاتی راجعبه آینده که در زمان و اماکن مختلف سفر میکند و آرزوی کسب افتخار، اعتبار و نماد بهترین مسافر زمان تمام دورانها را در سر میپروراند. سومین شخصیت، ماجراجویی مونث بوده و تلفیقی است از تمامی کابویها، «لارا کرفت» (Lara Croft) و عمده روحیات مردانه ایندیانا جونزی! آرزو و خواسته این بانو، یافتن گنج قدیمی و پر رمز و راز اهرام ثلاثه مصر است. مرد پریشانحال و جنگلی، آرزویی مغایر با دیگر قهرمانان قصه که اغلب در پی ارضا امیال مادی و اشیایی ارزشمند هستند دارد؛ وی میخواهد به دختر زیبای رویاهایش که با توجه با تفاسیر راوی، از گیسوانی طلایی بهره میبرد برسد و عواطف درونیاش را به او ثابت نماید! مانند اغلب آثار ماجرایی، میان شخصیتهای بازی The Cave نیز فردی دانشمند و عموما لوله آزمایش به دست وجود دارد که آرزوی قلبیاش، تحول بشریت است که البته این امر با حل کردن فرمول و مسئلهای فسفرسوز و عجیب صورت میپذیرد. یک راهب دینی هم مابین قهرمانهای قصه دیده میشود که در جستجوی استاد خویش، برای به دست آوردن خواستهای دیرین و قدیمی است. آخرینهای فهرست قهرمانان، دوقلوهایی افسانهای هستند که فقط برای تفریح، گشت و گذار و بازی کردن وارد این غار غریب شدهاند! این کودکان با توجه به چسبیدگی به یکدیگر و همچنین افکار شیرین و آمیخته با خیال جناب گیلبرت، در سرشماری غار یک نفر حساب میشوند تا ساختار عدد هفت از بین نرود! پس از شنیدن چکیدهای از امیال و خواستههای قلبی شخصیتها، میبایست سه نفر را انتخاب کنید و راهی این ماجراجویی عظیم شوید. داستان بازی The Cave شاید از جهاتی ساده و بدون آلایشی خاص در ظاهر کار جلوه کند که البته در این زمینه تا حدودی این اتفاق میافتد اما بُن اصلی، جریان حقیقی قصه و نوع روایت، روندی بسیار پخته و کاملا پرداخت شده دارد. پشت تم داستان و ذات شخصیتهای اصلی، نوعی فلسفه درونی از ذات انسان، خواستهها و آمال قلبی و گونهای از تلاش برای رسیدن به علایق شخصی آنهم با خارج کردن فرمول «مرگ» از معادله وجود دارد. غارِ روایتگر در ابتدا متذکر میشود که حتی اگر خودتان را هم بکشید، در طول بازی نخواهید مرد! پس در واقع شانس رسیدن به خواستههای هفت قهرمان قصه را بدون مردن و تغییر روند داستان، در اختیارشان قرار میدهد. بازی The Cave در القای حس همکاری و شکل دادن به روابط و خواستههای افراد سه نفره هر گروه، بسیار موفق عمل کرده است. شوالیه، ماجراجو، راهب و یا دوقلوها، دانشمند و مرد عاشقپیشه جنگلی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و تنها نقاط مشترکشان، در واژه آرزو خلاصه میگردد؛ همچنین صدا و دیالوگی برای این هفت نفر طراحی نشده و در واقع لال هستند اما بدون دلیل خاصی، به کمک هم میشتابند و حس حقیقی کلمه تیم را به بازیکن منتقل میسازند.
گیمپلی بازی The Cave کاملا در خدمت داستان و پیشینهی شخصیتها است و به عنوان مثال معماهای موجود در هر بخش، به موازات قصه حرکت میکند و حالتی پوچ و صرفا جهت سرگرمی ندارد. اگر با طرز فکر و ساختههای ران گیلبرت اندک آشنایی داشته باشید، میدانید که بسیار بر روی عنصر ماجراجویی تاکید دارد و به مانند برخی از اصطلاحا ماجرایی سازان امروزی، آبجکتهای حیاتی و یا حتی غیر ضروریتر را در چهار قدمی پای شخصیتهای محوری رها نمیکند. گیلبرت به عمد و البته از روی اصول، کارتهایی کوچک را درون محیط گسترده غار پراکنده کرده تا افرادی که خواهان درک کاملتر قصه و قهرمانهای دوستداشتنی آن هستند، آزادانه به جمعآوری این آیتمها مشغول شوند. این کارتها به نوعی حکم گذشته هر کدام از افراد گروه شکل گرفته را دارند که وقایع و اعمال انجام گرفتهشان را پیش از ورود به غار، به شکل تصاویر ثابت روایت میکنند. بازی The Cave در امر شخصیت پردازی به طرز عجیبی فوقالعاده عمل میکند. در ابتدای مراحل شاید شنیدن قصه قهرمانان کوچک قصه برایتان کمی بیهوده به نظر برسد اما با پیشروی بیشتر در محیط و قرارگیری درون دنیا و داستان هر کدام، خواستههای اغلب خالصانه و مشکلات عدیدهشان تبدیل به مسئله و موضوعی مهم خواهد شد. روایت قدرتمند قصه به صورت مستقیم با معماها، نوع آرزوهای فردی و تواناییهای شخصیتها برای رسیدن به اهدافشان در ارتباط است. شوالیه قدرت ایجاد سپری محافظ به دور خود را دارد که میتوانید با استفاده از این قابلیت، ضربات دشمنان را موقتا خنثی سازید و یا بدون آسیب دیدن از ارتفاعات زیاد سقوط کنید. سرکار خانم مسافر زمان، امکان گذر از برخی درها و یا موانع مسدود را دارند که این ویژگی در مواقع قرارگیری آبجکتها و ابزارآلات لازمه پشت درهای بسته، بسیار به کار میآید. ایندیانا جونز مونث قصه همراه قلاب و چنگک مخصوصاش، وظیفه جا به جایی در محیطهایی با فواصل دورتر از یکدیگر را دارد. دوقلوهای اعجوبه کمی از این قافله به دور هستند و دغدغه خاصی برای رسیدن به اموال، اشیا و یا اشخاص ندارند اما قابلیت احضار روحشان در محیط، گرهگشای خوبی برای داستان پر پیچ و خم افراد تیم به شمار میآید. دانشمند میتواند با استفاده از فرمولهای مختلف و دانستن ساز و کار سیستمهای الکترونیکی، تا مدتی نه چندان طولانی دستگاههای بسیاری را هک کند.
ویژگیهای عاشق جنگلی درست به مانند امیال و ظاهر جالباش، بوی جنون میدهند زیرا وی توان ماندن در زیر آب و حبس نفس را دارد که زین پس میتوانم او را زیردریایی آیتمیاب و عاشقپیشه بنامم! راهب با توجه به قدرت تمرکز، عقاید و جادوهای گوناگون درونیاش، اشیا و وسایل را از راهی دور جا به جا میسازد که مانند ویژگیهای دیگر شخصیتها، نقشی مثمر ثمر دارد. تمام این قابلیتها را معرفی کردم زیرا وجودشان به شکلی جادویی و در عین حال ساده با بطن داستان ارتباطی عمیق دارد. برای هر یک از قهرمانان گمنام قصه گیلبرت، دنیایی خاص طراحی شده است. غار سخنگو بارها این انتقالات را انجام میدهد و تا در بدو عادت به سر و کله زدن با اژدهایان پوشالی و هاتداگ طلب درون قلعه هستید، میبینید که اطرافتان را هرمهای مصر باستان و محتویات عصر حجر پر کرده است. عنوان این مجموعه مقالات یعنی «نیرویی قدر به نام روایت» کاملا لیاقت بحث پیرامون شایستگیهای روایی بازی The Cave را دارد. باور کنید که نوشتن دو پایان مختلف برای هر یک از شخصیتها، به هیچ عنوان کار سادهای نیست زیرا حفظ کشش لازمه و همچنین از بین نرفتن توازن اصلی میان گذشته و حال افراد، به جد عملی جاه طلبانه محسوب میشود که ران گیلبرت و افراد تیماش به طرز فوقالعادهای از عهده این کار برآمدند.
چهارده پایان گوناگون، هفت شخصیت دوستداشتنی، انواع دنیاهای غریب و متنوع، شنیدن قصهای ساده و دلنشین همراه با لایههایی عمیق و در نهایت غار، تنها بخشی از مزیتهای این عنوان هستند. شاید داستان و نوع روایت را کودکانه، الکن و چیزی در حد و اندازههای رویاهای پوچ داخل مخیله بدانند. امکان دارد که کماکان و بعد از گذشت چهار از سال از زمان عرضه، جدی گرفته نشود و مورد تمسخر عوام واقع گردد. میتوان حدس زد که عشق رویایی این کوچک جنگلی، اشتیاق و نوعی کمبود اعتماد به نفس شوالیه زیر انبوهی از آهن، تفکرات و امتحانهای مکرر دانشمندی در خدمت علم و تکنولوژی به منظور رهاسازی انسان از این حالت و خلق یک تحول و دیگر درون مایههای شخصیتی و آرزوهای این هفت نفر، برای مخاطبین فراوانی جذابیت نداشته باشد و کاملا بیهوده خوانده شود. حداقل میتوان با اطمینان خاطر و از سر خوشحالی فریاد زد که توجه به ساختار داستان، روایتهای ظاهرا ساده اما عمیق و پرداخت شده، کماکان از بین نرفته و میتوان همراه جماعتی کوچک نشست و در کنار شنیدن آمال و آرزوهای درونی این هفت نفر و قدم زدن در هزارتوی غار، از قدرت روایت بهرههای فراوانی برد و نقش داستان پردازی همراه قصهگویی را، داخل بازی The Cave پر رنگتر دید.
2 دیدگاه
Ehsan kh
سلام خسته نباشید
لطفا از این دسته بازی های indieهای خوب بیشتر به بررسی بپردازید.تجربه های جالبی و داستان های به یاد موندنی و نوآوریهای زیادی بعضیهاشون دارن
سید ایمان احمدیان حسینی
سلام احسان جان. حتما در آینده تو قسمتهای مختلف به عناوین مستقل کمتر شناختهشده میپردازم تا کسایی که علاقهمند به این دست بازیها هستن، لذت کافی ببرن. ممنون از مطالعه و توجهت دوست عزیز.