در این ساعت قصد داریم به معرفی ۵ بازی اشاره و کلیک جذاب و منحصر به فرد بپردازیم که تجربه کردنشان برای بازیکنان لحظات خوشآیندی را رقم خواهد زد. با ما در ادامه مطلب همراه باشید.
بازیهای ویدئویی یک سرگرمی بیحد و حصرند. اصلا مهم نیست که با چه نیتی وارد این حوزه از دنیای سرگرمی شدهاید؛ چرا که بازیها به هیچ چیزی محدود نمیشوند. لذا اگر بخواهید مفهومی را منتقل کنید، یا اینکه هدفتان صرفا سرگرم شدن باشد و حتی اگر دلتان یک معمای فسفور سوز میخواهد، قطعا ناامید نخواهید شد. همان طور که از تیتر این مطلب مشخص شده است، در اینجا قصد داریم به معرفی پنج بازی چالشبرانگیز بپردازیم؛ چالشبرانگیز به آن معنا که هدف چیزی فراتر از سرگرمی است و موضوعات مختلفی را شامل میشود. بازیهای اشاره و کلیک بسیار متعددی در بازار وجود دارند و حتی نمونههای پرتعداد داخلی آنها نیز به وفور یافت میشود، اما چیزی که ما قصد معرفی کردنش را داریم، قطعا عناوینیاند که پایشان را بیشتر از حد معمول گذاشته و در نوع خودشان منحصر به فرد شدهاند. لذا اطمینان میدهیم که اسامی حاضر در این لیست، هر یک با هدفی غیرمعمول و بیشتر از حد انتظار تولید شدهاند و از این رو، تجربه آن برای مخاطب ایرانی لحظات خوشآیندی را رقم خواهد زد.
سبک اشاره و کلید برخلاف آن چیزی که تصور میشود، به عنوان یکی از ابتداییترین شاخههای حوزه سرگرمی به حساب میآید. اگر مرورگرتان را باز کرده و کمی در اینترنت جستجو کنید، متوجه خواهید شد که ابتداییترین بازیهای این حوزه نیز رگههایی از سبک اشاره و کلیک را در خود جای داده بودند؛ اما ظهور عناوین اصیل و اصطلاحا کلاسیک اشاره و کلیک تقریبا از اواسط نسل ششم صورت گرفت و توسط مخاطبین شناخته شد و کم کم در خاک این صنعت ریشه کرد و اکنون تبدیل به یک شاخه پرطرفدار در میان بازیهای ویدئویی شده است. خیلی از ماها بی آن که بدانیم، بر روی تلفنهای همراهمان هر روز با چنین عناوینی سر و کار داریم و از انجام آنها لذت میبریم. با این حال یقین داریم که در میان این دسته از بازیهای صرفا سرگرمکننده، عناوین جهتداری تولید شدهاند و در این فرصت قصد داریم به معرفی آنها بپردازیم. اما پیش از معرفی عناوین حاضر در این لیست، باید به یک نکته اشاره کنیم؛ لیست پیش رو صرفا عناوینی را با کاربران به اشتراک میگذارد که در مرحله اول، مورد توجه «عموم» و در نهایت مورد رضایت «اکثریت» قرار گرفته باشد؛ لذا ممکن است که در میان تجربیات خودتان نام بازیهایی به چشم بخورد که در این لیست حضور ندارند. با این حال هدف از نگارش این مقاله، معرفی پنج بازی اشاره و کلیک است که تجربه کردنشان خالی لطف نیست؛ کما این که تحلیل و بررسی کردن آنها نیز از محدوده این مقاله خارج است.
توجه
رتبه بندی در این مطلب به معنی ارزش گذاری عناوین حاضر در این لیست نخواهد بود؛ لذا اگر نام مورد نظر شما در میان اسامی پایین قرار نداشت، این به معنی کم ارزش بودن بازی نسبت به موضوع قابل بحث مقاله نیست.
بازی Syberia
اگر از طرفداران پروپا قرص داستانهای جذاب و توأم با ماجراجویی هستید، باید بگویم که Syberia قرار است برایتان چیزی بیشتر از یک بازی اشاره و کلیک باشد؛ در واقع با ورود به محیط بازی و قرار گرفتن در جریان داستان بسیار جذابش شگفت زده خواهید شد. به واقع یکی از ستونهای این بازی را علاوه بر گیمپلی پخته و کلاسیکش، روایت داستانی آن تشکیل میدهد که اگر از طرفداران سرسخت سبک ماجراجویی هم باشید، قطعا از اجرای این بازی بر روی سیستم عامل خود لذت خواهید برد. شاید Syberia تنها نام حاضر در این لیست باشد که روایت داستان آن برایتان عمیق و چیزی بیشتر از واژه «جذاب» خواهد بود؛ دقیقا بر خلاف سایر رقیبان خود که معمولا یک داستان آبکی و تهی از محتوا ارائه میدهند. تا به حال دو نسخه از سری Syberia توسط مجموعه سازنده منتشر شده است و نسخه سوم این بازی نیز در جریان سال ۲۰۱۷ به بازار عرضه میشود و از آنجایی که همواره طرفداران فوق العاده بیشماری از محتوای این بازی حمایت میکنند، کم و بیش باید انتظار یک ماجراجویی دلنشین دیگر از جنس Syberia را داشته باشیم. موفقترین نسخه از سری Syberia را میتوان نسخه دوم آن دانست؛ جایی که «کیت واکر» (شخصیت اصلی داستان) به عنوان یک وکیل راهی دیاری در کشور فرانسه میشود؛ او برای انجام کارهای یکی از دوستان خود در مراسم تشریح جنازهای شرکت میکند و به این طریق ماجراجویی او کلید میخورد؛ تمام افراد حاضر در مراسم چیزی بیشتر از یک ربات نیستند! در نهایت تجربه Syberia را بیشتر به کسانی پیشنهاد میدهم که توجه ویژهای به بخش داستانی یک اثر دارند؛ با این حال Syberia از لحاظ گیمپلی نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
بازی Fahrenheit: Indigo Prophecy
Syberia داستان زیبایی دارد که با روایتی عمیق همراه شده است، اما بعید میدانم که نامی به پیچیدگی Fahrenheit: Indigo Prophecy در این لیست بیابید. آری، «فارنهایت» (Fahrenheit: Indigo Prophecy) نام اثری است که یکی از نابغهترین سازندگان عرصه بازیسازی را متولد کرد؛ دیوید کیج! کسی که به عنوان شخصیتی جریانساز در زمینه روایت داستانهای عمیق و مفهومی این صنعت شناخته میشود. بسیاری از شما خوانندگان، امروزه دیوید کیج را با عناوینی همچون Heavy Rain و Beyond: Two Souls میشناسید؛ اما اوج هنر این سازنده در یکی از ابتداییترین ساختههای او یعنی Fahrenheit: Indigo Prophecy نهفته است که شما را به واقع مات و مبهوت دنیای تیره و تاریکش میکند. عنوانی که حقیقتا در میان بازیهای اشاره و کلیک موجود در بازار رقیبی ندارد و قطعا از جنبههای مختلفی توسط بازیکنان مورد توجه قرار خواهد گرفت. در Fahrenheit: Indigo Prophecy شما نقش شخصیتی را بر عهده دارید که تحت تاثیر نیروهایی ماورایی قرار گرفته و مرتکب یک قتل وحشیانه میشود؛ حالا روایت داستان و روند گیمپلی بازی شما را در نقش این کاراکتر قرار میدهد و گهگاهی میان پلیس پرونده نیز سوئیچ میشود و شما کنترل او را نیز در دست خواهید گرفت. در مجموع، Fahrenheit: Indigo Prophecy نقطه عطفی در میان عناوین اشاره و کلیک به حساب میآید که علیرغم شگفتیساز بودنش، از جذابیت بسیار بالایی برخوردار است.
بازی Monkey Island
به شخصه Monkey Island را به عنوان یکی از نوستالوژیکترین بازیهای اشاره و کلیکی که سر از این لیست درآوردهاند میشناسم. چیزی که این بازی را در نوع خودش شگفتانگیز و نوستالوژیک میکند، متفاوت بودنش نسبت به سایر هم ردههایش خواهد بود. شاید بسیاری از شما خوانندگان و کاربران محترم وبسایت گیمشات ندانید که با چه الماسی در میان بازیهای اشاره و کلیک رو به رو هستید؛ حداقل باید بگویم که Monkey Island در دوران خودش واقعا شگفت انگیز و وصف ناشدنی بود. حالا چیزی نزدیک به سه دهه از انتشار اولین نسخه این بازی میگذرد و در این مطلب بهانهای شد که دوباره از آن یاد کنیم. چیزی که Monkey Island را نسبت به سایر عناوین اشاره کلیک موجود در بازار متمایز میکند، طبیعت طنزآمیز و کاراکترهای بینظیر این بازی خواهد بود؛ واقعا در دورانی که بازیها به هدشات کردن دشمنان پیکسلی و خون و خونریزیهای احمقانه خلاصه میشد، Monkey Island کاراکترهایی را به نمایش میگذاشت که نهایت خشونتشان مسخره کردن یکدیگر بود! این بازی توسط Dave Grossman و Tim Schafer خلق شده است و مراحل تولید آن نیز توسط استودیوی لوکاس آرتز به سرانجام رسید. اولین نسخه از این سری در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد و پلتفرمهای میزبان این بازی نیز در رنج آتاری و کامپیوترهای خانگی بودند و درواقع اوج تکنولوژی آن زمان به همین امکانات ختم میشد و باید بگویم که نسخه ابتدایی Monkey Island نیز در آن زمان بازی بسیار بزرگ و سنگینی به حساب میآمد. جالب است بدانید که آخرین نسخه از سری مذکور توسط استودیوی نام آشنای «تلتیل گیمز» (Telltale Games) ساخته و پرداخته شد که در سال ۲۰۰۹ میلادی سر از بازارهای جهانی درآورد. مجموعا باید بگویم که Monkey Island را نمیتوان به مخاطب امروزی پیشنهاد کرد؛ اگر چه برای استخوانشکستههای حوزه سرگرمی، Monkey Island واقعا تجربه شیرین و دلنشینی را به ارمغان میآورد.
بازی Machinarium
در ابتدا به اوج هنر بیحد و حصری که در رگهای این صنعت جریان دارد اشاره کردیم؛ این که واقعا یک بازی به چه شکل و چگونه قرار است به عاملی فسفور سوز و در عین حال جذاب بدل شود، خودش چالش بزرگی است؛ حداقل برای سازندگان این گونه خواهد بود. Machinarium از آن دسته بازیهایی بود که بسیاری از ماها پیش از تجربه تقریبا هیچ چیز از محیط منحصر به فردش نمیدانستیم و بی آن که اطلاعی از عمق اثر داشته باشیم به حل معماهای آن میپرداختیم. از قدیم گفتهاند که فلفل را با ابعادش نمیسنجند؛ واقعا هم این گونه است. در پس ظاهر بیآلایش و شلوغ دنیای Machinarium، معماها و ماجراجوییهای غیر قابل وصفی انتظار بازیکنان را میکشید. این بازی روایتگر دنیای رباتهایی است که این آخرالزمان بیرحم اما زیبا را بخشی از وجودشان میدانند و کسی هم به دنبال نجات دنیای اطرافش نیست؛ کاراکتر اصلی هم هدفش کوچکتر از چیزی است که تصور میشود. موجودات نیز همگی در این طبیعت کثیف و در عین حال زیبا، خانههایشان را بنا کرده و به شکلی روزشان را شب میکنند. کاراکر اصلی بازی هدفش چیزی جز یافتن زوج مورد علاقه خود در این طبیعت آهنی نیست و از ابتها تا انتهای کار شما به دنبال او میگردید. در واقع داستان بی رمق بازی، بهانهای برای ایجاد چالش در این دنیای عجیب و غریب خواهد بود. مصداق همین اتفاق را ما در دنیای Mario میبینیم؛ شما به طور مداوم از موانع و چالشهای موجود گذر میکنید و هربار هم که به مقصد میرسید، هدفتان به شکلی ربوده میشود و حالا باید برای بازپسگیری او از چالشهای جدیدی عبور کنید. در Machinarium نیز شما معما حل میکنید که به زوج مورد علاقه شخصیت اصلی برسید، غافل از این که پس از حل شدن معماها هدفتان به شکلی ربوده میشود؛ تا جایی که به پایان بازی برسید و چالشهای Machinarium به اتمام برسد. چیزی که این بازی را جذاب و خاطره انگیز میکند، بی شک روایت داستان بیپرده و بیحس و حالش نیست؛ معماها Machinarium را Machinarium کردهاند. تنوع، خلاقیت و هنر در جای جای دنیای بازی به چشم میخورد و این موضوع تا آخرین ثانیهها مخاطب را برای ادامه دادن مجاب خواهد کرد. در مجموع تجربه Machinarium را به کسانی پیشنهاد میکنم که دلشان یک چالش فسفور سوز بخواهد.
بازی Grim Fandango
بسیاری از شما کاربران، بازی Grim Fandango را به عنوان آخرین شاهکار استودیوی لوکاسآرتز میشناسید؛ جایی که از آن نقطه به بعد، این استودیوی خاطرهساز میدان رقابت را به طور کلی ترک کرد، اما پیش از این کار یک یادگار از خود به جای گذاشت. قطعا در میان علاقه مندان به ماجراجوییهای کلاسیک، Grim Fandango نامی آشنا و شناخته شده محسوب میشود، اما برای مخاطب امروزی ممکن است وضعیت کمی متفاوت باشد. Grim Fandango نامی است که در گذشته از آن به عنوان یکی از غنیترین عناوین ماجراجویی یاد میشد. بر خلاف آن چیزی که تصور میشود، Grim Fandango در ظاهر آراستهاش، حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد و این حرفها معمولا با مضامین مختلفی ترکیب شدهاند. در این بازی سازندگان شما را به طور مداوم در میان دریایی از تعاملات شگفتانگیز رها میکنند؛ و این «شگفتانگیز بودن»ها هیچگاه قرار نیست یکنواخت و کلیشهای باشد. طراحی بازی در نوع خودش جلوههای عجیبی را به نمایش میگذارد که تماما در خدمت اثر بوده و به مرور زمان مخاطب را مجذوب خودش میکند. در پس این ظاهر کارتونی، دیالوگهای عمیق و پرمفهومی نفهته شده است که واقعا نمیگذارد که از شنیدنشان دست بکشید و این روند به طور متوالی دنبال میشود. Grim Fandango یعنی تمام آن چیزی که مخاطب از ماجراجویی واقعی میخواهد. این روایت کمنظیر داستان با دیالوگهایی عجیب و در عین حال جذاب عجین شدهاند تا در نهایت شما چارهای جز تشویق سازندگان نداشته باشید؛ چرا که آن ها به واقع توانستهاند ضمن تولید یک اثر ماندگار، شما را با نهایتهای یک شاخه از حوزه بازیهای ویدئویی مواجه کنند؛ جایی که لذت و سرگرمی به اوج خودش میرسد. با توجه به این که نسخه بازسازی شده Grim Fandango مدتی قبل برای پلی استیشن ۴ و رایانههای شخصی عرضه شده است؛ تجربه این بازی را برای تمامی خوانندگان امری واجب و ضروری میدانم.
3 دیدگاه
Mohammad Rahnema
سلام بازم خسته نباشید
فقط خواستم بگم که بازی Limbo که یکی از بهترین بازی ساده است که به نظرم اون رو باید در این لیست قرار میدادید
عالی هستید بازم ادامه بدید
نیما رمضانی
سلام محمد آقا، این لیست در مورد «بهترین» بازیهای اشاره و کلیک نیست، یک لیست پیشنهادی هست که توش سعی کردیم بیشتر به بازیهای قدیمیتر بپردازیم که نسل جدید گیمرها چندان تجربهشون نکردن، مثل بازی سیبری که یکی از all time favoriteهای خودمه. البته لیمبو میتونست جای Machinarium قرار بگیره اما اگه صادق باشیم، کمتر کسی باقی مونده که لیمبو رو تجربه نکرده باشه.
و با تشکر از شما، ما سعی میکنیم بدون حاشیه جلو بریم و کارمون رو به درستی انجام بدیم.
مجی
وای خدا سایبریا مشه قشنگ توی بازی زندگی کنی خیلی خیلی زیباست