از زمانی که صنعت بازیهای ویدئویی در قالب سبکهای مختلفی قرار گرفت، اکثر سازندگان حاضر در سرتاسر جهان سعی بر پرورش و تعالی فنون بازیسازی داشتند و هرساله چه در بازیهای بزرگ و چه در عناوین مستقل شاهد رویدادهای بزرگی هستیم. اغلب بازیکنان، سبک «Hardcore» (هاردکور-حرفهای) را با سری بازیهای Dark Souls و دیگر عناوین ساخته شده توسط میازاکی میشناسند و این بازی به نوعی تبدیل به نمادی برای سبک هاردکور شده است. حال طبق همان چیزی که پیش از این عرض کردیم، سبکها چه در بازیهای بزرگ و چه در عناوین مستقل همواره پیشرفت میکنند و بدیهی خواهد بود اگر شاهد رواج سبک هاردکور در بازیهای مستقل و کوچک باشیم. دارک سولزهایی که هر یک از آنها در جهتی حرکت میکنند و سعی بر نمایش المانها و تواناییهای این سبک داشتهاند. در ادامه با ما همراه باشید تا با هم به بررسی ۵ بازی مستقل هاردکور برتر بپردازیم.
دیگر کمتر کسی پیدا میشود که نام سری Souls به گوشش نخورده باشد؛ سری تحسین شدهای که توسط خالق بزرگی به اسم میازاکی سر از دنیای بازیهای ویدئویی درآورد و بازخوردهای مثبتی را دریافت کرد. اگر چه در ابتدا پتانسیلهای نهفته شده در پشت عناوین میازاکی به راحتی قابل درک نبود، اما پس از گذشت چند سال و تعالی دنیای Souls، سازندگان متوجه شدند که اتفاقات دنیای میازاکی میتواند در جنبهها و ظواهر مختلفی خودنمایی کند و از راههای گوناگونی موجب موفقیت بازیهایشان شود. زمانی که سبک هاردکور متولد شد، کمتر کسی جسارت طراحی چنین محیطهایی را به خودش میداد؛ چرا که در اغلب موارد میتوانست شکست بزرگی را به سازنده آن تحمیل کند. در نتیجه تعداد کمی از این بازیها به مرحله تولید رسیدند. اما اکنون زمانی که در نسل هشتم بازیها قرار داریم، دیگر هرکجای این صنعت را که نگاه میکنیم رگههایی از سبک هاردکور را در آن خواهیم دید؛ اینگونه است که میگوییم سبک هارکور درحال رشد و پروش است. به نحوی که سازندگان مستقلی همچون Devolver سعی بر چالشبرانگیزتر کردن سبک هاردکور دارند؛ سختتر سخت! پس نگاهی خواهیم انداخت به بزرگترین بازیهای دوبُعدی و کوچکی که حماسه میازاکی را در قالبی کوچک، اما عمیق به تصویر کشیدند.
توجه: شمارهگذاری در لیست زیر به معنی ارزشگذاری عناوین نامبرده نیست؛ لذا اگر در لیست زیر نام بازی موردنظر شما به چشم نخورد به این معنی نیست که عنوان مذکور از جنبههای مورد بررسی مقاله ارزش پایینی دارد.
۱- Enter the Gungeon
Enter the Gungeon نام یک بازی موفق از لیست بازیهای Devolver است که سبک و سیاق دنیایش شباهتهای زیادی به سبک هاردکور دارد. این بازی المانهای مختلفی را با هم تلفیق کرده است تا در نهایت شاهد یک طبیعت به شدت وحشی، بیرحم و موزی باشیم. اولین چیزی که در این بازی شما را متعجب خواهد کرد؛ روال بسیار عجیب بخش گیمپلی آن است که به مانند سایر بازیهای سیاهچالهای پس از یک بار مردن شما را به ابتدای بازی خواهد آورد. این یعنی یک بار مردن در دنیای Enter the Gungeon به معنی از دست رفتن تمام تجهیزات، جادوها و موفقیتهایتان خواهد بود. چیزی که به شدت خودنمایی میکند تنوع شگفتانگیز اسلحهها و کاربرد هر یک از آنهاست؛ اگرچه با وجود نام Devolver بر پشت این اثر چندان نباید از این موضوع تعجب کرد. در مجموع بازی دارای ۱۰ دوره مختلف است که در پایان هر یک از آنها شاهد حضور باسفایتهای رنجآوری خواهیم بود که بدور از منطق طراحی شدهاند. در ابتدای کار باسها و باسفایتها به مراتب آسانتر از دورههای بعدی است، اما این بدان معنی نخواهد بود که شما مراحل ابتدایی را به آسانی طی خواهید کرد؛ چرا که در همان ابتدای کار ممکن است توسط باس فایتها، باسها و حتی سربازهای معمولی دنیای بازی شکست بخورید و همان طور که گفتیم، این یعنی باید بازی را از ابتدا آغاز کنید.
سیستم مبارزات بازی بسته به نوع سلاحی که در دست دارید؛ سخت بودن یا نبودن آن را تعیین خواهد کرد. رفته رفته زمانی که در جریان بازی قرار میگیرید، سلاحهای جدیدتر و مجهزتری به شما داده خواهد شد و متناسب به همین موضوع دشمنان سرسختتری انتظارتان را میکشد. سرعت عمل و دقت دو عنصر حیاطی در دنیای Enter the Gungeon محسوب میشود که بدون آن حتی لحظهای هم دوام نخواهید آورد. در هر دوره شما وارد محیط جدیدی میشوید که قالبا طبیعت جدیدی را شامل میشود و بدین طریق، علاوه بر دشمنان، محیط بازی نیز بر علیه شما خواهد بود و گاها سختتر دشمنان شما ظاهر خواهد شد. جدا از سیستم گیمپلی و تنوع عظیمی که در آن جریان دارد، Enter the Gungeon داستان نسبتا عجیبی را هم روایت میکند. گرچه به مانند دیگر ساختههای Devolver، اینبار هم شما مسئول کشف راز و رمزهای آن هستید. پس از حل معماهایی که در دنیای بازی نهفته شده است، یک سلاح و یا جادوی خیرهکننده انتظارتان را میکشد تا علاوه بر درک داستان، کشف این راز و رمزها نیز برایتان جذاب باشد. بدیهی است که بگوییم Enter the Gungeon به راحتی میتواند یکی از رنجآورترین و سختترین تجربههای شما را رقم بزند.
۲- Salt and Sanctuary
این بازی در گروه بازیهایی قرار میگیرد که بیخود نام هاردکور را با خود یدک نمیکشند. آنقدر طبیعت و دنیای بازی Salt and Sanctuary به سری سولز شباهت دارد که در کوچکترین جزئیات بازی نیز نمیتوان تفاوتی بین آنها یافت کرد؛ به جز یک گزینه! این بازی دو بُعدی است و سری Souls خیر. بازی در یک دنیای تاریخ و پر از موجودات عجیب و قریب جریان دارد که گذشتن از سد آنها به معنای واقعی کلمه، «سخت» خواهد بود. چنان در این دنیا احساس تنها بودن و بیرحمی به شما دست خواهد داد که در نبردهایتان احساس ناتوانی بکنید. اکثر دشمنان و باسهای بازی شما را تا سرحد جنون با واژه «You Died» آشنا میکنند و اگر زمانی ناغافل حرکت اشتباهی از شما سر بزند، خیلی راحت بگوم؛ جان سالم به در نخواهید برد! تا جایی که روی واژه «شانس» هیچ حسابی باز نکنید و تنها چیزی که میتواند شما را در پیشبرد این بازی کمک کند، تواناییهای خودتان است.
Salt and Sanctuary به عنوان یکی از زیرمجموعهها خوب و قدرتمند سبک هاردکور قرار میگیرد که ذرهای با بازیکنان شوخی ندارد. شاید تیرگی بازی و دو بُعدی بودنش در نگاه اول اندکی جالب نباشد و پیش خودتان بگویید که چطور ممکن است از پس چنین گیمپلی صافی یک بازی خوب درآید؛ اما من در کمال ناباوری میگویم که Salt and Sanctuary واقعا سخت است و واقعا هم لذت بخش! باسفایتها و باسهای این بازی به مانند سایر هاردکورها سخت و چالشبرانگیز طراحی شدهاند، اما باید اعتراف کرد که Salt and Sanctuary توانایی ارائه چالشهای ذهنی و استراتژیک را نداشته است. بدین منظور که در مواجه با باسفایتها معمولا روی سرعت عمل و دقت شما تمرکز میشود و برخلاف دیگر عناوین سبک هاردکور، چندان به قوه استراتژیک و حملات پرداخته نخواهد شد. با تمامی این اوصاف بازی Salt and Sanctuary به دور از انتظار ظاهر شده است و چالشهایش لذت بخش خواهد بود.
۳- Downwell
Downwell در مجموع بازی سختی نیست؛ طبیعت دنیایش هم چندان شباهتی به سک هاردکور ندارد و بیشتر از آنکه سخت باشد، هیجانانگیز است. اما اگر آن سوی قضیه را نگاه کنیم متوجه میشویم که Downwell بازی راحتی هم نیست! در طول بازی شما به سمت پایین حرکت میکنید، اما همیشه حرکت به سمت پایین برایتان جذابتر از حرکت به سمتهای دیگر بازی خواهد بود. دشمنان شما از هیچ قدرتی برای نابودیتان کم نخواهند گذاشت و در آن سوی میدان نیز شما سلاحتان را هربار پیشرفتهتر خواهید کرد تا در مقابل این موجودات توانایی مبارزه کردن داشته باشید. این بازی پیکسلیِ چند مگابایتی (!) با وجود کوچک بودنش آنقدر سخت و سرگرم کننده است که برای ساعات طولانی شما را مبهوت دنیای کوچکش خواهد کرد؛ گرچه دنیای بازی هم نسبتا سیاه و سفید است و قالبا داستانی برای روایت کردن ندارد.
Downwell طبیعتا یک بازی سیاهچالهای محسوب میشود و شما پس از هربار مردن باید مراحل را از ابتدا شروع کنید. هیچ باسفایت یا باسی هم در مقابل شما قرار ندارد و تنها چیزی که مانع اصلی شماست، موجودات معمولی بازی هستند که البته با عکس العملهای خود شما را غافلگیر خواهند کرد. از یک پرنده ساده گرفته تا جانوران بزرگ و حجیم بازی، همه و همه واکنشهای شگفت انگیزی نشان میدهند و مطمعن باشید که به راحتی نمیتوان مراحل بازی را یکی پس از دیگری سپری کرد. در مجموع همان طور که گفته شد، Downwell بازی سختی نیست، اما آنقدر هم آسان نیست که بتوان برچسب دیگری را به آن اختصاص داد.
۴- Super Meat Boy
شاید یکی از معروفترین نامهای حاضر در لیست متعلق به همین بازی باشد. Super Meat Boy یک ایده خلاقانه دارد و همین ایده ظاهرا سادهاش قرار است اشکتان را در بیاورد. این بازی پر است از مراحل هیجان انگیز و نفسگیری که فرصت نفس کشیدن هم به شما نخواهد داد. برعکس بسیاری از بازیهای حاضر در لیست، Super Meat Boy نه باسفایتی دارد و نه دشمنی سد راحتان خواهد شد. تنها هدفی که برایتان در نظر گرفته شده است رسیدن به زوج محبوب شخصیت بازی خواهد بود که از قضا به مانند سری Mario هربار ربوده شده و شما موظفید که از موانع موجود بر سر راهتان عبور کنید تا همین روال ادامه یابد.
گیمپلی در Super Meat Boy بر روی چندین عنصر مختلف استوار است. از سرعت عمل و دقت گرفته تا پرش و گزینش راههای درست؛ آن هم در یک چارچوب دو بُعدی و کلاسیک. شخصیت مکعبی این بازی نیز به مانند بسیاری از بازیهای مستقل، داستانی برای روایت کردن ندارد و تنها عنصر حیاتی آن، گیمپلی خواهد بود. Super Meat Boy بعضا به نحوی سخت و دشوار میشود که رد کردن موانع بازی تقریبا غیر ممکن قلمداد میشود. Super Meat Boy در ظاهر قطعا بازی دشواری نخواهد بود، اما ایدههای اصلی گیمپلی به قدری چالش برانگیز است که بازیکنان حرفهای را نیز به چالش میکشد تا به راحتی بتوانیم نام آن را در این لیست قرار دهیم.
۵- Titan Souls
گل سر سبد این لیست مربوط به خالقی است که به ایدههای ناب و دنیای پیکسلیاش معروف است؛ Devolver آن قدر خوب و ساختارشکن عمل میکند که حتی بازی سادهای مثل Titan Souls به راحتی بتواند با بزرگترین بازیهای سبک هاردکور رقابت کند. Titan Souls واقعا سخت و بیرحم است! زمانی که پایتان را در این بازی میگذارید، نه شناختی از شخصیت اصلی خواهید داشت و نه محیطی که در آن قدم میگذارید؛ اما تکلیفتان مشخص است. Titan Souls یعنی رقابت مورچه و دیوِ هشت سر! تنها کاری که در بازی میتوانید انجام دهید زدن دو کلید است؛ جاخالی دادن و استفاده از تیر کمان. تیرکمانی که تنها یک تیر دارد و برای نابودی تایتانها باید از همین یک تیر استفاده کرد؛ این یعنی وقتی که تیری را رها میکنید باید زمانی را صرف یافتن و برداشتنِ دوباره آن بکنید تا شاید تیر بعدی شما خطا نرود. Titan Souls در مراحل ابتدایی خود نیز آنقدر سخت و دشوار است که بزرگترین بازیکنانِ این صنعت را به چالش خواهد کشید. چالشی که معمولا با مرگهای تدریجی همراه است.
گیمپلی هسته اصلی بازی Titan Souls محسوب میشود؛ شخصیت شما با یک ضربه ساده از پا در میآید و در مقابل باسفایتها بارها و بارها تجدید قوا میکنند تا شما همان یک ضربه را بخورید و انا لله و انا الیه راجعون! مهمترین چیزی که شما را شگفتزده میکند نحوه نابودی تایتانهای بازی (باس فایتها) است. هر یک از آنها هوش مصنوعی خیره کنندهای دارند و از قضا هیچ حفرهای را برای نابودی خود باز نمیگذارند. از آن طرف شما مورچهای هستید که با یک ضربه از پا در میآید و یک تیر هم در دست دارید. از قضا باسفایتها نیز شیوه خاصی برای نابود شدن دارند و بازی هم به اندازه سر سوزن شما را کمک نمیکند که آن روش را کشف کنید. در نتیجه زمانی که وارد میدان نبرد میشوید، بدون شک در ثانیههای اول جان خواهید باخت! آنقدر میمیرید و زنده میشوید که بلاخره آن حفره مخفی شده را یافت کرده و آن تایتان را با هزار نوع بدبختی نابود میکنید. جالب است که کلید نابودی هر یک از این تایتانها برای رفتن به مراحل بعدی نیاز است و بدون کشته شدن حتی یک مورد، شما قادر به پیشروی در بازی نخواهید بود. Titan Souls در معنا و عمق واقعا سخت و دشوار است؛ ظالمانه و بدور از منطق.