فیلم Captain Fantastic از جمله فیلمهایی است که مخاطبش را در نگاهِ اول به آن، فریب میدهد. اگر پوستر و تصاویر این فیلم را در اینترنت و سایتهایِ خبری دیده باشید، تصور میکنید با یک اثرِ کودکانه و کمدی طرف هستید. این موضوع اما با تماشایِ فیلم به مرور رنگ باخته و به نظر میرسد فیلم موضوعاتِ جدی و موردِ بحثی را مطرح میکند که شاید کمتر با آنها مواجه شده باشید. برایِ نقد و بررسی فیلم Captain Fantastic با گیم شات همراه باشید.
تصورِ کمدی بودنِ فیلم Captain Fantastic در دقایقِ ابتداییِ آن آرام آرام محو میشود. زمانی که متوجه میشوید یک پسرِ جوان با آن شکل و ظاهرِ وحشیگونهاش، یک گوزنِ معصوم را با بی رحمیِ هر چه تمامتر میکشد، تصور میکنید شاید زمان و مکانِ این فیلم چیزی نزدیک به نسلِ انسانهای اولیه باشد. با جلو رفتن فیلم متوجه میشوید که این تصور نیز اشتباه است. زمانی که موقعیت و رفتارِ دیگر اعضایِ خانواده را مشاهده میکنید، همچنان سوالتان این خواهد بود که بلاخره جریان از چه قرار است؟ اینها چه کسانی هستند و چه کار میکند؟
مشاهده پی در پیِ مینی پلاتهایِ ابتداییِ فیلم Captain Fantastic، این مضمون را القا میکند که شخصیتِ «بن» (Viggo Mortensen) و خانوادهاش، جدا از جامعهای که ما آن را میشناسیم زیست میکنند. یک خانواده که اساسا روش و منشِ تربیتی و زیستِ آنان با هر آنچه که مایِ مخاطب از روشِ زندگیِ عادی و نرمال سراغ داریم، زمین تا آسمان فرق میکند. «بن» در حقیقت تلاش میکند تا یک پکیجِ مینیمالی از یک آرمانشهرِ کامل را خلق کرده و پرورش دهد. اعضایِ خانواده تحتِ سختترین و شاید غیر منتظرهترین متدهای تربیتی، هم از لحاظِ جسمانی و هم از لحاظِ ذهنی بزرگ شده و پرورش مییابند.
بازتوضیحِ این واضحاتِ فیلم Captain Fantastic، شاید چیزی به شمایِ مخاطب اضافه نکند. اما تمامیِ هدفِ من از گفتنِ همین واضحات، این است که بدانید فضا و تفکرِ حاکم بر «بن» و خانوادهاش، چیزی است به شدت غیرمنتظره و غیرِ واقعی. همه چیز در تفکر، گفتار و کردارِ این خانواده با آنچه که ما در عمل میشناسیم تفاوت دارد. سانسور نداریم، نفیِ آزادیِ بیان نداریم، کاپیتالیسم و مصرفگراییِ آمریکایی رد میشود. در حقیقت هدف، رسیدن به بهینهترین و کاملترین نسخهای از انسان است که هم جسم و هم ذهنی ورزیده داشته باشد. اما به چه قیمتی و با چه روشی؟
تصورِ ابتدایی ما در فیلم Captain Fantastic به این مقوله، این است که این نوع شیوه تربیتی چه قدر میتواند سخت و حتی در بعضی موارد بی رحمانه و سادیستی باشد. بنابراین در ابتدا به طورِ کاملا ناخودآگاه نسبت به این موضوع گارد خواهیم گرفت و چنین تفکراتی را ممکن است در ذهنِ خود به تمسخر نیز بگیریم. سکانسهایی نظیرِ صخره نوردی و ماندنِ بچهها زیر باران، ما را آزار میدهد و ته دلمان شاید به «بن» ناسزا هم بگوییم! همچنین بحثهایِ عجیب و غریب در موردِ پیچیدهترین مسائلِ فیزیک، آن برایِ فرزندانِ کم و سن سالِ خانواده، تماما این حس را القا میکند که چنین فرزندانی به جایِ تربیت، شاید در حالِ شکنجه شدن هستند. وقتی چنین چیزهایی را مشاهده میکنیم، با خود فکر میکنیم چه قدر این روشِ تربیتی، بی رحمانه و بد است. در حقیقت پوسته ظاهریِ این موضوع به شدت برایمان غیر منتظره مینماید. ولی این روند با جلو رفتنِ فیلم، در کمالِ ناباوری تبدیل به سمپاتیِ مخاطب میشود.
زمانی که مشاهده میکنیم خودِ این خانواده از این بابت گلهای ندارند، زمانی که حسِ شکنجه شدن را در چهره و ظاهرِ فرزندانِ حتی کم سن و سال نمیبینیم، خصوصا زمانی که متوجه میشویم سانسورِ عقاید و نظرات جایی در تفکرِ این خانواده ندارد، زمانی که سیستمِ سرمایهداریِ آمریکایی نفی میشود (یا به تمسخر گرفته میشود)، زمانی که رمانِ «لولیتا» (Lolita) از جنبهای دیگر تحلیل و بررسی میشود و بسیاری دیگر، همگی این حس را به وجود میآورند که نه! این شیوه از تفکر و کردار نمیتواند آنقدرها هم بد باشد، بلکه شاید منطقی هم به نظر برسد. در واقع این شیوه از تفکر و زیستِ انسانی هر چه باشد، از آن مزخرفی که در جامعه فعلی (مشخصا جامعه غربی و آمریکایی) جریان دارد، بهتر است. این نوع زیست، چیزی است مقابلِ زیستِ بد و مصرفگرایِ امروزی که آدمهایِ جامعه را خنگ و ابله بار میآورد.
در واقع فیلم Captain Fantastic جنبههایی از یک جامعه آرمانی را به شکلی مینیمالی و در قالبِ یک خانواده نسبتا پر جمعیت به ما نشان میدهد. حسِ ما اما، نسبت به آن اگر خیلی خوب نباشد، بد هم نیست. علت این است که همه چیزِ این تفکر و این شیوه از زندگی، شفاف، رک و بی پرده است. روش و منشِ این خانواده بدونِ غلط است. علتِ استفاده من از واژه «بدونِ غلط» عمدی است. به این معنا که هرچه قدر هم این روش و تفکرِ حاکم بر خانواده، عجیب و غیرمعقول به نظر برسد، نمیتوان از آن ایرادی گرفت، نمیشود جایی از آن را غلط فرض کرد. به خصوص هنگامی که آن را با روشِ زندگیِ خودمان و مشخصا چیزی که در دنیایِ امروزی جریان دارد مقایسه میکنیم.
تا به اینجایِ کار تنها با فضا و تفکرِ حاکم بر خانواده آشنا شدهایم. پس از مشاهده چنین فضایی در ابتدایِ فیلم Captain Fantastic، سوالی که در ذهنِ من پدید آمد این بود که فیلم میخواهد پس از خلق و بسطِ چنین فضا و موقعیتی چه کار کند؟ میخواهد روندی را طی کند که در تاییدِ این تفکر است؟ یا میخواهد آن را نفی کند؟ یا به چالش بکشد؟ پرورش و تربیتِ چنین خانوادهای دور از جامعه معمولِ امروزی، آیا تماما خوب و لازم است؟ یا اینکه روشِ تربیتیِ این خانواده نیز چیزی به اندازه همان روشِ امروزی اشتباه است؟ مسیری که در فیلم Captain Fantastic طی میشود، آیا در تاییدِ این روش و منش است یا چیزی خلافِ آن؟ برایِ آنکه این مسئله واردِ چالش شود، مراسمِ خاکسپاریِ مادرِ خانواده بهانهای میشود تا «بن» و فرزندانش به جامعه بیرون (جامعه نرمالِ امروزی که ما میشناسیم) ورود پیدا کنند و از این پس باید شاهدِ کنشِ میانِ این خانواده و جامعه باشیم.
مشکل اولِ فیلم Captain Fantastic این است که رابطه این خانواده با مادر، اصلا پرداختِ مناسبی ندارد. فقط چند پلان و سکانس از ذهنِ «بن» نسبت به همسرش داریم که اساسا نمیتوان متوجه شد آیا این مشاهده، فلش بکِ فیلم است یا خواب و خیال؟ آیا مرورِ واقعیتِ گذشته است؟ یا صرفا تصور و تخیلِ «بن»؟ یا مثلا سکانسی که خبرِ مرگِ مادر به گوش فرزندان میرسد، با یک بازیِ به شدت کاریکاتورگونه از گریه مصنوعی و بدِ آنها طرف هستیم. عصبانیتِ یکی از پسربچهها نیز، فضا را غیرجدیتر میکند و بلاخره تا آخر فیلم هم مشخص نمیشود که چه چیزی در سرش میگذرد. تنها چیزی که دستگیرمان میشود این است که گویا همسرِ «بن» نیز مانند سایر اعضا به این تفکر در پرورش فرزندان باور داشته و حسابی موردِ عشقِ فرزندانش بوده است.
مشکلِ دومِ فیلم Captain Fantastic این است که در طیِ این مسیر، شاهد رفتارها و اتفاقهایِ ضد نقیضی هستیم که تماما هر آنچه که فیلم در ابتدا پنبه کرده بود، رشته میکند. سکانسِ دزدی از مغازه به معنایِ واقعی یک تناقضِ بزرگ در سناریو محسوب میشود! تمامیِ شعارهایی که راجع به سرمایهداریِ آمریکا و نفیِ آن داده میشد، در همین پلات از فیلم نابود میشود. وقتی دخترِ «بن» از سقفِ خانه پدر بزرگش به زمین میخورد، «بن» فورا کوتاه آمده و تسلیم میشود. دروغگوییهایِ «بن» به پدر بزرگ نیز که واقعا شوخی است! اگر «بن» به اصول و روشِ تربیتیِ خودش پایبند است، معنایِ این رفتارهایِ متناقض دیگر چیست؟ در حقیقت به نظر میرسد «بن» به اصولِ خودش نیز پایبند نیست. مگر اینکه شما تصور کنید این چیزها عمدی باشند؟
اگر فرض کنیم، چنین گذار و مسیری برایِ این باشد که ثابت شود، این روش و منشِ تربیتی نیز ایرادهایی دارد که قطعا دارد، باز هم فیلم به این مقوله خیانت میکند. «بن» در جاهایی بر اصولِ خودش اصرار دارد، در جاهایی دیگر، خودش اصولِ خودش را زیر پا میگذارد. قسمتی که «بن» و فرزندانش، به خانه یکی از اقوامشان میروند را به یاد آورید. «بن» اصراری بر مخفیکاری ندارد، حتی اگر لازم باشد برایِ فرزندِ کم سن و سالش توضیح دهد که دقیقا «کراک» چیست. این را بگذارید کنارِ سکانسی که دو پسرِ خانواده به اندازه فرزندِ نیم وجبیِ «بن» هیچ چیزی از سیاست و قانونگذاری نمیدانند و مصداقِ بارزِ احمق بودن را در آن قسمت به نمایش میگذارند. از طرفی بعدا خواهیم دید که «بن» به پدربزرگ راجع به شکسته شدنِ دستِ یکی از بچهها و دزدی از فروشگاه دروغ میگوید. این تناقضها چگونه کنارِ یکدیگر قرار میگیرند؟ فیلم Captain Fantastic سراسر از همین نقاطِ ضد نقیض است که به یکپارچگیِ تفکر و روشِ تربیتیِ «بن» ضربه میزند. در چنین موقعیتهایی است که بدونِ غلط بودن تفکرِ حاکم بر خانواده «بن» رنگ میبازد.
با وجودِ چنین گذارِ بی منطقی، تمامِ تصورِ ما این است که «بن» در بخشهایِ پایانیِ فیلم عقلش سر جایش میآید و بلاخره مجبور میشود فرزندانش را واردِ اجتماع کرده و از تفکراتِ اشتباهش دست بکشد. اما نهایتا میبینیم که او و فرزندانش با جسدِ همسرش چه کار میکنند! قسمتهایِ انتهاییِ فیلم Captain Fantastic، پایانِ یک مسیرِ بی منطق را نشان میدهد. اساسا متوجه نمیشویم که «بن» سر حرفهایش ایستاده یا نگاهش عوض میشود؟ یا ترکیبی از هر دو؟ نمیشود فهمید نگاهِ فیلم به مقوله تربیتِ فرزندان پس از این همه کش و قوسهایِ پر تناقض، بلاخره کجا میایستد؟
اگر شاهدِ این بودیم که «بن» در ابتدایِ امر، رویِ اصولِ خودش ایستاده است ولی در طیِ مسیرِ فیلم، پس از کنش و واکنشهایِ میانِ فرزندانش با جامعه امروزی و نهایتا کنشِ میانِ خودِ «بن» و فرزندانش، اصولش دچارِ لغزش میشود، شاید مسئله فیلم را کمی بهتر و یکپارچهتر متوجه میشدیم. بلاخره روشِ تربیتیِ خانواده «بن» نیز با همه حسناتش، مضراتی دارد که در طیِ این مسیر مشخص و رو میشود. ولی گسستگی و عدمِ یکپارچگی، خصوصا در سناریو و مینی پلاتهایِ قصه، ما را نسبت به این موضوع همچنان در شک باقی میگذارد.
سکانسِ پایانیِ فیلم Captain Fantastic، یک پایان باز است ولی به شدت بی منطق. بی منطق زیرا که متوجه نمیشویم اگر روشِ تربیتیِ «بن» بهتر است، پس چرا از خود تغییر نشان داده و فرزندانش را راهیِ مدرسه میکند؟ اگر خیر، پس تکلیفِ آن شیوه از زندگی در خانهای درب و داغان و پرورش مرغ و تخممرغ دیگر چه صیغهای است؟ این دقیقا همان تردید و تناقضی است که در مسیرِ فیلم مشاهده کردیم که این بار نیز در پایانِ فیلم تکرار میشود. بنابراین فیلم نیز با همین پایانِ متناقض بسته میشود.
به نظر میرسد فیلم Captain Fantastic خودش دچار شک است و تصمیم نمیگیرد باید کجا بایستد. مگر آنکه خودتان برداشتِ آزادی داشته باشید که به نظر میرسد فیلم نیز قصدش همین است. فیلم Captain Fantastic دچارِ تردیدی است که نمیتوان آن را شکافت و گفت، «این» محتوا و هدفِ فیلم بود. «این»ی مشخص و شفاف در کار نیست، چون مسیرِ حرکتِ فیلم پر تناقض است. با یک «ایکس» طرفیم که نتیجهاش از پسِ این همه صغرا و کبراهایِ پر تناقض، همچنان نامشخص است و میتوان برداشتهایِ متفاوت و در عینِ حال متناقضی را از آن داشت.
3 دیدگاه
Niloo
نقد سطح پایینی بود. کلا این فیلم ادیان رو زیر سوال برد بسیار. هوشمندانه با سوزاندن جسد. وگفتن عقاید. همسرش که خودش هم به اون ها ایمان داشت شما اصلا به این موارد اشاره نکردید
محمد
تمام نقدهای این فیلم در اینترنت رو خوندم و این بهترین و واقع گرایانه ترین نقد بود. ممنونم
hasanvip
نقد خیلی کورکورنه ای بود.مشخص بود فیلم رو یکبار اونم بصورت سطحی و کاملا عجله ای دیدین.
فیلم ابتدا با سوالاتی که تو ذهن ما ایجاد میشه شروع و در ادامه برامون روشن میکنه که این خانواده داره چیکار میکنه و از زمانی که وارد جامعه میشن این روش تربیتی رو با روش مدرن مقایسه میکنه.که تو این مقایسه پدر خانواده و فرزاندان هر کدوم به نحوی متوجه اشتباهات خودشون میشن(پدر متوجه افراطی بودنش و بچه هایی که از این روش تربیتی خسته شده بودن متوجه فواید نوع تربیتشون).و در آخر فیلم هم با رفتن به خونه جدید و ساکن شدن در خانه ای متروکه مشخص میشه پدر خانوده کمی از افراطی بودنش کم کرده.(اونجایی که منتقد عزیز نوشته که آخر فیلم بچه ها رو برده مدرسه باید بگم منظورش از مدرسه همون میز گردی بود که خودشون تشکیل داده بودن و هر بچه ای مشغول خودآموختن خودش بود)….
(این نظر من درمورد فیلم بود که حس خوبی داشتم از دیدنش…همین که کارگردان مثل خیلی از فیلم ها نمیخواد به ببینده بزور نشون بده کدوم روش درسته و اینکه هر دو روش رو به چالش میکشه رو موقع تماشای فیلم میشه حس کرد،این حس ها دوگانه حتما در درون ببینده هنگام دیدن فیلم ایجاد میشه…که به انظر من این یعنی موفقیت فیلم)