همانطور که در جریان هستید، چندی پیش افتتاحیه فصل هفتم سریال واکینگ دد به نمایش در آمد. با بررسی اولین قسمت از فصل هفتم سریال واکینگ دد در ادامه همراه گیمشات باشید.
تا به حال بارها و بارها دیده شده است که سریالهای مختلف در دامِ نویسندگی و کارگردانی به شدت مریضِ خود قرار میگیرند؛ اما اولین سوال اینکه واقعا تا کی قرار است شاهد چیدمانهای از پیش تعیین شدهای باشیم که از قضا شخصیتهای مختلفی را از بخش داستانی حذف میکند؟ چیزی که سریالهای این چنینی را همچنان استوار نگه میدارد، بازیچه کردنِ عواطف بینندگان و از طرفی شخصیت پردازیِ بینظیر آن است. اولین قسمت از فصل هفتمِ سریال واکینگ دد کارگردانی نسبتا خوبی دارد، اما در دامِ کلیشههای از پیش تعیین شده و یک شخصیت مدرن و به شدت روی اعصاب قرار گرفته است. اینکه تا چه حد قرار است در قسمت اولِ فصل هفتم سریال با رشتههای عصبی مخاطبان بازی شود اصلا برایمان مهم نیست؛ مهم مغز درگیر و مریض نویسندهای بوده که چنین فاجعهای را به تصویر کشیده است. سریال واکینگ دد از فصل هفتم تصمیم میگیرد که یک بار برای همیشه احساساتِ بینندگان را در سکانس به سکانش مورد هجوم افکارِ کاذب قرار دهد. و بلی! کاملا همان چیزی شد که یک سال پیش انتظارش را داشتیم؛ منتها فصل هفتم واکینگ دد قرار است با رشتههای عصبی شما کشتی بگیرد؛ بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید.
توجه: متن زیر حاوی اسپویل کامل اولین قسمت از فصل هفتم سریال واکینگ دد است؛ لذا از کسانی که تا بدین لحظه قادر به تماشای این سریال نبودهاند عاجزانه خواهشمندیم که از خواندن این مطلب صرف نظر کنند.
اولین قسمت از فصل هفتم سریال واکینگ دد، طبق همان چیزی که انتظار میرفت، بینندگان را مستقیم به جایی میبرد که یک سالِ آزگار منتظر دیدنش بودیم. شاید همه چیز در ابتدا خوب به نظر برسد اما یقینا در همان دقایق ابتدایی متوجه خواهید شد که کاسهای زیر نیم کاسه است. سکانسهای این قسمت با معجونی عاطفی و احساسی عجین شده است، اما بیشتر از آنکه بخواهد شما را بخاطر از دست دادنِ چند شخصیت محبوب ناراحت کند، بخاطرِ فجیح بودنِ مرگِ آنها ناراحت میکند. آبراهام فورد، نام اولین قربانیِ نگان خواهد بود! همان کسی که قریب به یک سال پشتِ دوربینهای اولشخص شده کارگردان پنهان شده بود. اصلا و عبدا غافلگیر نشوید؛ سازندگان چندان به مرگ این شخصیت نخواهند پرداخت و اکثرِ بازیگران حاضر در میدانِ مجازات (یک اسمِ مندرآوردی!) پس از چند دقیقه کاملا فراموش میکنند که چه دوستانی را از دست دادهاند؛ نه که به مردنِ اطرافیان خود عادت کرده باشند، نه! از همین لحظه متوجه میشوید که ای دل غافل! گویا شخصیتِ به شدت روی اعصابِ فصل هفتم حالا حالاها قصدِ گردنکلفتی کردن دارد. کاملا واضح است که برخی از شخصیتها دیگر حال و حوصله حضور در دنیای واکینگ دد را ندارند و سازندگان نیز در به در دنبال یک سوراخ موشِ کوچک برای حذف کردنشان هستند. حال چه بهانهای خفنتر از گستاخ شدن درل دیکسون و کشتن یک نفر دیگر؟ (صدای خوردنِ فک به زمین!) خب جناب نویسنده محترم؛ آخر این چه کاری بود که با سرانجام شخصیتها کردی؟ و اینگونه است که «گلن» میشود دومین قربانیِ نگانِ افسارگسیخته فصل هفتم. در اواسط فصل ششم به یاد داریم که شخصیت گلن در محاصره حجم انبوهی از زامبیها قرار گرفته بود و تا سه قسمت متوالی مُرده تصور میشد؛ اما کارگردانان در یک حرکت انتحاری او را به شکل سوپرمنپسندی (!) در زیر یک سطلِ زباله زنده میکند و از قضا دل و رودهای که زامبیهای محترم مشغول به خوردنش بودند متعلق به شخصیت «گلن» نبوده و خلاصه به یک طریقی جان سالم به در میبرد تا تنها برای چهار قسمت آینده نیز در واکینگ دد حضور یابد که مبادا تعدادِ بینندگان کم شود؛ به جایش «گلن» را در یک سکانسِ عاطفی قرار میدهیم تا بینندگان یک سال در خماریاش بمانند و همانطور که انتظار میرفت؛ سرانجام، شخصیت «گلن» به بدترین شکل ممکن در جلوی چشمان خانوادهاش جان میدهد. این است که میگوییم در فصل هفتم هیچ شگفتی بزرگی رخ نداده است و تنها همان شخصیتهایی که قصد رفتن داشتند، اندکی با خشونت بیشتری رفتند و در آخر طبق روال همیشگی، یک شخصیت خفن و گردنکلفت نیز پدید آوردهاند؛ گرچه اگر شما ندانید، ما میدانیم که نگان نیز نهایتا تا دو فصل دوام خواهد آورد و در پایان به احتمال قریب به یقین؛ توسط ریک به همان شکل ابتدایی داستان نابود خواهد شد.
تولید محتوای تکراری دیگر جزوی از شناسنامه سریال واکینگ دد شده است. اصلا و عبدا تعجب نکنید اگر در ابتدای فصل هفتم با یک سری موضوعات نامتعارف رو به رو شُدید؛ چرا که سریال برای خروج از کلیشههای سطحی خود هیچگاه تلاش نمیکند. با وجود آنکه نگان به عنوان یک شخصیت به شدت منفور معرفی میشود، اما این نکته را در نظر بگیرید که دنیای واکینگ دد تا بدین لحظه شاهد ظهور چندین و چندباره این دسته از شخصیتها بوده است و نگان نیز پس از انهدام برخی از کرکترها به صورتی دراماتیک صحنه سریال را ترک خواهد کرد. متأسفانه اختتامیهای که در فصل ششم شاهد آن بودیم مشکلاتِ بزرگی را به بدنه فصل هفتم تزریق کرده است. روایتِ توخالی فصل ششم در اواخر باعث شد که به مدت یک سال به صورت متوالی علامت سوالهایی پشت دوربینها شکل بگیرد. این علامت سوالها اغلب به جواب میرسیدند و چینشهای از پیش تعیین شده کارگردانان را فاش میکردند، اما یک علامت سوال هیچگاه به پاسخی قطعی نمیرسید؛ چهرهای که پشت دوربینها پنهان شده بود کیست؟ تیم سازنده با نهایت ظرافت، این موضوع را از چشم همگان پنهان کردند تا یک سال برای پاسخ دادن و چراییِ این موضوع هواداران را در خماریاش نگه دارند و موفق هم شدند. اما اگر سر بسته به کلیت این موضوع نگاه کنیم؛ متوجه خواهیم شد که قریب به یک سال برای نابودی شخصیتها صبر کرده بودیم و از قبل هم میدانستیم که این نگانِ مادرمرده قرار است بزودی سر و کلهاش پیدا شود. اگر واقع بین باشیم برای مردنِ آن شخصیتی که پشتِ نقاب دوربین پنهان شده بود انتظار نمیکشیدیم (!) و چیزی که ما را برای تماشای فصل هفتم جذب میکرد، فقط و فقط، تبدیل شدنِ «ریک گرایمز» به یک قهرمانِ واقعی بود. یک شخصیت میمیرد، حالا شده است دوتا! خب؟ ما که اینها را میدانستیم؛ پس چرا تماشای فصل هفتم سریال همچنان برایمان جذاب بود؟ واضح است؛ تنها چیزی که بیننده در ابتدای فصل هفتم نیاز داشت، ایجاد حسِ تنفر واقعی نسبت به یک شخصیت بهشدت روی اعصاب بود تا به وسیله آن انتظار یک پایانبندی خوب از فصل هفتم را داشته باشد. درست حدس زدهاید؛ چیزی که هواداران واقعا میخواستند در واقع مشخص شدنِ هویتِ شخصیت حذف شده نبود، بلکه نابودی شخصیت منفیِ داستان بود که از قضا پیشبینی میشود بزودی دیار فانی را به قصد آخرت ترک کند. سادهتر بگویم؛ بینندگان بیشتر منتظر مردنِ نگان بودهاند (هستند) تا حذفشدن شخصیتها!
اما ابتدای فصل هفتم علاوه بر مشخص کردنِ هویت قربانی، حرفهای دیگری هم برای گفتن داشت. ریک گرایمز نام شخصتی است که مانند بازیهای ویدئویی، یک تنه به جنگ با ارتشی از زامبیها رفت. رفته رفته متوجه شدیم که در این طبیعتِ خاکستری، فقط زامبیها نیستند که جانِ شخصیتها را تهدید میکنند و طبق روالی که سریال پیش گرفت؛ پس از گذشت چند فصل، زامبیها به فرع کشیده شدند و شخصیتهای منفی جای آنها را پر کردند. منفیهایی که اصولا خونخارتر و وحشیتر از زامبیها هستند، اما در ظاهر یک انسان پا به دنیای واکینگ دد میگذارند. اکنون ریک گرامز حدودا شش فصل و یک قسمت (!) دوام آورده است و حالا او و گروهش اینبار میزبان یک جونده واقعیِ اعصاب شدهاند تا چشم هواداران را برای نابودی یک کلیشه به صفحه تلوزیون خیره کند. حالا مسأله تنها هویتِ فردِ قربانی شده نیست؛ اکنون چیزی که اهمیت دارد این است که ریک گرامز از این پس به چه شخصیتی تبدیل خواهد شد؟ آیا او قرار است به قهرمانِ دنیای واکینگ دد تبدیل شود؟ پاسخ سوال اول را نمیدانم، اما با روندی که سریال پیش گرفته پاسخ دومین سوال کاملا واضح است؛ خیر! در فصل هشتم نمیتوان انتظار داشت که زامبیها دوباره به دنیای سریال بازگردند و تبدیل به دشمن واقعیِ ریک و گروهش شوند، بلکه پس از این نیز احتمال میدهیم که یک شخصیت گردنکلفتتر پا به دنیای سریال بگذارد. دقت کردهاید؟ سریال با آن چیزی که در ابتدا قرار بود باشد فرسنگها فاصله گرفته است؛ در فصل هفتم قرار نیست که درمانی برای این شرایط پیدا شود، قرار نیست که ریک و اعضایِ متلاشی شدهاش از نقطه A به هدف B سفر کنند، قرار هم نیست که ریک به دنبال یک سرپناه بگردد، تنها چیزی که فصل هفتم میخواهد، جویدنِ اعصابِ بینندگان توسط یک شخصیت منفی و از آن مهمتر، انتظار برای انتقامجوییِ ریک است!
نگان در ابتدای فصل هفتم نشان میدهد که قدرت دست کیست و از این پس قرار نیست که ریک ادعایی بر معدن الماسش داشته باشد (سرپناه!). شخصیتی که ریک داشت در اولین قسمت از فصل هفتم به بدترین شکل ممکن خورد میشود؛ تا جایی که او برای نجات دادن جانِ سایر اعضایش مجبور به قطع کردنِ دست کودکش میشود. از حق نگذریم، سازندگان یک شخصیت منفی تقریبا بینقص را آفریدهاند. کسی که نمیگذارد این ریکِ گردنکلفتِ داستان برای خودش منم منم راه بیندازد! عواقبش را هم به صورت عملی نشان میدهد و شوخی سرش نمیشود. گرچه اعتقاد دارم در ابتدای فصل هفتم، داستان اندکی گره خورده است. اکنون دِرل که از آن شبِ مصیبتبار جان سالم به دَر برده، تبدیل به گروگانی برای نگان میشود که مبادا ریک حرکت اضافهای ازش سر بزند. از طرفی میدانیم که دِرل به هیچ وجه این فاجعه را بدون جواب نمیگذارد، اما با دستان بسته که نمیتوان جنگید. بازهم علامتهای سوال و یک فصلِ طولانی! حاصلش هرچه باشد، بینندگان زیادی را برای تماشا به پای تلوزیون خواهد کشید.
همینطور که لا به لای سکانسها عذاب میکشیم، کم کم داریم به پایانِ قسمت اول نزدیک میشویم. ریک باری دیگر درحالی که روی زمین کشیده میشود اینبار نه در کنار اعضای گروهش، بلکه در مقابل آنها قرار میگیرد که نگان بتواند آخرین اتمامحجتهایش را با بینندگان و گروه ریک بکند. آزمایشی که استثناعا استادانه کارگردانی میشود و برای اولین بار یک چالش درست و حسابی در مقابلِ ریک گرایمز قرار میدهد. ریک از این آزمایش سربلند بیرون میآید، اما شخصیت او و تمام چیزهایی که از آن میدانستیم، اکنون تنها تبدیل به بردهای شده است که حرفهای یک فرد را گوش میدهد. هیچ شانسی هم برای فرار از این موقعیت ندارد. در این سکانس برای اولین بار ریک را با چهرهای میبینیم که هیچ یک از زامبیها و شخصیتهای موجود در سریال قادر به تصویرسازیاش نبودند. بردگانی که در فصل هفتم برای نگان تولید شدند با آن مصیبتی که بر سرشان آمد بعید میدانم که جرأت گستاخی داشته باشند، اما زهی خیال باطل؛ چرا که مگی اکنون یکی از تنها شخصیتِ نزدیک به خود را از دست داده است و بچهای که در شکم دارد اکنون دیگر سایه پدر را حس نخواهد کرد. او از جایش بلند میشود و به صورت دراماتیک تقاضای انتقام میکند؛ تقاضایی که به آن جوابی داده نمیشود! گلنی که قریب به یک فصلِ کامل به دنبال مگی میگشت، اکنون با یک کارگردانیِ فاجعه دنیای واکینگ دد را ترک کرده است و تنها چیزی که از گلن باقی مانده، بچهای است که در شکم مگی قرار دارد. احتمال آنکه نگان در پایان توسط مگی کشته شود، هر لحظه پایش را فراتر از یک فرضیه میگذارد. هیچپاسخی برای ادامه فصل وجود ندارد؛ یک سال صبر کردهایم، این دو ماه هم روش!
سریال واکینگ دد با اینکه اهدافِ ابتدایی خود را به طور کامل فراموش کرده است، اما کماکان بهترین داستانِ زامبیمحور در دنیای سینما شناخته میشود. اگرچه این داستان نیز در تلاتم افکاری مریض قرار گرفته است و هر چند وقت یکبار، تصویر دلخراشی را به بینندگان هدیه میدهد. اولین قسمت از فصل هفتم را میتوان یک پیشدرامدِ نسبتاً معمولی نامید که طبق همان اصول قدیمی شما را برای دیدنِ ادامه آن مجاب میکند. سرگذشتِ ریک گرایمز چه خواهد شد؟ بردگی برای یک شخصیتِ به شدت روی اعصاب؟ هم من میدانم و هم شما! ریک زیر بارِ این حرفها نخواهد رفت. کافیست که در اسلحهاش تیر داشته باشد؛ طبق آنچیزی که نویسندگان تحویل ما میدهند، او یک تنه همه را حریف میشود و در این بین، زامبیها نقش NPCهای بیکارِ دنیای واکینگ دد را بازی میکنند. خیلی هم عالی! تا اکنون که جواب داده است، همینطور ابلهانه جلو میرویم تا ببینیم خدا چه میخواهد. در مجموع با توجه به آنچیزی که در اختتامیه فصل ششم شاهدش بودیم، میتوان نمره قبولی به ابتدای فصل جدید داد. گرچه اکثر هواداران بیشتر از آن که منتظر ابتدای فصل باشند، منتظر پایانبندی آن هستند. با تمامی این اوصاف، واکینگ دد افتتاحیه نسبتا قدرتمندی را ارائه داد، اما طبقِ روال همیشگی نمیتوان آنچنان به قسمتهای آینده امیدوار بود. در قسمت ابتدایی شاید مغز دو شخصیت خورد شده باشد؛ ولی مهمترین چیزی که خورد شد، «شخصیتِ» ریک گرایمز بود. چه سرنوشتِ رزیدنتاویلپسندانهای داشت این واکینگ ددِ افسانهای!
1 دیدگاه
lord
چرا مثل این عقده-ایا سریالو نقد کردین ؟! 🙁