دیروز صبح بود که رسما اعلام شد فیلم فروشنده، جدیدترین ساخته اصغر فرهادی قرار است نماینده سینمای ایران در هشتاد و نهمین جشنواره اسکار باشد. از این رو در گیم شات بر این آمدیم تا نگاهی بیندازیم بر کارنامه سینمای ایران در ادوار مخلف این جشنواره مهم و ببینیم ۲۱ نماینده ایران طی ۳۸ سال اخیر چه دست آوردهایی برای این مرز و بوم داشتهاند. همچنین دریابیم شانس فیلم فروشنده برای کسب جایزه برترین فیلم خارجی زبان در اسکار ۲۰۱۷ تا چه اندازه است. با گیم شات همراه باشید.
دایره مینا:
نخستین حضور ما به سال ۱۳۵۶/۱۹۷۷ و با فیلم دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی باز میگردد. داستان فیلم در مورد پسر جوانی به نام علی، با بازی سعید کنگرانی است که با خانوادهاش در محلههای حاشیه تهران زندگی میکند. علی، پدر بیمارش، با بازی اسماعیل محمدی، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد، اما نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری، با بازی عزتالله انتظامی، روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهار راه منتظر او باشند. صبح روز بعد سامری، علی و پدرش را سوار کامیونی میکند که چند نفر دیگر در آن هستند. آنها نمیدانند برای چه و به کجا میروند و پرسشهایشان بی پاسخ میماند. در آزمایشگاه پدر متوجه میشود که میخواهند از او خون بگیرند او اعتراض میکند و اجازه نمیدهد از او خون بگیرند ولی از علی خون گرفته میشود و سامری در مقابل ۲۰ تومان به او میدهد. سامری دلال خون است و خون مستمندان و معتادان را ارزان میخرد و به بیمارستانها میفروشد. علی طی رفت و آمد به بیمارستان با اسماعیل، علی نصیریان و پرستار جوانی به نام زهرا آشنا میشود. سامری از پسر میخواهد برای او کار کند و برای آزمایشگاه خونگیری دهندهٔ خون جمعآوری کند و بدین ترتیب علی تبدیل به یکی از پادوهای سامری میشود. حال پدر روز به روز وخیمتر شده تا این که میمیرد. علی در این کار روز به روز جلوتر میرود و زندگی تازهای را شروع میکند. دایره مینا با اینکه نتوانست در اسکار سال ۷۷ خودی نشان دهد، اما از آن دست آثار ناب کلاسیک سینمای وطنی است که کسی از دیدن آن پشیمان نشده است.
باد صبا:
سال ۱۳۵۷/۱۹۷۸ و دومین حضور سینمای ایران در اسکار با فیلم مستند باد صبا به کارگردانی آلبر لاموریس فرانسوی که به خاطر کارگردانی و نویسندگی فیلم کوتاه بادکنک قرمز (۱۹۵۶) جایزه بهترین فیلمنامه کن و اسکار سال ۱۹۵۶ را نسیب خود کرده بود، رقم خورد. باد صبا از سبک خاص و مختص به خود بهره میبرد و بیش از ۸۵ درصد فیلم در بالگرد فیلمبرداری شده است. اما طی یک سانحه دلخراش، در حین فیلمبرداری از سد کرج در اطراف تهران به دلیل نقص فنی بالگرد، آلبرت لاموریس، کارگردان فیلم کشته شد. به هر حال این اثر مستند در آن سال توانست نامزد بهترین مستند جشنواره اسکار شود.
پس از این دو اثر، سینمای ایران نزدیک به ۱۶ سال هیچ حضور رسمی در جشنواره معتبر اسکار نداشت و پس از این وقفه طولانی در سال ۱۳۷۳/۱۹۹۴ باری دیگر پای در این رویداد مهم گذاشت.
زیر درختان زیتون:
اثری فاخر به کارگردانی یکی از بهترین مردان سینمای ایران، عباس کیا رستمی که به عقیده نشریه فرانسوی ایوژوارت در زمره ۱۰۰ فیلم سینمایی قرار میگیرد که باید تماشا کرد. این فیلم در واقع قسمت آخر سه گانه کوکر است. در فیلم زیر درختان زیتون، در روستایِ کوکر، حسین به خواستگاریِ دختری بهنامِ طاهره میرود، ولی چون خانه ندارد به او پاسخِ منفی میدهند. همان شب زلزله تمامِ مردم روستا را بیخانمان میکند. حسین در بیخانمانی خود را با همه یکسان میبیند و خوشحال هم هست. هفت روز میگذرد، در سرِ مزارِ «خدابیامرزها» حسین متوجه میشود طاهره و مادربزرگش زنده ماندهاند. گروهی برایِ ساختنِ فیلم به کوکر میآیند. حسین با آنها کار میکند. گروه طاهره را برایِ بازی در نقشِ زن حسین انتخاب میکند. طاهره سرآخر راضی به بازی در کنار حسین میشود، ولی خارج از مکالماتِ اجباری مربوط به نقشش، کلمهای با حسین سخن نمیگوید. این فیلم توانست در زمان انتشارش خوش بدرخشد و جوایز بسیاری از جمله نخل طلای جشنواره کن ۱۹۹۴ را برای تیم سازندهاش به ارمغان بیاورد.
بادکنک سفید:
بادکنک سفید، ساخته جعفر پناهی از آن آثار متفاوت در سبک کودک و نوجوان است که حرفهایی بسیار بزرگتر از ژانر خود را در باطنشان میپرورانند و در سال ۱۳۷۴/۱۹۹۵ نماینده ما در اسکار بود. این اثر ساخته شبکه دوم سیما در ۹۰ دقیقه تهیه شد که از بازیگران آن میتوان به فرشته صدرعرفایی، آیدا محمدخانی و محسن کفیلی اشاره کرد.
گبه:
عاشقانهای ناب که در سال ۱۳۷۴ ساخته و پخش شد و نماینده سینمای میهنمان در اسکار ۱۹۹۷ بود. داستان این فیلم که کارگردانی و نویسندگی آن را محسن مخملباف عهدهدار بوده است، روایتگر عاشقانه دختری از ایل قشقایی است. و بازیگر نقش اول آن نیز خانوم شقایق جودت بوده است.
بچههای آسمان:
بچههای آسمان فیلمی به کارگردانی مجید مجیدی و محصول ۱۳۷۵ است. اثری فاخر که نگاهی تیز، عمیق و واقعگرایانه را به زندگی اقشار فرودست جامعه میاندازد که به عنوان پنج نامزد نهایی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان ۱۹۹۸ انتخاب شده بود و همچنین چهار جایزه از جمله جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را به دست آورد که تمامی اینها نشان از ارزش بالای این ساخته مجیدی دارند. داستان فیلم در مورد پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود.
رنگ خدا:
رنگ خدا چهارمین ساخته بلند مجیدی است که برای دومین سال پیاپی سبب راهیابی ساخته این کارگردان قابل به اسکار شد. فیلم رنگ خدا در زمره آن معدود آثار سینمای ایران قرار میگیرد که منتقدین بسیاری را به تحسین وا داشته است. در این راستا میتوان به جمله استیفان هلدن، نویسنده نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۹ اشاره کنیم که هلدن میگوید، «این فیلم در حد بالاترین درجه وضوحی که یک فیلم ممکن است بدان برسد، نشان میدهد که دارای رسالتی دینی است، اما تجربهای ژرف از تأمل در جهان طبیعی را در اختیار ما قرار میدهد.»
زمانی برای مستی اسبها:
فرصت بهمن قبادی برای حضور در اسکار یکبار بوده است و آن هم سال ۱۳۷۹/۲۰۰۰ و به واسطه فیلم زمانی برای مستی اسبها که اولین فیلم بلند این کارگردان نیز هست. فیلمی که با بازیگرانی غالبا غیر حرفهای ساخته شده و داستان آن در مورد ایوب، که در میان قاچاقچیان مرزی ایران و عراق، در روستایی کردنشین نزدیک مرز عراق زندگی می کند، با مرگ پدر، مجبور به مراقبت و نگهداری از سه خواهر و برادر بیمارش «مهدی» است. مهدی از یک بیماری مادرزادی رنج میبرد، در پانزده سالگی، جثه یک کودک را دارد. روژین خواهر بزرگتر و نیز آمنه خواهر دیگر ایوب، در غیاب او، از مهدی نگهداری می کنند. پزشک روستا به ایوب می گوید که دیگر هیچ دارویی نمیتواند مهدی را درمان کند و اگر عمل جراحی نشود تا سه یا چهار هفته دیگر می میرد و البته پس از انجام عمل جراحی نیز تا هفت یا هشت ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. ایوب ماجرا را به روژین می گوید ولی در ضمن تأکید میکند که برای به دست آوردن هزینه عمل جراحی تلاش بیشتری خواهد کرد. کاک کریم، عموی ایوب با کاک یاسین که با قاطر، جنس قاچاق رد و بدل میکند درباره ایوب صحبت میکند و قرار میشود ایوب هر روز صبح جنسهای قاچاق را به آن سوی مرز عراق ببرد. کاروانی از قاطرهایی که بر پشت آنها محمولههای قاچاق نهاده شده به سوی مرز عراق میروند. در مقصد، به ایوب و دیگران گفته میشود که پول باربری به آنها داده نمیشود و آنها می بایست پول را از صاحب کارشان میگرفتند. پس از گذشت دو ماه، ایوب نمیتواند پولی برای عمل جراحی مهدی به دست آورد. به طور کلی میتوان گفت زمانی برای مستی اسبها اثریست که ارزش دیدن را دارد اما در آن سال نتوانست چندان نماینده شایستهای برای سینمای ایران در مراسم اسکار باشد.
باران:
سینمای ایران و باری دیگر عرصه هنرنمایی مجید مجیدی. کارگردانی که از زمان شروع فعالیت رسمی خود در دنیای هنر هفتم در سال ۱۳۸۰/۲۰۰۱ سومین حضور خود در اسکار را به واسطه فیلم باران رقم زد. در یک برج در حال ساخت عدهای کارگر روستایی و افغانی مشغول بکار هستند. لطیف کارگر روستایی که مسئول خدمات و تغذیه کارگران نیز هست، باخبر میشود که بعد از مجروح شدن یک کارگر افغانی، اینک پسر او رحمت، جایش مشغول کار است. به دلیل جثه ضعیف رحمت وظیفه خدمات دادن به کارگران را به او میسپارند و لطیف کار راحت خود را از دست میدهد. این کار لطیف را عصبانی میکند و او در پی آزار رحمت برمی آید. یک روز متوجه میشود که رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری در میان مردان به جای پدر کار میکند و همین موضوع باعث میشود که لطیف به کمک باران بیاید و در این بین به او دل میبندد، ولی با منع کار برای افغانیها، لطیف به دنبال باران میگردد و وقتی وضعیت زندگی آنها را میبیند، همه پس انداز خود را به خانواده او میدهد، ولی بعد متوجه میشود که باران و خانواده اش قصد دارند برای همیشه ایران را ترک کنند. با وجود اینکه در آن سال این اثر مجیدی نتوانست به اندازه ارزشهای باطنیاش دیده شود، اما باران یکی از زیباترین عاشقانههای سینمای ایران و حتی جهان است.
من ترانه ۱۵ سال دارم:
شاید این روزها همه ما ترانه علیدوستی را به واسطه سریال شهرزاد و فیلم فروشنده و آثار جدید این بازیگر توانمند بهخوبی بشناسیم اما مسلما شکوفا شدن استعدادهای خانم علیدوستی به سال ۱۳۸۱/۲۰۰۲ با فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی باز میگردد. فیلمی که در آن سال نماینده سینمای ایران نیز بود. ترانه دختر نوجوانی است که مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش به دلایلی در زندان به سر میبرد. ترانه به زندگی عادی خود ادامه میدهد تا این که پسر پولداری به او پیشنهاد ازدواج میدهد. ترانه قبول میکند و ازدواج سر میگیرد ولی بعد از مدت کوتاهی پسر ترانه را رها کرده و به خارج از کشور میرود. این در حالی است که ترانه از آن پسر حامله است و چون فقط بین آنها صیغهای قرائت شده و اسم ترانه در شناسنامه پسر نیست او نمیتواند ثابت کند این بچه در شکمش را از آن پسر دارد. در حالی که همه به او تهمت میزنند ترانه تلاش دیوانه واری را برای اعاده حیثیت از خود و بچه اش آغاز میکند. و همین تلاشها و برخورد اجتماع سنتی ایران با چنین موضوعی است که این ساخته صدرعاملی را به اثری ماندگار بدل کرده است که به شددت ارزش دیدن دارد.
نفس عمیق:
نفس عمیق سومین فیلم بلند پرویز شهبازی است که در سال ۱۳۸۲/۲۰۰۳ نماینده سینمای ایران در بخش فیلم خارجی زبان جشنواره اسکار بود. این فیلم به سه جوان میپردازد و شما را با پیچ و خمهای زندگی آنها در انتهای دهه ۷۰شمسی میپردازد و کارگردان شما را به اندکی قبلتر (نسبت به زمان اکران فیلم) میبرد تا با این سه شخصیت که در نقاط مهمی از زندگیشان حضور دارند همراه شوید.
لاکپشتها هم پرواز میکنند:
لاکپشتها هم پرواز میکنند، نماینده سال ۱۳۸۳/۲۰۰۴ ایران، فیلمی است به نویسندگی، تهیهکنندهگی و کارگردانی بهمن قبادی، کارگردان کرد ایرانی که در سال ۱۳۸۳ ساخته شدهاست. این فیلم با موضوع جنگی و درام که به زبان کردی در آن صحبت میشود که نام اولیهٔ آن «ماهواره» یا «ستلایت» بود که پس از فیلمهای زمانی برای مستی اسبها و آوازهای سرزمین مادریام سومین فیلم بلند بهمن قبادی است. فیلم در جریان جنگ عراق به زندگی گروهی از مردم کرد در مرز ترکیه و ایران میپردازد. کاکستلایت علاوه بر نصب آنتنهای ماهواره برای اهالی اردوگاه پناهجویان، سر دسته گروهی از بچههای دهکده نیز هست که کارشان جمعآوری مینهای پیرامون دهکدهاست. تا اینکه آگرین به همراه برادرش وارد دهکده میشوند. آگرین در جریان حمله نیروهای عراقی به حلبچه، توسط سربازانی که والدینش را کشتهاند مورد تجاوز قرار میگیرد. فشار روانی ناشی از این حوادث است که جریان اصلی فیلم را رقم میزند.
خیلی دور خیلی نزدیک:
اثریست به کارگردانی رضا میرکریمی که روایتگر زندگی دکتر جراح مغز و اعصاب بلند مرتبهای است که بنابر سلسله اتفاقاتی با پسر خود رابطه چندانی ندارد. اما از قضا یک شب از احوال پسر ستاره شناسش مطلع میشود و در میابد فرزندش از مریضی تومور مغزی رنج میبرد. فیلم خیلی دور خیلی نزدیک، نماینده سال ۱۳۸۴/۲۰۰۵ سینمای ایران بود که بر خلاف جوایز متعدد داخلی که بدست آورد، در خارج از مرزهای ایران چندان موفق نبود.
کافه ترانزیت:
کافه ترانزیت، فیلمی ایرانی با کارگردانی کامبوزیا پرتوی است. این فیلم محصول سال ۲۰۰۵ به طور مشترک در کشورهای ایران، فرانسه و ترکیه ساخته شده است. پرویز پرستویی و فرشته صدرعرفایی بازیگران اصلی این فیلم هستند. این فیلم نمایندهٔ ایران برای جوایز اسکار در سال ۲۰۰۷ بود. فیلم در مورد زنی به نام ریحان (با بازی فرشته صدرعرفایی) است که شوهر خود را به تازگی از دست دادهاست. شوهر وی برای او فقط قهوهخانهای در کنار جاده در نزدیکی ماکو به ارث گذاشتهاست. این زن تلاش میکند تا استقلال خود را حفظ کند ولی برادر شوهرش ناصر (با بازی پرویز پرستویی) در جلوی پای این زن سنگ انداخته، تا ریحان را مجبور کند که با وی ازدواج کند. فیلیم که بیشتر موفقیتش در داخل به جوایز جشنواره فجر آن سال علاصه میشود و در آنسوی مرزها نیز میتوان جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم ماردل پلاتا ۲۰۰۶ را بزرگترین دستآورد این اثر دانست.
میم مثل مادر:
از آن آثاری بود که تا سالها در ذهن سینما دوستان و مردم ایران باقی ماند. نماینده ایران در اسکار ۱۳۸۷/۲۰۰۸ به کارگردانی سعید ملافیپور که به زیبایی هرچ تمامتر عشق و محبت میان مادر و فرزند را به تصویر میکشد. فیلمی که بیش از آنکه بتواند در دل منتقدین جا باز کند، محبوب جوامعی احساسی همچون کشور خودمان بود. به هر حال این اثر با هنرنمایی گلشیفته فراهانی در نقش اولش، نتوانست موفقیت درخور توجهای را در جشنواره اسکار نسیب خود و سینمای ایران کند.
آواز گنجشکها:
آواز گنجشکها نام فیلمی به کارگردانی مجید مجیدی، ساختهٔ سال ۱۳۸۶ است. این فیلم در مراسم اسکار ۲۰۰۹ نمایندهٔ سینمای ایران و چهارمین حضور مجیدی در این رویداد بود. آواز گنجشکها به عنوان یکی از بهترین فیلمهای خارجی سال ۲۰۰۹ از نگاه هیئت ملی نقد فیلم آمریکا انتخاب شد. رضا ناجی نیز برای بازی درخشان خود در این فیلم جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم برلین را تصاحب کرد. این فیلم به داستان مرد ساده و میانسالی به نام کریم میپردازد. وی در یک مزرعه پرورش حیوانات کار میکند و شیفته شترمرغهاست و ارتباط روانی و عاطفی با آنها برقرار کرده است. برحسب اتفاق یکی از شترمرغها از مزرعه فرار میکند. کریم چند روزی او را جستجو میکند، اما موفق نمیشود بیابدش و در نتیجه از کار اخراج میشود. این بهانهای میشود که برای اولین بار به شهر برود. در شهر از طریق مسافرکشی با موتورسیکلت امرار معاش میکند. در شهر با حوادث زیادی روبرو میشود و تجارب زیادی پیدا میکند. در کوران این حوادث، شاهد تحول کریم هستیم. آواز گنجشکها فیلمی دوستداشتنی بود که حتی شایسته کسب اسکار بهترین فیلم خارجی زبان نیز بود.
درباره الی:
باری دیگر شاهد راهیابی یکی از ساختههای اصغر فرهادی به اسکار در غالب نماینده سینمای ایران هستیم. فیلمی که از سبکی رئالیسم و بازیگران سرشناسی همچون شهاب حسینی، گلشیفته فراحانی و ترانه علیدوستی بهره میبرد و از بازخوردهای بسیار مثبتی از سوی منتقدین و بینندگان در سال ۱۳۸۹/۲۰۱۰ برخوردار شد. اما به واسطه حضور گلشیفته فراهانی در این فیلم مشکلاتی در راه اکران و حضور آن در جشنواره فجر آن سال به وجود آمد که در نهایت امر حل شد و فیلم درباره الی به عنوان نماینده ایران راهی اسکار شد.
بدرود بغداد:
نخستین فیلم بلند مهدی نادری است که پیش از این خود را با فیلمهای کوتاه بسیاری به اثبات رسانده بود. فیلم بدرود بغداد از تم و داستان خاصی بهرهمند است و داستان آن، در مورد سیاهیهای جنگ و خونریزی است که به دور از تجمل و زندگیهای شلوغ و مدرن به قلب یک ماجرای عجیب، دوستداشتنی و تلخ میرود. بازیگر نقش اول این فیلم مصطفی زمانی است که عملکرد مثبتی از خود برجای گذاشت و این ساخته نادری، نماینده سینمای ایران در سال ۱۳۹۰/۲۰۱۱ در مراسم اسکار بود.
جدایی نادر از سیمین:
جدایی نادر از سیمین که در سال ۱۳۹۱/۲۰۱۲ توانست تنها اسکار سینمای ایران را در بخش برترین فیلم خارجی زبان را کسب کند یکی از بزرگترین آثار سینمای جهان است. به این سبب که این اثر تا حد ممکن به سمت رئالیسم و باز گذاشتن دست مخاطب در تصمیم گیری رفته است. شاید طی سالیان اخیر و استفاده گاها بیمعنی از پایان باز اندکی این معقوله را لوده کرده باشد اما مسلما در «جدایی نادر از سیمین» چنین نیست و شما در این فیلم شاهد به تصویر کشیده شدن یک زندگی عادی و روزمره یک خانواده تهرانی هستید که به زیبایی هر چه تمام صوانحی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید را نظارهگر هستیم. نکته بارز این اثر که نظر من به عنوان یک مخاطب را به شددت به خود جلب کرد «خاکستری» نشان دادن شخصیتهای حاضر در اثر است. خاکستری نه همانند بسیاری از آثار درجه دوم سینما که پیچیدگی شخصیتهایشان همچون داستان مثلا پر پیچ و خمشان که در پیچ و خمهای مضحک داستان گم شده است؛ خاکستری نشان دادن یک نوجوان، یک دختر دبیرستانی در سکانسی به یادماندنی با پاسخی که به بازپرس میدهد بیننده با تمام وجود درک میکند که این اثر بسیار رئالیسم و واقعگرایانه است و حتی میتوان خطوط داستانی متفاوتی در ذهن برای آن ساخت!
یه حپه قند:
فیلم یه حبه قند پس از خیلی دور خیلی نزدیک دومین اثر رضا میرکریمی است که به عنوان نماینده سال ۲۰۱۳ ایران راهی اسکار میشود. فیلمی که تقریبا از همان اصول اثر قبلی میرکریمی یعنی حفظ سادگی و ارائه یک داستان عمیق به مخاطب استفاده میکند. در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک ما شاهد روایت یک قصه در دل کویر بودیم، اما اینجا شاهد روایت زندگی چهار خواهر که برای ازدواج خواهر کوچکترشان به همراه همسر و فرزندانشان گرد هم میآیند هستیم که ماجراهای جالبی را به قاب دوربین کشیده و تحسینهای بسیاری در بررسیهای این فیلم نوشته شده است.
گذشته:
گذشته محصول سال ۱۳۹۱ است. فیلی مشترک از اصغر فرهادی با تهیه کنندهای فرانسوی که از اقبال خوبی در نزد سینماگران برخوردار گشت و به همین علت به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۴ هم انتخاب شد. فیلمی که روایتگر زندگی شخصی یک مرد ایرانی و مشکلات همسر فرانسویاش است که تا حدود بسیاری در گیشه نیز موفق بود. نکتهای که فیلم گذشته را متفاوت میکند آن سبک روایت خاص این ساخته فرهادی است که جوایز متعددی از جمله جایزه بهترین بازیگر نقش زن در جشنواره کن آن سال را نصیب خود کرد.
امروز:
فیلمی به کارگردانی، تهیه کنندگی و نویسندگی رضا میرکریمی است که پس از یک سال وقفه باری دیگر و برای سومین مرتبه این کارگردان را راهی اسکار کرد. داستان فیلم در مورد یونس راننده تاکسی کهنهکارای است که در پایانِ یک روزِ کاری به زن جوان بارداری کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقاتِ زیادی در انتظارِ اوست. پزشک و کارکنان بیمارستان پیشداوریهایی گوناگون دربارهٔ راننده و ارتباطش با زن دارند، اما در مقابل پرسشهای خود فقط با سکوت راننده روبرو میشوند. اثری ۹۰ دقیقهای که در سال ۲۰۱۵ نماینده ایران بود اما عملکرد چندان مثبتی را از خود بر جای نگذاشت.
محمد رسول الله:
فیلمی با تم دینی و در مورد پیامبر مسلمانان که با هزینهای بسیار به کارگردانی مجید مجیدی ساخته و اکران شد و به عنوان نماینده ایران در سال ۲۰۱۶ نیز در جشنواره اسکار حضور یافت. داستان از سال ۱۰ بعثت محمد و زمانی که مسلمانان در تحریم اقتصادی هستند شروع میشود. ابوسفیان با بازی داریوش فرهنگ از ابوطالب که پیر است میخواهد که به محمد بگوید که خدا را در دلش نگه دارد. ابوطالب به اتاق نبی اسلام میرود و پیامبر در حال نماز خواندن است و بعد از سوره توحید سوره فیل را میخواند و سپس در یک فلشبک که اکثر فیلم را شامل شده به سال عام الفیل و تولد پیامبر و دوران کودکی وی از زبان خود ابوطالب به عنوان راوی فیلم میرود. در سال عام الفیل، ابرهه یکی از سرداران لشکر حبشه به دستور پادشاه این سرزمین به مکه لشکرکشی میکند تا کعبه را از بین ببرد. ابرهه به وسیلهٔ چندین هزار نفر با فیل، اسب و تجهیزات جنگی فراوان به سوی شهر مکه میآیند ولی در نزدیکی مکه که حریم مکه به شمار میرود، فیلها به جلو پیش نمیروند و تعداد بسیار زیادی پرنده به نام ابابیل در حالی که سنگهایی در میان نوک خود دارند، بر سر ارتش ابرهه فرو میریزند و همه را از بین میبرند.
پس از پایان فلشبک، داستان دو مرتبه به سال ده بعثت و اوضاع بد مسلمانان تحریم شده ساکن در بیرون مکه برمیگردد و در ادامه روایت نمایان شدن قرارداد تحریمها علیه مسلمانان خورده شده توسط موریانهها به تصویر کشیده میشود. به طور کلی میتوان گفت فیلم محمد رسول الله با وجود تصویربرداری کم نقص، موسیقیهای شنیدنی و از همه مهمتر تم داستانی دینی و مردم پسندی که داشت، نتوانست آنطور که باید دیده شود.
فروشنده:
اثری که این روزها مجددا اسم فرهادی را روی زبانها آورده است، فروشنده محصول جدید این کارگردان است که در جشنواره کن ۲۰۱۶ خوش درخشید. فیلم فروشنده، توانست موفقیت مناسبی در جشنواره کن آلمان کسب کند و «شهاب حسینی» نیز برای بازی در آن توانست جایزه بهترین بازیگر مرد را کسب کند.
در مورد این فیلم باید اشاره کرد؛ ایندیوایر، با انتشار فهرستی از صد فیلم مورد انتظار که در سال ۲۰۱۶ اکران میشوند، پنجمین فیلم فهرست خود را به فروشنده، هفتمین فیلم سینمایی اصغر فرهادی اختصاص داد. ایندیوایر درباره این فیلم نوشت: «شاید برای اغلب ما، اصغر فرهادی، هیجانانگیزترین فیلمساز ایرانی این دهه است. ملودرام برنده اسکار او، جدایی نادر از سیمین سال گذشته در راس فهرست ایندیوایر به عنوان بهترین فیلم دهه اخیر قرار گرفت و فیلم فرانسوی او گذشته نیز فیلم فوقالعادهای است.» سایت سیر کوئیت فروشنده ساخته اصغر فرهادی، محصول مشترک ایران و فرانسه و تونی اردمن محصول آلمان را شانسهای نهایی برای جایزه بهترین فیلم خارجی زبان اسکار ۲۰۱۷ دانست.
همچنین این روزها جدیدترین اثر اصغر فرهادی، فروش خوبی را در سینمای کشورمان تجربه میکند و امیدواریم نماینده شایستهای برای سینمای کشورمان در مراسم اسکار ۲۰۱۷ باشد.