با سلام. پنجمین شماره تحلیل طنز اخبار و حواشی سینما را با یک روز تأخیر آغاز میکنیم. متأسفانه دیروز شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) بود و به این نتیجه رسیدیم بهتر است مقاله را به امروز انتقال دهیم. در این هفته به حملات اینستاگرامی، خستگی هالیوود، دعواهای کارگردانان و بازیگران، کاراگاه پیکاچو و… خواهیم پرداخت. در ادامه با گیمشات همراه باشید.
شعر این هفته راجع به بازی پوکمون گو (Pokemon Go) است. بازیای که یک بار دیگر ثابت کرد، بشریت ظرفیت چندان بالایی ندارد. این شعر در مورد مردی خسته است که هرجا میرود، پوکیمون بازها سراغاش میآیند و رهایش نمیکنند. او که تنها به چند دقیقه آرامش نیاز دارد، در میان عاشقان پوکیمون گو زندانی شده و به مرز دیوانگی رسیده:
پوکمونی که آنجا نبود…
در پارک نشستم خیلی خسته
دیدم جوانی کنارم نشسته
پوکمون گو بازی می کرد شاد و خندان
چه میفهمید حال دردمندان
زدم توی سرم که چیست گناهم
این بود پایان روز سیاهم؟
نگاهم کرد و پرسید: ندیدی؟
گفتم نه به جان تو، نه به جان مولایم
گفتا این سو آمد وروجک، پس چه شد که؟
گفتم برو، نگرد نیست آنجا لای پایم!
کمی رفتم جلوتر سوی خانه
یک پوکمون باز دیگر آمد سراغم
گفتا ندیدی چیزکی آید به این سمت؟
گفتم خدا نابود ساز این جهانم
گفتا مشکلت چیست آخر ای مرد؟
گفتم مستم و دیوانه حالم
گفتا پس بزن با من پوکیمون
گفتم من همینطوری، فضایم
گفتا بابا این توی بورسه
گفتم بارالها!
فقط گمشو پسر، تورا دعا نمایم!
هالیوود چیست که هر کس یاد آنرا میکند / اول آهی میکشد، داد از دل و جان میکند! / گر نخواهیم اینچنین عصیان شویم از هالیوود / بهتر است گوییم داغان است، ناماش خالیوود
فیلم اسنودن (Snowden) ساختهی جدید اولیور استون (Oliver Stone) است که تریلر آن در کامیک کان ۲۰۱۶ به نمایش درآمد. این فیلم هنوز اکران نشده، شاید فیلم خوبی باشد و اسنودن قطعا یک قهرمان بزرگ محسوب میشود، اما نکتهای که وجود دارد این است که چرا هالیوود حال ندارد؟ قبلا اگر یک فیلم در مورد یک شخصیت تاریخی یا یک اتفاق مهم دههی قبل ساخته میشد، اکنون اتفاقی که دیروز رخ داده، امروز تبدیل به فیلم میشود. آن هم با تزریق حجم زیادی دروغ و تخیل. در نتیجه ما یک سری ایده از اتفاقات جدید برای هالیوود داریم که امیدواریم فیلمهای آنها نیز ساخته شود:
- کالین فرث (Colin Firth) بعد از بردن جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد برای فیلم سخنرانی پادشاه (The King’s Speech)، جایزهاش را در دستشویی محل برگزاری اسکار جا گذاشت و اصلا یادش رفت! به نظر ما این ایده برای ساخت یک فیلم فلسفی و روانشناختی، جذاب و کافی به نظر میرسد. اسماش را هم میگذاریم «مخمصهی کالین».
- خوانندهی هیپ هاپ، کانیه وست (Kanye West) و خوانندهی جایزهبگیر، تایلر سوئیفت (Taylor Swift) مدتی است که مانند کودکان خردسال، مشغول دعوا و جر و بحث مجازی هستند. این به آن میگوید: «خِنگ»، آن به این میگوید: «الاغ نارنجی». اینها چون آدمهای باکلاسی هستند، سطح بالا فحش میدهند. به نظر ما، ساخت یک فیلم درام براساس این اتفاقات، میتواند دیدنی باشد.
- جان کارنی (John Carney) کارگردان سینما، یک بار که خسته بود و حوصله نداشت، ناگهان به کیرا نایتلی (Keira Knightley) پرید و هرچه در مغز مریضاش بود در رسانهها در مورد نایتلی گفت. ما بر این باوریم که اتفاق رخ داده میتواند یک فیلم مهم ژانر ترسناک را شکل دهد.
- یک بار یک بازیگر هالیوودی در خیابان راه میرفت که ناگهان بوی هات داگ به مشاماش خورد. اول با خودش گفت «بخورم؟» بعد با خودش گفت «نه بی خیال». بعد به خانه رفت. به نظر ما این ایده میتواند در چند ماه آینده تبدیل به یک فیلم اکشن درجه یک شود.
این مسئله که سینمای آمریکا به بن بست رسیده و دیگر هیچ چیز جدیدی برای ارائه ندارد، بسیار دردناک است. کارشان شده دنباله و ریبوت و بازسازی و نسخه uncut و دیگر هیچ.
جزیرهی آدمخوارها
این روزها، حملات هموطنان به صفحات اجتماعی آدمهای مشهور تبدیل به امری عادی شده است. آنها در آخرین هجوم دستهجمعی به صفحهی اینستاگرام نیکولاس کیج کوچ کرده و نگران حال و احوال ایشان شدهاند (در پی شایعات کشته شدن او در یک تصادف). ما نشستیم و فکر کردیم که چرا این اتفاق در دیگر کشورها رخ نمیدهد و چرا فقط ایرانیها همیشه در صحنه حضور دارند؟ مثلا کریستیانو رونالدو اگر مصدوم شده، چرا به جای پرتغالیها، مردم ما دارند خودشان را به آب و آتش میزنند؟ نتایج حاصل شده را در زیر میتوانید بخوانید:
- انگولکیسم: ریشهی بیماری «انگولک» به بیکاری باز میگردد که از آن هم سخن خواهیم گفت. وقتی یک ایرانی دچار بیماری «انگولک» میشود، میخواهد هرچیزی که جلوی چشماناش وجود دارد را انگولک کند اما چون بیشتر زمان خود را در فضای مجازی میگذراند، انگولک بازی خود را آنجا پیادهسازی میکند. مثلا در حال چرخیدن در اینستاگرام است و ناگهان دوستاش به او خبر میدهد: «علی! علی! بدو بیا پیج آنجلینا جولی، سریع بیا که بچهها منتظرن». در نتیجه، بیمار مبتلا به «انگولکیسم» سعی میکند با رفتن به صفحهی آن شخص، او را کمی انگولک کند تا جگرش حال بیاید.
- بیکاریِ مزمن: وقتی که برای جوانان کار پیدا نمیشود، آنان مجبور میشنود کارآفرینی کنند و از آنجایی که تعریف درستی از مقولهی کارآفرینی ندارند، فکر میکنند حمله به صفحهی اجتماعی دیگران نوعی کار محسوب میشود. البته معضل بیکاری به اشکال مختلفی نمایان میشود، اما مهمترین شکل آن، به کار افتادن افراطی مغز است. کسی که کار نمیکند، ذهناش بسیار خلاق میشود، مثلا از خودش سوال میپرسد: «چرا کرهی زمین وجود داره؟ چرا انسان وجود داره؟ چرا انسان عقل داره؟». از طرف دیگر، بیکارانی وجود دارند که مغزشان کاملأ از کار میافتد و نتیجهاش همان حمله به صفحات شخصیتهای معروف است.
- ابراز استعداد: یک سری هستند که فکر میکنند خیلی بامزهاند و باید این استعداد طنز خود را با دیگر ایرانیان سهیم کنند، از آنجایی که در کشور استندآپ کمدی نداریم، آنها برای نشان دادن نوشتههای طنز و جذاب خود مجبور میشوند به صفحات اجتماعی حمله کرده و در آنجا این کار را انجام دهند. برای مثال اگر خبر برسد که به صفحهی یکی از بازیگران سریال بازی تاج و تخت حمله شده، او ابتدا یک نفس عمیق میکشد، سپس کاغذ و قلم را برداشته و با مدتی تفکر، چند جملهی طنز درجه یک مینویسد. سپس با ورود به صفحهی بازیگر مورد نظر، آنها را در اختیار مردم قرار داده و ملت استفاده میبرند.
- خرید و فروش: در روزهایی که درآمدزایی اینترنتی بسیار مهم جلوه میکند، هرکسی در تلاش است به شکل نوینی از آب گلآلود ماهی بگیرد و وقتی یک مکانی وجود دارد که تعداد زیادی هموطن گرد هم آمدهاند، مشخصأ سر و کلهی فروشندگان هم پیدا میشود. در نتیجه تعداد زیادی از جوانان برای فروش پیکان، پراید، سوسیس، میوهی تازه، تلویزیون ال سی دی و… به آنجا رفته و به خرید و فروش میبپردازند. حتما دیدهاید که در ورزشگاهها، عدهای در حال فروش تخمه و فلافل و اینجور چیزها هستند. این جوانان نقش همان تخمهفروشها را در فضای مجازی ایفا میکنند.
- ازدواج: حتما میدانید که در دوران گذشته، گلادیاتورها چه مبارزات سختی با یکدیگر داشتند و در نهایت تنها یک نفر پیروز میشد. حال وضعیت حملات به صفحات، شرایط مشابه را دارد. جوانان تلاش میکنند با گفتن جملات بهتر و جذابتر، پیروز میدان شده و دختره رویاهایشان را که از قضا او هم آنجا حضور دارد، بدست بیاورند. به این حرکت به اصطلاح «کله زنی» یا «کاسهی سر زنی» نیز میگویند. اینکه آیا نتایج این کله زنیها موفقیتآمیز بوده یا خیر، مشخص نیست اما این مسئله فقط یک چیز را ثابت میکند و آن این است که جوانان ما به شدت نیازمند ازدواج هستند.
پوکمون نرو (Pokemon Don’t Go)
ما خدایی نکرده قصد نداریم به استدیوهای هالیوود تهمت پولپرستی و مادیگرایی و متریالیسم و… بزنیم و یک وقت فکر نکنید که تا بازی پوکمون گو مشهور شد، شرکتهای فیلمسازی هالیوودی خودشان را کشتند تا حق و حقوق ساخت آن را بگیرند. اصلا از این خبرها نبوده، آنها طی این سالها هزاران بار قصد ساخت پوکیمون را داشتند، اما شرکت پوکیمون علاقهمند نبود.
اگر چند سال پیش، کسی در هالیوود از ساخت چنین فیلمی سخن میگفت، احتمالأ از همان طبقهی پنجاه شصت ساختمان، پرتاش میکردند پایین! اما اکنون که موفق شده، باید سازندگانش را نوازش کرد، مهربان بود، پول خرج کرد، ساخت، اکران کرد، حساب بانکیها را پُرید. آری.. آری…
در این جنگ مرگبار میان شرکتها، سرانجام استدیوی لجندری توانست موفق شود و امتیاز ساخت فیلم پوکمون را دریافت کند. اولین فیلم، کاراگاه پیکاچو خواهد بود. اینکه چرا مجموعه را از کاراگاه پیکاچو آغاز خواهند کرد، یک وقت فکر نکنید به خاطر پول و اینگونه مسائل است، بلکه جذابیت و کشش محتوای آن باعث انتخاباش شده است.
هیچکس نمیداند اوضاع جهان با ورود پوکمون گو، در آینده چه خواهد شد. اما برای کشور ما، احتمالا داستانهای جالبتری برای روایت وجود خواهد داشت. در هفتههای آتی حتمأ به داستانهای پوکمون در ایران خواهیم پرداخت.
جنگهای هالیوودی
تصمیم گرفتیم در فیلمشات این هفته سری بزنیم به دعواهای کارگردانان و بازیگران هالیوودی. مسئلهی «دخالت» از دوران گذشته وجود داشته و همیشه یک سری آدم سر و کلهشان پیدا میشود که در کار دیگران دخالت میکنند و باعث جنجال میشوند. هالیوود هم مانند هر جای دیگر، از این قاعده مستثنی نیست. حال به بررسی چند دعوای هالیوودی خواهیم پرداخت و بازنده را مشخص میکنیم (در ضمن چون تعداد دعواها بسیار زیاد است، به تعدادی از آنها در هفتههای آتی خواهیم پرداخت):
۱ – اسپایک لی (Spike Lee) در برابر کوئنتین تارنتینو (Quentin Tarantino)، تایلر پری (Tyler Perry) و کلینت ایستوود (Clint Eastwood)
فیلم آخر اسپایک لی یعنی شای-رک (Chi-Raq) شکست خورد و بازسازیاش از فیلم اولدبوی (Oldboy) هم تبدیل به فاجعه شد اما اینها دلیل نمیشود که اسپایک لی سکوت کند. ایشان به شدت علاقهمند است در مورد هر مسئلهی مرتبط یا غیرمرتبط با سیاه پوستان اظهار نظر کند.
ایشان یکبار به تارنتینو گیر داد که چرا سیاه پوستان فیلماش، بیش از حد واژهی nigger (کلمهای که فقط سیاه پوستان اجازهی استفاده از آن را دارند) را به کار میبرند. او گفته بود که تارنتینو حتما میخواهد «یک سیاه پوست افتخاری» باشد. او به فیلم جنگوی آزادشده (Django Unchained) نیز تاخته بود و هندیبازی در آورده بود. تارنتینو او را اصلا آدم به حساب نیاورد که جواباش را بدهد اما پری و ایستوود چنین صبر و تحملی نداشتند.
اسپایک لی، فیلمهای تایلر پری را زیر سوال برد و گفت که آنها سیاهپوستان را به شکلی کلیشهای نشان میدهند. تایلر پری در جواب او گفت: «اسپایک میتونه مستقیم بره جهنم! اسپایک لازمه که خفه شه!». البته جناب لی پوست کلفت هستند و بادی نیستند که با این بیدها بلرزند. او سپس به ایستوود انتقاد کرد که چرا در فیلم پرچمهای پدران ما (Flags of Our Fathers) هیچ سرباز سیاهپوستی وجود ندارد. ایستوود در جواب او گفته بود: «آدمی مثل اون باید دهنشو ببنده».
بازنده: جناب اسپایک لی نیازمند یاری سبز تمام بشریت است تا در تمامی آثارشان سیاه پوستان را به تصویر بکشند و البته از کلمهی nigger استفاده نکنند. مثلا اگر ایشان یک فیلم از کره جنوبی ببینند، فردایش اعتراض میکند که چرا در این فیلم کرهای یک سیاه پوست هم وجود ندارد. لذا از تمامی هنرمندان جهان خواهشمندیم برای شادی روح و روان جناب اسپایک لی، حداقل یک سیاه پوست در فیلم خودشان قرار دهند. با تشکر.
۲ – دیوید او. راسل (David O. Russell) در برابر جورج کلونی (George Clooney)
جناب کارگردان، دیوید او. راسل و بازیگر، جورج کلونی در دوران تصویربرداری فیلم سه پادشاه (Three Kings) روزهای خوبی را طی نکردند. شایعات حاکی از این است که کلونی برای راسل ناز میکرد و او را اذیت میکرد. راسل هم در سکانسها تلافی میکرد و او را مجبور میکرد هر سکانس را چندین و چند بار تکرار کند. حتی میگویند که این دو باهم درگیری فیزیکی هم داشتند و با مشت و لگد از یکدیگر پذیرایی کردند!
بازنده: جناب او. راسل که کرمهای وجودش گاهی فوران میکنند. اگر فقط همین مسئلهی کلونی بود، مشکلی وجود نداشت اما اگر کلیپ دیوانهوار دعوای راسل با خانم لیلی تاملین (Lily Tomlin) را مشاهده کنید، احتمالا شب کابوس خواهید دید. او در و دیوار دکور و لوکیشن را نابود و هرچه فحش و بد و بیراه که بلد است، تقدیم خانم تاملین میکند. در نتیجه توصیه ما این است که ایشان یا به دکتر روانشناس مراجعه فرمایند یا نزدیک او نشوید! زیرا که ممکن است صورت شما هم دچار کبودیهای فراوانی شود.
۳- مگان فاکس (Megan Fox) در برابر مایکل بی
این دعوا نسبت به دیگر دعواها از این جهت متفاوت است که طرفین دعوا هر دو بیاستعداد هستند! در یک طرف، مگان فاکس یا بیاستعداد شماره یک. در طرف دیگر، مایکل بی یا بیاستعداد شماره دو.
فاکس، مایکل بی را «هیتلر» خطاب کرد و در یک گفتگو در مورد همکاری با او حرفهای ناخوشایندی زد، از جمله اینکه کار کردن با او «کابوس» است. همین کافی بود تا مایکل بی او را از مجموعه تبدیل شوندگان (Transformers) اخراج کند.
بازنده: فقط میتوانیم بگوییم که این دعوا برنده نداشت! هرچند بازگشت فاکس به فیلم لاکپشتهای نینجا، که مایکل بی، تهیه کنندهی آن است؛ نشان میدهد که مگان فاکس از جناب مایکل بی، معذرتخواهی کرده و احتمالا این معذرتخواهی به صورت «حضوری» بوده است.
۴ – جیک جیلنهال (Jake Gyllenhaal) و رابرت داونی جونیور (Robert Downey Jr.) در برابر دیوید فینچر (David Fincher)
اگر دیوید فینچر را بشناسید، حتما میدانید که او برای بازیگران یک جهنم بزرگ است! کسی که با او کار میکند باید آماده باشد تا دهها بار و گاهی بیشتر از صد بار، یک سکانس را تکرار کند. سختیهای کار کردن با فینچر باعث شده تا بسیاری از بازیگران، از او فرار کنند.
جیک جیلنهال یکی از بازیگرانی بود که به خاطر این مسئله دچار مشکل شد و برعلیه فینچر صحبت کرد، اما رابرت داونی جونیور به اندازهی جیلنهال مودب نبود، او در محل تصویربرداری به نشانهی اعتراض به فینچر، شیشههای ادرار قرار میداد!
بازنده: جیلنهال و جونیور. زیرا فینچر را شکنجه هم بدهید، کار خودش را انجام میدهد.
***
به پایان پنجمین شماره از فیلمشات: تحلیل طنز اخبار و حواشی سینما رسیدیم. امیدواریم که مانند شمارههای قبلی از خواندن آن لذت کافی برده باشید. مانند همیشه، پذیرای ایدهها، نظرات و پیشنهادات سازندهی شما هستیم.
همچنین با فیلمشاتهای قبلی بشاتید:
فیلمشات (شماره چهارم)
فیلمشات (شماره سوم)
فیلمشات (شماره دوم)
فیلمشات (شماره اول)
6 دیدگاه
احسان عباسی نسب
عالی بود ، عالی بود آقا نیما :))
امروز وقتی دیدم نقد انیمیشن بتمن رو گذاشتی خواستم بیام بگم پس قسمت پنج فیلم شات چی شد؟! ولی دیگه تا رسیدم به اخر نقد متاسفانه فراموشش کردم که الان دیدم گذاشتی :))
الان که بحث روز جهان شده پوکمون گو و روزی سه چهارتا خبر مستقیم و غیرمستقیم ازش میاد بیرون به نظرم نباید این سوژه را فراموش کرد تو قسمت های بعدی (حداقل یه شعر کوتاه دیگه هم بسرایی براش کافیه :))
خطاب به اقای اسپایک لی هم باید بگیم : آدم خوب ها بهتر است خفه شن!! :))
بخش دعواهای خالیوودی هم عالی بود و منتظر بررسی های بعدیش میمونیم
لعنتی چه قدر خوبه این فیلم شات!! :))
نیما رمضانی
لطف دارید شما.
حتما بازهم سری به پوکمون گو و دعواهای خالیوود میزنیم. اگه هم خدا بخواد از شماره آتی، هر هفته با یک فیلم بزرگ و مشهور هم شوخی خواهیم کرد.
خیلی ممنون از حمایتهاتون ^^
hamidrj
سلام
اول تشکر میکنم که به احترام امام جعفر صادق(ع) با یک روز تاخیر گذاشتید ولی متاسفانه شعری که در ادامه گذاشتید و از اسم خدا استفاده شده که “نه به جان…” اصلا حرف خوبی نیست لطفا اونو ویرایش یا حذف کنید و در جمله آخر “فقط گمشو” هم قبلش نوشته نشده که مخاطب این جمله همون پوکمون باز هست.
و خسته نباشید به خاطر تهیه مقاله.
نیما رمضانی
البته شما قطعا میدونید که هدف ما این برداشتهای شما نبوده و هیچ توهینی هم وجود نداشته. اما در هر صورت ویرایش شد. با تشکر.
hamidrj
سلام
بله مطمئنا میدونم هدف شما , برداشت من نبود و توهین هم نخواستید بکنید, فقط به خاطر مناسب نبودن جمله , اون درخواست رو کردم
خیلی ممنون
حامد زاهدی
مثل همیشه بسیار خواندنی و جذاب
خسته نباشی