در قسمت قبلی مقاله دیالوگهای برتر Beyond: Two Souls زندگی جدیدی را با یک شخصیت دوست داشتنی به نام Jodie Holmes (جودی هولمز) شروع کردیم. فهمیدیم که جودی به عنوان یک دختر کوچک در خانوادهاش بسیار تنها است و حتی با اینکه پدر و مادرش چه ظاهری و چه باطنی او را دوست دارند، اما محدودیتهایی را برای او نیز اعمال کردند. اینکه او حق ندارد با دوستانش در خیابان بازی کند و از سنش لذت ببرد خود یک ایراد و مشکل است چرا که همه ما در هر سنی باشیم، باید از دوران همان سنمان لذت ببریم و اگر بیهوده از دست برود دیگر بر نخواهد گشت. فهمیدیم که جودی یک دوست خیالی دارد و ظاهرا از بدو تولد همراه اوست. دوستی که جودی آن را Aiden (آیدن) صدا میزند و به نوعی فرشته نجات جودی داستان ما است. این را هم فهمیدیم که جودی در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم تنها نیست و حتی شیاطین از دنیای بعد از مرگ سراغ جودی میآیند و یا میخواهند او را بکشند، یا اذیت کنند، یا با خود به دنیای بعد از زندگی ببرند، اما چیزی و کسی جز آیدن نمیتواند او را از شر این شیاطین نجات دهد. پدر و مادر جودی از این موضوع کم و بیش آگاهی دارند و حال باید ببینیم طبق صحبتهایی که بین این دو در مقاله قبلی انجام شد، چه سرنوشتی را برای جودی رقم میزنند.
نکته: چون تمام مقالات پیوسته است و تمام شخصیتهای جدید با داستانهای قبلی در ارتباط اند، سعی کنید قسمتهای قبلی مقالهها را بخوانید. لینک هر قسمت قبلی در آخر مقاله گذاشته خواهد شد.
دیالوگهای برتر Beyond: Two Souls (قسمت اول)
راهنما:
Jodie: شخصیت اصلی بازی
Aiden: روحی که همراه همیشگی شخصیت اصلی است
Philip: پدر جودی
Susan: مادر جودی
Nathan Dawkins: پروفسور مغز
Coal: دستیار پروفسور
مرحله: First Interview … مصاحبه اول
خب روز جدید فرا رسید و قرار است همه جیز بهتر از روز قبل باشد. جودی به همراه مادرش به جایی رفته که به نظر یک ساختمان درمانی است. جودی در پشت درب اتاق دکتر منتظر مادرش نشسته چرا که سوزان برای گفت و گویی درمورد جودی با دکتر در حال صحبت است. وقت تمام شد و مادر از اتاق دکتر بیرون میآید و سمت جودی میرود. حالا نوبت اوست که وارد اتاق دکتر شود و با خود دکتر به صورت مستقیم صحبت کند.
Susan: He’s replacing Doctor Matthews, he’s the one who’s gonna be taking care of you from now on. He seems really nice! Go on. he wants to meet you. Go on, Hurry Up! I’ll be right here sweetheart
سوزان(مادر): اون جایگزین دکتر ماتیوزـه، اون تنها مردیه که میتونه از تو مراقبت کنه درجایی که الان هستی.( یعنی اون دکتر تنها کسی هست که میتونه مشکل جودی رو حل کنه در برابر چیزهایی که اطراف جودی رخ میده از اون محافظت کنه) اون به نظر مرد فوقالعادهای به نظر میرسه! برو، اون میخواد تو رو ببینه. برو، عجله کن! من اینجا میمونم عزیزم.
Nathan Dawkins: Hello Jodie, Come in! My name is Nathan. Nathan Dawkins. I thought it would be a good idea for us to have a little chat, get to know each other a little better… That is if it’s okay with you, Of course
نیتن داوکینز (دکتر): سلام جودی، داخل شو! اسم من نیتنه. نیتن داوکینز. من فکر میکنم این باید یه ایده خوب باشه برای ما که یه ذره گفت و گو داشته باشیم، همدیگه رو یه ذره بهتر بشناسیم… البته اگر تو با اون مشکل نداشته باشی.
جودی جلوتر میآید و روبهروی دکتر داوکینز مینشیند.
Nathan Dawkins: Jodie, my job is to study strange… “events” and then try to explain them…Like…the things that happen around you,right Jodie
نیتن داوکینز(دکتر): جودی، شغل من اینکه روی رویدادهای عجیب تحقیق کنم و بعد اونا رو توجیه کنم. مثل.. اتفاقاتی که اطراف تو رخ میده، درسته جودی؟
(اینجا بازی گزینههای مختلفی رو برای انتخاب میده که من گزینه Yes رو انتخاب کردم)
…Nathan Dawkins: Your mother tells me you have an invisible friend
نیتن داوکینز(دکتر): مادرت به من گفت که تو دوست نامرئی داری…
(و من دوباره گزینه Yes رو انتخاب کردم!)
?Nathan Dawkins: This… friend… has he been with you a long time
نیتن داوکینز: این… دوستت… خیلی وقته که با تو هست؟
( و باز هم گزینه yes)
?Nathan Dawkins: Since you were born
نیتن داوکینز: زمانی که تو به دنیا اومدی؟
( و گزینه YES)
?Nathan Dawkins: is he a ghost? or a spirit of someone who passed away
نیتن داوکینز: ایا اون یه شبحه؟ یا روح کسی که فوت کرده؟
( و بالاخره No)
?Nathan Dawkins: can you… draw him for me
نیتن داوکینز: میتونی… اون رو برام نقاشی کنی؟
(بله)
جودی به کشیدن نقاشی از آیدن میکند ولی نباید از یک دختر بچه توقع کشیدن یک نقاشی با کیفیت را داشت. فقط در حد فهماندن به طرف مقابل. جودی نقاشی را میکشد و تحویل دکتر نیتن میدهد.
?Nathan Dawkins: Mind if i take a look
نیتن داوکینز( دکتر): اجازه دارم بهش نگاه کنم؟
( گزینه SHRUG ( بی تفاوت بودن) را انتخاب کردم)
?Nathan Dawkins: So, this thing is your friend… And he’s connected to you with some kind of… cord? Is he here right now
نیتن داوکینز( دکتر): خب، این چیز دوست توـه… و اون متصل شده به تو با نوعی از… طناب؟ اون الان اینجاست؟
( گزینه yes مد نظرم بود)
?Nathan Dawkins: can you tell him to do something
نیتن داوکینز(دکتر) : میتونی بهش بگی یه کاری انجام بده؟
(گزینه YES انتخاب شد)
در اینجا ایدن با یک خرابکاری کوچک در دفتر دکتر داوکینز، به او میفهماند که هرجا جودی باشد، او نیز خواهد بود.
?Nathan Dawkins: You…tell him what to do… and it happens
نیتن داوکینز ( دکتر): تو… به اون گفتی چیکار کنه… و اتفاق افتاد؟
Jodie: I don’t tell Aiden what to do. No one does. He’s like a lion in a cage. We’re tied together. He can’t go away. that makes him really angry… It’s not my fault, I want him to leave too…He can be really scary sometimes
جودی: من به آیدن نگفتم که چیکار کنه. کسی نمیتونه. اون شبیه به یه شیره توی قفسه. ما باهم گره خوردیم. اون نمیتونه جایی بره که باعث میشه اون واقعا عصبانی بشه… این تصمیم من نیست، منم میخوام اون منو ترک کنه… اون میتونه بعضی اوقات خیلی ترسناک بشه.
?Nathan Dawkins: Did He do that to you
نیتن داوکینز( دکتر): آیا اون این کار رو با تو کرده؟ ( با توجه به اتفاقات شب پیش خراشهایی روی دست جودی نقش بسته است.)
.Jodie: No.That was the monsters
جودی: نه. اون کار هیولاهاست.
یا این مکالمه نسبتا کوتاه بین دکتر داوکینز و جودی، این قسمت از بازی نیز به پایان میرسد. دکتر داوکینز که حالا جایگزین دکتر ماتیوز است، چیزهای زیادی از جودی فهمیده و باید بایستیم و ببینیم تصمیم پدر و مادر جودی و دکتر داوکینز چیست؟ آیا خانواده جودی تصمیمی بر جدایی جودی از خود را دارند؟ آیا دکتر داوکینز میتواند راه حلی بیابد تا جودی از شر شیاطین اطراف خود جان سالم به در ببرد؟ پاسخ به تمامی پرسشهای در قسمت بعدی مقاله ویژه دیالوگ های برتر Beyond two souls… همراه ما باشید.
5 دیدگاه
احسان عباسی نسب
این قسمت هم خیلی خوب و کامل کار شده بود البته حجم مقاله رو کمتر کرده بودید که به نظرم بسیار خوب و متناسب بود
خودم هم خیلی از قسمت های بازی رو درست نفهمیده بودم
نمیدونم چرا الان هوس کردم دوباره برم آهنگ های بازی رو گوش بدم!
خسته نباشید آقای جلیلی
علی جلیلی
ممنون احسان جان هم از شما هم از تمامی دوستانی که وقت گذاشتن مقاله رو خوندن…
حقیقتا از اول قرار بود مقاله رو یه طوری بنویسم که مراحلی که اینطوری کمن با مرحله بعدیشون یکی باشه… یعنی دیالوگ های دو قسمت بازی توی یه قسمت مقاله باشه که خب با تصمیمی که گرفته شد قرار بر این شد که هر قسمت بازی هر چی هست و هر چقدر هست همون رو به عنوان یه مقاله جدید بیاریمش…
هدف هم دقیقا این بود که دوستان با خوندن این مقاله بیشتر به اتفاقات داخلی بازی پی ببرند. البته با اینکه خود بازی خواسته یا ناخواسته شما رو در خودش غرق میکنه ( که این جادوی استاد دیوید کیج هست) ولی هیچ چیز بهتر از این نیست که همه چیز رو کامل بفهمی…
آهنگ هاش که دیگه بی نظیرن اصن کنترل مغز آدم رو توی دست خودش میگیره آهنگ های بازی مخصوصا آهنگ اصلی بازی که در یک کلام شاهکار بود.
سید ایمان احمدیان
خسته نباشی علی جان مثل همیشه شیرین و دوست داشتنی، جای شکر داره که تو تیم حداقل تو قدر آثار استاد کیج رو میدونی. یه مقاله واسه شاهکار استاد «باران شدید» هم بری بد نیست به نظرم، به هر حال دمت گرم رفیق
علی جلیلی
ممنون سید جان نظر لطفته خیلی ممنون… استاد کیج که تکه اصن یه طوری بازی میسازه که مغزت ناخودآگاه تسخیر این همه زیبایی و عمق میشه… قطعا پس از پایان این پروژه سمت پروژه Heavy Rain خواهم رفت. و بعد از اون منتظر میمونم تا دتروید عرضه بشه…
منتظر پروژه های بعدی باش سید جان…
imangame10
عالی . چون من انگلیسیم خوب نیست درست معنای بازی رو نفهمیدم
اما حالا باتوضیحاتتون متوجه شدم ماجرا چیه
ممنون