عباس کیارستمی مرد بزرگ سینمای ایران و برنده جایزه بزرگ جشنواره کن برای فیلم «طعم گیلاس» متاسفانه چشم از جهان فرو بست. در ادامه با گیمشات همراه باشید.
در اسفند ماه بود که خبر ابتلای عباس کیارستمی به سرطان رسانهای شد و بعد از آن چند عمل جراحی، از جمله یک عمل در پاریس روی او صورت گرفت. اما متاسفانه نتیجه بخش نبوده و او جان خود را از دست داد. هرچند که طبق اخبار منتشر شده او بر اثر سکته قلبی در خانه جان خودش را از دست داده است.
کارگردان ایرانی برنده اسکار، اصغر فرهادی در گفتگو با سایت گاردین خبر داده که به پاریس خواهد رفت تا امشب با دوست قدیمیاش برای آخرین بار وداع کند، او در رابطه با تأثیر شگرف عباس کیارستمی بر روی نسلهای مختلف فیلمسازان ایرانی صحبت کرده و در این باره گفته است:
بسیار ناراحت کننده است، من در شوک هستم. او تنها یک فیلمساز نبود، او یک عارف مدرن بود، چه در سینما و چه زندگی شخصیاش. او راه را برای بسیاری هموار کرد و آدمهای زیادی را تحت تأثیر قرار داد. تنها سینمای جهان نیست که یک مرد فوق العاده را از دست داده، بلکه تمام جهان یک مرد بی نظیر را از دست داده است.
محسن مخملباف نیز ابراز همدردی کرد و گفت که سینمای ایران، شهرت جهانیاش را مدیون این کارگردان است، اما نوع نگاهاش در کشور خودش ایران، آنطور که باید وسعت نیافت:
اعتبار جهانیای که سینمای ایران دارد را کیارستمی به آن داده است. اما فیلمهای او متاسفانه در ایران چندان دیده نشدند. او سینمای جهان را تغییر داد، آن را تازه کرد و آن را انسانی کرد، درست برخلاف هالیوود.
عباس کیارستمی در ابتدای راهش، توانست جایگاه خودش را به عنوان یکی از پیشتازان مولف سینما، تثبیت کند. او در سال ۱۳۱۹ در تهران بدنیا آمد. او در رشته نقاشی در دانشگاه تهران تحصیل کرد و کار خودش را به عنوان طراح گرافیک آغاز نموده و تعدای زیادی تبلیغ و پیام بازرگانی برای تلویزیون ایران تولید کرد. او مدتی بعد به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیوست و مدیریت بخش سینمای آن را برعهده گرفت و توانست فیلمهای خودش را بسازد. در سال ۲۰۰۵، کیارستمی در مصاحبه با سایت گاردین گفته بود:
ما باید فیلمهایی میساختیم که در مورد مشکلات و معضلات کودکان بود. این کار در ابتدا برای من تنها یک شغل بود، اما باعث شد که تبدیل به یک هنرمند بشوم.
در دو دههای که کیارستمی برای کانون کار کرد، به طور مداوم فیلم ساخت. از جمله اولین فیلم بلندش، «گزارش» (The Report) در سال ۱۳۵۶. او بعد از انقلاب ۱۳۵۷، ایران را ترک نکرد و تصمیم گرفت همچنان در داخل کشور به کارش ادامه دهد. او در توصیف این مسئله گفته بود:
یک درخت در زمین ریشه دارد، اگر آن را از جایی به جای دیگر منتقل کنید، دیگر میوه نمیدهد. اگر من کشورم را ترک میکردم، همانند آن درخت میشدم.
بعد از مدتی، او تریلوژی «کوکر» (زلزله) را ساخت و به واسطه آن شهرت جهانی خودش را به عنوان یک کارگردان صاحب سبک، پراحساس و روشنفکر بدست آورد. اولین فیلم، «خانه دوست کجاست؟» (Where Is the Friend’s Home?) در سال ۱۳۶۵ ساخته شده و داستان یک بچه مدرسهای را روایت میکرد که در تلاش است کتاب همکلاسیاش را به او بازگرداند. کیارستمی با این فیلم جوایز بسیاری برنده شد، از جمله پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو (Locarno film). اثر دوماش در تریلوژی، «زندگی و دیگر هیچ» (Life, and Nothing More) در سال ۱۳۷۰ به نمایش درآمد و داستان مستند پدر و پسری را روایت میکرد که پس از یک زلزله مهیب در سال ۱۳۶۹، در جستجوی بازیگران فیلم «خانه دوست کجاست» برمیآیند. آخرین فیلم این مجموعه، «زیر درختان زیتون» (Through the Olive Trees) در سال ۱۳۷۳ ساخته شد و داستان آن پیرامون ساخت قسمت دوم، «زندگی و دیگر هیچ» میچرخید.
کیارستمی در سال ۱۳۶۸ فیلم «کلوزآپ» (Close-Up) را ساخت. این فیلم شبه-مستند توانست به یکی از شاهکارهای سینمای ایران و جهان تبدیل شود و جوایز بسیاری را نیز برای خود کند. در سال ۲۰۱۲، مجله «سایت اند ساند» این فیلم را در فهرست ۵۰ فیلم برتر تاریخ قرار داد. این فیلم همچنین جایزه ویژه جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را کسب کرد. این اثر ساختارشکن در مورد مردی بود که خودش را به جای «محسن مخلباف» جا زده و قرار است محاکمه شود. عباس کیارستمی علاوه بر ساخت فیلمهای خودش، به تهیه کنندگی و نویسندگی برای دیگران نیز روی آورد. از مهمترین کارهایش باید به «بادکنک سفید» اولین ساخته «جعفر پناهی» اشاره کرد. «پناهی» همچنین به عنوان دستیار کارگردان در فیلم «زیر درختان زیتون» با کیارستمی همکاری کرده بود.
اما اوج پرونده کاری عباس کیارستمی را به عنوان یک مولف بزرگ، هفتمین ساخته او، «طعم گیلاس» در سال ۱۳۷۶ رقم زد. فیلم در مورد مردی بود که قصد خودکشی داشت و دنبال کسی میگشت تا بعد از مرگاش او را دفن کند. این فیلم بی نظیر، توانست نخل طلایی جشنواره کن سال ۱۹۹۷ را تصاحب کند، این فیلم همچنین جوایز ارزشمندی از جشنواره بین المللی فیلم استانبول، انجمن منتقدان فیلم آرژانتین، جشنواره فیلم تلورید و انجمن منتقدان فیلم بوستون به دست آورد و مجله تایم در سال ۲۰۰۹ آن را به عنوان یکی از ده فیلم برتر تاریخ جشنواره کن برگزید.
کیارستمی همچنین با آثاری مانند «باد ما را خواهد برد» (The Wind Will Carry Us) و «ده» (Ten) سعی کرد آثار تجربی و فرمال مختلفی را به دنیای سینما عرضه کند. با «ایبیسی آفریقا» (ABC Africa) روی بیماری ایدز و کودکان آسیبدیده متمرکز شد، «بلیتها» (Tickets) را در سه اپیزود با همکاری «کن لوچ» (Ken Loach) و «ارمانو اولمی» (Ermanno Olmi) ساخت. یک مستند مینیمالیستی به نام «پنج» (Five) عرضه کرد و در «شیرین» (Shirin) ما را به دیدن زنانی که یک فیلم میبینند، دعوت کرد.
کیارستمی در ادامه تصمیم گرفت فیلمهایش را در خارج از ایران بسازد و نتیجه دو فیلم «کپی برابر اصل» (Certified Copy) با بازی «ژولیت بینوش» (Juliette Binoche) و «مثل یک عاشق» (Like Someone in Love) بود. با اینکه هردوی این فیلمها با مضامین همیشگی کیارستمی سر و کار داشتند، اما هر دو در جشنواره کن به نمایش درآمدند و فیلم «کپی برابر اصل» جایزه بهترین بازیگر زن را برای «بینوش» به ارمغان آورد.
در هفتهای که گذشت، نام عباس کیارستمی در میان ۶۸۳ عضو جدید دعوت شده به آکادمی اسکار بود و البته بسیاری از این دعوت دیرهنگام، اعلام نارضایتی کردند.
کیارستمی در سال ۱۹۶۹ با پروین امیرقلی ازدواج کرد و در سال ۱۹۸۲ از او طلاق گرفت و دیگر هرگز ازدواج نکرد. او دو فرزند به «احمد» و «بهمن» داشت.
درگذشت عباس کیارستمی یک اتفاق معمولی نیست، سینمای ایران یکی از ارزشمندترین مهرههای خودش را از دست داد. مردی که با تفکر و استعدادش، سینمای ایران را بارها و بارها دگرگون کرد و هدایای زیادی از خودش برای نسلهای آینده برجای گذاشت. حال و روز سینمای ایران خوش نبود اما مرگ کیارستمی شاید این سینما را به کابوسی بزرگتر تبدیل کند. سینمایی که اگر از آن دلگیر بودیم، گاهی میگفتیم که حداقل عباس کیارستمی و امثال او هنوز وجود دارند و از آن نگهداری میکنند.
شاید حالا کمی دیر باشد و دیگر حرفهای ما فایدهای نداشته باشد، اما جناب کیارستمی، اینجانب نگارنده و میلیونها نفر در سراسر جهان، مدیون شما هستیم و هرگز شما را فراموش نخواهیم کرد. آسوده بخواب ای مرد بزرگ و تکرارنشدنی، میراث شما تا ابد پابرجاست.