سریال The Umbrella Academy که از نتفلیکس پخش شد، داستان اعضای خانوادهای عجیب با قدرتهای ماوراطبیعه را که پس از مدتی به هم بازمیگردند، به نمایش میگذارد.
ماجرا از جایی شروع میشود که بهطور عجیبی در یک روز، تعدادی از زنان در سرتاسر دنیا بدون گذراندن دوران حاملگی، کودکانی را به دنیا میآورند. سپس یکی از ثروتمندترین و بیپرواترین مردان دنیا به نام «سر رگینهالد هارگریوز» (Sir Reginhald Hargreeves) با بازی «کولم فور» (Colm Feore) تا جایی که میتواند، تعدادی از این کودکان را به فرزندخواندگی میپذیرد و درواقع تیمی خانوادگی به نام «آکادمی چتر» (The Umbrella Academy) تشکیل میدهد تا از آنها ابرقهرمانانی مورد اطمینان دربیاورد.
هرکدام از اعضای این آکادمی دارای یک قدرت ماوراطبیعی خاص است و هیچکدام از این قدرتها شبیه به دیگری نیست، اما با توجه به تمرینات پیدرپی آنها بصورت تیمی، این قدرتها به نوعی باهم به کار میروند.
بدون شک به دلیل اهداف سنگین هارگریوز یعنی پدر آنها، این بچهها مانند بقیه کودکان به اندازهی کافی اوقات خوشی را سپری نکردند و همین موضوع موجب احساس تنفر آنها نسبت به تنها پدرشان شده است، چراکه وی زمانی طولانی را وقف تمرینهای سنگین و طاقتفرسای آنها میکرد و آنهارا به ماموریتهای خطرناک میفرستاد. با جمعبندی نوع زندگی این کودکان درمیابیم که آنها در دوران بزرگسالی افرادی با روحیه شکننده شدهاند.
با گذشت سالها و حادثهای ناگوار که مرگ هارگریوز است، اعضای آکادمی چتر دوباره همدیگر را ملاقات میکنند، اما قطعا این گروه با گروهی که آنها در دوران کودکی داشتند خیلی فرق میکند و آنقدرها هم متحد نیست. بنابراین هدف جدید آنها اتحادی دوباره، با وجود تمام تفاوتهایشان خواهد بود. اما داستان به همین بسنده نمیکند، چراکه یکی از برادرها (شماره ۵) که از آینده سفر میکند به بقیه اعضا خبر میدهد که دنیا کمتر از چند روز نابود خواهد شد.
در این قسمت لیستی از شخصیتهای مختلف سریال The umbrella Academy قرار میدهیم تا بیشتر با آنها آشنا شوید.
- (شماره یک) «لوثر» (Luther)
لوثر درواقع به عنوان فرزند اول، رهبر گروه آکادمی چتر محسوب میشود. وی چهار سال اخیر را برای انجام ماموریتی که شامل جمع کردن سنگ و نوشتن گزارشاتی برای پدرش میشد، در ماه سپری میکرد. اگرچه زمانی که خبر مرگ پدرشان به لوثر میرسد، وی ماموریت خود را نیمه تمام رها میکند تا به بقیه اعضای خانوادهاش بپیوندد. بین تمام اعضای آکادمی چتر، لوثر از همه بیشتر به پدرش وفادار بوده و به وی خدمت میکرد تا جایی که بیقه اعضا از آکادمی جدا شدند اما لوثر همچنان درخانهی پدریشان ماند.
قدرتها: پایداری و زور بسیار زیاد و باورنکردنی.
۲. (شماره دو) «دیگو» (Diego)
با اینکه دیگو از آکادمی جدا شد، اما همچنان از قدرتهایش و تمرینات گذشتهاش در راه خوبی استفاده میکرد. پس از اینکه وی از آکادمی پلیس نیز اخراج شد، یونیفرمی چرمی به تن کرد و تبدیل به یک جنگنده علیه جنایت شد. وی که شمارهی دوم آکادمی بود همیشه با لوثر رقابت میکرد و سعی در خودنمایی جلوی او داشت.
قدرتها: هرگونه شئ را میتواند پرت کند و به هدف میزند، انگار که آن شئ در هوا هدفش را پیدا میکند.
۳. (شماره سه) «آلیسون» (Allison)
آلیسون تقریبا محبوبترین و البته مشهورترین عضو آکادمی چتر بوده است. او با انتخاب حرفهی بازیگری و کسب موفقیت در آن بسیار مشهور شد. البته این نکته را که وی با کمک قدرتهای ماوراطبیعی خود هر مقاوت و محبوبیتی را که میخواست جمع میکرد را نمیتوان نادیده گرفت. از همسری تمام و کمال گرفته تا شغل موردعلاقهاش، اما این موضوع دوام چندانی نیاورد و وی تقریبا اکثر چیزهایش را از دست داد و مجبور به طلاق از همسرش شد. بین تمام اعضای آکادمی، آلیسون با لوثر احساس صمیمیت بیشتری میکند و در گذشته به او از همه نزدیکتر بود.
قدرتها: با گفتن جملهی (من شایعهای شنیدم…) میتواند ذهن افراد مختلف را کنترل کند.
۴. (شماره چهار) «کلاوس» (Klaus)
کلاوس شخصیتی پرچانه و متفاوت اما دلنشین دارد. وی مدتی طولانی معتاد به الکل و مواد بوده است و اصلا قصد ترک آنها را ندارد. برخلاف بقیه اعضای آکادمی، وی از قدرت خود اصلا راضی نیست. قدرت کلاوس موجب میشود مردگان با او صحبت کنند و این موضوع از بچگی برای او دردناک و ترسناک بوده است و تقریبا فعلا کنترل خاصی برروی قدرت خود ندارد. هارگریوز در کودکیِ کلاوس بیش از حد به او فشار میاورد تا وی از قدرتهایش استفاده کند و ساعات طولانی او را تنهایی زندانی میکرد تا با ترسش کنار بیاید و این موضوع کار را بدتر کرد. تا الان کلاوس، عنوانِ خرابکار را در خانواده پذیرفته است.
قدرتها: توانایی دیدن و صحبت کردن با مردگان.
۵. (شماره پنج) «پنج» (Five)
شمارهی پنج هرگز اسمی واقعی نداشت. وی از سن ۱۳ سالگی به دلیل تلاش زیاد برای سفر در زمان، ناپدید میشود. بعد از اینکه شمارهی پنج عمری را در آینده سپری میکند، موفق به برگشت به زمان خود میشود که البته با همان ظاهر ۱۳ سالهی خود اما مغز مردی ۵۰ ساله است. وی ۸ روز قبل از نابودی دنیا به زمان حال برمیگردد و حالا برادران و خواهران خود را متقاعد میکند که دنیا رو به نابودیست و آنها میتوانند از این موضوع جلوگیری کنند.
قدرتها: پرش در زمان و فضا.
۶. (شماره شش) «بن» (Ben)
یکی از سورپرایزهای اصلی سریال وجود شخصیت بن است، چراکه حتی در پوسترها و پلات اصلی داستان با او آشنا نمیشویم. دلیل این موضوع درواقع مرگ بن است. بن در سن نوجوانی طی حادثهای که هنوز ناگفته مانده است، به قتل میرسد و از آن زمان به بعد فقط کلاوس قدرت دیدن و شنیدن حرفهای او را دارد، بنابراین آنها زمان زیادی را باهم سپری میکنند و به همدیگر نزدیکند. وی مخالف روش زندگی کلاوس است و همواره به او یادآوری میکند که شیوهی زندگی او مخرب است.
قدرتها: با شاخکهای کشنده و قدرتمندی که از بدنش بیرون زده میشود، میجنگد.
۷. (شماره هفت) «وانیا» (Vanya)
متاسفانه وانیا تنها شخصیتیست که به نظر میرسید هیچ قدرتی نداشته باشد. وی در خانوادهای با قدرتهای ماوراطبیعی، هیچ قدرت خاصی نداشت و همین موضوع موجب میشد مدتها تنها بماند درحالی که خواهر و برادرانش درحال تمرین و وقتگذراندن با یکدیگر بودند. وانیا شخصیتی تودار و منزوی و بدون اعتماد به نفس دارد و پدرش را مقصر اصلی این ماجرا میداند. وقتی وانیا پس از گذشت چندسال به خانه بازمیگردد، همهی اعضا به دلیل کتابی که او درمورد رازهای آکادمی و کودکی خود نوشته بود، شاکی هستند و هیچکس به او بهای چندانی نمیدهد. وانیا تمام زندگی خود را وقف ساز موردعلاقهاش ویالون میکند.
(این قسمت برای افرادی که قصد تماشای این سریال را دارند، حاوی اسپویل است.)
قدرتها: در آخر سریال متوجه میشویم که وانیا درواقع قدرتمندترین عضو آکادمی بوده است. وانیا آنقدر قدرتمند بود که حتی هارگریوز به دلیل اینکه بقیه افراد آکادمی و حتی شاید کل دنیا به خطر نیفتند، قدرتهای وانیا را مخفی میکند. وانیا قدرت کنترل ذهن قوی دارد و میتواند اشیا بزرگ و مختلفی را با امواج مختلف حرکت دهد یا آنها را پرتاب کند، اما از آنجا که اصلا کنترل خاصی برروی قدرت تمرکزش ندارد این موضوع برای افراد نزدیک به او خطر جانی دارد.