برای یک سریال تلویزیونی خیلی سخت است در دوران اشباع سریالها توجه همگان را به خودش جلب کند. اما سختتر از آن این است که چنین سریالی بتواند ویژگیهای مهیج و متفاوت خودش را ثابت نگه دارد. سریال Killing Eve بهنظر توانسته این کار را انجام دهد.
دینامیک اصلی سریال همچنان به قوت خودش باقی است، اما «امرالد فنل» (Emerald Fennell) نویسندهی سریال، ایو با بازی «ساندرا اوه» (Sandra Oh) و ویلانل با بازی «جودی کامر» (Jodie Comer) را برای آغاز فصل جدید در شرایط متفاوتی قرار میدهد. دقیقا ۳۰ ثانیه پس از اینکه ایو، ویلانل را در پایان فصل اول زخمی کرد، هردوی آنها از آپارتمان خارج میشوند و تلاش میکنند به شرایط عادی برگردند. ایو باید با کارهای خشن خودش کنار بیاید، که فکر میکند باعث شده ویلانل را کشته باشد، در حالی که ویلانل فقط میخواهد زنده بماند. هردوی آنها تقریبا کنترل اوضاع را از دست دادهاند، اما همچنان از نظر روحی و احساسی با هم ارتباط دارند. مشغلهی فکری ایو دربارهی اتفاقی که ممکن است برای ویلانل افتاده باشد نمایش جالبی از نگرانی جذاب اوه در این نقش است (تماشای او در حال پاسخ به تماس یک بازاریاب تلفنی فوقالعاده است)، در حالی که فروتنی ویلانل و عملکرد او خارج از محیط موردعلاقهی خودش نیز باعث نمایش هنرنمایی جذابی توسط کامر میشود.
این دقیقا همان چیزی است که سریال Killing Eve را اینقدر خاص کرده است؛ این سریالی است که دو زن را در نقشهایی قرار داده که معمولا از مردان در آن نقشها استفاده میشود: نقش یک قاتل بینالمللی و مامور دولتی که وظیفهی دستگیری او را برعهده دارد. بازی موش و گربهی آنها همچنین شامل پویایی روانی و احساسی هم میشود، چیزی که ایو هنوز با آن احساس راحتی نمیکند اما همچنین آن را انکار هم نمیکند (یکی از بهترین لحظات سریال زمانی بود که ایو به شیفتگی خودش به ویلانل اعتراف کرد). سریال Killing Eve در پایان فصل اول این قضیه را روشن کرد که این دو هنوز قرار نیست با هم یک زوج باشند، اما ویلانل طور دیگری به این قضیه نگاه میکند و به بیمار دیگری در بیمارستان میگوید: “اون برای این منو زخمی کرد که نشون بده چقدر بهم علاقه داره!” این روش تفکر متناقض نمونهای برای نمایش این است که جاذبهی بین این دو زن چقدر فاسد و تباه است.
در ادامه به برخی از نقدها از فصل دوم سریال Killing Eve میپردازیم:
سریال Killing Eve بارها و بارها نشان داده ویلانل احتمالا یک بیمار روانی است، که اگر قرار باشد فقط اینطور باشد سریال خیلی توخالی به نظر خواهد آمد. البته تماشای کامر در حال استفاده از لهجهها، لباسها و شخصیتهای مختلفی که به نمایش میگذارد جالب است، اما همچنین برای مخاطبان کاملا طبیعی است تا در نظر بگیرند آیا ویلانل میتواند به رستگاری برسد یا خیر.
هر آنچه که در فصل اول سریال مورد پسند واقع شد در دو قسمت اول فصل دوم نیز پسندیده شد.
اگرچه فقط دو اپیزود از فصل دوم در اختیار ما قرار گرفته است، اما سریال همچنان به اندازهی فصل اولش جذاب، اغواکننده و به طرز غیرمنتظرهای بامزه است. موسیقی متن سریال تحریک کننده و جذاب است تا به غرق شدن ما در دنیای عجیب و شگفتانگیز سریال کمک کند. داستان کمی رویایی و غیرمتعارف است، که کاملا تغییر لحن سریال از مهیج جاسوسی به داستانی محلی و در شهری کوچک را بازتاب میکند.
دو قسمت جدید با یک طنز عجیب و غیر متعارف و دور از فرهنگ انگلیس نمایان شدند.