شاید این روزها عناوین استراتژی دیگر شکوه دوران قدیم را نداشته باشند ولی قبل از آنکه بتل رویال صنعت بازی را ببلعد و ژانر شوتر تبدیل به پرطرفدارترین سبک این صنعت شود تاج و تخت صنعت گیمینگ دست عناوینی مانند Warcraft، Generals و Red Alert بود.
حتی یکی از محبوبترین ژآنرهای بازیهای آنلاین که MOBA نام دارد و مطرحترین بازی ساخته شده در آن ژانر DOTA شروع خود را از سومین نسخه سری بازی Warcraft آغاز کردند. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به ریشههای این سبک، بازیهایی که آن را تغییر دادند و همچنین به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که در صنعت امروز عناوین استراتژی چه جایگاهی دارند.
دروغ نیست اگر بگوییم ریشه سبک بازیهای استراتژی به بازیهای رومیزی (Board Games) برمیگردد؛ در سال ۱۹۷۲ بازی Invasion برای Magnavox Odyssey عرضه شد. ساخت چنین عنوانی در آن دوران مطمئنا یک ریسک بود و در نهایت محصول نهایی چیزی نبود جز یک بازی با تعداد محدودی خانه برای حرکت و مبارزاتی که بیشتر به بازی Pong شباهت داشتند. اما موفقیت گسترده مینیکامیپوترهایی مانند Apple II بود که جرقه ساخت عناوین استراتژی را در ذهن شرکت Avalon Hill روشن کرد. عناوین آن روزه که بیشتر از آنکه استراتژی باشند در سبک Wargame قرار داشتند از کامیپوتر صرفا به عنوان یک صفحه نمایش استفاده میکردند و روند بازی به طور کلی بر روی یک نقشه فیزیکی دنبال میشد، البته بازی Computer Bismarck که در سال ۱۹۸۱ عرضه شد برای اولین بار دارای رقیبی با هوشمصنوعی بود.
یکی دیگر از عناوینی که تغییرات انقلابی در سبک بازیهای استراتژی ایجاد کرد بازی Eastern Front بود که در سال ۱۹۸۱ و توسط شرکت آتاری منتشر شد. بازی از زمان خود بسیار جلوتر بود و مکانیکهایی درون خود داشت که حتی امروزه نیز در عناوین این سبک مشاهده نمیشود. بازیکن در بازی Eastern Front وظیفه داشت که به مدت یک سال در برابر حمله ارتش نازی مقاومت کند و در این بین باید به تمام فاکتورهای موجود در بازی به مانند روحیه سربازها و آب و هوا برای دست یافتن به پیروزی دقت میکرد. بازی به شدت پیچیده بود ولی این پیچیدگی باعث نشد که به موفقیت بزرگی دست پیدا نکند و باعث نشود که شرکت آتاری به فکر عرضه عناوین دیگری در این سبک بیفتد. پس از آن تا اواخر دهه هشتاد میلادی شاهد جهش بزرگی در این سبک نبودیم تا در نهایت بازی Reach for The Stars عرضه شد و تبدیل به اولین عنوانی در سبک استراتژی شد که گیمدیزاین ۴X را پایهگذاری کرد. سبک طراحی ۴X در واقع همان سبکی است که سری بازی معروف Civilization از آن پیروی میکند و مخفف چهار کلمه Explore، Expand، Exploit و Exterminate است، که به معنی اکتشاف، گسترش، استخراج و نابود کردن است. همچنین در آن زمان دو بازی استراتژی معروف که هنوز هم عرضه میشوند معرفی شدند Nobunaga no Yabouو Romance of the Three Kingdoms که از عناوین مطرح سبک Grand Strategy محسوب میشوند. عناوینی که در آنها گسترش امپراطوری و صنایع خود به اندازه تقویت ارتش و نیروهای جنگی اهمیت دارد.
البته در آن دوران هم تمامی بازیهای سبک استراتژی درباره جنگیدن با دیگران نبودند. به عنوان مثال بازی M.U.L.E با اینکه بازی در این ژانر حساب میشد ولی روندی کاملا متفاوت داشت، بازیکنان باید در سیارهای دیگر به کمک کارگران خود منابع حیاتی را تسخیر میکردند و سپس با فروش و یا انبار کردن آن اوضاع را به نفع خود پیش میبردند. میتوانستید با دیگران متحد شوید و یا از پشت به آنها خنجر بزنید و با خیانت کردن خود را بالا بکشید، البته باز هم خلاقیت بیش از حد به ضرر یک بازی تمام شد و عنوان M.U.L.E در آن دوران فورش جالبی نداشت.
اما در سال ۱۹۸۲ بود که یک شرکت انقلابی تاسیس شد، شرکت MicroProse که توسط Sid Meier و همکارش Bill Stealey افتتاح شده بود در روزهای اولیه تاسیساش در هر ژانری به غیر از سبک استراتژی بازی ساخته بود. یک سال بعد اما Sid Meier اولین بازی استراتژی خود به نام NATO Commander را خلق کرد؛ بازی که به مانند عنوان Eastern Front در آن فاکتورهای زیادی میتوانستند بر پیروزی شما تاثیر بگذارند، البته بازی یک قدم رو به جلو نیز برداشته بود و این بازی همه چیز به صورت همزمان و یا Real Time در بازی دنبال میشد. بعد از این بازی شرکت سازنده تا سال ۱۹۸۵ دوباره به سراغ این سبک نرفت تا نوبت به بازی Crusade in Europe رسید یک بازی استراتژی دیگر که باز هم منبع الهام آن Eastern Front و شباهتهای زیادی به آن داشت. تا سال ۱۹۹۰ Sid Meier بر روی عناوین زیادی کار کرده بود و اسم او بر روی کاور بازیهای زیادی مشاهده میشد، در نهایت اما او و همکارش متوجه شدند که به دنبال چیز دیگری هستند؛ آنها نمیخواستند بازی بسازند که در آن گیمر یک ارتش و یا یک شرکت را اداره کند بلکه مقصد بعدی آنها کل تاریخ بشریت بود و آنجا بود که جرقه ساخت بازی Civilization زده شد.
بازی Civilization به مانند یک معجزه در سبک استراتژی بود. نقشه شما در بازی تمام کره زمین بود که در آن تمدنهای متفاوت در حال زندگی بودند و در نهایت با یکدیگر روبرو و گاهی اوقات درگیر میشدند. البته اگر میخواستید میتوانستید بدون درگیری به کار خود ادامه دهید، درست است که منابع الهام اصلی این سری بازی عناوین استراتژی درباره جنگ بودند ولی سازندگان آن نیمنگاهی هم به بازی SimCity که در سال ۱۹۸۹ عرضه شده بود نیز داشتند. همانقدر که فتح کردن کل دنیا اهمیت داشت، گسترش شهرها و ایجاد روابط خوب با دیگر تمدنها نیز اهمیت داشت. میتوانستید با دیگر همتایان خود وارد روابط دیپلماتیک شوید، به تحقیق برای رسیدن به تکنولوژیهای جدید مشغول شوید و حتی نوع حکومت خود را نیز مشخص کنید. در ابتدا قرار بود که بازی به صورت یک عنوان Real Time Strategy (به اختصار RTS) عرضه شود ولی جزئیات بازی به قدری زیاد بودند که سازندگان تصمیم گرفتند بازی را به صورت نوبتی طراحی کنند. طی یک بازه زمانی چند ساله شرکت MicroProse عناوینی عرضه کرد که استانداردهای سبک استراتژی برای چند دهه بعدی تعریف کردند. بعد از عرضه بازی انقلابی خود بود که Masters of Orion را عرضه کردند، بازی که نسخه علمیتخیلی بازی قبلی آنها بود و اولین عنوانی بود که در سبک ۴X قرار گرفت. بعد از نیز نوبت به بازی Masters of Magic رسید که فرمول ۴X را وارد دنیایی فانتزی میکرد و گیمرها باید به کمک جادوگری که کنترل میکردند از دیگر رقبای خود جلو میزدند، در این عنوان حتی میتوانستید به مانند یک بازی نقشآفرینی ویژگیهای اساسی جادوگر خود را تغییر بدهید.
آنها همچنین در سال ۱۹۹۴ یکی دیگر از عناوین معروف خود را عرضه کردند که مطمئنا گیمرهای امروزی و جوانتر نیز با آن اشنا هستند، در آن سال اولین نسخه از سری بازی XCOM با نام UFO: Enemy Unknown عرضه شد. یک بازی تاکتیکال که داستان حمله بیگانهها در اوج جنگ سرد را روایت میکرد. قبل از عرضه این بازی نیز عناوین دیگری در این سبک عرضه شده بودند ولی جاهطلبی این بازی بود که آن را به سطح دیگری رساند. در طول بازی شما سازمانی با نام XCOM را کنترل میکردید، سازمانی که وظیفه مقابله با تهدیدات ناشناخته را بر عهده داشت. بازی از عناوینی بود که نیاز داشت حسابی برای آن فسفر بسوزانید، یک دقیقه باید تصمیم میگرفتید که در کدام پروژه حمایت کنید و پول خود را در کجا سرمایهگذاری کنید و یک دقیقه دیگر باید سربازان خود را کنترل میکردید و دشمنان فرازمینی خود را از بین میبردید. بازی هیچ رحمی نداشت و اگر سربازی کشته میشد و یا جا میماند برای همیشه از بین میرفت.
در نهایت اما تا اوایل دهه هشتاد میلادی بازار عناوین سبک استراتژی در چنگ عناوین نوبتی بود؛ اگر بخواهیم به عناوین استراتژی همزمان نگاهی داشته باشیم باید به سال ۱۹۸۲ و بازی Cryton Masters مراجعه کنیم. این بازی تقریبا نمونه اولیه چیزی است که ما از سبک استراتژی همزمان میشناسیم، قوانین بازی سازده بودند و بازیکنان فقط باید از طریق انرژی که استخراج میکردند ربات درست میکردند و به رقیب خود حمله میکردند اما همین رویه ساده بنای ایجاد یک سبک جدید را گذاشت.
در آخر اما این بازی Herzog Zwei که به عنوان اولین بازی RTS شناخته میشود، بازی که علیرغم قدیمی بودن آن فقط کافی است به عکسهای آن نگاه کنید تا متوجه شوید که یک بازی سبک استراتژی است همچنین تعدادی از قوانین ابتدایی این سبک نیز توسط این بازی ابداع شدند. این بازی در سال ۱۹۸۹ و برای کنسول Sega Mega Drive عرضه شد. نیروی اصلی شما یک جت پرنده بود که میتوانست تبدیل به یک نیروی زمینی شود و به دشمنان حمله کند و یا نیروهای شما را جابجا کند، هدف نهایی شما نیز از بین بردن پایگاه دشمن بود. میتوانستید به نیروهای خود دستورات جداگانه بدهید، آنها را تعمیر کنید و همچنین انرژی مورد نیاز برای ساخت سربازان تازهنفس را تامین کنید و تمام این اتفاقات نیز به طور همزمان رخ میداد. البته بازی در زمان خود با استقبال گسترده مواجه نشد ولی به اندازه کافی تاثیرگذار بود. تقریبا تمامی عناوینی استراتژی که در دهه نود میلادی ساخته شدند به نوعی از این بازی الهام گرفته بودند.
مطمئنا بازی Herzog Zwei بود که پایه گذار جنبش جدیدی در سبک استراتژی شد ولی این بازی Dune II ساخته شرکت Westwood بود که این سبک جدید را به محبوبیت رساند. بازی سه نژاد متفاوت داشت که دچار بحران انرژی شده بودند و این مسئله باعث شده بود که آتش جنگ شعلهور شود. تقریبا هر چیزی که که از یک بازی استراتژی انتظار دارید درون Dune II نیز وجود داشت و بازی خیلی زود به محبوبیت زیادی رسید. خیلی زود اما پای شرکتهای دیگر نیز به این سبک باز شد، شرکت Blizzard که بیشتر مشغول ساخت بازی برای کنسول SNES بود متوجه پتانسیل این سبک تازهوارد شد و تصمیم گرفت که بازی Warcraft: Orcs & Humans را عرضه کند. عنوانی که تمام ویژگیهای رقیب خود را درون خود داشت ولی در دنیایی فانتزی به نام Azeroth جریان داشت.
در سال ۱۹۹۴ عرضه اولین نسخه از بازی Warcraft غوغای بزرگی در بازار ایجاد کرد و این موفقیت به جایی رسید که این بازی فقط محدود به صنعت گیمینگ نمیشود بلکه داستان آن از طریق کتاب، کمیک، فیلم و همچنین موفقترین بازی MMO با نام World of Warcraft ادامه پیدا کرد. همچنین این بازی یک برگ برنده دیگر نیز داشت و آن قابلیت بازی کردن به صورت آنلاین بود، شاید این روزها این قابلیت دیگر یک ویژگی عادی حساب شود ولی در آن دوران یک بازی استراتژی به همراه مولتیپلیر یک پدیده بزرگ حساب میشد.
بعد از عرضه این دو عنوان بزرگ بازار این سبک تقریبا برای مدتی ساکت بود ولی درون شرکت Westwood همه کارمندان سخت در حال کار بودند تا ادامه بازی Dune II را روانه بازار کنند؛ و نتیجه آن چیزی نبود جز سری Command and Conquer که به شهرت زیادی دست پیدا کرد. این بار جنگ بین دو حزب GDI و NOD جریان داشت و دیگر حزب سومی در کار نبود. تنوع یونیتهای بازی به شدت بالا بود و از ماشینهای جاسوسی گرفته تا سربازان انتحاری در بازی وجود داشتند تا به هر شکلی که دوست دارید به پیروزی برسید. وجود سربازان مختلف با سرعت زیاد بازی همراه میشد و باعث میشد که فرمولی که برای اولین بار در Dune II اجرا شده بود به تکامل برسد ولی در نهایت بازی سعی نداشت که این فرمول برنده را تغییر بدهد و به همان کلیشههای قدیمی ولی موفق خود وفادار ماند.
بلیزارد نیز بیکار نمانده بود و در زمان عرضه این عنوان در حال کار بر روی نسخه دوم بازی Warcraft بود، همچنین دلیل اینکه هنگام عرضه بازی رقیب آنها هنوز در حال توسعه بازی خود بودند نسخه دوم بازی آنها تمام امکاناتی که بازی رقیب ارائه میداد را به همراه داشت و همچنین بخش چندنفره آن به جای چهار نفر از هشت نفر به صورت همزمان پشتیبانی میکرد. یکی دیگر از نوآوریهای دومین نسخه Warcraft سیستم Fog of War بود، با به وجود آمدن این سیستم دیگر تمام نقشه از همان ابتدا برای بازیکن نمایان نبود بلکه هرجایی را که بازدید کرده بود به نمایش درمیآمد. همچنین در این بازی بود که داستان این سری برای اولین بار به طور جدی دنبال شد و با ورود کریس متزن به عنوان نویسنده و طراح مراحل این بار روایت بازی روندی منطقیتر داشت، متزن بدون اینکه خود بداند در حال ساخت جهانی که بعدها وارد مدیاهای زیادی میشد.
بعد از انتشار دو نسخه از بازی Warcraft حالا وقت آن بود که شرکت سازنده از جهان فانتزی خود فاصله بگیرد و بازی جدیدی در سبک استراتژی خلق کند. بلیزارد از تمام انتقاداتی که نسبت به بازی قبلی آنها شده بود استفاده کرد و پس از ایجاد تغییرات گسترده که دو سال طول کشید در سال ۱۹۹۸ بازی StarCraft را به جهان معرفی کرد. شاید بازی هنوز شباهتهایی به ساخته قبلی آنها داشت ولی طراحی مراحل، داستان آن و جذابیتی که برای گیمرها داشت باعث شده است که حتی تا همین امروز نیز بازی اصلی جامعه فعال به خود را داشته باشد به خصوص در کشور کره جنوبی که هنوز هم بازی طرفداران زیادی برای خود دارد. اما بزرگترین دستاورد بازی نبود هیچ شباهتی میان سه نژاد مختلف بازی بود، کاری که برای اولین بار در یک بازی استراتژی انجام شده بود.
بازی سه نژاد متفاوت با نامهای Terrans، Zerg و Protoss داشت که در تمامی موارد با هم فرق داشتند. هر کدام به نوع خود منابع را استخراج میکردند، ساختمانهای مخصوص به خود را دارند و هیچ سرباز مشترکی نداشتند. ایجاد تعادل میان این سه نژاد متفاوت کار سختی بود که حتی تا همین امروز هم بلیزارد برای آن آپدیت عرضه میکند و در نهایت باعث ساخت رقابتی شد که تا همین امروز نیز طرفداران سرسخت خود را دارد.
شاید سبک استراتژی از کنسولها شروع شد ولی تا سال ۲۰۰۰ تمامی عناوین تاثیرگذار این سبک به مدت ده سال بود که به طور انحصاری برای PC عرضه میشدند. با عرضه کنسول بازی PlayStation 2 افراد زیادی از کامپیوترهای خود فاصله گرفتند و مایکروسافت نیز برای مقابله با رقیب ژاپنی خود در همان سال کنسول Xbox را عرضه کرد. شاید این کنسول شباهتهایی با رایانههای شخصی داشت ولی هنوز هم پلتفرمی نبود که انجام بازیهای استراتژی بر روی آن لذت بخش باشد. بازار سبک استراتژی روز به روز کوچکتر میشد، سازندهها دیگر شجاعت ریسک کردن را نداشتند و طرفداران به دنبال عناوینی متفاوت بودند.
در نهایت شرکتهای سازنده دست به ساخت عناوینی زدند که ترکیبی بودند از دوربینهایی که دید سه بعدی را به بازیکن ارائه میدادند و بازیکن محیط را صرفا از بالا تماشا نمیکرد، عناوینی به مانند Ground Control که بازیهای استراتژی را با عناوین تاکتیکی ترکیب میکردند. در این بازی این توانایی را داشتید که دوربین را تا نزدیک شدن به سربازانتان زوم کنید و سپس دوباره به دید ایزومتریک بازی بازگردید، همچنین در این بازی برای اولین بار شاهد نقشههایی بودیم که محیط درون بازی صرفا برای تزئین نبود و میتوانستید از عوامل محیطی نیز استفاده کنید.
در همان زمان شرکت Shiny در حال کار بر روی بازی Sacrifice بود، عنوانی که شباهت چندانی با عناوین معمول سبک استراتژی نداشت و همچنین اولین تجربه این شرکت در این ژانر بود. دوربین بازی در حالت سومشخص قرار داشت و درون بازی فقط یک سرباز را کنترل میکردید و آن هم کسی نبود جز جادوگر شما، به وسیله او میتوانستید جادوهای مرگبار را اجرا کنید و یا هیولاهایی را برای جنگیدن احضار کنید. نیروهایی که در فرمان شما بودند شما را دنبال میکردند و هر دستوری که میدادید اجرا میکردند، در واقع بازی اصلا جزئیاتی مانند جمعآوری منابع و یا کنترل ارتشهای عظیم را درون خود نداشت بلکه همه چیز روبروی شما قرار داشت. از گرافیک هنری و سورئال بازی نیز نمیتوان به سادگی گذشت، دنیایی که سازندگان خلق کرده بودند شباهت زیادی به آثار سالواردو دالی داشت.
تمام این تغیرات در سبک استراتژی باعث شد که بازگشت ما به سرزمین Azeroth در سال ۲۰۰۲ با همیشه فرق داشته باشد. نسخه سوم بازی Warcraft فقط یک بازی استراتژی درباره کنترل ارتشها و ساخت و ساز نبود بلکه داستان آن یک فانتزی حماسی بود با شخصیتهایی پیچیده که داستان آنها حتی تا امروز نیز ادامه دارد. قهرمانان شما درون بازی صرفا یک نیروی قوی نبودند بلکه اهمیت زیادی درون گیمپلی نیز داشتند، ساخت بازی Diablo باعث شده بود که شرکت بلیزارد عناصر نقشآفرینی زیادی را به بازی تزریق کند. قهرمانان شما تجربه کسب میکردند، سطحشان بالاتر میرفت و حتی میتوانستید برای آنها از مغازههای درون بازی وسایل مخصوصی را خریداری کنید. سومین شماره از بازی Warcraft با طراحی مراحل خاص خود و نوآوریهایی که به این ژانر معرفی کرد تا همیشه در ذهن طرفداران ماندگار شد و در نهایت میراثی را به جا گذاشت که هنوز هم شهرت دارد و آن چیزی نیست جز بازی Dota که از پیشروان سبک MOBA حساب میشود.
اما بلیزارد تنها کسی نبود که بازار این ژانر را به لرزه انداخته بود، شرکت Creative Assembly که در سال ۲۰۰۰ اولین نسخه از بازی Total War را عرضه کرده بود، دو سال بعد با نسخه جدید این بازی با نام Medieval بازگشت، بازی که به شکلی هوشمندانه دو سبک استراتژی همزمان و نوبتی را ترکیب میکرد این بار بهتر از همیشه بازگشته بود. تعداد همزمان سربازان در نبرد به عدد ده هزار رسیده بود، نقشه بازی شامل اروپا و خاورمیانه میشد و همچنین برای اولین بار در این بازی بود که سیستم محاصره قلعه دشمن معرفی شد. در نهایت سومین شماره بازی با معرفی مدلهای سه بعدی سربازان و روابط خانوادگی این سری را چنان به اوج رساند که حتی بعد از نوزده سال نیز به حیات خود ادامه میدهد.
در نهایت اگر بخواهیم یکی دیگر از عناوینی را مثال بزنیم که با ترکیب سبکهای دیگر توانست سبک استراتژی را متحول کند بازی Company of Heroes بود. سنگرگیری و روحیه سربازان در این بازی نقش مهم داشت به طوری که حتی امروزه نیز یک بازی استراتژی بدون این موارد ناقص به نظر برسد. تاکتیک و استراتژی در این بازی حرف اول را میزد و سربازان شما گروههای ضعیفی از انسانهایی بودند که میتوانستند هر لحظه از بین بروند مگر اینکه شما به درستی آنها را رهبری میکردید. یک تانک شاید میتوانست یک گروه از سربازان پیاده را به راحتی از بین ببرد ولی یک غافلگیری به موقع همان سربازان میتوانست تانک را از بین ببرد، Company of Heroes با نقشه قابلتخریب و سیستم کاور به طور کلی سبک استراتژی را متحول کرد.
در نهایت طی این سالها عناوین زیادی در این سبک عرضه شدند اما اگر بخواهم عنوانی را نام ببرم که بار دیگر باعث شد سبک استراتژی جان تازهای بگیرد بازی Xcom خواهد بود. در سال ۲۰۱۲ بود که این بازی ریبوت شد و این ژانر را به نسل جدیدی از گیمرها که اولین شمارههای این بازی را تجربه نکرده بودند معرفی کرد. بازی یک استراتژی نوبتی بود که هیچ رحمی به بازیکن نداشت و مرگ هر سرباز برابر با از دست دادن یک نیروی با تجربه. ساخت و ساز و جمعآوری منابع نیز در بازی وجود داشت ولی در مقیاس ارتقای سازمان Xcom خلاصه شده بود، البته تمام انتخابهایی که انجام میدادید میتوانست استراتژیهای شما را برای مراحل بعدی تغییر بدهد. عرضه این عنوان موج جدیدی از عناوین استراتژی را به وجود آورد که بعضا یک کپی ساده و بعضی نیز خلاقیتهایی زیادی درون خود داشتند.
در نهایت باید گفت که سبک استراتژی فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرد، شاید الان دیگر محبوبیت گذشته خود را نداشته باشد ولی زمانی بود که این عناوین بحث داغ هر روزه گیمرها بودند. همچنین از میراثی که این سبک به جا گذاشت نیز نمیتوان گذشت، شاید این روزها دیگر این سبک به اندازه گذشته محبوب نباشد ولی همیشه طرفداران خاص خود را خواهد داشت.
5 دیدگاه
MARADONA
خسته نباشی علیرضا جان
دیگه باید بری سراغ مقالات من.هه هه هه
علیرضا حاجی زاده
اتفاقا یکیشون رو داریم کار میکنیم
MARADONA
الهی شکر!خیلی وقت بود خبری به این توپی نشنیده بودم
محمد جواد
بازی جنگ های صلیبی فوق العاده بود
یادش بخیر بازی کامپیوتری کرایه می کردیم ۲۰۰ تومن بعد ۷ تا ۸ نفری نصبش می کردیم
یه بار دو تا بازی کرایه کردم که نصب کنم و ۵۰۰ تومن دادم (اون زمان پول خوبی بود!) به طرف و اون به جای برگرداندن ۱۰۰ تومن!!! گفت خب این بازی رو هم ببر! گفتم خب باشه، اولش که نصبش کردم دیدم عجب بازی هستش. بازی فارسی هم بود و داخلش می گفت “سرباز کماندار عرب”!!!
به هر حال بقیه دوستان هم نصب کردند و کلی حالش رو بردند
البته اون موقع ADSL نبود که شبکه بازی کنیم
اگر تا به حال جنگ های صلیبی بازی نکردید، امتحان کردنش بد نیست.
با سپاس
سجاد
من جنگهای صلیبی رو باز کردم. خیلی قشنگه.