فیلم Beautiful Boy داستان پسریاست که در چنگال اعتیاد گیر افتاده و همواره سعی در بیرون آمدن از آن دارد و این درحالیست که پدرش کاملا از وی پشتیبانی میکند.
اعتیاد پدیدهای سخت برای به تصویر کشیدن است، چرا که بیماری خفیف درونی محسوب میشود که در آن حتی خود بیمار هم متوجهی بیماری خود و حتی پیگیر مداوا نخواهد بود. تصوری که در ذهن عموم مردم از اعتیاد شکل گرفته است در واقع تصویری از ظاهر یک فرد معتاد و تخریبی است که بر روی این افراد میگذارد و این درحالیست که مردم از حال درونی افراد مصرف کننده و همچنین افراد نزدیک به آنها، همانند دوستان صمیمی و اعضای خانواده خبر ندارند و این جریان فقط به کمک سینما قابل تصویر کشیدن خواهد بود که اکثر اوقات نیز بصورت کلیشهای و غیرمعمول از آب درمیآید.
کارگردان و دستیار نویسنده یعنی «فلیکس ون گرونینگن» (Felix Van Groeningen) در فیلم «پسر زیبا» (Beautiful Boy) همواره سعی در دوری کردن از این تصورات کلیشهای داشته و حال و هوای تازهای را در رابطه با این بیماری نشان میدهد. این فیلم در رابطه با پسر جوانیست که درحال دست و پنجه نرم کردن با اعتیاد است و این درحالیست که پدرش هر لحظه سعی در بیرون کشیدن وی از باتلاق اعتیاد دارد.
فیلم Beautiful Boy یک داستان غمانگیز و البته واقعی برای تماشاچیهایی خواهد بود که خود نیز زمانی با اعتیاد دست و پنجه نرم میکردند. یکی از دلایلی که موضوع فیلم Beautiful Boy ،آن را از بقیه فیلمها با همین موضوع متمایز میکند جوی است که در آن مخاطب همواره به دنبال پایان روزهای سخت و البته پیدا کردن راه چارهای پا به پای پدر این بیمار است. چراکه تمرکز فیلم درواقع بر روی صدمهای است که این بیماری بر روی اطرافیان و عزیزان و نزدیکان افراد معتاد میگذارد. تنها فرق این بیماری با بقیه بیماریها این است که اشخاص با ارادهای قوی بالاخره موفق به درمان آن خواهند بود. درمان این بیماری اما مسئله زمانبر است تا جایی که حتی در یکی از صحنههای فیلم شاهد ترک بیش از ۴۰۰ روزهی شخصیت اصلی هستیم؛ ولی در عین سپری کردن روزهای خوش و خرم وی دوباره به چنگال اعتیاد برمیگردد.
«استیو کارل» (Steve Carell) که در نقش پدر نیک، یعنی دیوید و همچنین «تیموتی شلمت» (Timothee Chalamet) در نقش خود نیک ظاهر میشوند. این دو به قدری رابطهی این پدر با پسر را خوب اجرا میکنند که بیننده کاملا احساساتی شده و با آنها ابراز همدردی خواد کرد و آرزوی موفقیت نیک در این راه را خواهد داشت.
خوب است که بدانید این داستان بر اساس واقعیت بوده و کتابش توسط خود دیوید شف یعنی پدر نیک در دورانی که نیک سعی در ترک اعتیاد داشته، نوشته شده است. در برخی از صحنه های فیلم Beautiful Boy نیز دیوید را در حال نوشتن متون زیبا و غمانگیز این کتاب مشاهده خواهید کرد، وی حوادثی که برای نیک رخ میدهد و احساسات خود را که انگار در حال از دست دادن پسرش است را در این این کتاب بیان کرده است. خود نیک نیز استعداد و علاقهی زیادی برای نویسندگی دارد و در یکی از صحنههای فیلم پس از خواندن متنی که پدرش درمورد پسر زیبایش نوشته، احساساتی میشود.
اگرچه پس از تغییر این کتاب به فیلمنامه توسط «لوک دویس» (Luke Davies) داستان کمی تغییر میکند و تماشاچی همواره شاهد پرشهای زمانی زیادی به گذشته و درعین حال سپری کردن زمان در لحظه خواهد بود. این پرشهای زمانی ممکن است کمی بیننده را در ابتدا گیج کنند اما رفته رفته بیننده متوجهی دلیل این پرشهای زمانی که درواقع جنگی ذهنی درون مغز بیمار جهت یادآوری خاطرات خوشی که وی با پدرش داشته است، میشود. در این پرشهای زمانی، بیننده شاهد روزهای روشن و آفتابی که حس خوبی و سلامتی را انتقال میدهند خواهد بود، اما رفته رفته فضاهای اطراف نیک تغییر کرده و تاریک و کوچکتر میشوند، مثلا هنگام استفاده از مواد مخدر در یک دستشویی عمومی بین راهی تاریک و کوچک قرار میگیرد.
نیک درواقع به انتخاب خود به سمت جهنم سفر میکند. وی در طول فیلم Beautiful Boy نیز کاملا اصرار دارد که اعتیاد یک بیماری نبوده و او به تصمیم خود این راه را انتخاب کرده است و این در واقع بدترین قدم در راه ترک خواهد بود چرا که نیک کاملا بیماری خود را انکار میکند تا جایی که حتی یکبار میگوید:
این یک بیماری مانند سرطان نیست و من خودم انتخاب میکنم که این کار را انجام دهم.
دیوید شف نیز مردی بسیار آرام و خونسرد است، اما اتفاقات ناگوار که بصورت پیاپی پیش میآیند کمی روی شخصیت وی اثر گذاشته و زندگی روزمرهاش را دچار اختلال شدید میکند و البته بازی خیره کننده کارل در فیلم Beautiful Boy به خوبی این موضوع را نشان میدهد. برخلاف چیزی که تماشاچیان از این فیلم انتظار خواهند داشت، داستان این فیلم در رابطه با اینکه نیک چگونه به دام اعتیاد خواهد افتاد نیست، بلکه داستان در رابطه با اواسط اعتیاد او و تاثیرات مخربی که بر روی زندگی وی به عنوان یک پسر محبوب و موفق خانواده، یک دانشجو و حتی اطرافیانش گذاشته است، خواهد بود.
چیزی که قطعا قلب تماشاچیان را به درد خواهد آورد، تلاش دیوید و غم وی در راه کمک کردن به پسر عزیزش است وی حتی تا جایی موفق شده و نیک حدود یکسال پاک میشود اما پس مدتی بصورت خفیفتر به چنگال اعتیاد بازمیگردد. داستان دیوید و نیک شاید داستانی متفاوت نباشد چراکه میلیونها انسان در چنگال اعتیاد به سر میبرند، اما دلیل بر این نیست که داستان ارزش خود را از دست بدهد. چیزی که داستان نیک را از بقیه جدا میسازد فضاییست که به تلویزیون خانهها آمده و این درد را به خوبی انتقال میدهد.
در انتهای فیلم به ترک اعتیاد نیک اشاره میشود و این مسئله که وی تا به امروز پاک مانده است برای تماشاچیان بازگو خواهد شد اما بازهم حس خوشی را به بینندگان منتقل نمیکند، چراکه افراد خیلی کمی مانند نیک پاک میشوند و به چنگال اعتیاد بازنمیگردند و این مسئله که کمتر کسی پشیبانی همانند دیوید یعنی پدر نیک که با صبر و بردباری همواره پشت وی بود را خواهد داشت بسیار دردناک است.
فیلم Beautiful Boy قصد در پنهان کردن زشتیهای اعتیاد ندارد و در خیلی از صحنهها کاملا نیک را مانند یک هیولا و یک فردی که دارای اختلالات عصبی است نشان داده و حتی تغییر حالات روحی وی از فردی که در خانوادهای مهربان و خانهای بزرگ و محیطی آرام بزرگ شده است تا فردی که هشت دلار از شیشهی پسانداز برادر کوچکترش میدزدد را نشان میدهد. و این تغییرات بسیار سنگین و ناراحتکننده خواهند بود. قطعا بیننده در حین تماشای فیلم به یاد افرادی که در شرایطی بدتر از نیک معتاد میشوند خواهند افتاد، بنابراین این فیلم را فقط بخاطر بازی خیرهکننده تیموتی شلمت نگاه نکنید، بلکه همواره به فکر افرادی باشید که هرگز داستانشان به تصویر کشیده نشد.