یادداشتی بر انیمه I Want to Eat Your Pancreas ؛ در ستایش زندگی

سال گذشته تعداد انیمه‌های خوب کم نبود و یکی از این اثار خوب انیمه I Want to Eat your Pancreas نام دارد که در گیم‌شات به بررسی آن خواهیم پرداخت.

«من می‌خواهم غده پانکراس تو را بخورم» (I Want to Eat your Pancreas) یک اثر ترسناک درباره زامبی‌ها نیست، البته آنقدری هم احساسی نیست که بخواهیم به آن یک اثر عاشقانه بگوییم. انیمه I Want to Eat your Pancreas اقتباسی است از رمانی به همین نام، نویسنده گفته بود که او ابتدا نام رمان را انتخاب کرد و سپس تصمیم گرفت کاری کند که مردم با شنیدن این نام گریه کنند؛ باید بگویم که او در کار خود موفق شده است. اگر بخواهم اثر مشابهی مانند انیمه I Want to Eat your Pancreas نام ببرم مطمئنا به انیمه A Silent Voice و فیلم هالیوودی A Fallout in Our Stars اشاره خواهم کرد. داستانی در رابطه با دختری که به زودی توسط یک بیماری خطرناک از بین خواهد رفت، پسری که راز او را می‌داند ولی راز او را فاش نمی‌کند و در نهایت رابطه‌ای که بین این دو نفر به وجود می‌آید. چیزی که نه عشق و نه دوستی نام دارد. شاید در نگاه اول به این انیمه به چشم یک اثر رمانتیک دیگر نگاه کنید که در آخر شما را گریه خواهد انداخت ولی کارگردان با زیرکی انیمه‌ای داستانی ترتیب دیده است که به ستایش زندگی و سرنوشت می‌پردازد.

شخصیت اصلی داستان که هیچ‌وقت نامش گفته نمی‌شود یک پسر منزوی و تنها که خودش هم وضعیت خود آگاه است. او بیشتر وقت خود را به کار کردن در کتاب‌خانه مدرسه می‌گذارند زیرا اعتقاد دارد که نوشته‌های روی کاغذ از آدم‌ها بهتر هستند. خیلی زود اما او متوجه می‌شود که از وضعیت خود خسته است و در تمام این مدت در حال جنگ با خود و عقاید اشتباه خود بوده است. روزی او یک دفترچه خاطرات در بیمارستان پیدا می‌کند که متعلق به دختری به نام ساکورا است. این دختر هر چیزی است که قهرمان داستان نیست ولی خیلی زود به خاطر از کار افتادن غده پانکراس خود خواهد مرد. ساکورا از پسر می‌خواهد که این راز را برای کسی فاش نکند زیرا می‌خواهد تا جایی که وقت دارد به زندگی عادی خود به عنوان یک دانش‌آموز ادامه دهد. داستان انیمه I Want to Eat your Pancreas درباره اتفاقاتی است که در واپسین روزهای زندگی ساکورا و شخصیت اصلی رخ می‌دهد، رخدادهایی که باعث می‌شود نحوه دید پسرک تنها و منزوی نسبت به دنیا و آدم‌ها تغییر کند.

«اگه بهت بگم که خیلی از مرگ می‌ترسم چی بهم می‌گی؟»

شاید باورتان نشود ولی انیمه I Want to Eat your Pancreas یکی از بامزه‌ترین کارهایی است که تا بحال دیده‌ام. ساکورا به خوبی می‌داند که دیگر وقت زیادی برای زندگی ندارد به همین دلیل با بینشی مثبت به آن نگاه می‌کند و سعی می‌کند آن را عادی جلوه دهد. در این بین رابطه او به شخصیت اصلی بیشتر و بیشتر می‌شود و دیالوگ‌هایی که در این بین رد و بدل می‌شوند به قدری طبیعی هستند که فکر می‌کنید این افراد واقعی هستند. مشکلات ساکورا برای درک معنی زندگی و مفهوم نبودن رابطه میان آدم‌ها برای پسرک تنها به قدری حس زنده بودن دارند که شما را به یاد مشکلات خود می‌خواهند و به همین دلیل است که اعتقاد دارم کسی با چشم‌های خشک این انیمه را به اتمام نخواهد رساند.

استدیو تازه‌کار VLON نیز به خوبی از پس جلوه‌های بصری انیمه I Want to Eat your Pancreas برآمده است، گرافیک انیمه زیبا است ولی هیچ‌وقت شما را از داستان منحرف نمی‌کند. رنگ‌های پاستلی و به خصوص رنگ صورتی بیشتر طراحی انیمه را تشکیل داده‌اند که این مورد نیز به خاطر اسم ساکورا (شکوفه گیلاس)  و دنیایی است که او تصور می‌کند. هرگاه که ساکورا در قاب است همه رنگ‌ها شاد و نورانی هستند، نوری که به زودی او دیگر جزئی از آن نخواهد بود؛ در تضاد با او هرگاه که پسرک به تنهایی در قاب است شاهد رنگ‌هایی افسرده و خیابان‌های باران‌زده هستیم. حتی در تعدادی از صحنات به خصوص سکانس آتش‌بازی شما از کیفیت بصری انیمه I Want to Eat your Pancreas شگفت‌زده خواهید شد. همه این موارد تکمیل نیست مگر موسیقی متن فوق‌العاده انیمه را به آن اضافه کنیم.

«کار بهتری قبل از مرگت نداری؟ جدی می‌خوای کل وقتت رو تو کتابخونه بگذرونی»

در نهایت باید گفت شاید انیمه I Want to Eat your Pancreas به مانند دیگر انیمه‌های عاشقانه به نظر برسد که در نهایت سعی دارد با پایان تلخ خود شما را به گریه بیندازد ولی در کنار تمام این موارد این اثر درباره دوستی، زندگی و سرنوشت است. پایان انیمه از همان نقطه شروع کاملا مشخص است ولی هنوز هم موفق می‌شود که کاری کند در لحظه به لحظه تماشای آن احساس شگفت‌زدگی کنید و در پایان نیز با موفقیت قلب شما را به درد بیاورد. اگر از دیدن انیمه‌های Your Lie in April و A Silent Voice لذت برده‌اید، I Want to Eat your Pancreas را از دست ندهید.