صدای شیپور میآید. یک بار، دوستانمان بازگشتند. دو بار، وحشیها حمله کردند. سه بار، مرگ میآید! شب تاریک و طولانی. این چیزی است که انتظار همه ما را میکشد و سرنوشت برای ما رقم زده است. آیا خدایان از ما مراقبت خواهند کرد؟ آیا می توانیم از خودمان دفاع کنیم؟ اصلا رهبری جهت انجام این کار داریم؟ این وضعیت جهان فعلی ماست. وستروس محکوم به نابودی است، فعلا! با گیمشات جهت بررسی و تحلیل ۷ سرنخ کشف شده در تریلر فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) همراه باشید.
بدون شک غیر ممکن است که هواداران سرسخت سریال «بازی تاج و تخت» و تخت تریلرهای انتشار یافته را از دست داده باشند. چرا که کمی از عطش آنان جهت دانستن ادامه داستان میکاهد. اما تریلرها در نگاه نخست و اجمالی، تمام چیزی را که در چنته دارند را به نمایش نمی گذارند. اصلا اگر بگذارند که بی معنی میشود! پس هایپ سریال را چه کسی انجام دهد و فشار خون هواداران را تا سر حد مرگ بالا ببرد؟
۷ سرنخ کشف شده در تریلر فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت»
به دور از حاشیه، نکاتی مخفی و مجهول در تریلرهای سریال و فیلمهای سینمایی بسیار جذاب و پر مخاطب وجود دارد که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت و صد البته نیازمند تحلیل دقیق و ریز بینانه می باشند. تا کنون دو تریلر ارزشمند از فصل ششم سریال بازی تاج و تخت به انتشار رسیده است. اما نکته جالب توجه این است که اکثر نکات ضروری را تریلر دوم در دل خود جای داده است، بلکه بیشتر! پس بدون اتلاف وقت بیشتر به سراغ تحلیل و بررسی ۷ نکته بسیار مهم در تریلر می رویم.
«توجه: این مقاله ممکن است بخشهایی از داستانِ سریال را فاش کند»
جنگ داخلی در کینگز لندینگ
بدون شک اگر جیمی سر تمامی گنجشکها را قطع کند و بر روی سینه هایشان بگذارد، تعجب آور نیست! درست است که شخصیت جیمی طی پنج فصل گذشته به شدت تغییر کرده و آن مرد فاسد که حتی از جان کودکی بر لبه پنجره نمیگذشت، به پدری دلسوز و خانواده دوست (!) تبدیل شده است. پس از قتل فرزند اولش، یعنی جافری، وی مقداری از خواب غفلت بیدار شده و به صورت غیر مستقیم به فرزندان یا همان خواهرزاده هایش نزدیک تر شد. این امر را به خوبی می توان از به خطر انداختن جان خود جهت نجات جان مارسلا از چنگال همسر بیوه شاهزاده اوبرین فهمید. هر چند که باری دیگر ناکام ماند! حال که او با جنازه تنها دختر سرسی بازگشته و در این بین متوجه میشود که گنجشک اعظم، خواهر و معشوقهاش را عریان در خیابان های کینگز لندینگ، جهت تحقیر و مجازات وی چرخانده است، آیا کسی توان رویارویی با خشم و حس انتقام جویی عمیق او را داراست؟ چرا که در تریلر نخست مشاهده نمودیم که جیمی، جلوی سرسی زانو زده و با کینه تمام می گوید:
هر چیزی که آن ها از ما گرفتند را باز خواهیم ستاند و بیشتر!
در این راستا و در تریلر دوم، شاهد آن بودیم که جیمی ارتشی را جهت رویایی و سرکوب فرقه گنجشک ها به کینگز لندینک فراخوانده و حتی به صورت مستقیم با گنجشک اعظم درباره خونهایی که قرار است در مکان مقدس فرقه ذکر شده ریخته شود، صحبت میکند. علاوه بر این، نشانه محکم دیگری نیز جهت شروع جنگ داخلی می توان یافت. در تریلر نخست شاهد آن بودیم که پسرعموی سرسی همراه با گروهی کوچک از یاران خود به قصر می روند و طی مجادله لفظی می گوید:
به جنگجویت بگو کنار بایستد وگرنه موجب خشونت می شود
و سپس سرسی در جواب می گوید:
من خشونت را انتخاب میکنم
این جنگجو و مردی که در صحبتها ذکر شد، کسی نیست جزکلگن. کلگنی که حال تبدیل به یک زامبی و ماشین آدم کشی شده است. سپس در تریلر دوم شاهد آن بودیم که کلگن یکی از گنجشک ها را به طرز بدی کشت. طفل معصوم مطمئنا مرگ بدی را تجربه کرده است!
پس تمامی این موارد ذکر شده نوید یک جنگ داخلی تمام عیار و غیر قابل توقف را میدهد. تنها مسئله ای که در جریان مانند تکه ای گم شده از پازل، فریاد میزند که من عضو مهمی از ماجرا هستم، تنها رقیب سرسی در مقام ملکه، یعنی مارجری تایرل است. در تریلر اول دیدیم که گنجشک اعظم دست وی را گرفت و از او خواست که از روی زانو هایش بلند شود. انگار او را مورد بخشش قرار داده و فرصتی دوباره به وی میدهد. اما مگر میشود که این مرد حیلهگر چیزی در ازای این کار خود نخواهد؟ در تریلر دوم نیز مشاهده نمودیم که مارجری در زندان به دیدار برادر خود یعنی لوراس تایرل، وارث تخت هایگاردن میرود. این کار تنها برای افرادی مقدور است که آزاد باشند، چرا که در فصل پنجم، سرسی دقایقی پیش از زندانی شدنش به دیدار مارجری رفت تا او را تضعیف روحیه کند و به گونه ای خود را از عذاب وجدانی که تامن برای او ایجاد کرده، رهایی دهد. در صحنهای دیگر، هنگامی که ارتش جیمی آماده نبرد با ارتش گنجشکها می شود، می توان با کمی دقت دید که زنی با ردای سفید پشت سر او ایستاده است. بنا بر قد و رنگ موی او، گمان میرود که مارجری باشد. اما زمانی که مارجری آن گونه کنار گنجشک اعظم ایستاده است، چه دلیلی وجود دارد که ارتش هایگاردن جهت انتقام از لنسترها و آزاد سازی وارث خود به سمت کنیگز لندینگ حرکت نکند و درس خوبی به سرسی ندهند؟
پس همان طور که ذکر شد، جنگی تمام عیار در راه است!
سر داووس استارکی می شود!
وفاداری و ارق ویژه او به وستروس، امری غیر قابل انکار قلمداد میشود. شواهد زیادی جهت اثبات این موضوع در تمامی فصل های گذشته وجود دارد. از قطع شدن انگشتان دستش توسط استنس، مبارزه در کینگز لندینگ و از دست دادن فرزندش، تا به خطر انداختن جان خود در جنگ وینترفل. حال که او تنها لرد خود را از دست داده و در این بین، جهت جمع آوری آذوقه برای ارتشی که دیگر وجود ندارد به قلعه سیاه واقع در دیوار رفته است، خبر شوکه کننده ملیساندرا علت خوبی میباشد تا وی باقی عمر خود را در کنار فردی مطمئن به نام جان اسنو سپری کند. اما چه فایده! چرا که به صورت علنی و به بدترین شکل ممکن او را نیز به قتل رساندند. برای هواداران دو آتیشه سریال، مانند خود من، هر خنجری که در آخرین سکانس فصل پنجم وارد بدن جان می شد، به صورت تلپورت روح و روان ما را نیز زخمی میکرد. ولی گویا این پایان ماجرا برای مردی ماجراجو و وفادار نیست. سر داووس اولین شخصی بود که نامهها و هشدارهای فرستاده شده از قلعه سیاه را جدی گرفته و توانست به کمک ملیساندرا، مرحوم استنس را راهی دیوار کند تا جلوی ارتش مردگان بایستد. اما حال که دیگر چیزی به اسم استنس و ارتشش وجود ندارد، بهترین گزینه جهت دفاع از وستروس و مقاومت در بخش شمالی، خود شمالیها هستند. اگر گمانه زنیهای موجود حول زنده شدن جان اسنو توسط ملیساندرا را فعلا کنار بگذاریم، چرا که در حوصله و ظرفیت این مقاله نمیگنجد، سانسا استارک تنها لیدر و رهبر باقی ماندهای است که هم شمالیها جهت انتقام از بولتون ها از وی حمایت میکنند و هم وحشیها یا مردم آزاد شمال دیوار که در جنوب دیوار قرار دارند و منتظرند مرحوم جان اسنو زمین های حاصل خیر وعده داده شده را به آنها بدهد اما زهی خیال باطل! آخر چه کسی شعور جان اسنو را دارد تا بفهمد برای ایستادگی جلوی ارتش مردگان، به تمامی افراد زنده نیاز است، نه چند نفر کلاغ سیاه که پشت یک دیوار یخی قایم شدند و فرمانده خود را با خونسردی تمام میکشند. پس در نتیجه، سر داووس حمایت بی چون و چرای خود را از سانسا به هزاران دلیل اعلام خواهد کرد. زیرا علاوه بر دلایل ذکر شده توسط اینجانب، تصاویر موجود در تریلر دوم نیز نوید همین اتحاد را میدهند. اگر کمی با دقت بیشتر به مکانی که سر داووس در آن حصوز دارد نگاه کنید، پرچم معروف استارکها را خواهیم دید. علاوه بر این، در صحنهای دیگر شاهد آن هستیم که سانسا در بالای کوهی در حال سواری بوده و افرادی پشت سر وی حرکت می کنند که یکی از این افراد سر داووس است.
پس در نتیجه، بنا به دلایل ذکر شده، سر داووس به ارتش استارکها ملحق شده است. حال فرقی ندارد که جناح مقابل، بولتونهای متصرف وینترفل باشند یا ارتش مردگان شمال دیوار. در هر دو صورت، جنگی خونین در راه است.
قهرمان جدید خاندان تارگریان
حتما به یاد دارید که در فصل پنجم تیریون لنستر به دنریس تارگریان گفت:
یکی از چندین مشکل تو جهت بازپس گیری تخت آهنین، این است که دیگر هیچ خاندان و ارتش تارگریانی وجود ندارد
حال به نظر میرسد که تیریون در اشتباه بوده است. طرفداران تیزبین زیادی مبارزه بسیار سریعی را بین دو مبارز شناسایی کردند که در کسری از ثانیه در تریلر دوم آمد و رفت! یکی از آن دو، لبه تیز شمشیر را تا اعماق وجود مبارکش حس کرد و دیگری که این به این مبارزه چند ثانیه ای خاتمه داد، زره ای را بر تن داشت که به وضوح علامت خاندان تارگریان بر روی آن قابل مشاهده بود. بنا بر آب و هوا و شرایط محیطی، به احتمال زیاد میدان مبارزه شهر مرین، مکانی که حکومت نوپای دنریس در آن واقع شده است، نمیباشد. پس این جنگجو کیست و چرا دارد از خاندان مردهای همچون تارگریانها با این توان و دلاوری حمایت میکند؟
عده زیادی معتقدند که این مبارزه تنها فلش بکهایی از دوران انقلاب رابرت براتیون است. چرا که در این راستا، در تریلر اول نیز همین مبارز همراه با تمام ویژگیهای ظاهریاش، جلوی چند سرباز استارک دیگر ایستاده بود و همچون نوشیدن آب، یکی را پس از دیگری به تقل میرساند!
برای افراد کتاب خوان و دنبال کننده سری کتاب های بازی تاج و تخت، بدون شک این تئوری درست است. اما همان طور که میدانید، به ندرت در سریال مذکور فلش بک رخ داده است و البته خط داستانی کتاب و سریال از یکدیگر، تا حدی جدا شده است. این امر را میتوان از گفتههای نویسنده و خالق داستان بازی تاج و تخت نیز متوجه شد که چندی پیش نارضایتی خود را از روند داستان اعلام نمود و اذعان داشت:
شخصیت های محبوب و مهمی در طول سریال به قتل رسیدهاند. شخصیت هایی که من برایشان در کتابهای بعدی برنامههای زیادی داشتم و فعلا خواستار پایان دادن به ماجراجویی آنان نبودم!
پس در نتیجه، فعلا نمیتوان با قطعیت درباره این قهرمان یا شوالیه تارگریانی صحبتی انجام داد و می بایستی به شایعات و گمانه زنیهای موجود حول این موضوع بسنده کنیم.
برین به ریورران باز می گردد
پس از آن که برین در پایان فصل پنجم، علامت فرستاده شده توسط سانسا را از دست داد به دنبال قاتل رنلی براتیون، یعنی برادرش استنس براتیون شتافت. هر چند که ما موفق به رویت سکانس قتل استنش نشدیم و از سرنوشت نهایی استنس بی اطلاع ماندیم، اما به نظر می رسد که برین و پاد به جنوب بازگشتهاند. شما به راحتی می توانید پرچم خاندان تالی را در یکی از صحنههای تریلر دوم، پشت برین مشاهده نمایید که نوید بازگشت او را به ریورران میدهد. پس این سوال پیش میآید که اگر برین دست از عهد خود جهت نجات دختران استارکی داستان ما کشیده است، چرا به سرزمین مادری آن ها بازگشته است؟
جالب توجه است که خط داستانی برین و کتلین استارک در کتاب داستانی، هیچگاه در سریال تلویزیونی مورد استفاده قرار نگرفت. اما باز هم نباید قافل گیریهای سریال تاج و تخت را دست کم بگیریم. حتما برایتان این سوال پیش آمده که هدف از گفتن این قضایا چیست؟ باید به شما به بگویم که بنابر خط داستانی کتاب بازی تاج و تخت، کتلین استارک از مرگ باز میگردد و خود را “بانوی سنگدل” مینامد و شروع به گرفتن انتقامهای زنجیره ای از تمام کسانی که به خانواده وی آسیب زدند، میکند.
از سوی دیگر، ممکن است برین سانسا را رها نکرده باشد و به نصیحت استنس در آخرین ثانیههای فصل پنجم گوش داده باشد، چرا که استنش به او گفت:
وظیفهات را انجام بده!
شاید این جمله در نگاه اول سطحی به نظر برسد، اما برین فردی وظیفه شناس و وفادار میباشد. پس ممکن است که کار گرفتن جان استنس را به زمان دیگری موکول کرده باشد و به سراغ وظیفه اصلیاش، یعنی نجات جان سانسا استارک، بازگشته باشد.
درود بر راهب جدید
قافل گیری خوبی در یک تریلر چند دقیقهای محسوب میشد. وقتی یک راهب آن طور تمام سیاستهای کلیدی وستروس را تغییر میداد، وجود یک راهب دیگر در آن سوی وستروس (!) چه نتیجهای می تواند داشته باشد. حتی فکر کردن به آن نیر کمی خندهدار است. به صورت عمومی، اطلاعات چندان زیادی از این فرقه و خدایشان، به جز چند اسم و معجزه خارقالعاده، در دسترس نیست. اما از توان و استعداد بی نظیرشان در عرصه سیاست نمی توان چشم پوشی کرد. استنس آدمی خام و زود باور بود که حتی نوزادی در گهواره همراه با چند طرح دستی ماهرانه میتوانست تحت تاثیر قرارش دهد. ولی این بار موضوع فرق دارد، زیرا تیریون لنستر، نابغه عرصه سیاست، به هیچ وجه شبیه استنس نیست و فریب دادن وی امری نا ممکن محسوب میشود.
در تیلر دوم بود که راهب مذکور در قصر مرین و در حضور تیریون و واریس مشاهده شد. گمانه زنیها در خصوص نقش وی در فصل جدید همچنان ادامه دارد، زیرا هیچکس قادر نیست که این افراد قدرتمند و با نفوذ را مجبور به کاری کند. پس راهب جدید ما خود به سراغ تیریون رفته است. در این راستا، در هر دو تریلر منتشر شده دیدیم که تیریون خواستار کنترل دو اژدهای باقی مانده در قصر است. اژدهاهایی که در این مدت بسیار وحشی و غیر قابل کنترل شدهاند. شهر مرین نیز که درگیر یک جنگ داخلی بین پسران هارپی و حکومت دنریس میباشد و تیریون توان مقاومت با اندک ارتش باقی مانده از آنسالیدها را ندارد. پس چه گزینه ای بهتر از استفاده از اژدها جهت سرکوب آنان وجود دارد؟ تیریون داستان ما فردی نحیف و کوتوله میباشد، لقمه کوچک و چرب و نرمی برای اژدها های زندانی محسوب میشود. به دور از کنایه، توانایی کنترل آنان را نیز ندارد! پس درخواست کمک از یک راهب با قدرتهای ماوراءالطبیعه میتواند استراتژی خوبی باشد. پس علت خوبی برای توجیح وجود او در قصر مرین در چنته داریم. اما تنها خدا میداند که وی در بازگشت چه چیزی را طلب خواهد کرد!
وحشیها به جنگ میپیوندند
حتما با خود میگویید که وحشیها پیرو توافق خود با جان اسنو، می بایستی درگیر جنگ با ارتش مردگان شده باشند، ولی این طور نبست. همان طور که در هر دو تریلر منتشر شده قابل مشاهده بود، درگیری سختی بین ارتش بولتونها و وحشیها رخ خواهد داد. آیا آنها به ارتش سانسا ملحق شدهاند؟ یا طبق گمانه زنیها و تصاویر لو رفته، تحت رهبری آن سوار نظام سیاه پوش با اسب سفید بودند که شباهت عجیبی به جان اسنو دارد؟
در کل، تحت رهبری هر شخصی که می خواهند باشند، اتفاق عجیبی به نظر نمیرسد که آنها برای آزاد سازی وینترفل و شمال مبارزه کنند. وقتی جان اسنو برای نجات دادن جان آنها، ضربه و زخم دهها خنجر را تحمل کرد، نباید در ازای این فداکاری وی به خواهر و مردم رنج دیده شمال کمک کنند؟
آیا در نهایت خاندان فری تقاص عروسی خونین را پس میدهند؟
ما در مورد سر نخ های زیادی از وقوع جنگهای متعددی صحبت کردیم. از جنگ داخلی کینگز لندینگ به رهبری جیمی گرفته تا حمله وحشیها به وینترفل تحت رهبری سانسا و سر داووس. اما با کمال نارضایتی، باید بگویم که تنها چند صحنه در تریلر دوم توانایی نابودن کردن تمام تحلیلها و تئوریهای ما را دارد!
به یاد دارید که برین و پاد به ریورلند رفتند؟ چرا که پرچم ریورلند در پشت سر آن ها به خوبی قابل مشاهده بود. در این بین، صحنهای در دقیقه ۱:۴۳ تریلر دوم وجود داشت که نشان میداد پاد در حال خفه شدن توسط فردی ناشناس میباشد. در پس زمینه این صحنه، به خوبی چادر های قرمز رنگ دیده میشوند. حال بیایید به ثانیه ۰:۵۹ بازگردیم، جیمی لنستر را با زره جنگی خود میبینیم که در میان همان چادرهای قرمز در حال سواری کردن است. همچنین در دقیقه ۲:۰۲ نیز والدر فری را میبنیم که در حال جشن گرفتن با سربازان و فرماندههای لنستری میباشد. در این راستا، گفته میشود که دستکشهای فرد مهاجم به پاد، شباهت زیادی به یار وفادار جیمی، یعنی بران دارد.
حال سوالات زیادی به وجود میآید. آیا بین ارتش لنستر ها دو دستگی ایجاد شده است؟ آیا سانسا پس از فتح وینترفل، بنا بر نصحیتهای پیتر بیلیش، به سراغ گرفتن انتقام از قاتلین خانواده خویش رفته است؟
سوال جدیدی پیش میآید که سرنخ محکمی جهت اثبات آن در قسمت عروسی خونین نیز وجود دارد. آیا به یاد دارید که تنها دقایقی پیش از قتل عام خانواده استارکها، دایی راب استارک جهت تخلیه خود (!) از مراسم خارج شده و دیگر رویت نشد؟ حتی در روز بعد و پس از سلاخی کل ارتش شمالیها، والدر فری هشدار روس بولتون برای زنده بودن وی را جدی نگرفت و اذعان داشت که او خطری محسوب نمیشود، چرا که دیگر هیچ پشتیبان و متحدی ندارد. پس آیا ممکن است که وی با ارتشی قدرتمند به سراغ خاندان فری رفته باشد؟
بنابراین، جیمی در واقع میتواند در ریورلند مشغول دفاع از خاندان فری در مقابل انتقام سختگیرانه خاندان تالی باشد. جیمی نیز دلیل خوبی برای دفاع از خاندان فری دارد. به یاد بیاورید که چگونه آن کودکان دوقلو لنستری به طرز وحشیانهای در سیاه چالههای قصر ریورلند کشته شدند! در کل سانسا هر خاندانی را هدف گرفته باشد، والدری فری میبایستی حواس خود را جمع کند تا از دو جناح دوست، یعنی سانسا و داییاش، مورد حمله قرار نگیرد و به یکباره نابود نشود.
با تمامی این تفاسیر، این خبر بسیار مسرت بخش است که تنها کمتر از یک هفته دیگر اولین قسمت از فصل ششم سریال بازی تاج و تخت پخش شده و به عطش یک ساله هواداران پایان خواهد بخشید.
با اقتباس از مقاله سایت +GamesRadar