اگر یک شب بخواهید فیلم ترسناک ببینید، شما به صورت ناخودآگاه به سمت دانلود فیلمهای جنگیر، احضار و اره میروید. اما برای کسانی که بارها این فیلمها را دیدهاند، این ۵ فیلم ترسناک گمنامِ ده سال اخیر را پیشنهاد میدهیم.
یکی از سنتهای قدیمی معرفی فیلم، معرفی بهترین فیلمهای هر ژانر بوده و هست. اکنون شما وارد هر سایتی بشوید با لیستی از بهترین فیلمهای هر ژانر مواجه میشوید. بهترین فیلمهای تاریخ، بهترین فیلمهای اکشن، بهترین فیلمهای عاشقانه و هزاران مورد دیگر از این دست . لیستهایی که هرکدام با دقت و بر اساس آمار و نمرات تهیه شدهاند و شرحهای بلندبالایی دارند که به بینندگان کمک میکنند تا فیلم مورد علاقه خود را پیدا کنند. اما این لیستها از مشکل بزرگی رنج میبرند، فیلم جدیدی معرفی نمیکنند.
شما حتی اگر توی عمرتان یک فیلم سینمایی هم ندیده باشید، باز هم میدانید که پدرخوانده یکی از بهترین فیلمهای تاریخ است و حتما سراغش میروید. شما از هرکس در خیابان بپرسید که به شما فیلمی برای اوقات فراغتتان پیشنهاد کند، قطعا یکی از آنها از مجموعه فیلمهای دنیای مارول است. اگر یک شب بخواهید فیلم ترسناک هم ببینید، شما به صورت ناخودآگاه به سمت دانلود فیلمهای جنگیر، احضار و اره میروید.
در نتیجه بعد از یک مدت با سیلی از فیلمهای تکراری طرف هستیم که تقریبا همه دیدهایم، پس شاید بد نباشد که سری به تاریخ سینما مخصوصا در ده سال گذشته بزنیم و ۵ فیلم ترسناک خوبی که از بخت بد یا اکران نامناسب، چندان دیده نشدهاند، اما ارزش تماشای بالایی دارند را مروری بکنیم.
۵ فیلم ترسناک گمنام ده سال اخیر:
۱- Sinister
خبیث، از میان دیگر فیلمهایی که در فهرست ۵ فیلم ترسناک گمنام ما معرفی میشوند، کمی آشناتر و شناختهتر شده است، اما به این معنا نیست که شایستهی جایگاهی است که دارد.
در سینمای این روزها، فیلمی که وفادار به سینما باشد، کم پیدا میشود. فیلمی که برای خود رسالتی به جز یک اثر سینمایی خوب محترم بودن نداشته باشد و تنها و تنها به این بیاندیشد که فارغ از مضمون زدگی، داستان خود را روایت کند. برای همین این روزها شاهد خیل عظیمی از فیلمها هستیم که پیش از آنکه داستان خود را روایت کنند و یا حتی قاب دوربین خود را تنظیم کنند، به دنبال حقنه کردن مفاهیم خود یا گرفتن چهرههای روشنفکرانه هستند. فیلمهایی عبوس با نورپردازیهای تیره و گرفته که اجازه روایت داستان و نفس کشیدن به مخاطب را نمیدهند و اگر هم نقدشان کنید سریعا در موضع مولف پناه میگیرند و فریاد حماقت تودهها و فهمیده نشدن فیلمشان را سر میدهند.
در این میان فیلم خبیث، نه به دنبال ترسهای اگزیستانسیالیستی است، نه میخواهد شعارهای اجتماعی سر بدهد و نه حتی میخواهد استانداردهای سینمای وحشت را تغییر دهد؛ فیلم خبیث تنها به دنبال لرزاندن استخوانهای شما و گرفتن خواب راحت در شبی که پیش رو دارید است.
نویسندهی مشهور کتابهای جنایی، برای نوشتن اثر جدید خود به خانهای بدنام در حومه شهر نقل و مکان میکند. خانهای که در آن خانوادهای خود را دار زدهاند. نویسنده در ابتدا به این خرافه علاقهای ندارد و ترجیح میدهد که بدون توجه به آن اثر خود را جلو ببرد، اما با پیدا کردن نوار فیلم عجیب و غریبی از صحنههای کشتار انسانها، هم متوجه سابقه ترسناک خانه میشود، هم ایده جدیدی برای کتابش پیدا میکند تا به اوج برگردد. حال او باید میان ماندن در خانه بدنام و بازگشت به اوج در حرفهاش، یکی را انتخاب کند.
خبیث دینامیت آرام سوزی است. ابتدا با کلیشهها شروع میکند و با همانها هم جلو میرود. اما کارگردان اثر با اعتماد به نفسی مثال زدنی، به جای آنکه ایدههای تازه نفس خود درباره خانههای روح زده را از همان ابتدا عیان کند، ترجیح میدهد که مطمئن و آرام آرام ابتدا از دروازه کلیشهها جلو برود و ترس را مانند یک دینامیت در انتهای اثر منفجر کند.
این سیر روایی شاید از دور کسل کننده به نظر برسد، ولی اینگونه نیست. ایدهی خانه روح زده شاید تکراری باشد و آن قدر فیلمهای مختلف از نظرگاههای مختلف دربارهاش ساخته شده باشند که بتوان گفت که دیگر شیره این ژانر را کشیدهاند، اما یک نکته را هیچ گاه نباید از یاد برد، خانههای روح زده همواره ترسناک و رازآلود است. برای همین اثر نهایت استفاده از این پتانسیل را میبرد. مدام فضای خانه را تروماتایز میکند و هر لحظه بیگانگی شخصیتهای انسانی را از آنها افزایش میدهد. به این صورت که شما از اولین فصل شروع وحشت فیلم، در یک اضطراب دلنشین قرار میگیرید، اضطرابی که در نهایت با افشا شدن راز فیلم تبدیل به یک وحشت تمام عیار میشود.
فیلم خبیث یک پیشنهاد عالی برای یک شب پنجشنبه همراه با دوستانتان و آزمایش شجاعت است. فیلمی مرموز، خون آلود و حتی گاهی خندهدار که در ابتدا به شما قول میدهد که هیچگاه ناراضی از سینما بیرون نروید و در پایان با شرافتی بسیار زیاد به سخنش عمل میکند.
۲- Strangers: Prey At Night
در سالهای اخیر به واسطه گسترش مفهوم ژانر و نقد ژانری، فیلمهای ترسناک و نسبتهای آنها با تاریخ اجتماعی مورد توجه قرار گرفت و در نتیجه وجه جدی و مفهوم پردازانهی فیلمهای ترسناک به یکی از معیارهای منتقدین و تماشاگران برای دیدن فیلمها گشت.
اما مشکلی که پس از این بررسیهای جدی و مطرح شدن فیلمهایی مانند میدسامر، هالووین و سایر عناوین مشابه به وجود آمد، تولید فیلمهای بسیاری با مضامین روانشناسانه و جامعهشناختی بود که تنها از این مفاهیم، اتمسفر سیاه و سنگین را به ارث برده بودند و نه تنها در سطح یک فیلم، اثر موفقی نمیشدند، بلکه حتی نمیتوانستند که پیام اجتماعی سیاسی خود را برسانند.
در این میان غریبهها: شکار در شب فیلم متفاوتی است. کارگردان آن یعنی یوهانس رابرتس، با الگو قرار دادن فیلمهای اسلشر و قاتلین زنجیرهای دهه هشتاد(هالووین، وحشت در خیابان الم، جیغ، جمعه سیزدهم) نه تنها سعی داشته که فیلم با کیفیتی در این ژانر بسازد، بلکه دیدگاههای اجتماعی سیاسی خود را نیز در آن بیان کند و به همین خاطر نسبت به دیگر اثار ۵ فیلم ترسناک لیست متفاوت است.
سه قاتل سریالی ماسک به چهره به خانه یک پیرمرد و پیرزن در حومه شهر هجوم میبرند و در صحنهای تکان دهنده آنها را میکشند. سپس خبردار میشویم که فرزندان و نوههای این پیرمرد و پیرزن در حال آمدن به خانه آنها هستند، بدون توجه به خطری که انتظارشان را میکشد.
داستان فیلم ساده است و شخصیتهای کمی دارد. ما تنها چهار شخصیت را در این فیلم میبینیم. شخصیتهایی که ویژگی خاصی ندارند، اما ناتوانی آنها و وحشتشان در مقابل قاتلانی که از ماهیت آنها هیچ نمیدانند، عنصری است که شخصیتشان را گسترش میدهد و باعث میشود شما در تک تک لحظات با آنها همراه باشید.
اما ستارههای اصلی فیلم قاتلان نقاب بر چهره آن است. افرادی که ما نه آنها را میشناسیم و نه میدانیم که هستند. تنها میدانیم که انسانهایی عادی هستند که ولعی بیپایان برای کشتن دارند. ولعی که در پردهی سوم فیلم نقاب از چهره هولناک خود با جملهای ساده بر میدارد. جملهای که توصیفی است از جهان اخلاقی این روزهای ما که نشان میدهد که یک انسان تا چه حد میتواند غیر اخلاقی باشد.
قاتلانی که درست است ظاهری انسانی دارند، اما به نوعی از جهان این روزها و آنارشیست اخلاقیی که زندگی همه ما را در بر گرفته سخن میگویند. افرادی که به چنان بن بستی رسیدهاند که دیگر هدف و غایتی از حیات به جز کشتن ندارند. برای همین است حتی هنگامی که آتش گرفتهاند و استخوانهایشان خرد شده است باز هم بلند میشوند و به دنبال کشتن سوژههای خود میروند.
اما در این میان چیزی که این شخصیتها و داستان را غنا بخشیده است، تسلط تمام عیار رابرتس بر دوربین است. قاببندیهای منظم، برداشتهای بلند و کنتراست بالای رنگهای روشن(بر خلاف سایر فیلمهای ترسناک که تمایشان به استفاده از رنگهای مرده است.) باعث شده است شما با وحشت و خشونتی تمام عیار میان کاراکترها مواجه باشید. وحشتی که خودش را در صحنه شاهکار نبرد استخر نشان میدهد، زمانی که شخصیت اصلی تنها میان قاتلان دیگر آزار گیر افتاده است و نه آنها را میبیند و نه حتی مطمئن است که توانایی مقابله دارد و در این میان موسیقی شادی نیز در پس زمینه پخش میشود که این اغتشاش ذهنی را به حد نهایت میرساند.
فیلم غریبهها شکار در شب یکی از قدرندیدهترین آثار چندسال اخیر است و قطعا یکی از وحشتناکترین و کوبندهترین آنها هم هست. فیلمی که با وجود کیفیتش هوشمندانه از تمایل به دنباله سازی دوری میکند و تصمیم میگیرد که با سکانس آخر، وحشت و اضطراب خود را در ذهن مخاطبش جاودانه بکند.
۳- Hidden
برادران دافر قبل از اینکه به برگ برنده نتفلیکس در مقابل دیزنی پلاس و هولو تبدیل شوند، دو جوان ساده و عاشق سینما بودند که تنها میخواستند که به تاسی از بزرگان سینما، فیلمهایی مخصوص پرده بسازند و ایدههایشان را در بزرگترین شکل عملی کنند.
اما افسوس که پیش از موفقیت آنها از حمایت نتفلیکس برخوردار نبودند، برای همین آنها فیلم اولشان را بودجهای پایین اما داستانی قدرتمند ساختند. این فیلم به قدری خوب است که قرار ندادن آن در لیست ۵ فیلم ترسناک گمنام ما، یک اجحاف به لیست میبود.
بعد از شایع شدن یک بیماری خطرناک که افراد را تبدیل به زامبی میکرد، خانوادهای به یک زیرزمین پناه میبرد و یک سال تمام در آنجا خود را حبس میکنند. آنها نه زامبیها را میشناسند و نه میدانند که میتوانند فرار کنند یا نه. حال بعد از یک سال و خردهای، آذوقه آنها رو به اتمام است و در همین حین نشانههایی مبتنی بر پیدا شدن دوباره زامبیهایی که در فیلم آنها را “نفس کش” یا Breather خطاب میکنند رویت میشود.
بیشتر داستان فیلم در زیرزمین کوچکی با سه کاراکتر اصلی آن رخ میدهد. پدر و مادر و دختربچهای که سعی دارند در این جهان کوچک زنده بمانند و امیدوار به حیاتشان ادامه بدهند.
برادران دافر با اعتماد به نفسی بالا داستانشان را مانند سوختن باروت یک دینامیت روایت میکنند. داستانی که با درامی غمگین درباره افرادی حبس شده(مانند حال و احوال این روزهای ما) در یک فضای بسته شروع میشود و نشان میدهد که آنها بیش از هرچیزی در تلاش برای این هستند که انسانیتشان را زنده نگه دارند، تلاشی که منجر به خلق درامی قدرتمند و عاطفی میان اعضای این خانواده کوچک میشود.
در ادامه اما برادران دافر روایتگر وضعیتی بحرانی میشوند. بازگشت دوباره نفسکشها، پایان آذوقه و آئینهای عجیب این خانواده که در طی یکسال حبسشان به وجود آورده، اتفاقاتی ذره ذره پلات را پیش میبرد تا در پایان با توئیستی اعجاب برانگیز جهان سیاسی-عاطفیشان را توصیف کنند و یکی از تازه نفسترین ایدههای پست آپوکالیپتیک را روایت کنند.
برادران دافر در اولین فیلمشان محکم بر سر اصول فیلمسازی خود ایستادند. آنها با روایت بیشتر داستان همراه با دوربینی ثابت و پرهیز از وسوسه دوربین روی دست، حرکات دوربینشان را همراه با گذر تدریجی این خانواده از آرامش به بحران را روایت میکنند. تصمیم محکمی که نشان از عزم جدی دو برادر برای پایبندی به اصول سینما را بیان میسازد.
۴-Summer Of 84
یوان-کارل ویسل، آنوک ویسل و فرانسوا سیمارد، یکی از پر انرژیترین گروههای کارگردانی سالهای اخیرند. آنها که در اثر اول خود یک اکشن دوچرخه محور معرکه به سبک فیلمهای مدمکس ساخته بودند، در فیلم دومشان تصمیم گرفتند که کمی از جنون دنیای قبلیشان (که شامل روباتها، یک قدرت ابرقهرمانی عجیب و غریب و صحنههای تعقیبوگریز مبتنی بر دوچرخهها بود) بکاهند و به جای آن یک فیلم ترسناک اسلشر تینیجری تمام عیار به ما ارائه بدهند که به لیست ۵ فیلم ترسناک ما راه یافته است.
چهار دوست صمیمی که در یکی از شهرهای حومهای آمریکا زندگی میکنند و از آرامش دنیای اطرافشان به تنگ آمدهاند، تصمیم به انجام یک ماجراجویی میگیرند. ماجراجویی که محوریت آنها ظن به قاتل سریالی بودن یکی از افسرهای پلیس شهر است. فیلم ترکیبی از نوستالژی و سرخوشی فیلمهای دهه هشتاد و خشونتی استفن کینگ گونه است.
شما از یک طرف با ماجراجویی چند بچه، موسیقی سینتی سایزر و رمنسی نوجوانانه مواجه هستید و از طرف دیگر قاتل سریالیی دارید که هویتش در هالهای از ابهام قرار دارد. قاتلی که میکشد، اما کشتههایش جدی نیستند و هویتی رازآلود که حتی نوجوانان خود فیلم نیز مدام درباره آن شک میکنند.
فیلم تابستان ۸۴ ترجیح داده به جای آنکه پیشرو باشد و در عناصر ژانر دست ببرد، در خود آنها عمیق شود. در نتیجه ما با ایدههای چندان متفاوتی مواجه نیستیم، اما آنها با عمیق کردن این ایدهها و گسترش مفهوم قاتل سریالی سعی کردهاند تا از کلیشهای بودن کار خود بکاهند. همچنین وحشت ناشی از بازی موش و گربهی بچهها با قاتل و هویت رازآلود او باعث شده است تا استرس به حد کافی در درون فیلم موج بزند و شما را از وحشتناک بودن فیلم نا امید نکند.
اما در عین حال اینکه فیلم خشن است و در یک صحنه عملا حمام خون راه میاندازد، اما همچنان صمیمیت فیلمهای دهه هشتادی را در خود دارد. شیمی میان پسرها به اصطلاح “گرفته” و باعث ایجاد جو صمیمی شده است. عشق یکی از شخصیتها که ترکیبی از حماقت و صمیمیت دوران نوجوانی است نیز به اندازه کافی خوب از آب در آمده است.
در کل اگر دلتان برای فضای فیلمهای دهه ۸۰ تنگ شده است و میخواهید دوباره در حال و هوای آن فیلمها قرار بگیرید، تابستان ۸۴ فیلم مناسبی برای شما است. البته لازم به ذکر است که فیلم پایان قابل توجهی دارد دارد که خبر از ساخته شدن دنباله احتمالی آن میدهد.
۵- Babadook
ژانر وحشت را ما همیشه با پرسوناهای مذکر به یاد میآوریم. قاتلین سریالی، دراکولا، فرانکنشتاین، هیولای لجنزار، کینگ کنگ، هیولاهای فضایی و … همواره شخصیتهای مذکر یا به نوعی مذکر بودهاند.(به عنوان مثال موجودات فضایی ممکن است که جنسیت مشخصی نداشته باشند، اما رفتارهایشان بیشتر وجوهی مردانه دارد تا زنانه.)
اما چه میشد اگر یک وحشت این بار از دیدگاه یک زن ساخته شود؟ منظورم فیلمهای درجه سه این روزها نیست که به دنبال آن هستند که جیمز باند گرفته تا ابرقهرمانان را به هر ضرب و زوری شده است، جنسیتشان را تغییر دهند و نسخه مذکرشان را نشان دهند. بلکه منظورم این است که چه میشد اگر یک فیلم وحشت چهره زنانهی مستقلی داشت؟
برای اخرین فیلم لیست ۵ فیلم ترسناک خود به سراغ بابادوک میرویم. بابادوک در ابتدا مانند فیلمی به نظر میرسد که قصد دارد پرسونای تمام نشدنی جک نیکلسون در فیلم تلالوی کوبریک را این بار به صورت زنانه تکرار نماید، اما موضوع اینجاست که فیلم حتی اگر چنین قصدی هم در ابتدا داشته باشد، خود را در این حد نگه نمیدارد و بالاتر میرود.
داستان درباره زنی بیوه است که همسر خود را در حادثهی رانندگی از دست داده و حالا با تنها پسر خود در خانهاش زندگی میکند. زنی تنها که نمیتواند حریف زندگی سختی که پیش رویش است بشود. کار سختش هم اورا خسته میکند و هم بیخواب، در نتیجه هر روز مدام فرسوده و فرسودهتر میشود. از آن طرف پسری کوچک و خشمگین دارد که نمیتواند نیازهایش را بر طرف کند و از طرفی دیگر تمام این فشارهای اجتماعی بر روی او تلنبار میشوند و از او شخصیتی خشمگین میسازد که نمیتواند با دیگران ارتباط سالم و موفقی بر قرار نماید. در این میان است که فرزند کوچک او، پس از خواندن کتاب ترسناکی به نام بابادوک به این نتیجه میرسد که شخصیت بابادوک خیالی نیست و به دنبال شکار آنها است، در این میان مادر که وضعیت مناسب اجتماعی ندارد، نه میتواند با وحشتی که بر خانهاشان در حال مستولی شدن است رو به رو شود و نه میتواند از آن فرار کند.
درباره بابادوک و کیفیت بالای آن میتوان خطوط بسیاری را نوشت و دربارهاش صحبت کرد. از فیلمنامهی هوشمندانهاش گرفته تا بازیهای درجه یک بازیگران فیلم و دوربین سیال جنیفر کنت که فضای یک خانه معمولی استرالیایی را به یک وحشت تمام عیار تبدیل میکند. اما شاید چیزی که در این میان مهمتر باشد، نسبت این فیلم و مسئله زنان است.
این روزها راحتترین راه برای گرفتن جوایز و حتی فروش بالا، استفاده از ترند فمینیسم و مسئله زنان است. شما میتوانید با ادعای ضد جریان بودن و نمایندگی از حقوق زنان، به راحتی فیلمهای مختلفی تولید کنید و مورد تحسین قرار بگیرید. اما مشکل اینجاست که این ترندهای فمینسیم، حقوق زنان را از محتوا خالی کردهاند و تنها فرمی نحیف از آن به جا گذاشتهاند.
شما مدام با نسخههای خشنتر و عصبانیتر مردان در جنسیت زنان مواجه هستید. زنانی که اگر جنسیتشان را فاکتور بگیریم، سخت میشود مسئله و جهان زنانهاشان را شناخت. آنها به دنبال این نیستند تا مسائل واقعی حقوق زنان را پروبلماتیزه کنند، آنها فقط میخواهند با استفاده از ترند زنان، به چشم بیایند.
اما بابادوک در نقطهی مقابل اینگونه فیلمها قرار میگیرد. مادر فیلم او نه یک زن موفق است، نه زخم خوردهی مردان هوسران است و نه حتی میتواند بر مشکلات اجتماعیاش فایق بیاید. او نمونه زنان خانهدار روزمرهای است که ما هر روزه در دنیای اطرافمان میبینیم. زنانی که وابسته نیستند و مشکلاتشان در دنیای مردان نهفته نیست، بلکه در جهان درونی خودشان ریشه دارد.
جهانی که بابادوک میسازد تفهمی است از زنان و ترسهای آنها، نه برساختهای زنانه از دنیای مردان. جهانی تیره، اسرده، روزمره و بدون هیچگونه کمک. جهانی که در آن شخصیتها هم باید با وجوه رنجآور هستی کنار بیایند و هم مادر بودن و حامی بودنشان را حفظ کنند. جهانی هولناک که تنها زنان آن را میفهمند. بلی، بابادوک یک وحشت زنانه است.
1 دیدگاه
طاها
عالی