برای طرفداران پروپاقرص سری هری پاتر مقاله ویژهای تهیه کردهایم. آیا از تمامی اسراری که در زندان مرموز و مخوف این سری، یعنی آزکابان وجود دارد، اطلاع دارید؟ با گیمشات همراه باشید تا سری به دنیای جادویی هری پاتر بزنیم و نگاهی بیاندازیم بر ۱۵ موردی که احتمالا درباره زندان آزکابان در سری هری پاتر نمیداستید.
دنیای سری هری پاتر اغلب به عنوان جهانی شناخته میشود که برای سرگرمی کودکان خلق شده است؛ با این حال هر کسی که مانند ما دوران طولانی عمرش را در این مجموعه دوستداشتنی سپری کرده، قطعاً با این نظریه مخالف خواهد بود. سری هری پاتر، جادو، زندگی و لحظات شیرین بسیاری را در قالب شخصیتهای به یاد ماندنی و دوستداشتنی، در هم میآمیزد و به تمامی افرادی که با آن آشنایی دارند ثابت کرده که هری پاتر چیزی فراتر از یک داستان فانتزی نوجوانانه ساده است. با تمرکز و ارائه تفسیر بر روی مسائلی مانند روابط دوستانه و پیچیده، خودآگاهی شخصی و از همه مهمتر تمرکز بسیار بر مسئله مهم انسان بودن، مجموعه داستانهایی که جی کی رولینگ (J.K Rowling) به تحریر درآورد، تاثیرات فراوانی از زمان عرضه تا به امروز بر روی افراد بسیاری در سراسر دنیا داشتهاند. قطعاً میدانید که داستانهایی که حولمحور شرایط انسان و پیرامون وی سپری میشود، همیشه در روشنایی باقی نمانده و قطعاً به نقاط بسیار تاریک و سیاهی نیز کشیده میشود. در کنار تمامی موجودات و شخصیتهای منفی این سری که شخصیتهای اصلی را در هر لحظه درگیر میکنند، تاریکترین و مخوفترین چیزی که در این سری وجود دارد، یک فرد نبوده و بلکه یک مکان است : زندان منفور آزکابان. زندان آزکابان یک قلعه محزون و متروکه است که بر روی تخته سنگی در وسط دریای شمال واقع شده است و تنهای مکانی است برای نگهداری مجرمهای دنیای جادوگری که به ما نشان داده شدهاند. در مجموعه کتابها و فیلمهای سری هری پاتر، به ما به مقدار بسیار کمی از زندان آزکابان نمایش داده میشود؛ با این حال این مکان دارای تاریخها و تاثیرات بزرگی است که نمیتوان از آنها به راحتی عبور کرد. برای کسانی که در این زندان حضور داشتهاند (چه پشت میلهها و چه جلوی آن) زخمهای روانی و روحی فراوانی ایجاد شده که به این راحتیها نیز قابل ترمیم نیست. دیمنتورها (Dementor) در میان ترسناکترین و مخوفترین موجود موجود در این سری بوده و از قضای روزگار، این موجودات نگهابانان زندان آزکابان نیز هستند. بدون شک، زندان آزکابان، ترسناکترین مکانی است که هر جادوگری در دنیای جادویی میتواند به آن فکر کند. با ما باشید تا نگاهی بیاندازیم به برخی حقایق ناگفته و جالب که تا به امروز درباره زندان آزکابان نمیدانستید.
رتبه پانزدهم: این مکان در ابتدا یک زندان نبود
اطلاعات زیادی درباره خواستگاه زندان آزکابان در دسترس نیست، ولی چیزی که میدانیم این است که در طی قرن پانزدهم ساخته شده و محل سکونت جادوگر شروری به نام Ekrizdis بوده است. این موضوع که این جادوگر آزکابان را ساخته یا آن را پیدا کرده نیز از معماها است. با توجه به موقعیت جغرافیایی و دسترسی به شدت محدودش، این قلعه مکانی بسیار مناسب برای فعالیتهای یک جادوگر شرور بوده است. با این حال پس از مرگ Ekrizdis این قلعه متروکه باقی ماند تا اینکه پس از کشف دوباره، جامعه جادوگران از آنجا به عنوان یک زندان رسمی در سال ۱۷۱۸ پرده برداری کرد.
رتبه چهاردهم: زندانیها، راههایی برای حفاظت از خود داشتند
طلسم پاترونوس، موثرترین و بهترین روش برای مقابله با یک دیمنتور است؛ با این حال طلسمی بسیار پیچیده و محدود است که هر جادوگری از پس اجرای آن بر نمیآید. برای اجرای این طلسم، شما باید شادترین خاطراتتان را به یاد بیاورید و با توجه به موقعیت زندانیان در آزکابان، این امر تا حدودی غیر ممکن به نظر میرسد. راه دیگری که زندانیانی مانند پرسیوس بلک از آن بهره بردند، تبدیل شدن به حیوانات بود. دیمنتورها قابلیت تشخیص افراد در ظاهر یک حیوان را نداشتند و خود پرسیوس نیز اکثر دوران حضورش در زندان آزکابان را در جلوه یک سگ میگذراند. شکلات نیز به دلیل تاثیر بر روی فعالیت مغز، میتواند راه موثر دیگری برای محافظت از خود در این مکان شیطانی باشد.
رتبه سیزدهم: زندان آزکابان از زندان آلکاتراز الهام گرفته شده است
تقریباً میشود با اطمینان گفت که هر گونه زندانی که بر روی یک جزیره بنا شده باشد، میتواند بر گرفته از زندان مخوف و منفور آلکاتراز باشد. آلکاتراز نیز مانند زندان آزکابان، زندانی بود برای بدترین و بدنامترین مجرمان دنیا و همانند زندان خیالی رولینگ، بدترین مجازاتها را بر روی مجرمان پیاده میکرد. آلکاتراز نیز شناخته شده بود به عنوان مکانی که زندانیان در آنجا دچار مشکلات روانی میشوند و محافظانش نیز تنها جهت برقرار کردن امنیت حضور دارند و نقشی در نگه داری زندانیان ندارند. حتی شما میتواند متوجه تشابه اسمی نیز در نام این دو زندان شوید. در ضمن امکان فرار از هر دو زندان، تا حدود زیادی صفر است.
رتبه دوازدهم: دیوارهای زندان در مقایسه با نگهبانان مخوف آن، بیمعنی هستند
نگهبانانی که مسئولیت مراقبت از زندانیان را بر عهده داشتند، دلیل اصلی بدنامی و مخوفی این زندان را تشکیل میدهند. دیمنتورها از شیطانیترین موجودات دنیای جادویی هستند. آنها شادی را از وجود افراد بیرون میکشند و در بدترین حالت، حتی خاطراتشان را نیز استخراج میکنند و در نهایت نیز با خارج کردن روحشان از بدنشان، تنها پوستهای خالی را از فرد به جا میگذارند. زندانیانی که در آزکابان حضور دارند، میدانند که سالهای حبسشان چیزی نیست که باید نگرانش باشند و در اصل حضور در کنار این موجودات شیطانی که چیزی جز بدبختی و ناامیدی را به ارمغان نمیآورند، بزرگترین نگرانی آنها است.
رتبه یازدهم: آمار فراریها از زندان آزکابان تقریباً صفر است
تعجبی ندارد که زندانی به این بدنامی در دنیای جادوگران، آمار فراری بسیار پایین داشته باشد. آزکابان موفق شد تا با وجود دیمنتورها، قرنهای فراوان به عنوان بزرگترین زندان جادوگری فعالیت کند و در این مدت، تنها دو زندانی موفق به فرار شدند. اولی، بارتی کراچ جونیور در قسمت چهارم سری بود که به کمک والدین قدرتمندش موفق به فرار مخفیانه از زندان، بدون شک کردن کسی شد و دومین فرد نیز، سیریوس بلک دوستداشتنی است که به دلیل اتهام به قتل پیتر پتیگرو و دوازده شهروند عادی به زندان آزکابان فرستاده شد. پس از اینکه متوجه شد که پتیگرو زنده است، حس قدرتمند انتقام، وی را ترغیب به فرار از این مکان مخوف کرد.
رتبه دهم: ساکن قبلی آزکابان یک قاتل روانی بود
اطلاعات زیادی درباره مالک قبلی آزکابان یعنی Ekrizdis در دسترس نیست ولی میدانیم که وی به عنوان ظالمترین و شیطانیترین جادوگر دوران شناخته میشد. وی به این موضوع شناخته میشد که از آزکابان به عنوان یک فانوس دریایی استفاده میکرد و دریانوردان را به آنجا کشانده و سپس، به شکل ظالمانهای شکنجه داده و به قتل میرساند. وی که به عنوان یک جادوگر سیاه شناخته میشد، از انواع و اقسام هنرهای تاریک (از شکنجه گرفته تا نفرین مرگ) بر روی دریانوردان بیچاره استفاده میکرد و آثار آن پس از کشف آزکابان، همچنان در آن جا باقی مانده بود.
رتبه نهم: توسط جادو، از دنیا مخفی نگه داشته شده بود
به وسیله جادو، جادوگران موفق شده بودند تا از جامعه خود و جامعه انسانهای عادی محافظت کنند. یکی از این روشهای محافظت، استفاده از جادو برای پنهان کردن بسیاری از چیزها بود تا کسی پی به وجود آنها نبرد و در رابطه با آزکابان نیز این موضوع صدق میکند. Ekrizdis در زمان خود به خوبی توانسته بود از این جادوی پیچیده استفاده کند و قلعهاش را از دید دنیا مخفی نگه دارد و پس از مرگ وی و کشف آزکابان، جادوگران موفق به اجرای دوباره این طلسم و مخفی کردن آزکابان شدند که حتی با وجود بزرگی این بنا، برای جادوگران کار دشواری نبود.
رتبه هشتم: زندان آزکابان در هیچ نقشهای وجود ندارد
زمان به وجود آمدن زندان آزکابان نامشخص است و تنها چیزی که در این مورد معلوم است، این است که در طی قرن پانزدهم به وجود آمده و البته اینکه این بنا بر روی هیچ نقشهای، چه جادوگری و چه نقشههای معمولی وجود ندارد. در زمان Ekrizdis، آزکابان تنها توسط افرادی دیده میشد که میخواستند آن را پیدا کنند و پس از آن نیز هرگز آن را ترک نمیکردند و پس از دوره Ekrizdis جادوگران برای اینکه هر کسی نتواند به این مکان دسترسی پیدا کند، از همین روش بهره برده و موقعیت جغرفیایی آن را برای جهان انسانها و جادوگران محفوظ و پنهان نگه داشتند.
رتبه هفتم: زمانی که کشف شد، دیمنتورها آنجا بودند
بسیاری از طرفداران سری این سوال برایشان پیش آمده که خواستگاه دیمنتورها دقیقاً از کجاست. این موجودات از نفرتها و ناامیدی و البته جادوی سیاه به وجود آمدهاند و از ابتدای کشف ساختمان آزکابان در آن جا حضور داشتهاند. از آنجایی که هر چه تعداد ناامیدی و بدبختی در این مکان بیشتر میشد، تعداد این موجودات نیز افزایش میافت و پس از استقرار زندان آزکابان، تعداد دیمنتورها به بیش از صد نیز میرسید و از این مکان، شیطانیترین و خطرناکترین مکان بر روی زمین را حتی بدون وجود Ekrizdis ساخته بود.
رتبه ششم: جادوگران نابودش نکردند، زیرا از انتقام میترسیدند
مرحله از عذاب و بدبختی که در طی سالهای وجود داشتن آزکابان حاصل شد، به سختی قابل باور بود. جادوگرانی که این مکان را برای اولین بار کشف کردند، شاهد آزمایشات شیطانی یک جادوگر دیوانه، موجودات ترسناک ۱۰ متری و قدرت سیاهی عجیب بودند. نمیتوان به درستی گفت که انتخاب دیمنتورها به عنوان نگهبان، دست جادوگران بود یا تنها از روی ناچاری دست به این کار زدند؛ با این حال هیچ کس به درستی نمیداند که چگونه یک دیمنتور را بکشد و به همین دلیل جادوگران از نابودی قلعه و انتقام دیمنتورها ترس شدیدی دارند.
رتبه پنجم: تقریباً تمامی زندانیها از یاس و ناامیدی مردند
اگر از مجرمان میپرسیدید که کدام مجازات را بین شکنجه، مرگ و زندانی شدن در آزکابان انتخاب کنند، بدون شک مرگ را برمیگزیدند زیرا میزان درد و رنجی که باید آنجا تحمل میکردند، از هر گونه مجازات دیگری بدتر بود. این شکنجه به هیچ وجه جنبه فیزیکی نداشت و تنها بر روی بعد روانی و ذهنی زندانیان تاثیر گذاشته و آنان را دیوانه میکرد و البته قدرت خودکشی را از آنها میگرفت زیرا از فرت ناامیدی روحی، هیچ یک توان حرکت نداشتند و حتی پس از آزاد شدن نیز هرگز آدم سابق نمیشدند.
رتبه چهارم: برای قرنها، یک مشکل بزرگ سیاسی بود
قدرت تاریک دیمنتورها به سختی قابل کنترل بود و در بازه زمانی که مشکلات بین جامعههای انسان های عادی و جادوگران بیش از پیش افزایش یافته بود، زندان آزکابان بهترین و راحتترین گزینه برای همه بود. زمانی که آزکابان به عنوان یک زندان انتخاب شد، در اصل برای حل دو مشکل برگزیده شده بود: دور نگه داشتن زندانیان از جامعه جادوگری و انسانی و البته سیر نگه داشتن دیمنتورها برای جلوگیری از ورود آنها به دنیا. با این حال، قانون استفاده از دیمنتورها به عنوان نگهبان همیشه بین افراد جامعه مشکلی بزرگ بود و در نهایت نیز به این موضوع در اتفاقات آخرین قسمت مجموعه رسیدگی شد.
رتبه سوم: طغیان بزرگ دیمنتورها باعث فرار تعداد زیادی از زندانیها شد
دیمنتورها موجودات باهوش و بسیار تاریکی هستند که اطلاعات بسیار کمی از آنها در جامعه جادویی وجود دارد و هیچ کس نیز به درستی نمیداند که چگونه آنها را نابود کند. پس از قیام ولدمورت، وی توانست آنها را تا حدودی به سمت خود آورده و با جادوی تاریکش از آنها یک ارتش به شدت بیهمتا بسازد که در صورت ادامه مسیر ولدمورت، باید منتظر لحظات بسیار وحشتناکی میبودیم.
رتبه دوم: محدودیتهای شدیدی برای ملاقات کنندهها وجود داشت
زندان آزکابان در کنار لحظات تاریکش، به هر حال یک زندان بوده و به ملاقات کنندهها اجازه میدهد تا از عزیزانشان دیدار کنند. البته باید در نظر داشته باشید که تنها افراد بسیار قدرتمند و بلند مرتبه، مانند بارتی کراچ و البته دامبلدور و امثال آنها هستند که قدرت کافی برای ملاقات را دارا بوده و شهروندان عادی نمیتوانند از پس این موضوع بر بیایند.
رتبه اول: پس از اتمام مجموعه، دیگر از دیمنتورها به عنوان نگهبان استفاده نشد
رابطه طولانی بین جادوگران و دیمنتورها در دومین جنگ بین جادوگران یعنی نبرد نهایی با ولدمورت به پایان رسید. اعمال تاریک آنها و حمایت از لورد تاریکی، به جادوگران ثابت کرد که اعتماد به دیمنتورها همیشه تصمیمی اشتباه بوده و باید زودتر از این از شر آنها خلاص میشدند. هر چند که کسی به درستی نمیداند که چطور باید یک دیمنتور را کشت، ولی میدانیم که وزارت جادو جدید، بلاخره برای این مشکل راهی پیدا کرده و کابوسهای زندان آزکابان یکبار برای همیشه به پایان میرسد.
7 دیدگاه
farimah
ممنون از مقاله عالیتون … یادمه کتاب سوم و چهارم رو پدرم روز تولدم بهم کادو داد … همون روز تقریبا نصف کتاب رو خوندم … اما شب از ترس دمنتور ها خوابم نبرد … بعد از این همه سال هنوز هم عاشق کتاب های هری پاتر هستم D-:
Zari
آخییییییالبته وقتی توی کتاب ظاهرشون وصف شده ترسناک تر به نشر میرسه با اونی که داخل فیلم دیده میشه
Mohammad Rahnema
عالی عالی عالی مثل همیشه. چیز هایی رو مینویسین که اصلا هیچ جا وجود نداره خیلی ممنون از زحماتتون. فقط وضع سایت خیلی راضی کننده نیست خیلی ضعیف تر شدید و فعالیت مقاله ها هم کم شده. لطفا یه جایی یا آیدی تلگرامی بدید تا بتونیم نظرات و انتقادات رو بهتون بگیم تا بتونید یکی از بهترین ها بشید.
محمدسعید خزایی
سلام قربان
ممنون از لطف شما، از هفته آینده وضع مقالات به روال سابق و وضعیت مناسبی میرسه.
از طریق فرم تماس با ما (بخش بالای سایت هست) میتونید هر موضوع، پیشنهاد یا انتقادی داشتید با ما در میان بگذارید.
فاطمه
سلام. ممنون از توضیحاتی که دادید. با اینکه به خیلی از موارد اشاره کردید ولی همچنان سوالات زیادی وجود داره. مثلا زمانی که 10زندانی به کمک ولدمورت فرار کردن بخش هایی از داخل زندان مشخص شد اولین چیزی که جلب توجه میکرد سلول هایی بدون حفاظ بود پس یعنی افراد میتونستند با هم ارتباط بگیرن و بقیه زندانی ها رو ببینند؟؟ یا مثلا یه سوال دیگه اینکه زندانی های جادوگری که قدرت ماوراطبیعی دارن اگر از این نگهبانا استفاده نکنن چطور میشه از فرارشون جلوگیری کرد؟ و خیلی سوالای دیگه
امیر
سلام تو کتاب ۶ یا ۷ اشاره میشه به اینکه گریندل والت سنگ زندگی که یکی از یادگاران مرگ هستش و واسه ساختن ارتشی از دمنتورها میخواسته در حالی که دامبلدور واسه برگردوندن خواهرش دنبال اون سنگ بوده این یعنی دمنتورها از سنگ زندگی ساخته شدن
Zari
آخیییییی البته وقتی توی کتاب ظاهرشون وصف شده ترسناک تر به نظر میرسه با اونی که داخل فیلم دیده میشه