در این مطلب رخدادهای پیچ در پیچی که قطعا موجب سردرگمی شما در طول تماشای فیلم راز ماروبون (Marrowbone) خواهد شد را بررسی میکنیم.
داستان فیلم راز ماروبون در سال ۱۹۶۹ و در فضایی ترسناک و مه آلود اتفاق میافتد. این داستان در مورد سه برادر و یک خواهر است که سعی دارند از گذشته تاریک و دردناک خود فرار کرده و زندگی جدیدی را آغاز کنند. اگرچه فضاسازی فیلم و همچنین روند کار طوریست که حتما در ده دقیقهی آخر داستان کاملا شکه خواهید شد، اما محیط فیلم به گونهای بیننده را مجبور به پیشداوری میکند که پس از فاش شدن فیلم راز ماروبون کاملا شگفتزده میشوید.
در واقع حداقل نود دقیقه از فیلم، شما مجبور میشوید سناریوهای مختلفی را از راز فیلم راز ماروبون در ذهن خود بسازید چرا که بخش عظیمی از داستان کاملا کنار گذاشته شده و قسمت کوچکی از حال را مشاهده خواهید کرد. شاید تلاش این فیلم برای رمزآلود سازی و تودرتویی داستان کمی بیش از حد و خسته کننده باشد چون که در پایان این فیلم شاهد بار عظیمی از سورپرایزها خواهید شد.
از جمله موارد کلیشهای که ممکن است دل سردتان کند میتوان به پرشهای زمانی پیدرپی، گذشتهای مهآلود و آینه های بزرگ و مثلا ترسناک و همچنین روحی که احتمالا در اتاق زیرشیروانی تمام داستانهای ترسناک بوده، خانوادهای ناشناس که برای همه سوالاتی بهوجود میآورند و همچنین قتلهای زنجیرهای اشاره کرد. شاید اگر مواردی که در بالا به آنها اشاره شد با مدیریت بهتری در کنار هم قرار میگرفتند و بینندگان مجبور به انتخاب یک موضوع بین تمام عناوین بالا برای ترسیدن نبودند، داستان بهتر پیش رفته و همه چیز انقدر فشرده نمیشد.
این چهار جوان داستان ما، پس از فرار از انگلستان و از دست دادن مادر خود بر اثر بیماری تصمیم گرفتند در همان خانهی مخروبهای که تازه به آنجا نقل مکان کرده بودند بمانند. آنها بنا به حرف برادر بزرگتر خود «جک» (Jack)، که حالا مسؤل تمام امور است تصمیم به پنهان کردن مرگ مادر خود از تمام مردم شهر گرفتند تا جک به سن قانونی یعنی ۲۱ سالگی برسد.
قطعا شما فکر میکنید، این همه تنهایی و دوری از اجتماع چالش بزرگی برای این کودکان «ماروبون» (Marrowbone) خواهد بود و ما صحنه هایی از قبیل تلاش آنها برای زنده ماندن در اجتماع خواهیم دید. اما خیر! فیلم فکر آنجا را نیز کرده، چرا که مادر مریض آنها پیش از مرگ خود چند کلمهای با آنها صحبت کرده و به آنها گوشزد میکند که با وی تکرار کنند: “ما همه یکی هستیم.”
«تایلر جوی» (Taylor Joy) نقش «آلی» (Allie) یک کتابدار روشن فکر و آزاد را که با ماروبونها در دوران خوشی و رهایی آنها دوست شده، بازی میکند. هنگامی که برادر کوچکتر آنها «بیلی» (Billy) ، خواهر آنها «جین» (Jane) و برادر وسطی «سم» (Sam) مجبور به خانه نشینی میباشند، «جک» میتواند به شهر برود و کارهای اداری و امور خرید خانه را انجام دهد ولی این موضوع مانع دیدار وی با «آلی» و شروع یک احساس عاشقانه نخواهد شد.
همانطور که تا الان مشاهده کردید این فیلم در واقع داستانی طولانی دارد با مکالماتی بیش از اندازه کوتاه که حتی شاید بین یک هفته تا یک ماه در طول داستان شکل میگیرد و احتمالا شما انتظار اینکه دقیقا از کل ماجرا با خبر شوید را نخواهید داشت چرا که خیلی از فیلم های دیگر نیز این چنین ساخته میشوند، اما مسلما پایان این فیلم کمی شما را عصبانی خواهد کرد. نویسنده و کارگردان این فیلم «سرجیو جی. سانچز» ( Sergio G. Sanchez) سعی بر ساخت اثری تاریک با جوی ساحلی و مهآلود داشت اما چون در طول داستان هیچ چیز بهنظر درست نمیآید و بیننده هی از خود میپرسد “چرا او این کار را کرد؟” ،پایان داستان آنطور که باید، بیننده را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
حتما همه ی ما احساس طعلق نداشتن به فضایی جدید را تجربه کردهایم، که نوجوانان ماروبونی نیز کاملا با این احساس آشنا شده و با در کنار هم ماندن و مراقبت از یکدیگر با این حس کنار آمدند.
در آخر باید اضافه کنم که اگر بهدنبال تماشای فیلمی رمزآلود در حال و هوای دهه ۹۰ هستید حتما این فیلم را به شما پیشنهاد میکنم. این فیلم با بازی هیجان انگیز «جرج مکی» (George MacKay) چنان روابط این چند خواهر و برادر را زیبا نشان میدهد که حتما تا پایان فیلم احساساتی خواهید شد.
2 دیدگاه
تجهیزیار
جالب بود ! سپاس از اطلاعات تان !
جایینو
از سایت خوب تان ممنونم ! جالب بود !