فیلم Amores perros نخستین اثر از سهگانه مرگ و به گمانم برترین ساخته آلخاندرو اینیاریتو تا به امروز است. در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم بر فیلم عشق سگی و مفاهیمی که در دل خود جای داده است.
فیلم Amores perros روایتگر سه ماجرای مختلف است که به واسطه یک تصادف در مکزیکو سیتی به یکدیگر مربوط میشوند. سه ماجرای مستقل که به شکلی استادانه باهم ارتباط پیدا میکنند و تا انتها ریتم خوب کار حفظ میشود. فیلمهای بسیاری داریم که به دنبال یک تصادف ماجراهای مختلفی را به یکدیگر گره زدهاند و شخصیتهایشان را در موقعیتی قرار میدهند که از ابتدا دوست نداشتند در آنجا باشند (مانند فیلم بابل از همین فیلمساز) اما عشق سگی یک سر و گردن از اکثر این آثار بالاتر است زیرا منطق فیلم و چگونگی رسیدن شخصیتها به نقطه انتهایی کاملا ملموس و قابل قبول است.
در فیلم Amores perros سه عشق داریم، دو ماجرا که با خیانت آمیخته شدهاند به شکست منتهی میشوند و تنها عشقی که به کامیابی نسبی میرسد، عشق پیرمرد به دخترش است.
شایسته است در همین ابتدای یادداشت اشارهای داشته باشم به جمله جالب «والتر بنیامین»، او میگوید: «هر قانون بشری امروزی، در واقع یک قانون بربری است که طی زمان به آن رسیدهایم.» ماجرای هابیل و قابیل را به یاد دارید؟ نبرد دو برادر بر سر یک زن. در عشق سگی هم درگیری دو برادر بر سر یک زن را داریم، ماجرایی همچون قصه قابیل که شهوت و پلیدی نقش کلیدی را در آن ایفا میکند و نتیجهای جز شکست برای هر سه ضلع این مثلث شهوتزده در بر ندارد. در قصه سوم هم شاهد تقابل دو برادر بر سر پول هستیم. فیلمساز در داستان الچیوو به درستی و به زیبایی به ما نشان میدهد حرص و طمع آدمی حد و اندازه ندارد و حتی برادر را در مقابل برادر قرار میدهد.
در فیلم Amores perros سه عشق داریم، دو ماجرا که با خیانت آمیخته شدهاند به شکست منتهی میشوند و تنها عشقی که به کامیابی نسبی میرسد، عشق پیرمرد به دخترش است. نکته دیگری که این فیلم را در نظرم بالاتر از آثاری همچون پالپ فیکشن قرار میدهد این است که فیلمساز جدای از سرگرم کردن مخاطب و پیامهای سطحی، موضوعات جدی را هم مطرح میکند. ماجرای دوم، یعنی زندگی مدل محبوب را به خاطر بیاورید، بنای آن زندگی چه بود؟ از هم گسیختن یک رابطه (مرد دو دختر و همسرش را به خاطر الیویا ترک کرد)، پول و زیبایی ظاهری. مواردی که آدمی به دنبال یک اتفاق کوچک ممکن است آنها را از دست بدهد و وقتی شما زندگیتان را بر این مبنا شکل داده باشید، قطعا به ورطه نابودی کشیده میشوید. بارها این جمله را شنیدهایم که از هر دستی بدهی، از همان دست پس میگیری. اینیاریتو به بهترین شکل ممکن این جمله مهم را در فیلم خود به تصویر میکشد. کجا؟ آن سکانسها را به خاطر بیاورید که برادر بزرگ با همکارش در فروشگاه سکس میکنند، به موازی آن سکانسها چه میبینیم؟ برادر و همسر او در حال طرحریزی یک خیانت هستند! همچنین در ماجرای دوم، پیش از جدایی دانیل از همسرش، شاهد این هستیم که الیویا مدام به خانه آنها زنگ میزند و در ادامه داستان شاهد هستیم که این بار شخصی ناشناس مدام به خانه آنها زنگ میزند.
فیلم Amores perros نخستین اثر از سهگانه مرگ و به گمانم برترین ساخته آلخاندرو اینیاریتو تا به امروز است.
بیایید نگاهی داشته باشیم به نقش سگها در فیلم Amores perros. سگهای حاضر در فیلم و به طور دقیقتر سگ سیاه داستان (گوفی) را میتوان نماد پول دانست. در ابتدای فیلم زمانی که اکتاویا به نوعی صاحب سگ برادرش میشود، مدام پول در میآورد و روز به روز طمع او برای شرکت در مسابقه و پول در آوردن بیشتر میشود. در نیمه دوم فیلم وقتی که گوفی به دنبال تصادف والریا و اکتاویا به دست پیرمرد میافتد، چه میشود؟ الچیوو روز به روز پولدارتر میشود و از هر فرصتی برای مال اندوزی استفاده میکند. اما همیشه قرار نیست پولدار شوید! گاهی پولهایتان را از دست میدهید و قدم در راه نابودی میگذارید و این مسئله درست همان نکتهای است که اینیاریتو در ماجرای به دام افتادن سگ والریا در زیر خانه قصد دارد به مخاطب گوشزد کند. از زمانی که ریچی به دام میافتد رابطه این زوج هم به بنبست میرسد و هم از نظر مالی و هم از نظر عاطفی درگیر مشکلات عدیدهای میشوند.
صحبتهایی که در بند بالا ذکر شد به خوبی نشان میدهد اینیاریتو و گیلرمو آریاگا بدون اینکه درگیر کلیشهها شوند و یا داستان و روایت را قربانی پایبند بودن به اسم فیلم و ماجرای سگها کنند، خیلی خوب توانستهاند در بطن قصه، با استفاده از این حیوانات نکات جالبی را به بیننده منتقل کنند.
فیلم Amores perros هم مشکلاتی دارد. نخست آنکه پس از تصادف، والریا آن طور که باید و شاید ما نابود شدن این مدل زیبا رو از درون را شاهد نیستیم. بیشترین چیزی که میبینیم یک غم و اندوه نه چندان جانکاه و بیشتر در خدمت به تصویر کشیدن سختی از هم پاشیدن رابطه والریا با دنیل است تا غم سنگینی که در چنین شرایطی روح هر کسی را مضمحل میکند. شاید یک گریه از ته دل از جانب والریا بیشتر میتوانست مخاطب را به این درک نزدیک کند که او بزرگترین دارائیهایش (زیبایی و پولش) را از دست داده است. همچنین زمانی ما با اکتاویا و والریا آشنا میشویم که این شخصیتها کاملا پتانسیل تبدیل شدن به افرادی که انتهای قصه میبینیم را دارا هستند اما برای الچیوو چنین نیست. بر اساس داستان متوجه میشویم او از ابتدا اینقدر خشن و تنها نبوده و از قضا در پی اصلاح جامعه نیز بوده ولی به دنبال سلسله اتفاقاتی (مثلا کمونسیت بوده و در جامعه تحت نفوذ آمریکا چنین گرایشی خیلی مقبول نیست) پایش به زندان و اعتیاد کشیده شده است. تا به اینجای کار صحیح، ما میفهمیم چرا پیرمرد قصه همسر و دخترش را از دست داده و کارتن خواب شده و حتی به چه خاطر کمی عصبی است. ولی هر کسی که زندانی شود یا همسرش را از دست بدهد به چنین قاتل خوفناک و حرفهای بدل خواهد شد؟ قطعا خیر. هرچند این مسئله به لذت بخش بودن فیلم و رایت آن لطمه خاصی نمیزند ولی ای کاش اینیاریتو و گیلرمو آریاگا کمی بیشتر به گذشته الچیوو توجه نشان میدادند.
در مجموع عشق سگی فیلم دوستداشتنی و کم نقصی است. اگر دوست دارید در یک شب گرم تابستانی حسابی سرگرم شوید و گذر زمان را فراموش کنید، Amores perros کاملا مناسب شماست. اثری هیجانانگیز که بدون گرفتار شدن به کلیشهها و نصیحت کردن، پیامهای قابل توجهای را به بیننده منتقل میکند.
4 دیدگاه
رضا گیم
اقا من این فیلمو گرفتم هرچی زیر نویس براش گرفتم بهش نمیخوره ?
yama
ب زن برادش بود جز محارم حساب نمیشه
که میگید محارم
mortza
داستان دومش ضعیف ترین داستان بود
مهرداد
فوق العاده بود این فیلم
من یبار این فیلم رو دیدم، متوجه نشدم اون پیر مرد بخاطر چی افتاده بود زندان. کمونیست بودن؟