فیلم هزارپا شروعی طوفانی در گیشه داشت و ادامه فروش بالای آن توانست به همگان ثابت کند که فیلم کمدی هنوز هم بیشترین طرفدار را در میان مخاطبان سینما دارد. ترکیب رضا عطاران و جواد عزتی در فیلمی به کارگردانی ابوالحسن داوودی توانست رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را جا به جا کند و البته هنوز به این رکوردشکنی ادامه میدهد. در ادامه نگاهی میکنیم به فیلم هزارپا و دلایل موفقیت آن در گیشه.
روزگاری فیلم کمدی ساختن، کار دشواری به حساب میآمد و هر کسی سراغ آن نمیرفت. اما امروزه با پایین آمدن سطح سلیقه تماشاگر ایرانی، کمدی ساختن بسیار کار آسانی شده است. نکته جالب توجه این است که هر چند سال یک بار فرمول جدیدی برای ساخت یک کمدی موفق و بفروش کشف میشود و فیلمسازان طی چند سال با استفاده از آنها دست به ساخت فیلم کمدی میزنند.
ابوالحسن داوودی پیش از این با فیلمهایی چون سفر جادویی، مرد بارانی و نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ توانایی خود در ساخت فیلم کمدی را اثبات کرده است. همچنین حضور رضا عطاران در هر فیلمی به معنای تضمین فروش آن فیلم است. او تبدیل به بازیگری شده که مردم دوستش دارند و بی چون و چرا برای تماشای فیلمهای او به سینما میروند. فیلم هزارپا داستان سادهای دارد که مشابهش را پیش از این بارها در فیلمهای مختلف تماشا کردیم. داستان دزدی که تلاش میکند با سوءاستفاده از دختر ثروتمند با او ازدواج کند. فیلم هزارپا از همان ابتدا با واکنشهای اغلب تندی از سوی منتقدان روبرو شد. آنها هزارپا را اثری تکه پاره میدانستند که از کمدیهای چند سال اخیر سینمای ایران وام گرفته و از هیچ گونه خلاقیتی به ویژه در شخصیتپردازی برخوردار نیست. واقعیت این است که فیلم هزارپا شاید از بسیاری از کمدیهای ساخته شده در سالهای اخیر که تنها سطح سلیقه مخاطب را تقلیل میدهند بهتر باشد، اما هنوز فاصله بسیار زیادی با کمدیهای درخشان سینمای ایران دارد.
فیلم هزارپا در وهله اول تلاش میکند حداقلهای کیفی را رعایت کند و از مبتذل بودن فاصله بگیرد. تا حدودی در این امر نیز موفق عمل میکند. فیلم علیرغم فیلمنامه پرایرادی که دارد، از پرداخت نسبتا خوبی برخوردار است که همین میتواند مهمترین مسئله در جذب مخاطب باشد.
داستان فیلم هزارپا زندگی دو دوست به نامهای رضا و منصور را روایت میکند. آنها از راه دزدی امرار معاش میکنند و در جریان این سرقتها، یک روز کیفی را میدزدند که مدارک مهم داخل کیف، جان آنها را به خطر میاندازد. از طرفی رضا به طور اتفاقی از راز زندگی یک دختر پولدار باخبر میشود. دختری که نذر کرده با یک جانباز ازدواج کند و رضا تصمیم میگیرد از این فرصت سوءاستفاده کند. هزارپا تلاش میکند این دو داستان را به صورت موازی با هم پیش ببرد اما وقوع اتفاقات تازه و خرده داستانهای جدید موجب میشود تا مخاطب بخشی از داستان را پررنگتر ببیند و بخش دیگر را از یاد ببرد. تا پیش از یک سوم پایانی فیلم، داستان دزدی کیف گویا به فراموشی سپرده میشود و دیگر خبری از آن نیست. همین مسئله یکپارچگی و انسجام فیلم را با اختلال روبرو میکند. از تمام اینها بدتر ماجرای حضور مجاهدین در فیلم است. حضور طولانی و کاملا اضافه آنها فیلم را در دقایقی بیرمق میکند.
در مجموع میتوان گفت که یک سوم پایانی فیلم کاملا از دست رفته است. از زمانی که در آن جاده کوهستانی به جان رضا سوء قصد میشود، فیلم ارتباطش را با مخاطب از دست میدهد و قصه جدیدی را مطرح میکند که زمان کافی برای پرداخت به آن را ندارد و به همین دلیل کاملا بدون منطق و بیمعنی رها میشود. فیلم هزارپا به شدت متکی بر ایجاد موقعیتهای طنز ناشی از تکیه کلامهای جنسی است و از این راه مخاطبانش را میخنداند. از این جهت نمیتوان ایرادی به فیلم گرفت زیرا عبور از خط قرمزها آن هم با چنین ظرافتی یکی از ویژگیهای مثبت فیلمنامه به شمار میرود.
خرده داستانهای فرعی هم چندان دردی از فیلم دوا نمیکنند. رابطه دایی رضا با مادر منصور را شاید بتوان بهترین داستان فرعی فیلم هزارپا دانست که آن هم با وجود بازی خوب مهران احمدی و شهره لرستانی و شوخیهای جذاب، عملا هیچ نقشی در پیشبرد قصه ندارد و بعد از مدتی نیز در میانه فیلم رها میشود و بلاتکلیف میماند. دیگر شخصیتهای فیلم تنها برای پر کردن مدت زمان فیلم در آن حضور دارند مانند پسرعموی الهام که سپند امیرسلیمانی نقش آن را بازی میکند و نبودش کوچکترین خللی در فیلم وارد نمیکند. امیرمهدی ژوله، لاله اسکندری و امید روحانی نیز حضور موثری در فیلم ندارند و به آسانی فراموش میشوند.
داستان در حوالی سالهای شصت اتفاق میافتد که همین امر موجب شده بسیاری آن را مشابه نهنگ عنبر بدانند. اما این بازه زمانی تنها مسئلهای نیست که فیلم هزارپا آن را از سایر کمدیها قرض گرفته است. البته تیپ سازی شخصیتها را نمیتوان ایرادی برای فیلم دانست و چه بسا بسیاری از بازیگران مطرح کمدی خارجی نیز از فرمول موفق و امتحان شده خود در فیلمهای مختلف استفاده میکنند. به همین دلیل هزارپا بخش بزرگی از جذابیت خود را مدیون بازیگرانش به ویژه رضا عطاران و جواد عزتی است. تماشاگر بارها این دو را در نقشهایی مشابه تماشا کرده است اما همچنان برایش جذاب است و بازی آنها را تحسین میکند. سارا بهرامی که همزمان دارکوب نیز با بازی درخشان او در حال اکران است، نقش مدیر آسایشگاهی را بازی میکند که رضا در آنجا مشغول به کار است. جنس بازی بهرامی متفاوت از حال و هوای فیلمی مانند هزارپا است و به همین دلیل حضور او در فیلم وصله ناجوری به نظر میرسد. کاراکتر او سردرگم و پا در هواست و هیچ مشخصهی خاصی ندارد.
فیلم هزارپا نیز مانند بسیاری از فیلمهای سینمای ایران، از فیلمنامهاش ضربه میخورد. فیلمنامهای پُر از اشکال و شخصیتهای فراوان که کاربردی در روند داستان ندارند. اما در این مسئله شکی نیست که هزارپا تمام موفقیت خود را مدیون حضور رضا عطاران است. طنازی ذاتی او موجب شده تا فیلم به اثری گرم و سرپا تبدیل شود و بتواند در بیاهمیت ترین لحظات نیز لبخند بر لب مخاطب بنشاند. و این تنها از هوش بالا و موقعیت شناسی خوب عطاران سرچشمه میگیرد. فیلم هزارپا یک سر و گردن از کمدیهای دیگر بالاتر است. استانداردهای اولیه یک فیلم کمدی را رعایت کرده و چهارچوب قرص و محکمی دارد. هزارپا میان انبوه کمدیهایی که امسال اکران شدهاند، خندهدارترینشان است. هزارپا را میتوان دید، به آن خندید و برای دو ساعت با آن سرگرم شد اما در ذهن نمیماند و به آسانی فراموش میشود. مانند خیل عظیم کمدیهای این سالهای سینمای ایران.