چند روز از پخش فصل سوم Stranger Things گذشته و اکنون ما در گیمشات تصمیم به بررسی این فصل گرفتهایم. در ادامه مطلب همراه ما باشید.
حالا که سریال بازی تاج و تخت به پایان رسیده است، شاید محبوبترین سریال، به تلویزیونهای سنتی تعلق نداشته باشد. مخصوصا اکنون که سریال مردگان متحرک کیفیت خود را از دست داده و بینندههایش کم شده، فصل سوم Stranger Things به راحتی توانسته است دل بینندگان را برباید.
در فصل سوم Stranger Things ما همچنین شاهد تغییر کردن منبع الهام برادران دافر هستیم. پیش از میشد شاهکار استیون اسپیلبرگ، E.T، را منبع الهام این دو دانست ولی برای فصل سوم Fast Times at Ridgemont High و Invasion of the Body Snatchers چنین نقشی را به عهده دارند. برادران خیلی سعی داشتند که به این موضوع اشاره کنند و تمام صحبتهایی که به فیبی کیتز اشاره داشتند به همین خاطر بود.
فصل سوم Stranger Things بیش از هر چیزی سعی در برطرف کردن اشتباهات فصل قبل دارد. البته باید ذکر کنم که فصل قبل مشکلات زیادی نداشت ولی برادران دافر سعی در ساخت یک سریال همه چیز تمام را دارند. با بودجه بزرگی که نتفلیکس در اختیار مت و راس دافر قرار داده، انها یک ست بزرگ برای این فصل خلق کردهاند. مهمترین نکته فصل سوم Stranger Things این است که شخصیت ال با بازی میلی بابی براون دیگه منزوی نیست و علاوهبر مایک، با مکس نیز یک رابطه عمیق تشکیل داده است. از طرف دیگر پسرای جوان گروه هم یاد میگیرند که در زندگی خود و رابطههایشان یک تعادل ایجاد کنند. بزرگسالان سریال نیز نقش مهمی دارند مثل دعوا کردن و سرکوب کردن احساساتشان.
داستان کلی در فصل سوم Stranger Things تغییر نکرده است. فصل سوم در سال ۱۹۸۵ جریان دارد و یک سال از وقایع فصل دوم گذشته است. میزان ترسیدن یا جذب شدن به این فصل به خودتان بستگی دارد ولی داستان کلی یک مشکل دارد. Stranger Things با مشکلی روبه رو شده است که بسیاری از فرانچایزها با آن سروکار دارند. داستان سریال در حال تکراری شدن است. البته از این حرف نباید برداشت کنید که سریال در حال تکرار خودش است، چون سریال از همه لحاظ نسبت به قبل پیشرفت داشته است.
در فصل سوم یک مرکز خرید بزرگ وجود دارد که خیلی از سکانسها در آنجا جریان دارند. شاید بگویید که این موضوع مهم نیست. اما قضیه این است که ساخته شدن یک مرکز خرید بزرگ به معنی تعطیل شدن مغارههای کوچکتر مثل مغازه Radio Shack که باب با بازی شان آستین داشت، است. این موضوع به گذر زمان و بزرگتر شدن بازیگران نوجوان سریال مربوط است. بزرگترین تغییر سریال نیز همین است که گروه شخصیتهای جوان ما در تشکیل دادن روابط عاطفی هستند. حتی داستین هم برای خودش یک دوست دختر پیدا کرده است. این موضوع برای برادران دافر بسیار مهم بود. این دو که وظیفه کارگردانی و نویسندگی دو قسمت اول و اخر را برعهده داشتند، زودتر از هرچیزی به این قضیه پرداختند. رابطه مایک و ال و از طرف دیگر مکس و لوکاس باعث ایجاد فاصله بین اعضای گروه شده است. اما برادران دافر از لحظات بحرانی برای نزدیک کردن گروه به هم استفاده میکنند. رابطههای شخصیتهای نوجوان یک نکته مثبت برای فصل فصل سوم Stranger Things است ولی رابطه جویس و هاپر، ننسی و جاناتان بسیار خشک و بیحس است.
در بندهای بالاتر به این اشاره کردیم که داستان سریال تکراری شده است و Stranger Things دیگر آن تازگی خاص خود را از دست داده است. افزایش بودجه ساخت سریال به برادران دافر این اجازه را دارد که ۵ خط داستانی متفاوت برای سریال خلق کنند. این موضوع باعث ایجاد یک مشکل شد. در قسمتهای اول سریال بر روی شخصیتها تمرکز ندارد و این موضوع بیننده را به راحتی گم میکند. دیگر ایرادی که باید از فصل سوم گرفت، تکراری شدن صحنههای اکشن است. سازندگان واقعا باید فکری برای این موضوع بکنند. با اینکه دشمن اصلی در فصل سوم Stranger Things خطرناکتر و بزرگتر از قبل بود ولی صحنههای اکشن تغییر نکردهاند. همه چیز به ال بستگی دارد و او تنها به یک روش میتواند از قدرتهای استفاده کند. در بالا همچنین به این اشاره کردیم که Stranger Things به یک فرانچایز تبدیل شده است. Stranger Things برخلاف نحوه عملکرد دیگر سریالها قصدی برای عمیقتر کردن داستان ندارد. این مجموعه بیشتر شبیه یک دنباله سینمایی کار کرده است و تنها مقیاس داستان اصلی را بزرگتر میکند. Stranger Things بر اساس قوانین خودش عمل میکند و با یدگر اثار کاری ندارد، ولی با این وجود ما نمیبینم که یکی از هشت قسمت سریال روند کند یا تکراری داشته باشد.
علاوهبر هیولایی که از جهان آپساید داون آمده، جناح منفی دیگر نیز از آمریکا نشات نگرفته است. مدت زیادی از فصل سوم Stranger Things به ارتش روسیه میپردازد که به شهر هاکینز نفوذ کردهاند. آنها به این دلیل سراغ شهر هاکینز آمدهاند چون ارتباطش با جهان آپساید داون نزدیکتر است. منبع ارتش روسیه هم بزرگتر است که میتوانست باعث شود آنها نسبت به فصلهای قبل، دشمنی خطرناکتر باشند. اما اینگونه نشد و تنها یک سرباز بود که لیاقت این را داشت که او را خطرناک بنامیم. جز سربازی که به دنبال جویس و هاپر بود، بقیه ارتش روسیه در هاکینز یک سری آدم دست و پا چلفتی بودند. نفوذ گروه داستین و استیو به مقر آنها با اینکه جالب و خندهدار بود، اما نمیشود آن را مضحک ندانست. اما همین مضحک بودم بخشی از جذابیت همیشگی سریال بوده است.
راجب فصل سوم Stranger Things میشود زیاد صحبت کرد ولی هیچ لغتی نمیتواند جادوی این سریال را منتقل کند. به همین خاطر بهترین کار برای شما این است که مستقیم به تماشا سریال بروید. اگر پیش از نیز طرفدار این مجموعه بودهاید، مسلما فصل سوم Stranger Things شما را ناامید نخواهد کرد. یک چیز که Stranger Things به خوبی انجام میدهد راضی نگه داشتن طرفداران است. این فصل به نسبت قبل پیشرفت داشته ولی دیگر آن تازگی خود را از دست داده است. اگر پیش از این به سراغ سریال رفتهاید و شما را جذب خود نکرده است، زحمت این را به خود ندهید که اکنون به سراغش بروید.