چرا فیلمهای ترسناک تا این اندازه پرطرفدار هستند و گیمرها دوست دارند که در تاریکی شب و به هنگام تجربه بازیهای ترسناک شروع به لرزیدن کنند؟ همراه ما باشید تا به درک درستی از ترس در بازیهای ویدئویی برسیم.
بازیهای ترسناک به خودی خود یک مشکل هستند. ترس یک احساس ناخوشایند است و هنگامی که ما یک فیلم ترسناک و یا صحنه دلخراش میبینیم دوست نداریم که خودمان آن را تجربه کنیم و چنین تفکری کاملا طبیعی است. روانشناسان تحقیقات زیادی بر روی ترس و جذابیتی که برای انسان دارد کردهاند، البته بیشتر این تحقیقات شامل مطالعه و پژوهش بر روی فیلمهای ترسناک بوده است و مدت زمان زیادی از اضافه شدن بازیهای ترسناک به لیست آنها نمیگذرد؛ البته بیشتر عواملی که در فیلمهای ترسناک وجود دارد برای بازیهای ترسناک نیز صدق میکند.
هر کس در زندگی خود از چیزی میترسد و آن چیزی که نسبت به آن وحشت دارد میتواند ارتفاع، حشرات و یا هر چیز دیگری باشد. پس همانطور که میبینید فقط مرگ و آسیب دیدن نیستند که باعث ترسیدن انسان میشوند بلکه منابع دیگری نیز وجود دارد که باعث سیخ شدن موهای دست شما میشود.
به عنوان مثال یکی از مواردی که باعث میشود ما احساس راحت بودن نکنیم و حس بدی نسبت به یک پدیده داشته باشیم عجیب بودن و شکل عظلانی ترسناک یک موجود است. و هنگامی که متوجه میشویم شکل اصلی آن موجود نگونبخت چه بوده است بیشتر وحشت زده میشویم. به عنوان مثال یکی از سری بازیهای ترسناک معروف Dead Space نام دارد که دقیقا از همین ترفند برای ترساندن مخاطب خود استفاده میکند؛ دشمنان شما در بازی انسانهایی هستند که به شکل وحشتناکی آسیب دیده و تغییر شکل پیدا کردهاند که به خودی خود ناراحتکننده است ولی بازی شما را مجبور میکند که با شلیک کردن به انها و از بین بردن عضلاتشان بیشتر و بیشتر شکل آنها را عجیب کنید. با یک دید بازتر میتوان گفت حتی اگر یک انسان به شکلی عجیب حرکت و یا رفتار کند باعث میشود که ما احساس بدی داشته باشیم به عنوان مثال به دختربچه درون بازی F.E.A.R فکر کنید.
یکی دیگر از ترسهای متداول انسان ترسیدن از تاریکی است، موردی که ریشه در هویت و ساختار ما دارد. انسان موجودی است که اطراف خود را با دیدن شناسایی میکند و هنگامی که درون تاریکی کامل قرار دارد آسیبپذیر است؛ آن صدایی که از درون تاریکی بیرون آمد چه چیزی بود؟ شاید یک ببر است که میخواهد به ما حمله کند؟ این تکامل اجداد ما است که باعث شده است به اینگونه باشیم. به عنوان مثال یکی از بازیهای ترسناکی که از این ترس بیشترین استفاده را میبرد بازی Alan Wake است به طوری که چراغقوه شما به خودی خود یک اسلحه کامل است. یکی دیگر از ترفندهایی که بازیسازان برای ترساندن مخاطبین خود استفاده میکنند ایجاد یک حس گنگ هیجان و انتظار است به طوری که انتظار دارید هر لحظه یک هیولا و یا قاتل از درون سایهها بیرون بپرد. به همین دلیل است که موزیک امبینت و ترانههایی با اتمسفر ترسناک برای الغای حس ترس به شدت مفید هستند؛ البته این مورد کمی درباره بازیهای ترسناک فرق دارد. سازنده بازی Saw طی یک مصاحبه گفته بود که شما در یک فیلم ترسناک این امکان را ندارید که آهنگی که در حال پخش شدن هست را قطع کنید ولی در یک بازی هم میتوانید صدای بازی را قطع کنید و هم آن را با یک آهنگ پاپ شاد عوض کنید پس در یک بازی ترسناک نمیتوانید خیلی روی موزیک بازی برای ترساندن مخاطب حساب کنید.
در نهایت اما یکی از مهمترین مواردی که در بازیهای ترسناک وجود دارد این مسئله است که اتفاقات درون بازی چقدر به حوادث روزمره نزدیک هستند. با پیشرفت گرافیک فنی بازیها راههای بیشتری برای ترساندن مخاطب به وجود میآید. به همین دلیل است که بازیهای ترسناکی که در جهان قابل باورتری روایت میشوند در به وحشت انداختن مخاطبین بزرگسال موفقیت بیشتری دارند زیرا این افراد سناریوهایی که احتمال دارد در طی روز با آنها روبه رو شوند را وحشتناکتر میبینند. اما سوالی که وجود دارد این است که چرا آدمها دوست دارند که بترسند و به سراغ فیلم و بازیهای ترسناک میروند؟ به طور کلی سه گروه با سه نظر متفاوت درباره این مسئله وجود دارند:
۱_ افرادی که به قرار داشتن در چنین شرایطی علاقه دارند
۲_ افرادی که اعتقاد دارند تجربه کردن این عناوین تجربیات خوبی برای آنها به ارمغان میآورد.
۳_ افرادی که میگویند به خاطر جامعه به تجربه کردن چنین عناوینی علاقه دارند.
روانشناسان اعتقاد دارند که تعدادی از افراد به خاطر شخصیتی که دارند جذب این ژانر میشوند، افرادی هستند که به هرگونه هیجانزده شدن علاقه دارند و برایشان فرقی ندارد منبع این هیجان چتربازی و یا یک فیلم ترسناک باشد. تعداد دیگری نیز علاقه دارند تا سناریوهایی را شاهد باشند که هیچوقت در زندگی عادی رخ نخواهد داد. البته شاید توضیح بهتر این باشد که فیلم و بازیهای ترسناک به ما کمک میکنند تا بر ترسهای خود غلبه کنیم. این مسئله به خصوص برای افراد جوانتر که میخواهند ترس خود از یک مورد خاص را از بین ببرند میتواند به شدت موثر باشد، هنگامی که ما یک فیلم ترسناک را میبینیم و یا کنترل یک شخصیت را در یک بازی ترسناک به دست میگیریم میدانیم که این فاجعه تمام خواهد شد و در نهایت ما زنده خواهیم ماند این مورد تاثیر بیشتری در بازیها دارد زیرا کنترل کامل شخصیت را نیز بر عهده داریم.
اما جالب است بدانید که این همراه شدن با شخصیت تنها در صورتی اتفاق میافتد که ما مطمئن باشیم که این صحنات زایده ذهن یک انسان است، مثال نقض این مورد یک آزمایش با نتایج جالب است. افرادی انتخاب شدند تا یک فیلم را تماشا کنند و به آنها گفته شد که تمام این صحنات واقعی هستند؛ محتویات فیلم میمونهایی بودند که مغز آنها زنده زنده بیرون آورده میشد و کودکانی (باور کنید که این مسئله شوخی نیست) که به خاطر یک عمل جراحی باید پوست صورتشان کنده میشد، مطمئنا فقط خواندن همین متن باعث شده است که کمی احساس ناراجتی بکنید و جالب است بدانید که افراد زیادی از شرکتکنندگان قبل از به پایان رسیدن فیلم جای خود را ترک کردند و این در حالی است که این فیلم در مقایسه با عناوین ترسناکی که بر روی پرده نقرهای میرود اصلا قابل قیاس نیست. جایی درون قلبمان ما باید مطمئن باشیم که تمام این صحنات تقلبی است.
یکی دیگر از تئوریهایی که درباره علاقه داشتن به فیلم و بازیهای ترسناک وجود دارد میگوید که ما از ترس و ترسیدن نفرت داریم ولی حس خوبی دارد وقتی که میبینیم زجرهای شخصیت اصلی داستان تمام شده است و حالا او دوباره میتواند به زندگی روزمره خود برگردد.
همانطور که به یاد دارید بالاتر ذکر کردیم که سازندگان سعی میکنند با قرار دادن آهنگهایی که به شما هشدار میدهد خطری در کمین است شما در یک حس انتظار ترسناک قرار دهند حال وقتی که آهنگ به اتمام میرسد شما احساس آرامش دارید که بالاخره آن آهنگ تمام شد. همین مورد درباره یک صحنه ترسناک نیز صادق است، هنگامی که قهرمان داستان و یا یکی از شخصیتها در خطر است شما احساس ترس و وحشت دارید ولی هنگامی که او نجات پیدا میکند شما حسی خوشایند دارید و دوباره آرامش پیدا میکنید، در واقع شما از خود ترس لذت نمیبرید بلکه از حس مثبتی که بعد از اتمام خطر به سراغ شما میاید استقبال میکنید. یکی دیگر از مورادی که وجود دارد مجازات شدن شخصیت منفی داستان است، ما رنجهای شخصیت اصلی را تماشا میکنیم و یا اگر یک بازی ترسناک باشد با او در انها همراه میشویم فقط برای اینکه ببینیم در نهایت آنتاگونیست به سزای عمل خود برسد.
در نهایت سومین توضیحی که برای جذب شدن به عناوین ترسناک وجود دارد نگاه مثبتی است که جامعه نسبت به افرادی دارد که از این موارد نمیترسند. به خصوص برای جنس مذکر تماشای یک فیلم ترسناک تا آخرین دقیقه و نشان ندادن هیچ حس وحشتی برای آن مرد نشانه شجاعت و مردانگی است. در واقع این تئوری بیشتر برای مردها درست است، مرد همیشه شخصی است که مراقبت میکند و زن کسی است که مراقبت میشود. شاید چنین حرفی مسخره یا قدیمی به نظر برسد ولی باور کنید که حقیقت دارد، زنها از مردانی که در سینما و هنگام دیدن فیلمهای ترسناک نمیترسند بیشتر خوششان میآید و هر مردی نیز در مواجه با این وحشتها سعی دارد که خود را شجاع جلوه دهد پس گاها این جذب شدن به عناوین ترسناک صرفا برای این است که در جامعه بگنجیم.
در نهایت اما به سوال اصلی مقاله میرسیم، چقدر تفاوت میان بازیهای ترسناک و فیلمهایی است که در همین ژانر قرار دارند. شاید اصلیترین تفاوتی که در این میان وجود دارد توانایی کنترل شخصیت اصلی است، تصویری که بر روی پرده نقرهای به نمایش میآید تحت کنترل شما نیست و به نوعی شما تمام حوادث را از بیرون تماشا میکنید. به عنوان مثال فیلم SAW را در نظر بگیرید؛ در این فیلم نمونهها این انتخاب را دارند تا آزمایش را کامل کنند و از پس چالشها بربیایند. کسی که در حال تماشای فیلم است شاید با خود بگوید که یعنی اگر جای این فرد میتوانست این کار را انجام بدهد ولی شخصی که درون بازی قرار دارد در حال انجام این کار است به همین دلیل شرایط سختتری برای فردی که کنترل کامل دارد وجود دارد.
مسئله کنترل داشتن بر روی شخصیت فقط محدود به بازی کردن نمیشود بلکه از لحاظ احساسی نیز مخاطب را به چالش میکشد. در تعدادی از بازیهای ترسناک این قدرت را دارید تا تصمیماتی برای شخصیت اصلی اتخاذ کنید و این مسئله باعث میشود که بیشتر و بیشتر با او ارتباط برقرار کنید و به نوعی خود را جای او تصور کنید، حال فرض کنیم که یکی از شخصیتها به دلیل انتخابی که شما کرده بودید با مرگ مواجه شد. مطمئنا تاثیر چنین صحنهای بسیار بیشتر از یک فیلم است زیرا مرگ آن فرد انتخاب شما بوده است. در نهایت یکی دیگر از مواردی که بازیهای ترسناک درون خود دارند یک جامعه بزرگ برای تجربه کردن عناوین ترسناک است. درست است که شما میتوانید بعد از اتمام یک فیلم در مورد آن با دوست خود صحبت کنید ولی اگر بتوانید یک سناریو را به همراه هم تجربه کنید قضیه کاملا فرق میکنید و اینجا است که بخشچندنفره وارد کار میشود.
2 دیدگاه
kratos
اقا کیف کردم دمتون گرم❤
MARADONA
بسیار عالی