در این مقاله به ۱۵ دفعهای میپردازیم که هرمیون گرنجر در مجموعه هری پاتر به بدترین شکل ظاهر شد و بینندگان و طرفداران را ناامید کرد.
بدون شک «هرمیون گرنجر» (Hermione Granger) یکی از بهترین شخصیتهای سری داستانهای «هری پاتر» (Harry Potter) به شمار میرود، تا حدی که پیدا کردن هرگونه ایرادی در او تقریبا غیر ممکن است. ولی خب او هم انسان بوده و حتی بهترین و باهوشترین جادوگرهای هم سن او نیز اشتباه میکنند.
لحن رییسوار او هنگام صحبت کردن با دوستانش و لو دادن جاروی پرواز هری به مقامات، از کارهای ناامید کنندهای بودند که هیچکس فکر نمیکرد از هرمیون سر بزند.
خیلی از مواقع کارها را به روشی انجام میداد که باعث میشد بینندگان به رفتار و نیت او شک کنند، اما معمولا همیشه حق با هرمیون بود و گرنجر هیچ موقع منظور بدی نداشت، اما با وجود اینکه حق با اوست، همیشه مهربان نیست و ممکن است که خیلی وقتها انجام کار درست، انتخاب صحیحی نباشد.
برای مثال، وقتی در اولین روز آشنایی در قطار متوجه شد که طلسمی که «ران» بر روی موش خود اجرا کرد خیلی پیشرفته و خوب نبود، نظرش را به ران گفت. آیا واقعا کار درستی بود؟ به خصوص که خود هرمیون در سالهای بعد طلسمهایی را اجرا کرد که با وجود اینکه درست انجام شدند، اما بسیار خطرناک بودند.
به هر حال هرمیون به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای داستان هری پاتر شناخته شده ولی ایراداتی نیز دارد که در ادامه به ۱۵ مورد آن میپردازیم.
۱۵. بیتوجهی او به لونا لاوگود:
«لونا لاوگود» (Luna Lovegood) و هرمیون دو شخصیت کاملا متفاوت داشتند ولی اگر قرار بود فردی به غیر از هرمیون را انتخاب کنیم که به همان اندازه شگفتانگیز باشد، این فرد لونا است.
به همین دلیل است که برای طرفداران کمی سخت بود تا هرمیون را به خاطر نادیده گرفتن لونا و ایدههای خاص او ببخشند. درست است که لونا زاویه دید متفاوتی نسبت به هرمیون دارد اما با کمی تجزیه و تحلیل متوجه میشویم که لونا در واقع فردی بسیار باهوش و منطقی با ایدههایی خاص و جالب و دیدی فراتر از باقی شخصیتهای داستان است و برای مشکلات متفاوت، راه حلهای عجیب و غریب خودش را دارد که نسبت به باقی افراد در دنیای جادوگری واقعا قابل توجه است.
اما هرمیون، با وجود هوش فراوانی که دارد، هیچوقت متوجه پتانسیل موجود در لونا و ایدهها و افکار خاص او نمیشود و این نشان میدهد که هرماینی ذهن بازی ندارد.
۱۴. وقتی هرمیون با ویکتور کرام دوست شد:
شاید دوستی این دو یکی از سطحیترین تصمیمات زندگی هرمیون بوده باشد. در Harry Potter and the Goblet of Fire، گرنجر و «ویکتور کرام» (Victor Krum) با هم دوست میشوند، اما رابطه آنها (حداقل برای هرمیون) یک رابطه بسیار سطحی و زودگذر است.
کرام، علاوهبر اینکه دارای شخصیتی قابل ملاحظه نبود، هوش زیادی نیز نداشت. او و هرمیون واقعا نقطه اشتراکی نداشتند. ویکتور فقط از تماشای هرمیون هنگام مطالعه لذت میبرد.
کرام برای شروع این رابطه بیشتر مورد قضاوت و نقد قرار گرفت اما واقعا هرمیون چه فکری با خود میکرد؟ بعضی معتقدند که او تنها به این دلیل وارد رابطه با کرام شد چون ویکتور یک بازیکن معروف «کوییدیچ» (Quidditch) بود، اما ما آنقدر زیادهروی نمیکنیم چون به نظرمان هرمیون آدمی نیست که اینطور فکر کند.
۱۳. بیتوجهی او به باقی دختران همگروهی گریفیندورش:
ما همه رابطه زیبای بین هرمیون، هری و ران را دوست داریم. مگر میشود که نداشته باشیم؟ اما لزوما به این دلیل که گرنجر با پاتر و ویزلی دوست صمیمی بود، دلیل نمیشد که با دختران گریفیندوری دیگر دوست نشود.
تنها دوست صمیمی او غیر از هری و ران، «جینی ویزلی» (Ginny Weasley) بود و هرمیون دیگر همکلاسیهای دختر خود، به خصوص «لاوندر» (Lavender) و «پارواتی» (Parvati) را کاملا نادیده میگرفت. این مسئله میتواند نشان دهد که چقدر دوست پیدا کردن برای او سخت بود.
ولی با وجود اینکه گاهی بین هرمیون و همگروهیهای دختر او اختلافات زیادی پیش میآمد، ما امیدوار بودیم که حداقل برای دوستی با آنها تلاش میکرد.
۱۲. وقتی درمورد جاروی پرنده هری به مقامات گزارش داد:
در Harry Potter and the Prisoner of Azkaban، هری جاروی Firebolt را از طرف فرستندهای ناشناس دریافت میکند. این هدیه زمانی به او میرسد که همه فکر میکنند که «سیریوس بلک» (Sirius Black) قصد جان هری را دارد. هرمیون به امن بودن جارو شک میکند. البته در Harry Potter and the Half Blood Prince، وقتی «کیتی بل» (Katie Bell) با دست زدن به گردنبند اوپال فلج میشود، میبینیم که یک جسم نفرین شده چقدر میتواند خطرناک باشد.
انتقادات درمورد کاری که هرمیون انجام داد متفاوتند، چون او با لو دادن جاروی هری قصد بدی نداشت و کارش خوب و صحیح بود ولی با این وجود، کمی سخت است که از او به خاطر گزارش دادن جارو به پروفسور «مکگوناگال» (McGonogall) متنفر نباشیم چون شخصیتهای داستان و طرفداران آن، همه برای دیدن هری روی جارو هیجان دارند و وقتی مکگوناگال آن را از هری میگیرد، همه نا امید میشوند. شاید این قضیه واقعا تقصیر هرمیون نباشد، ولی ما به خاطرش از او متنفریم. به خصوص که هری چیزهای خوب کمی در زندگیاش دریافت میکند.
۱۱. این مسئله که مشارکت او در کلاس و جواب دادن به سوالها انگار فقط برای جلب توجه بود:
مشخص است که هرمیون یکی از باهوشترین بچههای مدرسه (به خصوص در گریفیندور) بود. ولی لزوما دلیل نمیشود که چون جواب درست اکثر سوالات را میداند، هر بار با گفتنش فخر بفروشد. به نظر میآمد که هر بار که دستش را برای پاسخ به سوالی بالا میبرد، تنها به قصد جلب توجه بود و نه مشارکت درکلاس از روی علاقه.
۱۰. وقتی کورکورانه شروع به دفاع از حقوق الفها کرد:
در Harry Potter and the Order of the Phoenix میبینیم که هرمیون با نیتی مثبت و خوب شروع به بافتن لباس میکند و آنها را برای الفها در جای جای سالن گریفیندور میگذارد تا آنها با پوشیدن این لباسها آزاد شوند. با وجود اینکه این کار او بسیار خلاقانه و مفید است، اما واقعا اشتباه است؛ برای الفها در آن بازه زمانی، بردگی در هاگوارتز خیلی بهتر از آزادی بود و آنها ترجیح میدادند که بردگی کنند تا آزاد باشند و در نهایت، الفها تصمیم میگیرند که دیگر سالن گریفیندور را تمیز نکنند.
علیرغم این که ایده هرمیون قشنگ بود، اما باید قبل از اجرای آن بیشتر تحقیق میکرد.
۹. وقتی دائما هری را در مورد کتاب درسی شاهزاده دورگه اذیت میکرد:
در صورتی که میدانیم باز هم حق با هرمیون بود اما این بار هم درست مثل قضیه جاروی پرواز هری، رفتار او طرفداران را به ستوه آورد. به دلیل تجربه سابق جینی با کتاب «ولدمورت» (Voldemort) که او را تسخیر کرده بود، هرمیون به کتاب درسی جدید هری نیز شک داشت.
کتاب درسی شاهزاده دورگه برای هری و ران و طرفداران داستان، کتابی هیجانانگیز و جادویی بود. هری در گذشته با درس معجون سازی مشکلات فراوان داشته و با دسترسی پیدا کردن به این کتاب، نسبت به قبل در این درس پیشرفت چشمگیری میکند و پیشنهاد هرمیون برای دور انداختن آن را کاملا نادیده میگیرد.
اما هرمیون بیخیال نمیشود و همزمان که هری در معجون سازی پیشرفت میکند، هرمیون بیشتر از کتاب متنفر میشود. نه به خاطر خطرناک بودن کتاب، بلکه به این دلیل که هری حالا از او در این درس بهتر است.
۸. وقتی که پریفکت شد:
این مورد علاوهبر هرمیون، درباره ران نیز صدق میکند. این قضیه که جفتشان به عنوان «پریفکت» (Prefect یا همان مبصر ارشد) انتخاب شدند، واقعا مسخره بود چون هر دوی آنها (به خصوص هرمیون) قوانین بسیار زیادی را زیر پا گذاشته بودند.
این امر که هرمیون پریفکت شد، نشان میدهد که در مورد بد بودن خیلی از رفتارهای او کاملا حق با ما بوده. ما هرمیون را به این دلیل دوست داریم که با وجود غریزه درونی خود برای اجرای قوانین، شخصیتی بسیار زبل دارد. انتخاب شدن به عنوان پریفکت کاملا قابل پیش بینی و مناسب برای او بود و باعث ناراحتی ما بود که ببینیم هرمیون تبدیل به یک شخصیت قابل پیش بینی شود.
۷. وقتی هری به خاطر دریافت نکردن نامه از دوستان ناراحت بود و هرمیون با او بد رفتار کرد:
اوایل شروع Harry Potter and the Order of the Phoenix میتوان اضطراب هری را دید. البته کاملا حق داشت که مضطرب باشد؛ او شاهد کشته شدن همکلاسی خود توسط ولدمورت بود، سپس مجبور بود که با خانواده آزار دهنده خود زندگی کند و دوستانش تمام تابستان او را نادیده گرفتند.
ولی واکنش هرمیون به داد و بیداد هری به همان اندازه اعصاب خرد کن بود. با وجود اینکه هری میتوانست برخورد متفاوتی داشته باشد، اما در واقع نمیتوان او را محکوم کرد. هرمیون تا حدودی به احساسات هری واکنش نشان داد اما تلاشی جدی برای درک عمیق او نکرد و به جای آن، در صحنههای اولیه فیلم نسبت به هری رفتار نامناسبی نشان میدهد که باعث میشود تا حال هری بدتر شود.
ران و هرمیون به این نکته اشاره میکنند که خانه نشینی در طول تابستان جالب نیست در صورتی که وضعیت آنها نسبت به هری خیلی بهتر بوده و باید بیشتر با او همدردی میکردند.
۶. شخصیت هرمیون در کتاب «کودک نفرین شده»:
در دنیایی متناوب که توسط ساعت دستکاری زمان به وجود میآید، هرمیون و ران به هم نمیرسند و او عشق زندگیاش را از دست میدهد که باعث میشود تا او به یک معلم تندخو و بد در هاگوارتز تبدیل شود.
دو دلیل برای بد بودن هرمیون در این کتاب وجود دارد. یکی شخصیت بیرحم و خشک او (به خصوص نسبت به دانشآموزانش) در این دنیای متفاوت است و دلیل دوم این است که این مسئله تقصیر خودش نیست. شخصیت او طوری نوشته شده است که سعی دارد تا نشان دهد که هرمیون به دلیل از دست دادن ران، تبدیل به آدمی سرد و بدجنس میشود، در حالی که ما میدانیم که او چنین فردی نیست و میتواند از پس مشکلات اینچنینی بر بیاید.
۵. اولین برخوردش با هری و ران:
این صحنه، هم در کتاب و هم در فیلم، یکی از معروفترین صحنههای هری پاتر است ولی به نظر ما، نحوه معرفی هرمیون به هری و ران خیلی مؤدبانه نبود.
او پس از این که درخواست میکند که وزغ را ببیند و با مخالفت ران مواجه میشود، به او تهمت میزند که جادویش خوب نیست و مال خود هرمیون خیلی بهتر است. سپس به آنها تذکر میدهد که لازم است شنلهای خود را بپوشند و نیز به ران میگوید که گِل روی بینیاش است.
طبق معمول چیزهایی که هرمیون میگوید همگی درست هستند اما لزوما مهربانانه نیستند. با وجود این که هرمیون (و این صحنه) را خیلی دوست داریم، اما این اولین برخورد او با آن دو خیلی مؤدبانه نیست.
۴. وقتی به هری میگوید که او «نیازی غیرمعمول به نجات مردم دارد»:
میتوانیم در Harry Potter and the Order of the Phoenix به وضوح ببینیم که هرمیون واقعا از دست هری خسته شده است. اگر بخواهیم واقع بین باشیم، باید بگوییم که ما نیز در این قسمت از داستان حس هرمیون را داشتیم. هری در این نقطه داستان بسیار دمدمی و بدخلق است.
البته باید در نظر گرفت که رفتار او با وجود چیزهایی که پشت سر گذاشته تا حدی قابل درک است ولی هرمیون به او میگوید که هری مشکل «نجات دادن حتمی همه مردم» را دارد و کاملا این قضیه که هری تا الان افراد بسیاری در زندگیاش از دست داده است را نادیده میگیرد.
در نهایت، هنگامی که به وزارت سحر و جادو میروند (که یک تله توسط ولدمورت است، فردی که از نیاز هری برای نجات مردم خبر دارد) متوجه میشویم که هرمیون طبق معمول درست میگفت. چیزی که هیچکس به آن توجه نمیکند این است که هری تعداد بسیاری از افراد مهم زندگیاش را از دست داده و دائما این توهم را دارد که ممکن است بلایی بر سر باقی دوستان و نزدیکانش بیاید.
۳. نفرینی که بر ماریتا اجکومب اجرا میکند:
علیرغم هوشمندانه بودن، این نفرین بیرحمانه نیز بود. ارتش دامبلدور اختراع هرمیون است و به همین علت، اطمینان از پنهان ماندن این ارتش هم وظیفه خودش بود. شاید بهتر بود که در گرفتن نیرو دقت میکرد تا این که همه را به پیوستن به ارتش دعوت کند و انتظار داشته باشد که کسی لو ندهد.
به جای آن، به نظر میآمد که برای هرمیون، تعداد مهمتر از کیفیت بود و این امر باعث شد تا «ماریتا اجکومب» (Marietta Edgecombe) آنها را لو داده و درباره هدف ارتش و مکان آن به مقامات گزارش دهد.
البته مجازات هرمیون خاص ماریتا نبود. او این نفرین را درست کرد تا هرکسی که ارتش را لو داد، دچار آن شود. نفرین هرمیون به این صورت بود: فردی که اسرار ارتش را لو بدهد، روی صورتش واژه «خبرکش» (Snitch) با جوشهای فراوان ظاهر شود. این طلسم در عین هوشمندانه بودنش، کاملا بیهوده بود. چون مانع لو رفتن ارتش نمیشد. نفرین برای این طراحی شده بود که فردی که گروه را لو میدهد مشخص شود و در اصل از لو رفتن جلوگیری نمیکرد. در نتیجه میتوان گفت که نفرینی بیشتر انتقام جویانه بود تا مفید.
۲. چشمغره رفتن دائمی او:
حرکتی که اکثر نوجوانان میکنند و هرمیون در انجام آن بسیار حرفهای بود. با وجود این که یک چشمغره، گهگاهی میتواند به خوبی حس اهانت را در فرد نشان بدهد، هرمیون کمی بیش از حد از آن استفاده میکرد.
او حتی زمانی که کسی سوالی احمقانه میپرسید یا رفتاری مسخره میکرد هم چشمغره میرفت که باعث میشد آدمی بدجنس و گستاخ به نظر بیاید. البته باید سخت باشد که فردی باهوش باشی که مجبور است دائما حماقت بقیه را تحمل کند.
۱. طلسم پرندهای که از روی حسادت بر ران اجرا کرد:
اگر بخواییم که منصفانه به قضیه نگاه کنیم، رابطه ران و لاوندر یکی از بدترین روابط دوستی در داستانهای هری پاتر است ولی واکنش هرمیون به این قضیه که دستهای پرنده را طلسم کرد تا به ران حمله کنند، کمی زیاده روی بود.
هرمیون با وجود این که بسیار ران را دوست داشت، هیچوقت احساسات خود را به او نگفت. حتی در مراسم رقصی که قبلتر در آن حضور داشتند، هرمیون حرفی به او نزد و منتظر بود تا خود ران پا پیش بگذارد.
با این وجود، ما کاملا حسادت او را درک میکنیم، اما حمله به ران به وسیله پرندههای طلسم شده عصبانی واقعا کار درستی نبود.
25 دیدگاه
mohammad
واقعا مسخره و احمقانه نوشته شده این مقاله
Mahnaz
واقعا موافقم
ویدا
دقیقا
متین میرزاعلیان
به نظر من لونا لاو گود از هرمیون باهوش تر بود زمانی که هری در عروسی بیل معجون مرکب میخورد لونا تنها کسی است که او را میشناسد و وقتی هری علتش را میپرسد لونا میگوید که رفتارش خیلی آشنا بود
نسترن
خب خوندن این مقاله باعث شد تا بیشتر طرفدار هرمیون بشم.همه این ها نشون دهنده اینه که یه آدم هر چه قدر هم شگفت انگیز و فوق العاده باشه باز هم ممکنه اشتباه کنه ولی فرصت این رو داره تا اشتباهش رو درست کنه درست مثل دنیای واقعی
اگر قرار بود هرمیون هیچ اشتباهی نکنه به جای داستان هری پاتر باید میذاشتنش تو داستان های والت دیزنی
.
لونا رو هم دوست دارم . اما شخصیت لونا یه کم افسانه ای بود و با واقعیت جور در نمی اومد
Minoo
چرت و پرت نوشتین
امیر
خیلی چرت نوشتن
m4
مقاله خوبی نبود . همین رفتارای هرمیون بود که اونو چه تو کتاب و فیلم و چه تو دنیای واقعی بین طرفدارا محبوب میکرد و اونو منطقی و سختگیر و در عین حال احساساتی و گاهی دلسوز نشون میداد.
s
عاااالی بود . خیلی خوشحال شدم از خوندن این مطالب
هانا
مزخرف بود اینا خصوصیات هرمیون بود نه دلایل تنفر ازش! با همین خصوصیات خودشو تو دله طرفدارا جا کرده
هرماینی گرنجر
آره دقیقا
سامان
من خودم از چشم قره رفتنش خوشمه میاد ولی تمام متالب درست و مفید بود و واقعا اگه رابطه لونا و هرمیون بیشتر بود فیلم جالب تر بود
هرماینی
مثل اینکه نویسنده ی ایم مطلب از هرمایینی بدش میومده
چرت و پدت بود
✿✿✿
بله ظاهراً من که هرماینی رو دوست دارم
بنده خدا
مزخـــــــــــــــــرف تــــــــــــــریـــــــــــــــن مطلبی که ممکن بود درباره هرمیون ببینم
واقعا قحطی موضوع بود بیاین درباره این موضوع حرف بزنین
❄️❄️
MerryXmas!
هرماینی گرنجر
منم همین فکر رو می کنم
هستی
منم اصلا از بعضی از رفتاراش مخصوصا وقتی بچه تر بود خوشم نیومد ، همشم چشم غره میرفت به رون 🙁
Yasna
هرمیون شخصیت فوق العاده زیبا و جذابیه و این مقاله باعث شد بیشتر ازش خوشم بیاد ممنون
? who
آره
آوا خادم المله
قشنگ بود به جای این کارا آنقدر حرف نازنین و بعد نگین واقعا که این همه زحمت که آخر سر شما بگین چرت بود کوچولو های ۱۱ ساله این هارا نکنین یا ننویسین
سعید
چرت بود
اسمشو گذاشتین مقاله؟
اتفاقا بسیاری از این ویژگی ها بود که شخصیت هرماینی رو میساخت و جذاب ترش میکرد و اتفاقا خیلی از گزینه هایی که گفتین مشکل دیگران بود.
امیر
من طرفدار هرمیون هستم و خواهم موند
علی
چررررررررررررررررررررررررررت و پرت
من ععععععاشق هرمیونم
مزخرفات نگید
? who
باهات مخالفم . با اینکه من خیلی طرفدار هرماینی ام ولی بعضی هاش رو قبول داشتم .
R.M
واقعا چرته
همه ی کاراکترا نمیتونن بی نقص باشن.
در ضمن ما هرماینی رو با همین رفتاراش دوست داریم…