یک اکشن ماجراجویانه خوشساخت و هیجانانگیز. احتمالا در اولین برخورد با The Hitman’s Bodyguard چنین تعبیری به ذهنتان میرسد. یک بلاکباستر به تمام معنا و جذاب که هم به راحتی مخاطب را جذب خود میکند و هم بسیار سرگرمکننده و دوستداشتنی است. صدرنشینی این فیلم در باکس آفیس نیز دلیلی بر این ادعاست. در ادامه نگاهی میکنیم به فیلم The Hitman’s Bodyguard.
داستان فیلم The Hitman’s Bodyguard در مورد دادگاه رئیسجمهور اسبق و دیکتاتور بلاروس است که برای جنایاتی که انجام داده تنها یک شاهد وجود دارد. آدمکشی حرفهای که تنها کسی است که میتواند پیش از خلاصی او از دادگاه، محکومیت او را تایید کند در غیر این صورت دوکوویچ بیگناه شناخته میشود. همراه او در مسیر دشوار رسیدن به دادگاه، مایکل برایس یک مامور محافظ است که در جایگاه ممتاز جهانی قرار دارد و به عنوان یک کارگزار محافظت رده بالا کار میکند. او به واسطه همسر سابقش که اکنون مامور پلیس اینترپل است وارد این ماجرا میشود تا تلاش کند تنها شاهد باقی مانده را به سلامت به دادگاه برساند. فیلم داستان سادهای دارد که تلاش کرده از میان این سادگی، جذابترین اتفاقاتش را بیرون بکشد و برای مخاطب به تصویر بکشد. لحن خشن فیلم که با موقعیتهای کمدی و شوخیهای کلامی ترکیب شده، برای مخاطب بسیار جذاب و دیدنی است. The Hitman’s Bodyguard همزمان دو داستان فرعی عاشقانه را همراه با یک ماجرای پرتحرک و هیجانانگیز میان کینکید و بریس پیش میبرد.
فلشبکهای متعدد The Hitman’s Bodyguard، به مرور تمام ابهامات داستان را برای مخاطب روشن و او را با گذشته شخصیتهای دیگر قصه و انگیزههای آنها آشنا میکند. همچنین برای دقایقی مخاطب را از فضای اکشن و سریع داستان دور میکند و با ریتمی آرام قصه خود را تعریف میکند.
اگرچه داستان در جاهایی غیرمنطقی پیش میرود و اغراقهایی در جنبه کمدی کار وجود دارد، اما نمیتوان ضرب آهنگ مناسب شوخیها و اکشن را در فیلم نادیده گرفت که از ویژگیهای اصلی بلاکباسترها به شمار میرود. گرچه هم سکانسهای اکشن و هم شوخیهای رده R سطحی که در سالهای اخیر بسیار در فیلمهای آمریکایی مشاهده شده، نوآوری چندانی در اجرا ندارند و به نوعی برای طرفداران هالیوود تکراری شده است، اما ویژگی اصلی فیلم را میتوان در همین چگونگی استفاده از کلیشهها دانست. در مجموع نقطه قوت فیلم شخصیتها و بازیگرانش است اما سرعت داستان و حجم بالای تعداد اتفاقات داستان بیش از حد و اضافهکاری حساب میشود.
نقطه قوت اصلی داستان رابطه جذاب میان دو شخصیت اصلی با بازی رایان رینولدز و ساموئل ال. جکسون است. ترکیب دوستداشتنی این دو بازیگر که تضاد قابلتوجهی نیز در شخصیت و اخلاق آنها دیده میشود، آنقدر تماشایی است که تا پیش از تماشای فیلم The Hitman’s Bodyguard شاید کمتر کسی انتظار این رابطه جذاب را از آنان داشت. این دو کاراکتر آنقدر در کنار یکدیگر دیدنی هستند که به سختی میتوان آنها را دوست نداشت و از تماشایشان لذت نبرد. دو شخصیت متناقض که در ابتدا تمام مدت به یکدیگر بد و بیراه میگویند، سپس یکدیگر را با حالت غبطهآمیزی تحسین میکنند و در انتها هر یک تمام تلاششان را برای نجات جان دیگری به خرج میدهند. رایان رینولدز که پیشتر در فیلم اکشن/کمدی ابرقهرمانی ددپول (Deadpool)خوش درخشیده بود، در این فیلم نیز به خوبی ایفای نقش کرده و بخش عظیمی از جذابیت فیلم بر روی دوش اوست که او به خوبی از پس آن برآمده است. ساموئل ال. جکسون نیز با لحن خاص و منحصر به فرد خود توانسته کاراکتری جذاب و دوستداشتنی خلق کند که مخاطب در تمام طول فیلم انتظار حضور او را میکشد و میخواهد از سرنوشت او آگاه شود. مردی بدون خط قرمز که عقیده دارد کشتن آدمهای بد از محافظت کردن از آنها بهتر است.
برای باورپذیر بودن داستان مخاطب باید بتواند شخصیت منفی قصه را با تمام وجود باور کند. دوکوویچ ویژگی خاصی در مقایسه با دیگر دیکتاتورهای به تصویر کشیده شده ندارد و حتی در طول فیلم نیز زمان زیادی برای نشان دادن شیطانصفتی این کاراکتر وجود ندارد. اما اجرای گری اولدمن را میتوان جدا از تمام این توضیحات دانست. خطرناک بودنش را میتوان باور میکرد و میتوان شرارت نهفته در چشمانش را دید. الودی یانگ و سلما هایک نیز دیگران بازیگران مطرح فیلم هستند که هر دو توانستهاند بازی خوبی از خود به نمایش بگذارند. البته بازیهای خوب فیلم را میتوان تنها محدود به چهار پنج کاراکتر اصلی دانست. تماشاگر سکانس عاشق شدن داریوس و همسرش در میانه یک دعوا در بار که با آهنگ Hello از Lionel Richie همراه شده است را تا مدتها به یاد خواهد داشت.
نمیتوان از نکات مثبت The Hitman’s Bodyguard گفت و به فیلمبرداری آن اشاره نکرد. به تصویر کشیدن تعقیب و گریز خیابانی و صحنههای اکشن که بخش اعظم فیلم را به خود اختصاص داده، نیازمند فیلمبرداری بیعیب و نقصی است که جولز الافلین به خوبی از پس آن برآمده است. موسیقی متن مناسب فیلم را نیز نمیتوان نادیده گرفت که در بیان احساسات مخاطب در طول تماشای فیلم به خوبی عمل میکند.
پاتریک هیوز، کارگردان استرالیایی فیلم The Hitmans Bodyguard است که پیش از این تجربه The Expendables 3 را در کارنامه کاریاش داشت. او در این فیلم با تام اکانر به عنوان فیلمنامهنویس همکاری کرده است و نقطه ضعف اصلی فیلم را هم شاید بتوان فیلمنامه کار دانست. فیلمنامهای که چندان هوشمندانه نیست و سرشار از اتفاقات مختلفی است که پشت سر هم رخ می دهد و از منطق خاصی نیز برخوردار نیستند.
The Hitman’s Bodyguard اثری واحد و یکپارچه است که به راحتی میتواند مخاطب را با خود همراه کند و همچنان توانایی قصهگوییاش را از دست ندهد، به همراه حضور جذاب بازیگران مطرحی که درخشش آنها تنها بهانه تماشای فیلم است.