عناوین نقشآفرینی همیشه طرفداران زیادی میان گیمرها داشتهاند. همه دوست دارند در نقش یک قهرمان بازی کنند؛ اما در این آثار شما تصمیم میگیرید که چگونه قهرمانی باشید و حتی میتوانید تبدیل به یک شخصیت شرور شوید. صدها نفر را میکشید تا یک نفر زنده بماند و یا یک نفر را میکشید تا صدها نفر زنده بمانند؟ منافع خود را در الویت قرار میدهید و یا همه چیز خود را قربانی میکنید تا افراد بیشتری نجات پیدا کنند؟
بازی «آلفا پروتکل» (Alpha Protocol) که ساخته شرکت Obsidian است یکی از همین عناوین است. یک بازی نقشآفرینی که به معنای واقعی اخلاقیات شما را به چالش میکشد و میتوانید نتایج کارهای خود را چه در گیمپلی بازی و چه در داستان و دیالوگهای شخصیتها مشاهده کنید؛ اما مشکلات فنی بازی و گانپلی پر از اشکال باعث شده است که بازی آنطور که باید شناخته نشود.
بازی آلفا پروتکل افتتاحیه جذابی دارد و از همان اول طوفانی شروع میشود. یک گروهک تروریستی یک هواپیمای مسافربری را منهدم کرده است و جهان در آرامش پیش از طوفان به سر میبرد. شما در بازی نقش «مایکل تورتون» (Michael Thorton) را بر عهده دارید، یک مامور مخفی که در سازمان سری به نام آلفا پروتکل کار میکند. اولین ماموریت شما که از بین بردن این گروهک است موفقیتآمیز پیش نمیرود و حال شما باید در سه کشور روسیه، ایتالیا و تایوان به دنبال سرنخهایی بگردید تا بتوانید حقیقت را به جهان نشان دهید.
بزرگترین برگ برنده بازی Alpha Protocol خط داستانی پیچیده آن است. صحبت کردن با هر شخصیت گستره وسیعی از دیالوگها را به همراه دارد که به نتایج متفاوتی نیز منتهی میشود. شاید یک سیاستمدار با منطق قانع شود ولی مافیای روس را نمیتوانید با حرف آرام کنید. البته گاهی قضیه فراتر از یک مکالمه میرود؛ امکان دارد که به خاطر روابط خوبی که با یک گروه دارید آنها کنار شما بجنگند و یا با شما درگیر شوند. بگذارید یک مثال بزنم، در بازی شما میتوانید انتخاب کنید که باسهای بازی را پس از شکست زنده نگه دارید و ریسک خیانت را بپذیرید و یا آنها را به قتل برسانید. حال در یکی از مراحل مافیای روس با دشمنان شما درگیر شده است پس اگر رئیس آنها را نکشته باشید در این نبرد یک متحد قدرتمند خواهید داشت. بازیهای زیادی هستند که ادعای دخالت گیمر در داستان را دارند، ولی مطمئنا بازی Alpha Protocol به حرف خود عمل میکند.
البته برگ برنده بازی Alpha Protocol تبدیل به نقطه ضعف هم میشود. بازی از نظر شخصیتپردازی کار قابل قبولی ارائه نمیدهد و ارتباط برقرار کردن با داستان بازی تقریبا سخت میشود. Obsidian این قابلیت را به بازیکن میدهد تا با تعدادی از شخصیتهای بازی رابطه عاشقانه برقرار کند ولی در نهایت هیچکدام از این روابط تاثیری بر داستان ندارند و صرفا برای پر شدن داستان حضور دارند. صداگذاران بازی نهایت سعی خود را کردهاند تا بتوانند به شخصیتهای بازی روح ببخشند ولی وقتی کار از پایه ایراد دارد مشکلی حل نخواهد شد.
یکی دیگر از نکات خوب بازی Alpha Protocol باز گذاشتن دست بازیکن در پیشروی است. قبل از هر مرحله شما میتوانید انتخاب کنید که چه نوع لباسی بپوشید، چه اسلحهای حمل کنید و چه وسایلی با خود به میدان ببرید؛ بسته به کلاسی که انتخاب کردهاید میتوانید مراحل را با شدت عمل جلو ببرید و یا در سایهها کار کنید. حتی میتوانید با ترکیب این دو مهارت و هک کردن کامیپوترهای دشمن علاوه بر دسترسی به اطلاعات سری دوربینها را نیز از کار بیندازید. همچنین با کسب تجربه در بازی سطح شما بالا میرود و میتوانید با توجه به سبک بازی خود امتیاز خود را در یکی از بخشهای بازی خرج کنید تا به تواناییهای جدیدی نیز دست پیدا کنید.
اما متاسفانه اشکالات بازی در گیمپلی باعث میشود که نتوانید از جزئیات بازی لذت ببرید. یکی از مشکلات اصلی بازی دوربین آن است، بازی Alpha Protocol یک عنوان سومشخص است ولی زاویه دوربین بازی بیش از حد به شخصیت نزدیک است و مکانهای بسته کاملا جلوی دید شما را میگیرد. همچنین گاهی اوقات که از نردبان پایین میآیید امکان دارد که دوربین بازی در همان مکان اولیه گیر کند و باعث مزاحمت شود. وجود چنین مشکلاتی در دورانی که توسعه دهندگان تلاش زیادی برای خوب ارائه دادن مکانیکهای ابتدایی بازی میکنند عجیب است. البته تنها مشکل بازی دوربین نیست، کاورگیری هم در بازی Alpha Protocol مشکلات خاص خود را دارد. به مانند سری Gears of War میتوانید با فشردن یک دکمه در بازی پشت کاور بروید ولی گاهی در بازی دیوارهایی وجود دارند که قابلیت کاورگیری ندارند! هیچ منطق خاصی هم پشت این مسئله وجود ندارد.
گانپلی بازی در نوع خود بهترین نیست و اشکالات خاص خود را دارد ولی اگر در هر مرحله تجهیزات درست را انتخاب کنید میتوانید بدون مشکل مرحله را طی کنید. اما چالش اصلی بازی در نبود هیچ تعادلی در هوشمصنوعی است. یک لحظه دشمنان بدون هیچ اشکالی شما را به چالش میکشند و ناگهان در یک لحظه دیگر کنار مواد منفجره کاور میگیرند، درست جلوی میدان دید شما از نردبان بالا میروند و حتی گاهی اوقات بدون هیچ حرکتی فقط شما را نگاه میکنند! مطمئنا تنها دلیلی که بازی Alpha Protocol نتوانست به جایگاهی که لیاقتش را دارد برسد کمکاری Obsidian در ارائه یک بازی روان است.
یکی از نقاط قوت بازی ارائه دادن سه مینیگیم متفاوت در هنگام هک کردن و باز کردن قفلها است. در هنگام هک کردن کامیپوترها باید دو کلمه متفاوت را در میان تعداد زیادی کلمه پیدا کنید، اگر تایمر به پایان برسد آلارم به صدا در میآید و دشمنان از محل حضور شما آگاه میشوند همچنین اگر تایمر به نصف برسد ناگهان کلمات تغییر پیدا میکنند و فشار روی شما بیشتر میشود. برای باز کردن قفلها نیز با مینیگیم آشنایی روبرو هستیم ولی برای باز کردن قفلهای دیجیتالی باید ده خط متفاوت را پیدا کنید و به هم وصل کنید. کاری که با وجود شلوغ بودن محیط و تایمر به شدت هیجانانگیز است.
بازی Alpha Protocol به وسیله موتور Unreal Engine 3 ساخته شده است، موتوری که در زمان خود قدرت زیادی داشت. اما در این عنوان بیشتر پتانسیل این موتور به هدر رفته است، گاهی تا ده ثانیه طول میکشد تا جزئیات لباس شخصیتها لود شود و حتی گاهی لود هم نمیشود. اگر بازی قدرت گرافیکی زیادی داشت شاید این مورد زیاد مسئله مهمی حساب نمیشد ولی این عنوان بر روی هیچ پلتفرمی گرافیک خاصی ارائه نمیدهد. محیطهای بازی فاقد هرگونه جزئیات خاصی هستند و به شدت خالی به نظر میرسند؛ همچنین انیمیشنهای حرکت شخصیتها نیز به شدت مصنوعی کار شده است و گاها دچار اشکالات مختلفی نیز میشود.
در نهایت باید گفت که بازی Alpha Protocol بازی جاهطلبانهای بود، بازی داستان پیچیده و خوبی ارائه میدهد اما مشکلات مختلف در روایت آن باعث میشود که از جذابیت آن کاسته شود. همچنین بازی در ابتداییترین بخش خود یعنی ارائه دادن یک گیمپلی لذت بخش دچار مشکلات فراوانی است و نداشتن یک گرافیک خوب و قابل قبول نیز به این مسئه کمک نمیکند. اما باید گفت که اگر به این سبک علاقه دارید به هیچ وجه Alpha Protocol را از دست ندهید زیرا یک تجربه خاص و به یادماندنی است.