در گیمشات برای بخش نوستالژی این ماه به سراغ بازی The Darkness 2 رفتهایم که در نسل قبل توانست طرفداران خاص خودش را پیدا کند.
همیشه از شخصیت بد بودن در بازیها استقبال کردهام. میدانید در همه بازیها یا داریم با نازیهای شیطان صفت میجنگیم، یا توطئههای جهانی را برملا میکنیم و یا افراد مافیا را به قتل میرسانیم. در این بین بد بودن یک حس خاص خود را دارد. وقتی که اخلاقیات دست و پای شما را نمیگیرد و میتوانید هر طوری که دوست دارید کار خود را پیش ببرید. یکی از این تجربههای خوب در بازی «تاریکی ۲» (Darkness 2) بود. یک بازی کمیک بوکی خوب که شاید کمتر دیده شده باشد.
افتتاحیه بازی عالی است و از همان ابتدا شما را وارد اکشن سریع خود میکند. ملاقات شخصیت اصلی بازی، «جکی استکادو» (Jackie Estacado) خیلی سریع تبدیل به یک حمام خون میشود و مورد حمله گروه رقیب قرار میگیرد. جکی که وارث قدرتی اهریمنی به نام تاریکی است مدتی است که توانسته این شیطان درون خود را حبس نگه دارد ولی به خاطر آسیب شدیدی که در این مبارزه میبیند مجبور به آزاد کردن دوباره قدرت خود میشود.
از همان لحظه اول متوجه میشوید که این بازی با دیگر عناوین شوتر اول شخص تفاوت دارد. در بازی علاوه بر اینکه به سلاحهای گرم متعددی دسترسی دارید، دو بازوی مار مانند نیز در طرفین خود دارید. البته شما بهتر از ضحاک ماردوش میتوانید این دو بازو را کنترل کنید و اگر باهوش باشید به راحتی میتوانید مبارزات را با این قابلیت خود پیش ببرید. بازوی سمت راست مخصوص ضربه زدن است و با آن میتوانید مانند یک شلاق به دشمنان خود ضربه بزنید و آنها را از سر راه خود بردارید. اما بازوی چپی برای گرفتن طراحی شده است، میتوانید میلههای آهنی و یا دیگر وسایل را به سمت دشمنان پرتاب کنید و حتی از در ماشینها به عنوان یک سپر متحرک استفاده کنید. البته به دلیل وجود این دو بازو بهتر است که بازی را در درجه سختی آسان بازی نکنید، وگرنه دیگر نیازی به تفنگ ندارید و فقط با همین دو بازو میتوانید بازی را به اتمام برسانید.
البته بازی فراموش نکرده است که یک عنوان شوتر است و طراحی سلاحها در سطح خوبی قرار دارد. جزئیات به خوبی در هر سلاح رعایت شده است، به غیر از دقت نشانه گیری و برد مفید که اسلحههای درون بازی از این حیث زیاده از حد قوی هستند؛ به طوری که اگر کمی دقت به خرج بدهید میتوانید با شاتگان نیز از فواصل دور دشمنان را هدشات کنید! تنوع اسلحههای درون بازی نیز خوب است و تقریبا از هر سلاح تقریبا دو و یا سه مورد مشابه وجود دارد و بین هر کدام از مدلها نیز تفاوت به اندازه کافی وجود دارد که مشابه یکدیگر طراحی نشده باشند.
با جلوتر رفتن داستان جکی متوجه میشود افرادی که به او حمله کردهاند یک گروه مافیایی دیگر نبوده است و او مورد حمله فرقهای مذهبی به نام «برادری» (Brotherhood) قرار گرفته است. این گروه که از زمان باستان به دنبال دزدیدن قدرت تاریکی بوده است با آمدن یک رهبر جدید جان تازهای به خود گرفته است و حاضر است که به هر قیمتی این قدرت را به دست آورد. خیلی زود رقبای شما از تعدادی الوات تعلیم ندیده تبدیل میشوند به نظامیان کارکشته که به قدرت تاریکی واقف هستند. همانطور که میدانید شما وارث تاریکی هستید پس قاعدتا باید از هرگونه مبنع نوری دوری کنید، به هنگام وارد شدن به نور تمامی قدرتهای خود را از دست میدهید، دید شما سیاه و سفید میشود و تاریکی در گوش شما زمزمه میکند که از نور بیرون بروید. این صحنات اگر هدفون در گوش داشته باشید به شدت فضاسازی جالبی دارند.
همچنین دشمنان شما نیز از این نقطه ضعف شما آگاه هستند و با بیرون آوردن چراغ قوههای بزرگ، انداختن فلش بنگ و محاصره کردن شما خیلی سریع شما را به چالش میکشند. یکی از نقاط قوت بازی همین تنوع خوب دشمنان است، به خصوص در مراحل آخر حداقل در هر صحنه چهار یا چنج نوع مختلف دشمن حضور دارد که خیلی سریع شما را به چالش میکشند و اگر بخواهید بدون برنامه به دل دشمن بزنید خیلی سریع به کام مرگ میروید. البته فیزیک راه رفتن جکی اصلا حس واقعی بودن را به شما القا نمیکند و بیشتر شبیه راه رفتن روی یخ میماند.
جکی با هر بار کشتن دشمنان خود و بسته به نوع کشتن آنها امتیاز دریافت میکند که با آنها میتوانید تواناییهای جدیدی را برای خود خریداری کنید. یکی از نقاط قوت بازی همین تواناییهای متنوع آن است، بازی دست شما را باز میگذارد که بیشتر متکی بر قدرتهای تاریکی بازی را طی کنید و یا با تمرکز بیشتر بر روی توپخانه خود ویژگیهای جدیدی برای سلاحهای خود آزاد کنید. بی انصافی است که از لول دیزاین خوب بازی و باس فایتهای جذاب آن نیز بگذریم. تقریبا هیچوقت پا به محیطهای یکسان نخواهید گذاشت و بسته به هر محیط باید برای خود استراتژی متفاوت اتخاذ کنید تا نجات پیدا کنید. غولآخرهای بازی نیز به شدت جذاب هستند و هر کدام با قدرتهای خاص خود شما را به چالش میکشند، شاید تعداد آنها زیاد نباشد ولی سازندگان کمیت را قربانی کیفیت نکردهاند.
همانطور که در بالاتر گفته شد داستان بازی برگرفته از یک سری کمیک بوک است و شاید برای شما این نگرانی وجود داشته باشد که نتوانید با شخصیتهای درون بازی به اندازه کافی ارتباط برقرار کنید. اما اصلا نگران نشوید سازندگان علاوه بر اینکه داستان نسخه اول را به صورت خلاصه در ابتدای بازی روایت میکنند، شخصیت پردازی جکی به اندازه خوب است که با او ارتباط برقرار کنید وهمچنین طی کاتسینهایی بین مراحل او درباره خود صحبت میکند که باعث میشود بیشتر درباره گذشته او بدانید. اگر هم خیلی درباره تاریکی کنجکاو هستید در بازی ۲۹ وسیله باستانی وجود دارد که با پیدا کردن آنها در مراحل میتوانید بیشتر به گذشته تاریکی پی ببرید. البته داستان بازی در اواخر آن کمی از تب و تاب میافتد که البته در انتهای داستان تصمیم درست را اتخاذ کنید یک غافلگیری بزرگ را مشاهده خواهید کرد.
گرافیک بازی در سبک سل شید قرار دارد و شاید زرق و برق عناوین همدوره خود را نداشته باشد ولی از لحاظ هنری در سطح بالایی قرار دارد و با طراحی خاص خود یادآور یک کمیک بوک است. رنگ قرمز نیز در بازی به شدت اغراق شده کار شده است و شما را بیشتر برای کشتن تشویق میکند. البته از بعد فنی مشکلاتی را در طراحی چهره کارکترها مشاهده خواهید کرد که جالب است این قضیه وارد کات سینهای بازی نیز میشود. اما صداگذاری بازی از هر لحاظ بینقص است. صدای جکی به شدت گرم و خشن است و غیرممکن است کسی از صدای او خوشش نیاید. باقی شخصیتها نیز صدای خوبی دارند و با احساس صحبت میکنند به خصوص شخصیت «جانی» (Johnny) که متخصص وسایل ماورالطبیعه است.
در نهایت باید گفت نسخه دوم تاریکی یک تجربه خاص است. بازیهای شبیه آن مطمئنا زیاد نیستند و نگذارید امتیازات بازی شما را گول بزند. با یک تجربه خاص روبرو هستید که تا مدتها به خاطر داستان و گیمپلی خاص خود در ذهن شما ماندگار خواهد ماند و تا همیشه جکی استکادو را گوشهای از ذهن خود نگه خواهید داشت.
1 دیدگاه
Mamad
متاسفانه تجربه این بازی رو نداشتم