چندی پیش با اولین قسمت از مقاله نقد و بررسی هدست واقعیت مجازی HTC Vive با هم قابلیتها، نحوه نصب و بازیهای این هدست را بررسی کردیم. اکنون زمان آن است که اطلاعات و نقد و بررسی خودمان از این هدست را تکمیل کنیم. با ما همراه باشید.
اولین نکتهای که در رابطه با این هدست نظر من را به خود جلب کرد قابلیت استفاده از تمام فضای یک اتاق نسبتا بزرگ برای بازی و تجربه واقعیت مجازی بود. دومین نکته، با وجود پیچیدگی قطعات، فرآیند ساده نصب هدست بود که واقعا برای یک کاربر مبتدی هم کار نسبتا آسانی به شمار میرود. سومین ویژگی استفاده از Chaperone System بود که واقعا به لطف این سیستم ما میتوانیم یک تجربه واقعیت مجازی خالی از خطر را داشته باشیم. آخرین مورد هم که در قسمت اول به آن اشاره شد، تعداد نسبتا زیاد بازیهای کوتاه اما عالی است (با اینکه هنوز هم نسبت به چیزی که ارائه میکنند قیمت بالایی دارند). حال اگر این یادآوری برایتان کافی بود که به ادامه مقاله توجه کنید؛ اگر نه میتوانید از لینک رو به رو به قسمت اول نقد و بررسی هدست واقعیت مجازی HTC Vive دسترسی پیدا کنید: لینک
فرم و عملکرد
مشخصا هدست واقعیت مجازی HTC Vive یک وسیله ظریف نیست. برخلاف هدست Oculus Rift که از بین چندین نمونه اولیه انتخاب شد و نتیجه آن یک هدست صاف و سبک وزن است که بازار را با همین ظاهر زیبا و ظریف خیره به خود کرد. اما هدست Vive تقریبا بیه همان نمونه اولیهای است که در سال ۲۰۱۵ معرفی شد؛ یک هدست بزرگ، بدون تعارف بگویم از نظر طراحی ظاهری با یک تکه بزرگ پلاستیک طرف هستید، که در آن از پلاستیک سخت استفاده شده است. وزن هدست Vive به طور قابل توجهی بیشتر از Oculus Rift میباشد (۵۵۵ گرم در مقابل ۴۷۰ گرم) و سنگینی آن حتی بیشتر هم جلب توجه میکند؛ به چه دلیل؟ هدست با یک تسمه یا بند کشی به سرتان وصل میشود، برخلاف Oculus Rift که از بندهای نیمه سخت برای اینکار استفاده میکرد که از نظر من کار عقلانی بود زیرا پشتیبانی محکمتری داشت و همچنین بخش زیادی از وزن هدست Rift روی نگه دارنده بینی متمرکز میشد که سرتان را به پایین خم نمیکرد و زیاد به گردنتان فشار وارد نمیکرد.
مسلما طراحی و اجرای یک هدست واقعیت مجازی کار بسیار پیچیدهای است؛ اما از نظر من HTC باید بیشتر روی طراحی این هدست کار میکرد تا وزن کمتری داشته باشد یا حداقل فشار کمتری به گردن و سر وارد کند.
اولین دفعاتی که تلاش کردم که Vive را روی سرم محکم قرار دهم، خیلی نزدیک بود که یک هدست ۸۰۰ دلاری را با یک پرتاب سه امتیازی به سطل آشغال بیندازم! همه چیز در ارگونومی دستگاه ناامید کننده بود. در مقایسه با هدست Oculus، خیلی سخت است که Vive را درست روی سرتان ببندید. اگر درست هدست را روی سرتان نبندید، خیلی راحت به خاطر وزن زیادش، پایین میآید و خیلی راحت دید شما را تار میکند.
البته این برای دفعات اولی که هدست را روی سرتان میگذارید ممکن است مشکل باشید. مثلا خود من الان عادت کردهام و به اصطلاح قلق بستن Vive را یاد گرفتهام و برایم بیشتر از چند ثانیه طول نمیکشد. حالا وقت آن است که نکات منفی را کنار بگذاریم و کمی به نکات مثبت طراحی این هدست هم بپردازیم.
بالشتک فومی برای استراحت و قرار گرفتن روی صورت، از مدل مشابه در Oculus Rift نرمتر و راحتتر است؛ همچنین بالشتک دومی هم وجود دارد که برای صورتهای باریکتر هم محافظت و راحتی را ایجاد کند. با اینحال من حدس میزنم که بالشتک Rift با اینکه به اندازه Vive راحت نبود، اما حداقل امکان قرار دادن بهتر هدست را روی سر فراهم میکرد؛ در واقع مشکل من با Vive به خاطر وزن بیشترش بود که خیلی راحت سر میخورد و دید من را خراب میکرد، اما الان که با هدست خو گرفتهام این فرآیند دیگر مشکلی برایم محسوب نمیشود؛ همچنین من حدس میزنم که فوم نرمتر Vive بعد از چند ماه کمی به خاطر استفاده فشردهتر شود، اما فعلا، بالشتکهای Vive متریال راحتتر و بهتری نسبت به Rift دارند.
همه این مشکلاتی که ذکر شد بیشتر برای دفعات اولی بود که هدست را روی سرتان میگذارید. مثلا من بعد از پانزده دقیقه مجبور بودم شبیه یک عینک که روی بینی پایین میآید، هدست را به چشمهایم نزدیکتر کنم؛ اما بعد از مدتی، همانطور که گفتم، دیگر این مشکلات بوجود نخواهند آمد. با همه این مشکلات اما، توجه کردن به دنیای بیرون وقتی Vive را روشن میکنید بسیار سخت میشود زیرا غرق در تجربه دنیای جدیدی به نام واقعیت مجازی خواهید شد.
اگر در عکس مقاله قبلی دقت کرده باشید، من از هدفون خودم برای شنیدن صداهای واقعیت مجازی استفاده کرده بودم؛ اما چرا؟ رقیب Vive یعنی Oculus Rift، یک سیستم صدای بسیار خوب را ارائه داده بود که هم به اندازه کافی بلند بود که نویزهای بیرونی را حو کند و هم به راحتی سرجایشان قرار میگرفتند. اوضاع برای HTC با ۲۰۰ دلار اضافهتر، خب چندان جالب نیست. از یک چیپ برای صدا استفاده شده که خب، چندان خوب نیست و یک صدای عالی برای تجربه عالیتر VR یا واقعیت مجازیامری حیاتی به شمار میرود. در واقع یک صدای ۳D به مغز کمک میند تا خود را با آنچه میبیند هماهنگ کند.
البته برای بدست آوردن یک صدای خوب و استفاده از منبع صدای خودتان، یک کابل دیگر به مجموعه کابلهای Vive اضافه میشود که فرآیند قرار دادن هدست روی سرتان را کمی پیچیدهتر میکند.
در کل بعد از روزها تجربه Vive، به نظرم HTC کم کاریهایی در بخش طراحی از خودش نشان داده است، اما بازهم این هدست یک هدست بسیار خوب میباشد و بسیاری از ویژگیهایی که ارائه میدهد، ویژگیهای عالی و بزرگی هستند که آن را از رقبایش متمایز میکند. مثلا دوربینی که در جلوی هدست تعبیه شده به شما اجازه میدهد بدون اینکه هدست را از سرتان بردارید از اتفاقات دنیای بیرون مطلع شوید و همین دوربین Chaperone System را هم به دستگاه شما اضافه میکند که بازهم میگویم اگر این سیستم نبود، تجربه واقعیت مجازی در اتاق و راه رفتن در اتاق هنگام تجربه این دنیا، بسیار خطرناک و شاید حتی بسیار سخت میشد. با اینکه بازیهای فعلی از دوربین Vive استفاده چندانی نمیکنند، اما مطمئنا در آینده شاهد بازیهای عالی خواهیم بود که از این ویژگی کاربردی استفاده بیشتری خواهند کرد. همچنین قابلیتی که میتوانید محل قرار گرفتن لنزها نسبت به چشمتان را تنظیم کنید هم یک ویژگی بسیار عالی برای کسانی به شمار میرود که از عینک استفاده میکنند. در واقع با همین ویژگی، همه کسانی که برای دیدن پیرامونشان از عینک بهره میبرند، بدون هیچ مشکلی میتواندند آن را در هنگام استفاده Vive هم به چشم داشته باشند.
کنترلرها
کنترلرهای Vive در واقع بزرگترین تفاوت و وجه تمایز را با رقبای این هدست ایجاد میکند. بله استفاده از هدست در فضای اتاق و تجربه واقعیت مجازی شما را غرق خود میکند و وقتی غرق یک موضوع میشوید، واکنش طبیعیتان برای ارتباط با محیط اطراف، لمس و به دست گرفتن اشیا است؛ خب ما هنوز آنقدر پیشرفت نکردهایم که بخواهیم چنین قابلیتی را ممکن کنیم، اما کنترلرهای عالی Vive میتوانند تا مقدار زیادی ارتباط با محیط اطرافتان را برایتان ساده کند.
آنها شبیه چوبدستیهایی طراحی شدهاند یک مجموعه هدایت در بالای خودش دارد. یک ماشه وجود دارد که با آن میتوانید منو را فعال کنید یا یک شی را درون بازی بردارید. یک ترک پد هم روی آن طراحی شده که بسیار شبه به ترک پدهایی است که روی کنترلرهای استیم طراحی شدهاند و میتواند با تعداد زیادی دستور توسط سازندگان بازیهای شخصی سازی شوند. دکمههای کوچکی به عنوان دکمههای منو در بالا و پایین ترک پد قرار دارند و یک دکمه فشاری زیر مچ به عنوان یک ورودی اضافه هم وجود دارد. زمانی که با کنترلرهای Oculus کار میکنید ممکن است برایتان سخت باشد که بین دو کنترلر رقیب برندهای انتخاب کنید، کنترلر Rift تاچ است و حس طبیعیتری را ارائه میدهد اما کنترلرهای Vive با یک ترک پد عالی امکانات بیشتری نسبت به کنترلرهای Rift ایجاد میکنند.
با همه خوبیهایی که کنترلر Vive دارد، یکی از ویژگیهایی که زیاد از آن خوشمان نیامد، دکمه بغل مچ بود. خیلی راحت به طور اتفاقی میتوانید این دکمه را بفشارید و بازی خودتان را مختل کنید. در بازی VR Baseball این دکمه چشم انداز استادیوم را عوض میکند و من خیلی راحت هنگام حرکت دادن کنترلر چشم انداز را به طور اتفاقی عوض کردم. چشم انداز قشنگی بود (!) ولی این موضوع بازهم یک مشکل است.
باتریهای کنترلرها بیشتر از حدی که برایشان تعیین شده کار میکنند و این نکته خیلی خوبی است. تا به حال نشده در حین بازی با Vive، باتری کنترلرها تمام شود. این در حالی است که من در روز ساعتها با Vive بازی میکردم و بعضی شبها هم یادم میرفت آنها را به شارژ بزنم. همه اینها وقتی جالبتر میشود که بدانید این باتریها به طور اسمی فقط ۴ ساعت استفاده مداوم را دوام میآورند؛ در حالی که اینطور نیست و باتریها نا امیدتان نمیکنند.
دقتی که سیستم تشخیص موقعیت Valve به شما ارائه میدهد، استفاده از کنترلرها را بیش از پیش لذت بخش میکند. مخصوصا در بازیهایی که به شما اجازه تعامل با محیط و اکثر آبجکتهای درون بازی را میدهد. من خیلی وقتها دست از بازی کشیده و مشغول لمس دیوارها، میزها و دیگر اشیا مجازی بازیها میشدم! وقتی درون بازی هستید، کنترلرها کاملا در دستتان محو نمیشوند (کنایه از حس واقعی بودن دستهای مجازیتان در بازی) اما به خوبی کارشان را که تسهیل کردن ارتباطات پایه با محیط به طور مستقیم است را انجام میدهند.
تصویر
هدست واقعیت مجازی HTC Vive همانند رقیب خود Oculus Rift، از رزولوشن ۱۰۸۰ در ۱۲۰۰ پیکسل در تصاویر خود بهره میبرد، که به قدر کافی بالا هست تا شما محیط پیرامون خود را بدون حاشیه ببینید. نرخ بازسازی نود هرتزی تصویر، به همراه دقت واقعا بالای سیستم تشخیص موقعیت، نتیجه خیره کنندهای را در حرکتهای واقعیت مجازی انجام میدهند. اگر استفاده از Vive این حس را به شما نمیدهد، به احتمال نود و نه درصد مشکل از بازی است و سخت افزار هدست، کاز خودش را به خوبی انجام میدهد.
با اینکه رزولوشن تصویر Vive برای اجرای بازیها و SteamVR خوب است، در حالت Desktop Mode که به شما اجازه دیدن کل دسکتاپتان را میدهد رزولوشن کمی دارد. تعامل با محیط دسکتاپتان سخت است و جزئیات هم درست نشان داده نمیشوند. اگر در آینده هدستهای واقعیت مجازی آنقدر پیشرفته شوند که در آنها از پنلهای ۴K استفاده شود، این مشکل هم حل میشود و به راحتی میتوان اجزای رابط کاربری و متون را بیرون از بازیها مشاهده کرد.
جمع بندی
وزن بالا، بندهای وصل به سر و نبود یک سیستم صوتی خوب در Vive، همه موضوعات ناامید کنندهای هستند که در طراحی سخت افزاری و ارگونومیک دستگاه وجود دارند. دلایل محکمی وجود دارد که پرداخت هشتصد دلار برای این هدست کمی زیاد است. این موضوعات برای من Vive را از مقام یک شاهکار پایین میآورد.
هنوز بازیهای درخوری برای دنیای واقعیت مجازی ارائه نشده. این یک تجربه جدید است و سازندگان بازیها هنوز سنتی فکر میکنند. بنابراین از حداکثر پتانسیلهای واقعیت مجازی هنوز استفاده نشده؛ به عنوان مثال میتوان ژانرهایی را برای واقعیت مجازی ابداع کرد که در بین کنسولها و پلتفرمهای دیگر، ساخت و پردازش آنها غیرممکن است. هرچند این حرف به معنای بد بودن این بازیها نیست. این که شما بتوانید در دنیای سه بعدی بازیتان قدم بزنید و با اشیا بازی تعامل داشته باشید یک تجربه تازه و بسیار عالی متفاوت میباشد. در واقع وقتی من با Vive کار کردم، با خودم گفتم که آینده همین است. آیندهای کمی زیادی سنگین، یک کمی هم زمخت، اما بزرگ و عالی.
زمانی که بازی پلتفرمر JUMP را بازی میکردم، نکته جالب در تجربه من این بود که هربار که میافتادم، دلم میریخت! در واقع این تجربه موفق شده بود مغزم را وادار به باور کردن این کند که این یک چیز واقعی است. حتی یک بازی مزخرف و فاجعهبار مثل A Legend of luca، بازیهایی بودند که به من میگفتند یک ماجراجویی RPG که میتوانید در آن راه بروید، پتانسیلهای بالایی دارد که در سالها و زمانهای آینده میتوان به آنها دست یافت و بازیهای پیچیدهتر و بهتری ساخت.
بازیهای زیادی هر روز برای SteamVR منتشر میشوند، اکثر آنها به قدری خوب نیستند که تجربه ماندگاری با این هدست برایتان به یادگار بگذارند. اما این مشکلی برای Vive نیست؛ همین که خودتان را در Vive و درون دنیا واقعیت مجازی ببینید، به قدر کافی خوب است که تا دههها این تجربه را فراموش نکنید. ممکن است تجربه واقعیت مجازی واقعی نباشد، اما به قدر کافی واقعی است!
نکات مثبت:
- بازیهای زیاد
- تجربه غنی و عالی
- استفاده از فضای اتاق
- کنترلرهای بی نظیر
- استفاده از سیستمهای نوآورانه مثل Chaperone System
- رزولوشن مناسب برای بازی
نکات منفی
- وزن زیاد
- متریال نا مناسب برای بندهای وصل هدست به سر
- کابلهای زیاد
- فرآیند دشوار وصل هدست به سر برای افراد مبتدی
- سیستم صوتی نا مناسب
- رزولوشن پایین برای مرور دسکتاپ