اگر صرفاً به دنبال هیجان هایی کاذب از جلوه هایی جان گرفته از تکنولوژی هستید و صرفاً به کاراکتر های انتزاعی بسنده میکنید، فیلم تلقین اثر مورد علاقه شماست. در ادامه مطلب همراه گیمشات باشید.
فیلم «تلقین» لایه های درون ذهن انسان را دست مایه موقعیت هایی مثلا دراماتیزه و اکشن میکند. قصد دارد از دل این موقعیت ها و صحنه سازی های کامپیوتری تلفیقی از ژانر درام و علمی تخیلی بیرون آورد. اما در انجام آن ناتوان است. «تلقین» اساساً فیلم ناتوانی است. برای پیدا کردن خودش دست به دامن حسی کاذب از تیپ های شخصیتی اش میشود. عملا تنها انسانی که در فیلم میتواند قابل توجه باشد، شخصیت اصلی است. که «لئوناردو دیکاپریو» نقش آن را ایفا میکند. دی کاپریو ای که در آن سال به ادعای خیلی ها به فیلم تلقین و «جزیره شاتر» اعتبار بخشید. به عقیده من هم او تنها بازو های کمکی این دو فیلم است. پل های ارتباطی شخصیت اصلی ساخته نشده است. اما دی کاپریو نمایش خوبی دارد. اکت های او جنبشی است، تا بتواند شریان حس مخاطب را به آغوش بگیرد. این حس کاملا مصنوعی و تقلبی است. بازی دی کاپریو از هنر فردی و نمایشی سرچشمه میگیرد. کارگردان اساساً منفعل است. سعی دارد با تکنیک خودش را از منجلاب کاستی هایی که دارد بیرون بکشد.
همانطور که اشاره شد فیلم تلقین زنجیره ای از موقعیت هایی مثلا دراماتیک است، اما آنچه من در فیلم میبینم، توالی ای از تله های نمایشی برای برقراری ارتباط با مخاطب در کنار دیالوگ هایی اصطلاحاً تزئینی است، که به فیلم رنگ و لعاب میدهند. فیلم کلاژ سری موقعیت ها را دست مایه با روانشناسی کلام به خورد ما میدهد. یکی از این موقعیت ها روایت خودکشی همسر دی کاپریو است، او خود را جلو چشمان شریک زندگی اش از پنجره به پایین میاندازد. این حرکت او فریاد دی کاپریو و حس گمشده و به ظاهر آزرده مخاطب را به همراه دارد. این موقعیت مثلا احساس برانگیز از پایه متزلزل است، در کل فصلی باطل از فیلم است. برای دراماتیزه کردن این چنین موقعیتی به شخصیت نیاز داریم، اول پله برای برداشته شدن ساخته شدن کاراکتر است که این موقعیت ندارد، همسر دی کاپریو با بازی «ماریون کوتیار» حتی جلوه انتزاعی هم ندارد. کالبدی به جان است که کلام میگوید، اصلا ساخته نمیشود. دی کاپریو کمی جان دارد، از پس نقش خود بر میآید، اما شخصیت او خیلی تکامل یافته نیست، خط فکری گنگی دارد. از ساخته نشدن این شخصیت ها که صرف نظر کنیم، به رابطه این دو میرسیم، مولفه ای که همرنگ شخصیت ها، بی رنگ است. مخاطب غیر از کلاژ چند پلان، هیچ کلید دیگری برای راه یافتن به رابطه این دو نفر نمی یابد. رابطه ای ساخته نشده با دو شخصیت که نصفه نیمه به آنها پرداخته شده است، این رابطه نمیتواند برای ما موقعیتی حساس را بسازد، پس این موقعیت در فیلم جز فریاد های دی کاپریو هیچ نکته ای مثبت برای فیلم ندارد. بقیه شخصیت های فیلم دست کمی از این دو ندارند. همگی به تیپ بودن یا کمتر از آن بسنده میکنند.
تمام هیجان فیلم از ماهیت سبقت و آن عناصر ناخودآگاه موجود در خواب های این گروه که صرفاً جلوه های کامپیوتری است میآید. تمام فیلم همین است، جزئیات این فیلم، تعلق خاطری به ثابت بودن ندارند، همگی روی هوا هستند. زمانی که نه شخصیت ساخته میشود و موقعیت ها از پشت به فیلم خنجر میزنند. جزئیاتی از روانشناسی و بهره گیری از طبیعت انسان بی معنی است.
از دیالوگ ها در تقویت سیر احساس پذیری مخاطب نیز استفاده میشود. به طور مثال این دیالوگی که دی کاپریو میگوید: «ما فقط میتونستیم تو رویا ها با هم باشیم»، این یک خط دیالوگ اصطلاحاً خیلی طرفدار دارد، برای دسته مردمی که از عشق فقط کام تلخ آن را کشیده اند، این دیالوگ زیبا و قابل درک است، اما در نگاه سینمایی کالبدی بی جان از کلماتی است که کنار هم ردیف شده اند، کدام ما؟ مایی در فیلم دیده نمیشود. این زوج چگونه ارتباطی باهم داشتند؟ فیلم از پاسخ دادن به این پرسش ها عاجز است.
در نهایت اثر کریستوفر نولان همچون این آثار اخیرش، «در میان ستارگان»، «دانکرک» مجذوب تکنولوژی و جلوه های بصری است. انسان نمیسازد، و با نبودن انسان رابطه ای از آن هم بی معنی است، هرچقدر هم به آن پرداخته شود، معنی نمیدهد. نولان خود را در میان جزئیاتی همچون علم فیزیک، طبیعت انسان و کیهان گم میکند و میخواهد مخاطب را با طناب پوسیده خود به چاه ببرد. در ارزشگذاری آثار نولان «حیثیت» میدرخشد. آن هم فقط از جانب محتوای تنومند است در غیر این صورت این فیلم هم اثر خوبی از لحاظ سینمایی نیست.
20 دیدگاه
amir
با اجازه من هم نقدی به نقد شما بزنم
این متن نقد نیست….
خوب به نظر نویسنده عزیز آیا این تک جمله ی من نقد بود؟؟
جمله ای کوتاه ک نه دلیل محکمی دارد نه نتیجه خاصی. درباره فیلم حرف نمیزنم
چون حداقال هر فیلمی چند صحفه نقد نیاز دارد و با چند خط سرش هم نمی آید
این متن شما درون خودش شکلی از تنفر از نولان دارد آنگونه که در آخر میگویید پرستیژ اثر سینمایی خوبی نیست و دانکراک و اینتر استالر رو زیر سوال میبرد واقعا ربطی به اینسپشن ندارد
فقط تنفری از نولان است متن شما شبیه یک متن جمع آوری شده و از هر دری سخنیست
امیدوارم در آینده نزدیک نقد های با اساس تر از شما ببینم
محراب
نقد شما درست است و بابت آن متشکرم.
نقد با اساس برای آثار سینمایی است، همین چند خط عجز نولان در یک شخصیت پردازی ضعیف را رو میکند. فیلم های نولان وابسته به فیلم نامه است و اولین قدم برای نوشتن فیلمنامه مشخص کردن شخصیت ها با تمام امیال نفسانی آنهاست که فیلمساز در اولین قدم لنگ میزند.
سجاد
این متن اصلا شباهتی به نقد نداشت! در واقع میتونم بگم تردید دارم نگارنده حتی فیلم رو به درستی دیده یا فهمیده باشه! مفاهیم فیلم بسیار عمیق تر از این چنین نقد سطحی ای است. با کمال احترام به نظر من نگارنده محترم تجربه کافی در این کار رو نداره.
محراب
مفروضات و مفاهیم فیلم عمیق هستند، حرف شما درست اما مفاهیم خود آگاه و عقلانی در سینما باطل است یا باید به آنها به شکلی دقیق پرداخته شود یا اگر نشود کاملا غیر سینمایی است.
آثاری که از تکنیک و مولفه های خودآگاه بهره میگیرند جز القای حسی مصنوعی هیچ بار درامی به همراه ندارند و صرفاً برای جذب مخاطب هستند و هیچ مراوده ای با اثر سینمایی ندارند.
CeZaR
من تا بحال هیچ کامنتی تو سایت شما نذاشته بودم ولی این به اصطلاح انقدر یه طرفه و بدون هیچ منطقی بود که فکر میکنم نگارنده با کارگردان فیلم مشکل شخصی داشته و این مطلبم به زور نوشته
نکنید اقا
محراب
سلام دوست عزیز خیلی ساده بهتون بگم وقتی شما فیلمنامه میخوای بنویسی شخصیت میخوای، اون شخصیت ها یک سری روابط میخوان و همه این مولفه ها ملزم هستند برای ساخت یک موقعیت درام نولان هیچ کدوم از این ها رو رعایت نکرده لطفاً گول اون تدوین ها و جزئیات مصنوعی رو نخورید.
سینما در آثار نولان وجود نداره.
Amir
نولان حتی تیپ و تله های نمایشیم نمیتونه بسازه چه برسه به فیلم!!!اورریتد ترین فیلم خودش و چند ساله اخیره این تلقین.
mehrab95
مرسی از سواد سینمایی شما
nobody
از نقد متوجه شدم کسی که نقد کرده از نولان متنفره و عاشق دی کاپریو . در حالی که تلقین به عنوان بعترین فیلم دهه از بهترین توانایی دیکاپریو بهره نمیبره ولی نولان تو فیلم نامه کم نزاشته . و گذشته از این ها درسته که افراد دارای حداقل شخصیت پردازی هستند ولی برای شناخت اونا کافیه . کوتیلارد به زیبایی نقش همسر را به صورتی ایده آل به تصویر کشیده . روابط افراد به خوبی و به اندازه کافی پرداخته شده ولی چون این رابطه به اشنایی قبلی و ماموریت یکسان منتحی میشه نباید انتظار بیشتر از این رو داشت . هزار تویی که نولان ما رو به داخلش میکشونه از هر جهت بی نظیره و تلفیق اون با مفاهیم روانشناسی . خوداگاه و عقل نه تنها اشتباه نیست بلکه فیلم رو غنی تر میکنه و ارتباط اونو با دنیای واقعی نشون میده
و در اخر باید از « مهراب » بپرسم که اگه جناب عالی که میگی سینما در اسار نولان وجود نداره تعریفت از سینما چیه ؟
mehrab95
۱-توضیح راجبه نولان و درماتیزه کردن موقعیت ها در سایر نظر ها کافی است. بقیه اش به عهده شماست که پیرامون سینما مطالعاتی داشته باشید تا به درک تمامیت پی رنگ فیلمنامه نولان، فیلم شناسی و در غایت به درام برسید و درگیر بازی های سانتیمانتال این کارگردان نشید.
۲-در اینکه دی کاپریو نمایش خوبی در فیلم داشته است شکی نیست، این دست مایه شما در دیدگاهتان بیهوده است.
۳-آسار نه آثار
۴-تعریف سینما مخصوصاً “درام” برای آگاهی شما بهتر است بگویم که از انسانیت میآید. مولفه ای که در این فیلم وجود ندارد تا دست مایه درام شود.
۵-دنیای واقعی هم از همان انسانیت باید زاده شود نه عقل و تکنیک کارگردان در غیر این صورت غیر سینمایی است. تمام آن پیچیدگی ها همانطور که در متن گفتم تله است.
nobody
1. من یه نقد فیلم رو نقد کردم نه خود فیلم رو پس نظرات بخش مهمی رو تشکیل میدن
2. اینو درست میگی که من علاقه چندانی به بازی دی کاپریو ندارم ولی بدون درنظر گرفتن اون دی کاپریو مثل واکین فینیکس تو جوکر 2019 بار فیلم رو به تنهایی به دوش نمیکشه و فیلم دارای نقاط قوت زیادیه
3. املات تو حلقم لعنتی « اسار » رو از کجا در اوردی. جناب mehrab95 « آثار » و تأثیر از یه ریشه ان و با « ث » نوشته میشن نه با « س »
4. انسانیت دستمایه اصلی فیلمه فقط باید با دقت بیشتری نگاه کرد چون هزار تویی که نولان ساخته باعث میشه بیشتر اوقات گیج و گمراه بشیم
5. اینو به عنوان نقد کاملم از فیلم میگم: کل این فیلم در مورد سیر یک فرآینده؛ در مورد جنگیدن برای پیدا کردن راهتون در میان لایه های پنهان واقعیت و رویا، واقعیت در رویا و رویا بدون واقعیته. این نمایش یک شعبده نفس گیره و احتمالاً نولان فیلم «ممنتو» (Memento) خودش رو به عنوان یک دست گرمی در نظر داشته. میگن نوشتن فیلمنامه فیلم تلقین 2010 را در زمان فیلمبرداری اون شروع کرده بوده. یادگاری داستان مردیه که فاقد حافظه کوتاه مدت بود…
مثل قهرمان اون فیلم، تماشاگر فیلم Inception 2010 تو دنیای زمان و تجربه سرگردان می شه. حتی هرگز نمشه کاملاً مطمئن شد که رابطه بین زمان رویا و زمان واقعیت چیه. قهرمان توضیح میده که شما هیچ وقت نمیتونید سرآغاز یک رویا را به یاد بیارید و اون رویایی که به نظر می رسد ساعتها طول کشیده، تنها لحظات کوتاهی زمان برده. بله، اما شما نمی دونید که چه موقع در حال رویا دیدن هستید. و چی میشه اگه شما داخل رویای یک فرد دیگر بشید؟ رویای شما با رویای او چه طور میتونه همزمان بشه؟ شما واقعاً چه چیزی رو میدونید؟
در اینجا کریستوفر نولان با یک پیچش احساسی به ما کمک می کنه؛ دلیل اینکه کوب برای خطر کردن در مورد «تلقین» انگیزه پیدا می کنه، اندوه و احساس گناهیه که در مورد همسرش «مال» (ماریون کوتیلارد) و دو تا بچه هاشون داره. بیشتر از این نمی خوام داستان رو اسپویل کنم. کوتیلارد به زیبایی نقش همسر رو به صورتی ایده آل به تصویر کشیده. او شخصیت مال رو به عنوان یک آهن ربای احساسی به کار می گیره و عشق بین این دو، نوعی احساسات همیشگی رو در دنیای کوب به وجود می آوره، دنیایی که اگر این احساسات در اون وجود نداشت به طور همیشگی درحال نوسان بود.
فیلم تلقین 2010 در نظر بیننده طوری عمل می کنه که دنیا برای لئوناردو شخصیت اصلی فیلم «ممنتو» عمل می کرد. ما همیشه در زمان «حال» به سر میبریم. در طول رسیدن به «اینجا» یادداشتهایی برداشتیم، با این حال کاملاً مطمئن نیستیم که «اینجا» کجاست. هنوز موضوعاتی مثل زندگی، مرگ و دل درگیر داستان هستند. و چه چیزی انسانی تر از این میتونه باشه. واقعاُ چه چیزی ؟
محراب
۶- زندگی و مرگ و دل مولفه هایی هستند که هیجان را در قلب مخاطب میکارند. فیلم های ترسناک نیز قادر به انجام این کار هستند. این مفروضاتی که فرمودید در زمره همان تله های نمایشی است.
محراب
۱- بازی دی کاپریو در موقعیت های درامی واقعدر پی رنگ های مختص به رمنس خوب و کنترل شده است.
۲- “اسار” را از املای غلط شما آوردم. در سطر های پایانی نظر اولتون گفتید “اسار نولان” که غلط است و درست آن “آثار نولان” است. جمع”اثر”.
۳- بازی با زمان ایده خوبی است. دست مایه های نولان نیز مورد قبول است. اما نمیتواند به آنها بپردازد. اگر کتاب فیلمنامه نویسی موسسه فارابی را خوانده باشید آمده است که اولین شرط در نوشتن فیلمنامه ای که مضمونی است و بر اساس موقعیت های درام نوشته شده است، شخصیت است، در غیر این صورت فیلمنامه از پایه غلط است و فیلمنامه اساس فیلم مضمونی است. پیچیدگی در “آثار” مضمونی با چاشنی های تخیلی کار بدی نیست مگر اینکه اصول آن رعایت نشود. گاهی اوقات ما تکلیفمان با فیلم روشن است میدانیم فیلمساز این فیلم جهان بینی اش فقط ریشه در تصاویر دارد. به طور مثال آنتونیونی یا سینمای آوانگارد دهه بیست فرانسه با فرنان لژه و من ری. اما نولان دارد درام مضمونی میسازد پس باید اصول فیلمنامه را رعایت کند تا فیلمش به غایت فرم برسد. او یکبار در فیلم بی خوابی این کار را انجام داده است، پس باز هم میتواند.
۴- در مورد انسانیت هم باید به شما بگویم، این فیلم عاری از آن است. نه از حد آن گذاشته نه در آن انحراف داشته است، اصلا به آن نرسیده. زیرا انسانیت زاده امیال انسان است که در این فیلم اساساً یک شخصیت تمام انسان نداریم. برای درک بهتر آن سری به دسیکا و روسلینی بزنید.
۵- مرسی از نقد شما
علی پ
مرسی از توضیحاتتون ، جا داره که به فیلم های پاپریکا و پرفکت بلو اشاره کنم
موضوع اولیه پاپریکا تقریبا با اینسپشن یکی هست ولی بعد از اون کار کاملا متفاوتی داریم که از همه نظر برتر از اینسپشن هست.
پیشنهاد میکنم که فن بوی های نولان این انیمه رو ببینن تا متوجه بشن که اینسپشن یک کپی نه چندان خوبه
mehrab95
ممنون از شما و اشارتون به رفرنس های این فیلم. جدا از نکته ای که فرمودید این فیلم از جنبه پرداخت سینمایی و بهره گیری از سبک امپرسیونیسم عاجزه. تو تله ای گیر افتاده که خودش برای خودش ساخته.
nobody
1. من تو نقد قبلی اصلاح کردم و الان هم اصلاح میکنم که بازی دی کاپریو یکی از نقات قوت فیلمه ولی تنها نقطه قوت اون نیست و فیلم از گروه بازیگری قویی بهره میبره .
2. بابت اشتباه تایپی عذرمیخوام . اعتراف میکنم من چندان تاپیم خوب نیست .
3. شخصیت کاب که دی کاپریو نقشش رو بازی میکنه استخراج گر خیلی ماهری بوده ولی تو یکی از تحقیقات با زنش مال عمیق تر از همیشه پیش میره و باعث میشه تو برزخ (limbo) گیر بیفتن . در اون جاست که برزخ (limbo) تبدیل به واقعیت ذهنی مال میشه و مسبب این میشه که نخواد به واقعیت برگرده پس کاب این ایده رو تو ذهن مال قرار میده که «دنیایی که توشه واقعی نیست» ، ولی بر خلاف چیزی که کاب فکر میکرد ، یک ایده فقط یک جمله نیست یا یک عمل که بعد از انجام فراموش بشه ، بلکه «یک ایده یک احساسه ، احساسی که اونقدر عمیق تو ذهن فرد نهادینه شده که شخصیتش رو شکل میده یا از بین میبره» و با وجود اینکه جنابعالی به طرز لجبازانه ای اسرار داری که در ساخته نولان شخصیت وجود نداره ولی تغییر شخصیت مال جرقه ایه که باعث تمام اتفاقت فیلم شد و اگر ویژگی های انسانی شخصیت ها رو کنار بگزاریم هیچ یک از اتفاقات فیلم به وجود نخواهند امد .
در ادامه کاب به خاطر حس گناهی که از کاری که با زنش (مال) کرد داره ، تو ذهنش یک تصویر ناخود اگاه از اون ساخته ، «یه تصویر از تمام لحضاتی که حسرتشون رو میخوره» ؛ ولی همونطوری که در اخر فیلم میگه ، «اون هیچ وقت نتونسته مال رو با همه ی پیچیدگی هاش همه کملات و عیوبش تصور کنه و فقط یه سایه از همسرش رو تو ذهنش نگه داشته» ، سایه ای که تنها هدفش اینه که که کاب رو متقاعد کنه که «دنیایی که توشه واقعی نیست» اینکه باید خودش رو بکشه که با بتونه اون باشه .
اما چیزی که محرک کاب میشه احساس گناه نیست ، احساس پشیمانی نیست ، بلکه این حسه که به عنوان یک پدر شکست خورده ، اینکه «بیشتر از اسباب بازی های پلاستیکی نیازه که بچه هاش رو متقاعد کنه که هنوز پدر دارن» و این احساسات پایه انسانیت رو توی فیلم پایه ریزی میکنن و مهم نیست که چه قدر هزار توی نولان ما رو گمراه کنه هیچ وقت نمیتونه این واقعیت رو بپوشونه که موضوع فیلم لایه های خواب نیست بلکه نمایش لایه های خواب صرفا یک وسیله است برای جراحی از ذهن یک فرد (کاب) که با احساس گناه و حسرت از اتفاقات گذشته پر شده و این احساس گناه اونقدر عمیق توی ذهن فرد قرار گرفته که جلوش رو از پیش روی به جلو میگیره . به همین خاطر حضور مال همیشه باعث میشه که از پیش روی نقشه و اتمام درست اون جلوگیری شه و این اتفاق ادامه داره تا وقتی کاب با گذشته اش یعنی مال رو به رو میشه …
4. انسانیت در فیلم وجود نداره ؟؟؟؟ هدف عملیاتی که بخش بزرگی از فیلم رو شامل میشه اینه که شخصیت یک فرد رو از کسی که همیشه سعی میکرده که جا جای پای پدرش بزاره و به جایگاه اون برسه به فردی که میخواد همه چیزش رو از اول بسازه ، مستقل باشه و به قولی مرد خودش باشه تبدیل کنن و برای اینکار از تغییر احساساتش از تنفر از پدر به دیدن شخصیت واقعیه پدر خوانده اش استفاده میکنن . اگر تغییرات شخصیتی افراد و احساساتشون به عنوان مهم ترین المان در فیلم تلقین نمیتونه انسانیت رو به شما القا کنه من دیگه نمیدونم که چی میتونه .
5. ترسناک فقط یکی دیگر از ژانر های فیلم سازیه و شاهکار انها رو میشه در اثار هیچکاک دید پس خواهشا سعی نکن با محقر شمردن این ژانر استفاده از مولفه هایی مثل زندگی ، مرگ و دل رو بیهوده نشون بدی .
mehrab95
آقای هیچکس عزیز سلیقه مقوله ای است که تغییر آن حتی با آوردن دلایلی روشن هم بسیار مشکل است. بنده نیز زمانی از نولان دفاع میکردم. اما رفته رفته با معرفت و مطالعه پیرامون سینما نظرم برگشت. شما هم سلیقه ای دارید که تغییر در آن با دلایل من امکان پذیر نیست. شاید مطالعه فراوان هم نتواند شما را قانع کند به هرحال علاقه مفهومی بسیار محکم است. این علاقه از دفاعیات محکم و متداول شما میآید. این دفاعیات که ریشه در علاقه و در نهایت انسانیت شما دارد برای بنده حداقل ساخته شده است. همچون عشق، رابطه و ابهامات و پیچیدگی هایی که باید در فیلم تلقین ساخته میشد اما نشد. کلماتی که شما فرمودید زاییده شمایل انتزاعی نولان در فیلمنامه است. به آنها پرداخته نمیشود. شما ساخته شدن شخصیت را در دل رابطه علل و معلولی محتوا میبینید. انسانیت را همینطور. شخصیت از کلید های ساده میآید. امیال حک شده در نفس کاراکتر باید نشان داده شود. ابهامات و گنگی های موجود در تیپ شخصیتی دیکاپریو حاصل واکنش های او نسبت به رخ داد های فیلم است. شخصیت برای او نمیسازد. انسانیت باید از موقعیت درام که شخصیت های عمق دار در آن وجود دارد، بیرون آید. پاییزا، آلمان سال صفر، گل های آفتابگردان و نجات سرباز رایان مثال های بارزی برای گفتن هستند.
ژانر ترسناک امروزی برای من صغیر است. هیچکاک صرفاً فیلم ترسناک نمیسازد. جنایی میسازد. شخصیت میسازد و انسانیت.
از دل فرم آثار هیچکاک تعلیق بیرون میآید و پشت این تعلیق ترسی ناخودآگاه پنهان شده است. البته آثار مطلقا ترسناکی هم دار. که بهتر است بحث به آن باز نشود. یک دنیا حرف برای زدن پیرامون آن وجود دارد.
در آخر هم دوست عزیز تغییر سلیقه مشکل است. من بینش خود را از سینما دارم شما هم بینش خود را و تغییر در آن امری مشکل و یا شاید ناممکن است.
ممنونم از نظر شما
nobody
راستش من حرف دیگه ای برای متقاعد کردن شما نمیبینم که اسرار لجبازانه بر خرده گیری از کار های یکی از بزرگترین کارگردان های سینما و فیلم تلقین که بیخودی بهترین فیلم دهه نشده و این ماه عسل برسی تمام فیلم های دهه توسط منتقیدینی باتجربه و دانش بالا است ، شما رو تبدیل به یه منتقد خوب نمیکنه . و جدای از اون شما یک جواب رو هر بار به یه شکل متفاوت به من تحویل میدین و حتی تکیه شما بر اثار بزرگ دیگه سینما هم نمیتونه این واقعیت رو پنهان کنه که تکرار یک تکرار نشون دهنده اینه که شما یا چیز دیگه ای بلد نیستی یا چنان تحت تاثیر احساس بدی که بعد از دیدن فیلم در یک موقعیت خاص یا نقد اون داشتی که نمیتونی چیز دیگه ای رو قبول کنی و اسرار لجبازانه بر چیزی که میدونی و فکر میکنی درسته یک تصمیم احساسیه که فرد دیگه ای نمتونه متقاعدت کنه نه من که هر بار سعی کردم از دید متفاوتی نقد کنم که شاید بتونم نتیجه گیری متفاوتی رو به دست بیارم .
هدفم از بحث هم این بود که فقط یه چیز رو بگم . اونم اینه که هر اثر رو باید از چندین دیدگاه برسی کرد زیرا اثار بزرگ سینما مثل تلقین ایرادی به سادگی کمبود شخصیت و انسانیت رو پشت سر نمیگذارند وگر نه مثل خیلی از اثار دیگه سینما چند ماه بعد از اکران به فراموشی سپرده میشن نه اینکه بعد از ده سال هنوز مورد برسی های فلسفی ، روانشناسی و علمی قرار بگیره و مقاله ها در موردش بنویسن . پس خواهشا تو نظر بعدیت سعی کن پاسخ متفاوتی بدی اصالا من جواب هم نمیدم فقط میخوام یه چیز متفاوت ازت بشنوم … .
در اخر هم فقط میتونم بگم کایل جانسون، استاد فلسفهی دانشگاه کینگِ امریکا، کتابی با عنوان «تلقین و فلسفه» نوشته است و به برسی فلسفی تلقین پرداخته ، اگه کنجکاو شدی میتونی بخونیش .
mehrab95
متاسفانه شما هم درگیر جزئیاتی شده اید که ارزش سینمایی ندارند. هربار این جزئیات را رو میکنید. بنده ایراد های فیلم رو میگم لازم باشه بازم میگم به هر نحوی. شما مسخ جزئیات شده اید. اون پیچیدگی ای که به قول شما مخاطب را درگیر میکند اساس سینمایی ندارد. قبلا هم گفتم سلیقه مطرح است شاید. دیگر بحثی به جا نمیگذارد و بی فایده است. زیرا که در منتقدین هم حتی اختلاف میتواند باشد.
آرون
نولان یکی از بهترین کارگردان های تاریخ سینمای جهانه به نظر من.. واقعا دلیل این همه نقد رو نمیفهمم.. اصلا سبک کارهای نولان همین گنگ و مبهم بودنشه.. فقط سعی کنید از فیلم لذت ببرید به جای اینکه بخواین درکش کنین..