لارا کرافت با بازی Shadow of Tomb Raider ماجراجویی جدیدی را آغاز کرده است و ما در این مطلب قصد بررسی بازی Shadow of Tomb Raider را داریم.
«لارا کرافت» (Lara Croft) بازی Shadow of Tomb Raider دیگر همان دخترک ناشی نسخه اول نیست. او حالا ماجراهای زیادی را پشت سر گذاشته است، دوستان زیادی را از دست داده است و خون افرادی بسیاری را ریخته است. او حالا به تواناییهای خود به عنوان یک ماجراجو اطمینان دارد و دشمنانش نیز از او میترسند. مطمئنا او سختیهای زیادی کشیده است تا به اینجا برسد و اگر از سال ۲۰۱۳ و با ریبوت فوقالعاده بازی که Tomb Raider نام داشت با آن همراه بودید مطمئنا خوشحال میشوید که بشنوید نسخه جدید نیز در واقع همان نسخه اول است که جزئیات بیشتری دارد. در واقع بازی هیچ تغییر بزرگی به خود ندیده است. درست است که بازی تمامی ملاکهای ساخت یک بازی اکشن ادونچر خوب را حفظ کرده است و از همان فرمولی استفاده میکند که یک بار با آن به موفقیت رسیده است؛ البته باید در نظر داشت که تمامی مکانیکهای بازی تقریبا ده سالی است که بدون تغییر باقی ماندهاند.
با گذشت زمان متوجه میشوید که لارا در این نسخه تغییرات زیادی کرده است. تجربیات لارا حالا او را تبدیل به یک آدم سرسخت شده است که سعی دارد به تنهایی بار همه مشکلات را به دوش بکشد. او حالا از هر روشی استفاده میکند تا به هدف خود برسد و حتی حاضر است در این راه افراد بیگناه را نیز قربانی کند، به همین دلیل همراه دوستداشتنی او «جونا» (Jonah) نگران او است. انگیزه او برای رسیدن به هدفش حالا از طریق مکانیکهای جدید مخفیکاری درون بازی قابل مشاهده است، زیرا محیط جنگلی بازی به لارا این فرصت را میدهد که بیشتر دشمنان را مورد شبیخون قرار دهد. او میتواند با استفاده از گل استتار کند، دشمنان خود را از درخت حلق آویز کند و با تیرهای سمی کاری کند که آنها به متحدین خود حمله کنند. همچنین اگر شناسایی شود میتوانید با بیرون رفتن از میدان دید دشمنان دوباره به حالت قبلی خود برگردید. سازندگان تاکید زیادی بر روی ویژگیهای جدید مهاجم مقبره داشتند و حتی وسایلی که در طول مراحل حمل میکنید نیز به شما یادآور میشوند که برای چه کاری ساخته شدهاند. شاید مهارتهای جدید لارا که به شما اجازه میدهد تمامی افراد دشمن را بدون سروصدا از پا در بیاورید جالب باشد ولی باعث میشود ناقص بودن این مکانیکها و هوشمصنوعی دشمنان نیز بیشتر به چشم بیاید.
هنوز هم دشمنان نسبت به صدا حساس نیستند. پرت کردن اشیا و یا شلیک گلوله باعث جلب توجه دشمنان میشود ولی راه رفتن درون گیاهان و یا دویدن باعث لو رفتن حضور شما نمیشود، جالب است که بازی خود ادعا میکند که چنین کاری باعث هوشیار شدن دشمن میشود. حتی اگر یک سرباز را درست پشت سر همراهش به قتل برسانید او متوجه سروصدا نمیشود. خیلی از مواقع حضورم لو رفت و بعد از یک درگیری و مخفی شدن دوباره سربازان طی چند ثانیه کاملا آرام شده بودند و طوری رفتار میکردند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است.
قابلیت لارا که «غریزه» (Instincts) نام دارد به شما میگوید که چه کسانی را میتوانید از سر راه بردارید بدون اینکه دیده شوید، البته این قابلیت ضعفهای هوشمصنوعی بازی را هم آشکار میکند. دفعات زیادی وجود داشت که من به راحتی یک سرباز را از بین بردم و همراهش چند متر آن طرفتر داشت نگاه میکرد. البته غریزه به شما میگوید که چه دشمنانی را نباید از بین ببرید و هرچقدر هم که به شناخت خود از نقشه بازی ایمان دارید بهتر است که از این قابلیت استفاده کنید. هرچند در درجههای سختی بالا دیگر دشمنان با رنگ زرد به نمایش درنمیآیند و کار سختی را برای لو نرفتن حضور خود در پیش خواهید داشت.
البته قابلیتهای جدید نیز مشکلات خود را به همراه دارند. قابلیت استتار با گل کاری میکند که شما سختتر دیده شوید ولی با استفاده مکرر از این قابلیت میتوانید کاری کنید که از نزدیکی دشمنان رد شوید و آنها نیز متوجه حضور شما نشوند. گل نیز تقریبا در همه جا وجود دارد و هیچوقت نیاز ندارید که برای پیدا کردن آن جستوجو کنید، این اتفاق باعث میشود یکی از ویژگیهای کلیدی بازی تبدیل به یک مکانیک دمدستی شود. همچنین تیرهای سمی که باعث حمله دشمنان به یکدیگر میشود نیز زیاد از حد قدرتمند است. کافی است از یک درخت بالا بروید و با شلیک یک تیر به یک دشمن که شاتگان در دست دارد شاهد باشید که او به راحتی تمامی دشمنان را برای شما از سر راه برمیدارد.
اما اگر بخواهیم عادلانه صحبت کنیم باید بگویم هنوز هم مخفیکاری درون بازی لذتبخش است. انتظار برای رد شدن گشتیهای دشمن و پیدا کردن الگوی راه رفتن آنها تا بتوانید آنها را تک به تک از بین ببرید شبیه یک معمای مریض است. اما مسئله اینجا است که مکانیکهای تازه بازی هیچ ویژگی خاصی به بازی اضافه نمیکند، در حالی که این قابلیتها وعده یک مخفیکاری پیچیده را میدادند. درست است که بازی با لارا در این محیط جنگلی کاملا حس یک شکارچی را به شما میدهد ولی اگر شکار شما احمق باشد هیچچیز جذاب نیست.
در یکی از کاتسینهای بازی که در واقع یادآور اولین رویارویی لارا در مهاجم مقبره سال ۲۰۱۳ است، لارا دوباره به زمین میافتد ولی اینبار با خونسردی تمامی حملات دشمن را دفع میکند و در نهایت با یک ضربه کاری او را میکشد. البته این بار هیچ احساسی در چهره لارا دیده نمیشود، در واقع بازی میخواهد به شما نشان بدهد که دیگر نشانی از آن دختر خام در لارا وجود ندارد و حالا او تبدیل به یک جنگجوی ترسناک شده است. البته انعکاس این مورد را درون گیمپلی نخواهید دید و اگر بخواهید به مبارزه تن به تن با دشمن بپردازید خواهید دید که لارا ناتوانی زیادی در این مورد و هیچ خبری از آن ماشین آدمکشی نیست.
بیشتر مبارزات درون بازی از فاصله نزدیک و در محیطهای کوچک دنبال میشوند و اگر مراقب نباشید خیلی سریع توسط دشمن محاصره خواهید شد. البته اینبار دشمنان جدیدی نیز وجود دارند که با تعداد زیاد و با سلاح سرد به شما حمله میکنند و شرایط سختی را برای شما فراهم خواهند کرد. اما این سیستم مبارزات تقریبا تا میانههای بازی روی اعصاب شما خواهد بود. لارا میتواند از ضربات نزدیک جاخالی دهد ولی تبر او اصلا به درد مبارزات نزدیک نمیخورد و دشمنان بیشتر ضربات او را دفاع میکنند که در درجههای سختی بالا حسابی برای شما مشکل ساز خواهد شد، البته به محض باز کردن تواناییهای بیشتر در مبارزات نزدیک و به دست آوردن شاتگان در اواسط بازی تقریبا ورق به سمت شما میچرخد.
در کمال تعجب بازی هنوز هم جهتی که از آن تیر خوردهاید را به شما نشان نمیدهد و هنگامی که از راه دور به شما شلیک میشود باید فقط به دور خود بچرخید و با گشتن محیط به دنبال کسی باشید که دارد به شما تیراندازی میکند. البته مبارزات در فواصل متوسط حس بهتری دارد. تلاش برای فرار از شلیک متعدد مسلسلها، پریدن از سنگری به سنگر دیگر و پرتاب کوکتل مولوتف برای از بین بردن دشمنان و نشانه گیری دقیق برای شلیک به سر دشمن همان چیزی است که بازی برای آن کاملا مناسب است. در این مواقع است که شما کاملا متوجه میشوید که لارا چه ماجراجوی خطرناکی است. موضوعی که متاسفانه سازندگان متوجه آن نشدهاند و اصرار دارند که در بیشتر مواقع در فضاهای بسته درگیری داشته باشید.
بازی محیطهای زیبایی دارد. بازی Shadow of Tomb Raider شاید ضعفهای زیادی داشته باشد ولی زیبا طراحی شده است. همچنین لول دیزاین و طراحی مراحل بازی نیز از هر لحاظ زیبا است. گشت و گذار در محیط کشورهای مکزیک و پرو لذتبخش است. جنگلها حس عمیق بودن و بیانتها بودن را خیلی خوب به شما القا میکنند. مقبرههای بازی نیز پر از جزئیات است و شهرهای کلیدی بازی زنده و بزرگ هستند. اگر به دنبال راههای مخفی و تازه باشید خیلی راحت از هدف اصلی بازی غافل میشوید. پیدا کردن کتیبهها، صندوقچههای گنج و دیگر وسایلی که میتوانید در بازی جمع کنید به اندازه کافی شما را ترغیب میکند که در بازی گشت و گذار کنید. این بار اما میتوانید در زیرآب نیز به جستوجو بپردازید. البته مراحل زیرآب در بخش داستانی به شدت کسلکننده است ولی وقتی که خود اختیار امور را در دست دارید این بخش به شدت جذاب است.
اما بهترین بخش بازی مقبرهها است. در بازی Shadow of Tomb Raider معماهای درون مقبرهها به زیبایی طراحی شده است و برای حل آنها مطمئنا نیاز دارید که کمی سلول خاکستری بسوزانید. البته اگر مشابه این موارد را دیده باشید خیلی سریع به جواب میرسید ولی فقط دیدن در کنار هم قرار گرفتن اجزا و رسیدن به جواب هنوز هم زیبا است. بازی نیز با کامل کردن هر یک از این مقبرهها به شما مهارت و یا تجهیزات تازه میدهد که برای کامل کردن مقبرهها پاداش خوبی است.
قدم زدن در محیط خطرناک این مکانهای باستانی نیز چه در مراحل داستانی و چه به عنوان مراحل جانبی خوب کار شده است. هنوز هم صحناتی که لارا از یک مکان بلند آویزان میشود و در شرف افتادن قرار دارد باعث میشود که نفس خود را در سینه حبس کنید. البته این بخشهای بازی نیز مشکلات خاص خود را دارند. شاید ظاهر این مکانها از سال ۲۰۱۳ تغییر کرده باشد ولی تواناییهای لارا هنوز هم در این زمینه دچار مشکل است. هنوز هم در هنگام پریدن از یک سکو به سکوی دیگر امکان دارد ناگهان لارا به پایین پرت شود و یا در هنگام استفاده از گجتهای خود برای جابجایی فرمانپذیری دچار اشکال شود و باعث مرگ لارا شود. فیزیک پریدن او نیز دچار مشکل است و حس سنگین بودن را به شما نمیدهد.
به همین دلیل هر پرش در بازی یک قمار حساب میشود که یا به مقصد خود میرسید و یا به درون پرتگاه پرتاب میشوید. البته این مورد زیاد اتفاق نمیافتد ولی همین که بدانید به خاطر یک باگ باید دوباره بازی را از چکپوینت قبلی خود بروید به اندازه کافی ناامیدکننده است. به خصوص در مواقعی که مسیر درست را به سختی پیدا کردهاید و ناگهان به خاطر یک پرش اشتباه کشته میشوید.
سایه مهاجم مقبره موارد زیادی را به فرمول موفق بازی اضافه میکند ولی تمامی این جزئیات به قدری کوچک هستند که اصلا به چشم نمیآیند. بازی حالا مواد اولیه قابل جمعآوری را بیشتر کرده است و تعداد آن را به ۲۱ عدد رسانده که باعث میشود گشتن به دنبال مواد اولیه کاری حوصله سربر شود. ماموریتهای جانبی نیز اکثرا یکسان هستند و چیزی بیشتر از ده دقیقه از وقت شما را نمیگیرند. در بازی گزینهای وجود دارد که بومیان به زبان محلی خود صحبت کنند که البته باز هم لارا به انگلیسی با آنها صحبت میکند!
اما بزرگترین مشکل بازی شخصیت پردازی لارا است. شما به هیچوجه نمیتوانید با این لارای خودخواه ارتباط برقرار کنید و در بیشتر مواقع نیز تصمیمات او را عاقلانه نمیدانید. البته جونا در این نسخه به خوبی میدرخشد و در واقع مرکز صقل لارا در بازی است. دیدن یک لارای باتجربه میتوانست خیلی جالب باشد ولی به قدری بد درست شده است که آرزو میکنید همان لارای خام را دوباره ببینید که به راحتی میتوانستید با او همدردی کنید.
مقبرهها و آن حس ماجراجویی که همیشه از ویژگیهای خوب بازی بوده است هنوز هم در بازی وجود دارد و به بازی جلا میدهد. البته مکانیکهای اصلی بازی حالا که پنج سال عمر دارند و در هر سه نسخه تکرار شدهاند بالاخره دارند محدودیتهای خود را نشان میدهند و باعث میشوند آخرین ماجراجویی و وداع با لارا کرافت یک خداحافظی باشکوه نباشد.