انیمه نامه ای به مومو در دیدگاه مادی تنها مجموعه تصاویری متحرک است بر روی کاغذ بی جان. اما هنر، سینما و انسان به آن ارزش والایی میدهد.
“هایرویوکی اوکیورا” سازنده انیمه نامه ای به مومو است. تراوشات ذهن فیلمساز که نویسنده اثر نیز هست مقام سپری را دارد در برابر تمام هجوهای وارد بر انیمه. هرچه با شمشیر نقد و قیاس با “هایائو میازاکی” کوبیده شود به ورطه فرم که میرسد، تمام این حمله ها بی اثر میشود. واکاوی در ذهن نویسنده نتیجه جز رضایت ندارد. ذهن او صندوقچه ای است که عمق لایتناهی آن پر است از کاراکترهای تیپیکال، ایده، فانتزیهای دلنشین، عشق، حسرت و خشم که همگی در مدیوم هنر سینما به زیبایی چیده شده است. تمام این مولفههایی که گفته شد برای گنجاده شدن در مدیوم سینما ملزم به تبحر، دیدگاه و دانشی سینمایی است که سازنده از این حیث بی نیاز است. انیمه با بهره گیری از سبک رئالیسم جادویی، از دل داستانهای کهن و بومی ایده و نکته میچیند و آن را دست مایه ای میکند برای شکافی سورئال در داستان. این شکاف از تمهیدات تکمیل شدن ایده است. کارگردان با جرقه ای از سبک سورئال به پیشروی روزمرگی فانتزی وار میپردازد. او روایت را زیر سایه موقعیتها و سرخوشیهای کوچک خود میبرد. اساساً با این موقعیت ها در پی چاشنیهای کمدی است نه کمک آنچنانی به داستان، این موقعیتها صرفاً مأمنی هستند برای ساختن شدن کاراکترها. با وجود تمام تعریفاتی که ذهن سرشار اوکیورا گفته شد، او تمام خلاقیت خود را در اختیار جهانی کوچک میدهد. سکانسهای این انیمه بلند پرواز خود را در خانه مومو و کوچه خیابانهای این جزیره کوچک محدود میکنند. کمی با جزئیات بیشتر به انیمه نامه ای به مومو میپردازیم.
این اثر از اواسط داستان اصلی آغاز میشود. مرگ پدر مومو رویدادی است که به دنبال سفر مومو و مادرش را در پیش دارد. مرگ پدر مومو در فصول ابتدایی انیمه در لفافه است. رویکرد مبهمی که اوکیورا در ابتدای اثرش در پیش گرفته است به درازا نمیرسد که در صافی ابهام زدایی قرار میگیرد.
با رسیدن مومو به خانه جدید، داستان وارد کلیشه ای میشود که از دل تضاد بیرون میآید. این تضاد که ریشه در انسانیت دارد زاییده ناسازگاری مومو با محل زندگی جدید او است. در هر جهت که به انسان و ذات او نگاه کنیم خو گرفتن با محیط کاملا تازه و انسانهای جدید ناممکن نیست اما بسیار دشوار است. این مولفه در بسیاری از آثار مشهود است و رفته رفته دارد به انحطاط کشیده میشود.
در این بخش از متن پرانتزی باز میکنیم از دیدگاه کلی نسبت به انیمه. همانطور که گفتم انیمههای زیادی وجود دارد که با وجود ایده و محتوای خوب در مقام قیاس با آثار میازاکی به انزوا میروند. در پی یافتن جایگاه خود و جاودانه شدن گم میشوند و به انزوا میروند. این پیشامد در چند سال گذشته دچار تزلزل شده است. هر انیمه با رویکرد خاص خود جایگاه خود را بدست میآورد و مخاطبان خود را دارد. تزلزل در آن دیدگاه قدیمی میتواند ریشه در چند نکته داشته باشد. آن یکی از آن ها خود میازاکی است که با افزایش سن یا تغییر دیدگاه دیگر درام را از دل انیمههای حماسه ای و فانتزی اش بیرون نمیآورد. اثر آخر او “باد بر میخیزد”بیشتر رنگ امپرسیونیسم در دل قصه ای هم تراز رمانهای هزاره دوم گرفته بود. میازاکی با این اثر متفاوت و خوب جنبه ای دیگر از توانایی خود را نشان داد. این مسیر تازه برای برخی از طرفداران او خیلی خوشایند نبود، باعث این شد که عرصه برای آثار دیگر همچون انیمه نامه ای به مومو هموار شود. آنچه مخاطب در “پرنسس مونونوکه” و “شهر اشباح” میدید، سایه کم رنگ اش در “باد بر میخیزد” وجود داشت. پرانتز را میبندیم.
مومو شخصیت اصلی قصه همچنان هر دقیقه برایش تداعی کننده زندگی سابق اش در شهر است و از وضعیت امروزی اش ناراضی است. نقطه عطف داستانی انحراف بزرگی را در روایت ایجاد میکند. آمدن این سه روح با نمک و باز شدن درهای دنیای ای فانتزی به روی مخاطب به انیمه جان میبخشد. با این انحراف در داستان که پی رنگ ای برنامه ریزی شده است، ژانر ماجراجویی و تحول در شخصیت با تراژدی که حاصل است از مرگ پدر اش مومو همسو میشود. پس از تحکیم روابط بین شخصیت ها و برقراری دوستی ای که حاصل از ماجراجویی آن ها است به تمهیداتی پایانی میرسیم برای نتیجه و گره گشایی. مومو نامه ای نیمه کاره از پدرش دارد. این نامه با چینش فیلمنامه ای به کلیدی مبدل میشود که برقرار کننده رشته ارتباطات مومو با پدرش است. پلی است میان دنیای ملکوتی و جهان مادی. اما پایان در گرو کارساز بودن این نامه نیست. بیماری آسم مادر مومو دست مایه ای میشود برای هیجان، ترس، همبستگی و معرفت. زمانی که مومو باید در طوفانی هولناک به آن طرف جزیره برود تا دکتر را خبر کند – این رویداد اوج داستان است. حال مفروضاتی که گفته شد چگونه در فیلم تعبیه شده است؟ اگر از من بپرسید به شما خواهم گفت که دنیای ایده ها و فانتزیهای اوکیورا دیگر به فضای کودکانه – گرم و صمیمی تبدیل شده است. تیپ های داستان برای دوست خود ارزش قائل هستند. به او کمک میکنند. سختیهای او را با جان و دل پذیرا هستند. آنها برای کمک به مومو تمام تلاش خود را میکنند. این سکانس نمایانگر تمامی این تلاش ها و محبتهای نازل بر مومو است که به پشتوانه موقعیتهایی است که با هم در خوشی گذرانده اند. کارگردان مروج دوستی و انسانیت است. انیمه که بر ایجاز فضای کودکانه تاکید دارد حال به فصل پایانی خود میرسد.
در نهایت با تمام توصیفاتی که از احوال این انیمه گفته شد. نامه ای به مومو در زمره انیمههایی قرار میگیرد که در دل مخاطبهای انیمه باز برای خود جایی دست و پا کرده اند. با پرهیز از جزئیات در طرح و شمایل پلان ها و متمرکز شدن بر حرف خود به آنچه خواسته رسیده است.