در نقد فیلم پاور رنجرز (Power Rangers)، یکی از بلاک باسترهای سال ۲۰۱۷ ما را همراهی کنید.
مجموعه پاور رنجرز با سریال «مایتی مورفین پاور رنجرز» (Mighty Morphin Power Rangers) آغاز شد. این سریال خیلی زود به یکی از پدیدههای فرهنگ پاپ دهه نود تبدیل گشت و کودکان بسیاری را جذب کرد. همین باعث شد تا اسباببازیها و اکشن فیگورهایش به بازار بیاید و طی چند دهه اخیر، یک درآمد شش میلیارد دلاری برای «سابان اینترتیمنت» (Saban Entertainment) به ارمغان بیاورد. مایتی مورفین پاور رنجرز شاید برای کودکان نسل جدید مضحک به نظر برسد اما در دوران خودش، یک شاهکار اعتیادآور به حساب میآمد. در دورانی که هالیوود از در، پنجره و ایموجی فیلم میسازد، مشخص بود که باید دیر یا زود منتظر رنجرها باشیم و حال آنها از راه رسیدهاند و به اصطلاح It’s Morphin Time. اما فیلم پاور رنجرز تا چه اندازه موفق بوده است؟
«نوستالژی» میفروشد و هالیوود کاملا از قدرت آن مطلع است اما فیلم پاور رنجرز از آن آثاری نیست که هدفاش همان مخاطبان دهه نود باشد، بلکه مخاطب هدفاش ظاهرا نسل جدید است (که با توجه به فروش فیلم، در این امر شکست خورده است). سریال اصلی مشخصا برای کودکان ساخته شده بود (حتی با اینکه بازیگراناش تقریبا بزرگسال بودند!) اما این بازسازی جدید، یک درجه سنی بالاتر آمده و برای نوجوانان ساخته شده است. با این همه، فیلم پاور رنجرز از آن سبک فیلمها نیست که همه لذت ببرند. کانسپت اثر آنقدر جالب نیست که خانوادهها را سرگرم کند، تغییرات و مدرنسازی آن هم به شکلی نیست که برای طرفداران نسخه اصلی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. برای نوجوانان امروزی هم بیشتر یک شوخی به حساب میآید! درست است که در اثر شاهد مشکلات و دغدغههای دوران بلوغ و نوجوانی هستیم اما این مشکلات بسیار سطحی عرضه میشوند و نوجوان امروزی پیچیدهتر از آن است که با چنین چیزهایی تحت تاثیر قرار بگیرد.
تیم بازیگری فیلم را گروهی از جوانان هالیوود تشکیل میدهند، از جمله «دکر مونتگمری» (Dacre Montgomery) در نقش «رنجر قرمز»، «بکی جی» (Becky G) در نقش «رنجر زرد»، «آرجی سایلر» (RJ Cyler) در نقش «رنجر آبی»، «نائومی اسکات» (Naomi Scott) در نقش «رنجر صورتی» و «لودی لین» (Ludi Lin) در نقش «رنجر مشکی». این ستارگان نوظهور تلاش کردهاند تا دراماتیک باشند و از آنجایی که فیلم پاور رنجرز در این زمینه افراطگری به خرج میدهد، بازی آنها به جای اینکه جدی از کار در بیاید، بیشتر به یک پارودی نزدیک شده است. از افراطگری صحبت کردم، بهتر است مسئله را بازتر کنم و دوباره به شخصیتها بازمیگردم. معمولا فیلمهای بلاک باستری، در بخش «قلب و احساس» دچار مشکل هستند، زیرا تمرکز اصلی خود را کاملا بر روی «اکشن» قرار میدهند، همین باعث میشود تا مخاطب ارتباط چندانی با شخصیتها برقرار نکند و فقط از هیجان بالای فیلم لذت ببرد. در این میان، آثار موفق آنهایی هستند که بتوانند یک تعادل نسبی بین اکشن و درام برقرار سازند. سازندگان فیلم پاور رنجرز قصد نداشتهاند که یک اثر آشفته با انفجارهای مهیب خلق کنند که شخصیتها در آن میان ناپدید هستند، آنها میخواستهاند که شخصیتهایشان واقعی باشند و مخاطب هدف بتواند با آنها همذات پنداری کند اما مشکل کجاست؟ آنها دیگر بیش از حد در این بخش تمرکز میکنند، به حدی که اکشن را از یاد میبرند! اگر صادق باشیم، این فیلم تنها یک فصل اکشن دارد و آن هم پانزده دقیقه پایانی است. کم بودن اکشن و تمرکز بیش از حد سازنده بر روی درام و شخصیت پردازی، باعث شده تا با یک فیلم خسته کننده و بینهایت طولانی رو به رو شویم که بر خلاف تریلرها و پوسترهای رنگارنگاش، خبری از هیجان در آن نیست. من واقعا نمیدانم که ۱۰۰ میلیون دلار بودجه فیلم را کجا خرج کردهاند اما میدانم که شبکه «سای فای» (Syfy) با بودجه ۲ یا ۳ میلیون دلاری، میتوانست فیلم اکشنتر با جلوههای ویژه بهتری تحویل دهد! (باور نمیکنید؟ فیلم «شارکاندو» سال ۲۰۱۳ را بببینید که ۲ میلیون دلار بودجه دارد و یک سرگرمی خالص است). وقتی به مخاطب نوجوانی که اکشن میخواهد و اصلا برای اکشن به تماشای فیلم نشسته، درام درجه سه چهار تحمیل میکنیم، مشخصا باید انتظار شکست را هم داشته باشیم.
اما برگردیم به بحث بازیگران و شخصیتها. فیلم پاور رنجرز با دو ادعای بزرگ پا به میدان گذاشت، «اولین ابرقهرمان همجنسگرای تاریخ سینما» و «اولین ابرقهرمان مبتلا به اوتیسم تاریخ سینما». خب، اگر فیلم را مشاهده کرده باشید، میدانید که این حرفها چیزی بیشتر از حربههای تبلیغاتی نیست. سازندگان فکر کردند که با این چیزها میتوانند مخاطبان بیشتری را به سینما بکشانند و «سر و صدا کنند» اما به طور کامل شکست خوردهاند! در بحث همجنسگرایی، بزدلتر از آن بودهاند که مسئله را آشکار نشان دهند و جز دو سکانس که یکیشان هم نامحسوس است، هیچ چیزی وجود ندارد که به مخاطب کد بدهد و به او بفهماند که رنجر زرد همجنسگراست. پس اگر احیانا تا این لحظه متوجه نشده بودید که «ترینی» (Trini) دقیقا در چه سمت و سوی است، تعجب نکنید، مشکل از سازندگان و ادعاهای توخالیشان است. اما اوضاع شخصیت بیلی «Billy» بهتر جلوه میکند. با اینکه ابعاد بیماری او کاملا مشخص نیست اما سازندگان کمی بیشتر روی آن مانور دادهاند. فارغ از این، بیلی بهترین شخصیت فیلم است و تماشای اثر را قابل تحمل میکند. آرجی سایلر که در فیلم «من و ارل و دختر در حال مرگ» (Me and Earl and the Dying Girl) خوش درخشیده بود، در اینجا هم عملکرد مناسبی دارد و اگر نبود، واقعا نمیدانم چگونه تماشای فیلم تا انتها امکان پذیر بود. نقش اصلی فیلم، «جیسون اسکات»، با اینکه بسیار تلاش شده که برای مخاطب از نظر شخصیتی جذاب باشد اما بسیار ناملموس است. دکر مونتگمری نتوانسته این شخصیت را خیلی خوب از کار دربیاورد و او را به چیزی بیشتر از یک «پسر محبوب اما تک بعدی مدرسه» تبدیل کند. جیسون اسکات چه در وقتهایی که کارهای بازیگوشانه انجام میدهد و چه در وقتهایی که حرفهای «رهبرانه» میزند، جذاب نیست. «زک تیلور» هم داستان خودش را دارد، او مادرش مریض است و میترسد که او را از دست دهد اما ترجیح میدهد که بعضی از شبها به خانه نرود و اوه، مشکلی ندارد که همراه با دوستاناش، به مسابقه با قطار بپردازد و بمیرد و مادرش را تنها بگذارد! کیمبرلی، رنجر صورتی هم در طول فیلم دراماتیکبازی در میآورد، پس از اینکه مشخص میشود دلیلاش چه بوده است، فقط میتوانیم لبخند بزنیم و از کنارش عبور کنیم. در باب شخصیتهای مکمل، «الیزابت بنکس» (Elizabeth Banks) در نقش «ریتا ریپلسا» (Rita Repulsa) جالب توجه و «برایان کرنستون» (Bryan Cranston) در نقش «زوردون» (Zordon) چندان ساختارشکن ظاهر نمیشود و عادی است.
فیلم پاور رنجرز قرار است «داستان ریشهها» را تعریف کند اما جواب سوالات را نمیدهد. ما اصلا نمیفهمیم پاور رنجرهای اصلی از کجا آمدهاند، اصلا این «زوردون» کیست، از کدام نژاد است و چگونه «اتحاد رنجرها» میتواند موجود مرده را زنده کند و اگر میتواند، چرا فقط یک بار میتواند؟ تعداد سوالات زیاد است و تعداد جوابها اندک. خود داستان هم مشکلات عجیبی دارد و سوال میآفریند، مثلا دقیقا در همان موقعی که رنجرها، سکههای قدرت خود را پیدا میکنند، ماهیگیران هم تصادفا ریتا را صید میکنند! و اینکه ریتا اگر زنده بوده، چرا در تمام این سالها بازنگشته و حالا ناگهان بیدار شده است. بیلی چگونه «زیئو کریستال» را پیدا میکند. پس از تصادف، شخصیتها چگونه در خانه خودشان بیدار میشوند؟ در انتهای فیلم، چگونه «زُردها» ناگهان به یکدیگر فصل میشود و چرا این اتفاق تا پیش از این رخ نداده بود و غیره. ریتم آرام فیلم را هم اضافه کنید که ضیافت را تکمیل میکند. در ضمن، فیلم پیامهای جالبی هم به نوجوانان نمیدهد، جدا از پیام «دوستی و اتحاد» – همان طور که بالاتر هم اشاره کرده بودم – ما اینجا با نوجوانانی رو به رو هستیم که میخواهند با ماشین، از یک قطار جلو بزنند، سرقت میکنند و پلیس را دور میزنند. فقط یک لحظه فکر کنید که چنین تفکراتی در ذهن یک مخاطب کم سن و سال فیلم بنشیند. اینکه «اگر کار بدی انجام دهی، دلیل نمیشود آدم بدی باشی».
فیلم پاور رنجرز یکی از آن آثاری است که تلاش کرده قدمهایش را درست و منطقی بردارد و شتابزده عمل نکند اما فراموش کرده که یک بلاک باستر، علاوه بر شخصیتپردازی و درام، به اکشن و هیجان هم نیاز دارد. این فیلم با جلوههای ویژه نازل، ریتم کند، اکشن ضعیف و طنز متروک و از مد افتاده تقریبا هیچ چیزی برای هیچ مخاطبی ندارد، چه طرفداران قدیمی (که شاید دلشان به پخش چند ثانیهای آهنگ تم نسخه اورجینال و حضور یک ثانیهای بازیگران آن سریال خوش باشد) و چه مخاطبان نسل جدید که ذهن باز و خلاقی دارند و نمیتوان سرشان شیره مالید. فیلم پاور رنجرز با فروش فاجعهبارش، احتمالا دنبالهای نخواهد داشت و این یک درس بزرگ برای سابان است که فکر کرد میتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد و فقط به واسطه محبوبیت این برند، به اندازه «تبدیل شوندگان» (Transformers) بفروشد. امیدوارم نفروختن بلاک باسترهای بد ادامه پیدا کند، هر شکست تلنگری خواهد بود برای سودجویانی که اهمیتی به مخاطب نمیدهند. شکست این فیلم از سیلی جذابی که رنجرها به ریتا زدند و او را به فضا فرستادند، دست کمی ندارد!
1 دیدگاه
sanaz
من فیلم پاور رنجر دیدم و جدای از مسائل فنی بنظرم پیام جالبی داشت.اینکه پاور رنجرهل 5 نفر با 5 نژاد مختلف بودن که هرکدام نماینده یک قاره بودن.هیولای فیلم از جنس طلا است که نشانگر قدرت طلبیه.زمانی تونستن یک رنجر باشن که دیگری رو بر خودشون ترجیح دادن و زمانی تونستن بر هیولای طلایی غلبه کنن که همه اعضای یک تن شدن.یعنی مردم زمانی میتونن به آرامش برسن که همه هوای همو داشته باشن وخودخواه نباشن