فیلم Mother! تعریفی از مذهب، سیاست، حکومت، جنگ، خودخواهی، حسادت، حیات، مرگ و داستان بیانتهای زندگی است. با بررسی آن همراه ما باشید.
یک آرامش قبل از طوفان، یک وحشت خزنده، یک جنون کُدگذاری شده؛ راستش کلمات کمی وجود دارد که بتوان با آن فیلم Mother! را توصیف کرد. شاید فاجعهای که خود معجزه است. یک گزاره از حرفهای زیبا که کم کم به پارانویا و روانگسیختگی تعبیر میشود. فیلم انگار به یک زبان بیگانه سخن میگوید؛ کاملا غریبه است اما در عین حال حرفهایش مستقیم و ساده به نظر میرسد. بیننده با تماشا کردن فیلم Mother! ریسک بزرگی را پذیرفته است. چرا که در وحشت استادانه فیلم به مفهومات گزندهای از هنر سینما میرسید. فیلم Mother! نقطه جوش مخاطب آثار هالیوودی است. ساخته دارن آرنوفسکی برای ترسناک شمردهشدن کمی مزحک به نظر میرسد. فیلم برای آنکه مفهومی ارائه کند به ژرفگرایی و تخیل بیننده نیاز دارد. بدون آن، احتمالا در سالن سینما هو میشود. با این حال در مدیوم جدیدی که دارن آرنوفسکی به پرده سینما آورده است و برای مخاطبی که به چنین سیاستی عشق میورزد، Mother! برترین فیلم ساخته شده در سال ۲۰۱۷ به حساب میآید.
Mother! در سکوت آغاز میشود و رفته رفته پدیدههای درون فیلم بدون تعریف باقی میمانند. انگار در یک آخر هفته عمری از زندگی شخصیتها میگذرد و آنها به طور مداوم رشد میکنند. مثلا شما زن خانه داری را میبینید که در طول یک روز قتلی را نظاره میکند، مراسم ختمی پس از دو دقیقه جایش را به جشن و پایکوبی میدهد، مادر قصه ما باردار میشود، گویی فردای آن روز بچه به دنیا میآید و… در طول این یک عمری که دو ساعت طول میکشد، مخاطب با گنجینهای از مفاهیم دینی و سیاسی روبه رو است. فیلم Mother! انگار بدون هیچ مکثی روایت میشود و برای بیننده در یک سکانس آغاز و در همان صحنه هم پایان مییابد. Mother! تقریبا قصه ندارد و شخصیتهای داستان بیشتر تمثیلی از یک رویداد بزرگ تاریخی یا موضوعات مذهبی و سیاسی هستند. حقیقتا هم نمیتوانم بگویم که این فیلم شروع و پایان مشخصی دارد؛ چرا که در واقعیت چیزی شروع نشده است که بخواهد پایان یابد. فیلم Mother! کلاس درسی از هنر هفتم است که بیننده در آن به درک عجیبی از موضوعات مختلف خواهد رسید. بر اساس قضاوت بیننده فیلم Mother! (که واقعا چرا Mother!؟) میتواند شاهکار یا زباله باشد.
احتمالا این فیلم بیشتر مخاطب خاص میطلبد و برای عدهای اصلا خوشآیند جلوه نمیکند. این جاهطلبی فینفسه و ذاتا چیز بدی نیست، اما فیلم Mother! مشکلاتی هم دارد.
فیلم در رابطه با زندگی یک زن خانهدار و نویسنده خبرهای است که در کنار هم میخواهند باقی عمرشان را در یک خانه و به دور از اجتماع بگذرانند؛ البته که این تعریف تنها به ماجرای فیلم Mother! شکل میدهد و در حقیقت چنین چیزی وجود ندارد. خانه احتمالا خود تعریفی از دنیای کنونی انسانها بوده و میهمانانی که وارد آن میشوند هم مجموعهای از اتفاقات کُدگذاری شده است. فیلم Mother! متظاهرانه عمل میکند؛ تا جایی که جنبههای تخیلی این خانه رسما بیننده را مجاب به ژرفگرایی کرده و آن را وادار به جستجو در معانی سکانسهایش میکند. به همین دلیل، چنان چه پیشتر هم گفته شد، احتمالا این فیلم بیشتر مخاطب خاص میطلبد و برای عدهای اصلا خوشآیند جلوه نمیکند. این جاهطلبی فینفسه و ذاتا چیز بدی نیست، اما فیلم Mother! مشکلاتی هم دارد. گویی جدیدترین ساخته دارن آرنوفسکی در طراحی تک تک سکانسها بلاتکلیف بوده است. نه کاملا ترسناک است، نه حتی جنایی، نه درام قابل توجهی دارد و نه قصهای به طور تمام و کمال روایت میگردد. در عین حال فیلم Mother! تمامی این ویژگیها را دارد. مانند آن سکانسی که ورونیکا (با بازی جنیفر لارنس) لامپ خونی شدهای را در زیرزمین مییابد و ناگهان منفجر شده و مانند مادهای اسید مانند دکوراسیون خانه را میشکافد. یا لحظهای که صورت یک سرباز در مقابل چشمان ورونیکا منفجر میشود و نمای چندشآوری را پدید میآورد. به عبارتی فیلم برای ترسناک بودن کمی عجیب به نظر میرسد.
راستش همیشه سخن گفتن به زبانی بیگانه و ترکیب چندین نوع استعاره دلیلی بر خوب بودن اثر نیست. فیلم Mother! اگر چه تا انتها با فکر مخاطبش ارتباط دارد، اما معمولا بیننده را سردرگم میکند. شاید به این دلیل که معانی زیادی را در قالب یک فیلم سینمایی گنجانده است و بیننده تا بیاید اتفاق قبلی را هضم کند، بعدی از راه میرسد. در حقیقت این سناریو است که داستان و محیطش را میسازد. اگر شخصیتها توسط بیننده پذیرفته نشود یا داستان به گونهای که باید منتقل نشود، آن هم با این بهانه که استعاره جزوی از فیلم Mother! است، باید بگوییم که آرنوفسکی ریسک اشتباهی کرده است. فرق یک ریسک اشتباه با ریسکهای بزرگ در این است که نمونههایی نظیر Mother! که بیشتر ریسکهای اشتباهی را پذیرفتهاند، در هر صورت شانسی برای بهبود عملکرد خود نمییابند؛ چرا که در مجموع مسیر برخی ویژگیهای اثر اشتباه است.
داستان از جایی شروع میشود که یک زن خانهدار به همراه همسرش برای هدفهای نامشخصی روزگار میگذرانند. با ورود یک مرد غریبه به خانه جنیفر لارنس، صفی از اتفاقات یکی پس از دیگری خانه را بر سر صاحبانش خراب میکند. پزشک غریبهای که آگاهانه قاتل سلامتی را هر روز استعمال میکند و احتمالا دهانش بوی الکل میدهد. ورونیکا تا پلک چشمهایش یکدیگر را لمس میکند، خانهای پر از میهمانان ناخوانده را میبیند که گویی صاحب منزل قادر به بیرون کردن آنها نیست. Mother! قانونی تعریف نمیکند. ما صرفا میدانیم که لوکیشن فیلمبرداری خانهای مخروبه است که پیشتر به جدال با آتش رفته و حالا ورونیکا و همسرش تصمیم گرفتهاند که آن را از نو بسازند. وقتی ورونیکا در محاصره میهمانان زباننفهمی قرار میگیرد (!)، ناگهان یک رویداد خانوادگی دخل فضاسازی فیلم را میآورد. برادری که سالها به دیگر برادرش حسد میورزیده و خانواده به واقع او را در نظر نمیگرفتند، با کشتن برادرش یک تراژدی خانوادگی را رقم میزند. اما مهمتر از این سکانس، اتفاقات بعد از آن است که گویی حتی از کنترل کارگردان هم خارج شده و ناگهان سیلی از رویدادهای غیر قابل توضیح بر سر بیننده خراب میشود. در طول یک روز مراسم ختمی برای مقتول گرفته میشود، شب همان روز چشن و پایکوبی به راه میافتد و بیآن که بدانیم چرا، میهمانان ناخوانده رابطه خوبی با ورونیکا ندارند. تا جایی که فیلم این خانه منحوس را حتی به میدان جنگ و نبرد با سلاحها جنگی بدل میکند، چند دقیقهای آخرالزمان را در همین ۱۰۰ متر جا به تصویر میکشد و سپس خط قرمز مذهب را هدف قرار میدهد. خاویر باردم تبدیل به نمادی از خدا بودن میشود و طرفداران او که پیشتر به بهانه کتاب از او حمایت میکردند، حالا به واسطه جدیدترین دست نوشته او کاملا خدابودنش را پذیرفتهاند. در بیست دقیقه، دهها تراژدی قابل لمس و کدگذاری شده از جلوی چشمانتان عبور میکند و بی آن که فرصت بستن دهانتان را پیدا کنید، کارگردان با یک کات فیلم را تمام میکند.
به همان اندازه که فیلم Mother! در انتخاب مسیرش دست و پا چلفتی است، بسیار مبهم و نامتعارف عمل میکند. گاها احساس میکنید که این ابهامات در خدمت فیلم نیستند؛ با این حال بهانه خوبی خواهند بود برای اینکه مخاطب مدام سر و گوشش بجنبد یا اینکه فیلم را برای بار دوم دیده و برداشتهای کامل از آن داشته باشد. یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم Mother! این است که شما هرگز با یک قالب از شخصیتها روبه رو نیستید و تمام کاراکترهای داستان همگی نمادی از یک واقعه، شخصیت، جلوههای مذهبی و سیاسیاند. فیلم مادر! قادر به هضم آن لقمههای بزرگی که بر میدارد نیست، اما به خودیِ خود در انتقال برخی مفاهیم ناتوان جلوه نمیکند. یک سری ویژگیهای علمی تخیلی هم در این فیلم جای گرفتهاند که حقیقتا نمیتوان برایش معنا و مفهومی یافت. مثلا برای یک بیننده عام (مِن جمله نگارنده)، در نهایت مشخص نشد که سوراخهای کف خانه و آن دری که از خونی شدن دیوار به سمت ورونیکا گشوده شد به چه سرانجامی دچار گردید و بیننده چرا اصلا با چنین سکانسی روبه رو شد؟ برخی سکانسها برای کُد یا نماد بودن بیش از اندازه گنگ و نامفهوم جلوه میکنند و چنان چه پیشتر هم اشاره شد، این موضوع گاهی در خدمت اثر نیست.
فیلم Mother! تعریفی از مذهب، سیاست، حکومت، جنگ، خودخواهی، حسادت، حیات، مرگ و داستان بیانتهای زندگی است. مجموعهای از «چرا» و «چگونه»هایی که احتمالا قریب به کل بینندگانِ اثر با آن در زندگی مواجه بودهاند.
Mother! راوی یک قصه، داستان و مشتقات این چنینی نیست. در طول این دو ساعت، دوربین دقیقا در پشت شخصیت ورونیکا قرار گرفته و به ندرت از او فاصله میگیرد. بیننده تقریبا همان چیزی را میبیند که ورونیکا درحال دیدن آن است. تصمیم جالبی که فیلمبرداری را در این اثر به یک پدیده قابل تحسین بدل کرده است. بله Mother! در حقیقت یک فیلم طعنهآمیز و پر از اما و اگری خواهد بود که برای سینمای عامهپسند هالیوود ساخته نشده است. فیلم Mother! تعریفی از مذهب، سیاست، حکومت، جنگ، خودخواهی، حسادت، حیات، مرگ و داستان بیانتهای زندگی است. مجموعهای از «چرا» و «چگونه»هایی که احتمالا قریب به کل بینندگانِ اثر با آن در زندگی مواجه بودهاند. برای فیلمی نظیر Mother!، قابل لمس بودن یک ویژگی ناب است. آرنوفسکی به شکل قابل توجهی در تحقق این امر عملکرد خوبی داشته و تاحدودی و بخش بزرگی از فیلم ارتباط مستقیمی با حالات روحی بینندهاش خواهد داشت.
سینمای آرونوفسکی نمای جدیدی از مفاهیم عرفانی و پساعرفانی است. از فیلم «نوح» گرفته تا «پی»، از «کشتیگیرها» گرفته تا «مرثیهای بر یک رویا»، از «قوه سیاه» گرفته تا همین «مادر!»، آرنوفسکی همواره شما را به منظره جدیدی از هنر هفتم دعوت میکند. فیلم Mother! یک تجربه کاملا جدید است که برای اولین بار تعمل در رابطه با برخی مسائل هستی را جذاب جلوه میدهد. Mother! اگر چه ایراداتی در زمینه روایت دارد اما به راحتی میتوانید آن را نادیده بگیرید؛ شاید اصلا احساس هم نشود. به عنوان یک فیلم در ژانر «وحشت روانشناختی» Mother! غریبانه و مخلوطی از چندین ویژگی بزرگ است. برخی از تصمیمات هم به نظر درست نمیآیند و در خصوص پایانبندی شاید بهتر بود فرصتی فراتر از کلیشه را به فیلم میدادیم؛ اگر چه آرنوفسکی از همین کلیشه به نتیجهگیری فوق العادهای میرسد. تیم بازیگری و فیلم برداری باید بدانند که با خلق Mother! قدم بسیار بزرگی برداشتهاند و یک اثر تماشایی و البته قابل تعمل به پرده سینما کشیدهاند. همان دسته آثاری که به ندرت نمونهاش را بر روی پرده نقرهای سینما خواهید یافت.
مادر! همان کلمهای که برای توصیف جدیدترین ساخته آرنوفسکی بهترین انتخاب است. هیچ کلمهای نمیتواند به این زیبایی هویت اثر را به دوش بکشد. فیلم Mother! از اولین پلان تا واپسین لحظات سکانس پایانی غریب و تماشایی است. ساختهای که حتی نامش جای تعمل دارد. Mother! بهترین فیلم سال اخیر است، تنها به این دلیل که مانند بسیاری از آثار بزرگ سینمایی نمایی از انفجار یک بمب نیست. مانند Dunkirk نولان ضعفهای داستانش را پشت نقاب تاریخی بودن پنهان نمیکند. Mother! را همان اندازه دوست دارم که دانکرک را نمیتوان داشت. مجموعهای از پندها و حرفهای ناگفته سینما که در دو ساعت خلاصه میشود. فیلم شما را به سکوت کویر میبرد، به دل طوفان میکشاند، جنگ به راه میاندازد (به معنای مستقیم جمله)، سلطنت به پا میکند، تعاریف مذهب غرب و شرق را به سُخره میگیرد، گوشه چشمی به تروریسم میاندازد و سرانجام چنان خاتمه مییابد که گویی اصلا شروع نشده است. تماشای این فیلم همانقدر که ضروری بوده، اجتناب ناپذیر است.
6 دیدگاه
MOHSEN
یه فیلم شاهکاره عالی بود ممنون از گیم شات بخاطر اشنایی با این فیلم
ahmad-black
فیلم دوست داشتنی بود، تا یک روز بعد دیدنش تمیز هنگ بودم!! بعدش فهمیدم چی به چیه
100 از 100
هرکی میگه فیلم بدیه، نفهمیده ش
سجاد محمدیپور
خیلی موافقم. جالبه که فیلم حتی یک نقد 0 از 100 در سایت متاکریتیک ثبت کرده که واقعا نمیدونم چرا.
reza6175
واقعا فیلم عالی و بدون شک از بهترین های این زمینه بود . کلا حس تازگی توش موج میزد
saralove
خیلی بی معنی و شلخته بود
اینی که بعضیا فاز روشن فکری برداشتن و میگن این فیلم عالیه نمی فهمم!! فقط یکم مخاطبش اذیت می کنه، همین و بس
سر و ته نداره ???
merali
فیلم خیلی خوبیه اما شایسته 10 از 10 نیست
نیمه ابتدایی فیلم حوصله سر بر و خسته کننده س و به زور باید دوام بیاری تا برسی به آخر کار ، اما پایانبندی محشری داره و باعث میشه از یه فیلم ضعیف (با توجه به پایانبدیش) به یکی از بهترین های 2017 تبدیل بشه
بعضی از نکات فیلم، که تعدادی ازشون توی نقد هم بود
اتاق کار باردم در واقع بهشته، که آدم و حوا از اونجا اخراج میشن بعد از انجام کاری ممنوعه (اینجا میرن اون بلوره می شکنن که به نظرم نماد اعتماده)
اون آدم هایی که توی مراسم عزا به فکر شهوتن و ذات اکثر آدم ها رو نشون میده
سیاه پوسته (توی عزا) که رنگ سفید میزنه دیوار
هدایت تکوینی بشر (آرنوفسکی به این مورد اعتقاد جدی داره)
و…