همیشه از فرهنگ به عنوان کلید سعادت و شقاوت یک ملت یاد میشود، حال تصور کنید اگر فرد خود را در قالب یک ابرقهرمان و ناجی مردم یا در نقطه مقابل یک فرد شرور و جنایتکار فرض کند و با آن خو بگیرد چه مقدار از این فرهنگ میتواند تأثیرگذار بر فرد باشد؟ امروزه شواهد چشمگیری از عجایب ذهن انسان عرضه شده است، به گونهای که ما تمامی چیزهایی را که دیده و تجربه کردهایم، جایی در ژرفای ضمیر خود حفظ میکنیم و تمام این تأثیرات را میتوانیم باری دیگر به صحنه بیاوریم. داستانهای مصور دقیقا به همین دلیل از دیرباز مورد توجه جامعه جهانی قرار داشته است؛ چرا که در آن خبری از هیچ گونه صدا، حرکت یا موسیقی نیست و خوانندهی آن باید خود را با داستان وقف دهد و در آن دنیا غرق شود یا بهتر بگوییم؛ خود را با دنیای ابرقهرمانان تطبیق دهد. به دلیل رشد چشمگیر خوانندگان داستانهای مصور؛ نزدیک شدن یک کارگردان برای تبدیل یک داستان مصور به یک اثر فاخر ریسک بزرگی به حساب میآید. چرا که علاوه بر توجه به این قشر بزرگ باید تمام تلاش و ظرافت خود را در هنر به کار گیرد تا خدشهای بر اصل داستان و شخصیتهای دنیای بزرگ داستانهای مصور وارد نشود و یاد و خاطرهی خوش این شخصیتها برای همیشه جاودانه باقی بماند. در ادامه با نقد و بررسی انیمیشن Batman: The Killing Joke با گیمشات همراه باشید.
نقد و بررسی انیمیشن Batman: The Killing Joke
بدون شک یکی از مورد توجهترین و معروفترین سری داستانهای مصور، داستانهای «بتمن» (Batman) است. «بتمن» به عنوان یک ابرقهرمان شنلپوش شهر «گاتهام» (Gotham) که ناجی افراد فقیر و نیازمند و نقطه مقابل افراد جنایتکار و شرور است، همیشه مورد توجه و علاقه افراد بوده است. به دلیل این محبوبیت گسترده، تاکنون تعداد بسیار زیادی از سری داستانهای مصور «بتمن» به چاپ رسیده است. اما در میان این انبوه، داستان مصوری به نام «شوخی مرگبار» از نظر اکثر کارشناسان و هواداران «بتمن»، یکی از برترین داستانهای مجموعه محسوب میشود. این داستان تک قسمتی در سال ۱۹۸۸ توسط اسطورهی صاحب نام یعنی «آلن مور» (Alan Moore) نوشته و توسط «برایان بولاند» (Brian Bolland) به تصویر کشیده شد. داستان مصور «شوخی مرگبار» به عنوان انقلابی در سری داستانهای مصور «بتمن» یاد میشود چرا که در آن علاوه بر سرگذشت شخصیت معروف «جوکر» (Joker)، به این موضوع نیز اشاره میکند که چه وجهه شباهت و تفاوتهایی میان دو شخصیت «بتمن» و «جوکر» وجود دارد و چرا این دو شخصیت کامل متضاد یکدیگرند.
داستان انیمیشن Batman: The Killing Joke از آنجا آغاز میگردد که زندگی، اهرم فشار خود را بر کمر یک کمدین شکست خورده با همسر باردار و خانهای فرسوده و اجارهای، فرود میآورد. ندایی در نهادش مسئولیتپذیری او را صدا میزند که برای زندگی خود و همسرش و بچهای که قرار است تا سه ماه آینده مایه شادی زندگی پرفشار و مشقت بار او باشد، با تلاشی مضاعف پول بیشتری را برای رفاه و آسایش همسر و فرزندش تأمین نماید. این همان وجدان است که او را میخواند، اما همانطور که «سقراط» میگفت: «هرکه بداند که درست چیست، دست به نادرست نمیزند.» در واقع مقصودش از این جمله این بود که بینش درست به عمل درست میانجامد. اما کمدین شکست خورده داستان فاقد چنین بینش عمیقی بود. او به ناچار و با تردید فراوان، به عضویت گروه خلافکار «ردهود» (Red Hood) در میآید تا شاید بتواند با پولی که از همکاری با این گروه به دست میآورد زندگی خود را یک شبه تغییر دهد. اما او با این تصمیم اشتباه، این موضوع را اثبات کرد که عمل درست و بهتر را نمیداند، زیرا کسی که برخلاف تشخیص خود عمل کند؛ نمیتواند نیک بخت باشد و این چنین بود که برای همیشه سرنوشت او تغییر پیدا کرد.
شب عملیات فرا میرسد، کمدین شکست خورده با افراد گروه در کافهای مشغول صحبت هستند که ناگهان چند افسر پلیس وارد کافه میشوند و به دنبال کمدین میگردند. بعد از صحبتی کوتاه، از حادثهای که صبح آن روز در خانهاش اتفاق افتاده و جان همسر و بچهاش را گرفته با خبر میشود. غم و اندوه از دست دادن همسر و فرزندش تاب و توان انجام عملیات را از او میگیرد. از طرف دیگر همسر و فرزندی هم وجود ندارد که به خاطرشان دست به چنین همکاری خطرناکی با گروه «ردهود» بزند. اما دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد و درصورت انصراف، جان خود را از دست خواهد داد. کمدین شکست خورده وقتی در حال ارتکاب جرم است، با «بتمن» مواجه میشود و این برخورد باعث میگردد تا وی ناگهان به داخل پسماندههای شیمیایی سقوط کند و در اثر تأثیر مواد شیمیایی برای همیشه رنگ پوست و موی او تغییر یابد. هرچه بیشتر میکوشیم که چیزی را فراموش کنیم، ناخودآگاه بیشتر به آن میاندیشیم و این ناخوشایندیها و ناگواریها که در ناخودآگاه این کمدین شکستخورده به صورت سرکوب شده باقی ماند بود؛ همانگونه که «فروید» از آن به عنوان مکانیسم سرکوب یاد میکند؛ چنان دشوار و فشارآور بود که موجب دیوانگی او شد و سبب تولد «جوکر» گردید.
شاید در نگاه اول چنین فردی سستعنصر به نظر آید، اما «جوکر» نماد فردی است که از درون به هزاران تکه شکسته شده و دیگر چیزی برایش باقی نمانده که تکههای وجودش را ترمیم کند. در ادامه مشاهده میشود که «جوکر» برای اثبات این موضوع که پس از یک روز بد و در اثر فشارهای طاقتفرسای زندگی «عاقلترین آدمها هم دیوانه میشوند»، برای شکنجه «جیمز گوردن» (Jim Gordon) به دختر او یعنی «باربارا گوردن» (Barbara Gordon) [که به عنوان «بت گرل» (Batgirl) شناخته میشود]، شلیک کرده و باعث فلج شدن او میشود و از بدن برهنهی او عکسهایی میگیرد تا وسیلهای برای عذاب و دیوانه شدن «جیمز گوردن» باشد.
داستان انیمیشن Batman: The Killing Joke دارای پایانی جنجال برانگیز در سری داستانهای مصور «بتمن» است که در آن با صحنهای مبهم و متناقض روبرو میشویم و کنجکاویهای بسیاری را در ذهن خواننده باقی میگذارد. در پایان، «بتمن» که نماد صلابت، جنگجویی، اقتدار و بنا بر استدلال دیالکتیکگرای «هگل» (که میگوید: «هر چیزی، هر امری در سیر خود ضد خود را ایجاد میکند») نقطه مقابل «جوکر» بوده، او را دستگیر میکند و در ارتباط با چرخهی بیپایان رابطه خودشان و کشته شدن یکی از آنها به دست دیگری با او صحبت میکند و از این مسئله سخن به میان میآورد که دیگر لازم نیست یکدیگر را به قتل برسانند و پیشنهاد کمک و راهنمایی به «جوکر» میدهد. اما «جوکر» مخالفت میکند و به یاد یک جوک خندهدار میافتد که با بازگو کردن آن، هردوی آنها از ته دل شروع به خنده میکنند و داستان پایان مییابد. این موضوع خود شبهاتی را ایجاد میکند که آیا بنابر نام این داستان مصور، «بتمن»، «جوکر» را خواهد کشت؟ یا برعکس؟ یا هیچکدام؟ شاید منظور از شوخی مرگبار، همین مسئلهی مهم باشد.
با این اوصاف چه چیزی معلوم میدارد که عملی درست است یا نادرست ؟ اگر نتوانیم بگوییم که چرا اعمالی نظیر شکنجه و قتل نادرست است، چه توجیهی داریم که از آنها جلوگیری کنیم ؟ اما همیشه پیش داوریهای بنیادین افراد نتیجه را دگرگون میسازد. همانطور «نیچه» متذکر شده است: «تمایلی قلبی که پالوده شده به صورت انتزاعی درآمده است». درست است، انیمیشن Batman: The Killing Joke برگی از فلسفه اخلاق میباشد که «درست» را از «نادرست»، «صلابت» را از «سست عنصری» متمایز میکند.
انیمیشن Batman: The Killing Joke شامل دو بخش میشود که در بخش اول به معرفی «بت گرل» میپردازد. «باربارا گوردن» در خط اصلی داستان «شوخی مرگبار» دختری است که توسط «جوکر» مورد آزار قرار گرفته تا محرکی برای تضعیف روح و روان پدرش باشد. اما نکتهای وجود دارد که باعث رنجش خاطر برخی از منتقدان و هواداران داستانهای مصور «بتمن» شده است و آن هم رابطهی نزدیک «بتمن» و «بت گرل» میباشد که در خط اصلی داستان «شوخی مرگبار» رابطهی خاص و محرکی بین «بتمن» و «بت گرل» وجود نداشته و موضوع اصلی داستان، نحوهی شکلگیری «جوکر» و فلج شدن «باربارا گوردن» میباشد. تصمیم نویسنده برای برجسته کردن نقش «بت گرل» و رابطهی مستقیم او با «بتمن»، سبب تبدیل شدن این شخصیت به یک کلیشه که تظاهر به پیچیدگی دارد شده که تمام تلاش خود را برای اثبات تواناییهای خویش به منظور جلب توجه فرد مورد علاقهی خود میکند. این در حالی است که رابطهی جدی بین «بتمن» و «بت گرل» در سری داستانهای مصور «بتمن: فراتر» (Batman Beyond) اتفاق میافتد. برخلاف داستانهای مصور که «بتمن» را شخصیتی با عدم تعلق روحی در رابطه عاطفی معرفی میکند، در انیمیشن Batman: The Killing Joke او همانند فردی عجول در رابطه عاطفی نشان داده شده که نه تنها به عنوان یک قهرمان در یک وضعیت خاص، به غرایز خود پاسخ نامناسبی میدهد، بلکه حتی در ادامهی داستان، توضیحی مبنی بر انجام چنین عملی داده نشده است. شاید برخی از هواداران بگویند که محتوای اصلی «شوخی مرگبار» مهمتر است و کاملا مطابق با خط روایت داستان مصور، از دیالوگها و فضاسازیها استفاده شده است. اما با توجه به اضافات و مخدوش شدن داستان، این انیمیشن در رساندن پیام اصلی دچار مشکل شده است. پاسخ نادرست «بتمن» نسبت به غرایزش، نشان داد که نه او فردی است که توسط امیالش به مرز ورطه کشیده شود تا دیگر به چیزی اهمیت ندهد و نه «بت گرل» مثال درست از فردی است که با شوق و ذوق استعدادیابی در مبارزه با جنایتکاران بپردازد. به همین دلیل پیشنهاد میشود که ۳۰ دقیقه اول انیمیشن را نادیده گرفته و به تماشای بخش دوم انیمیشن بپردازید که سکانس به سکانس بر اساس داستان مصور «شوخی مرگبار» تهیه شده است.
در بخش دوم، انیمیشن Batman: The Killing Joke با رعایت تمام دیالوگها، شخصیتها، تصویرسازیها، خط داستانی و تمام ویژگیهایی که در بخشهای بالا یاد شد به بازگویی کامل داستان «شوخی مرگبار» میپردازد. «سام لیو» (Sam Liu) با انتخاب صداپیشگان معروف و اصیل سری «بتمن» همچون «کوین کانروی» (Kevin Conroy) به عنوان «بتمن» و «مارک همیل» (Mark Hamill) به عنوان «جوکر» مهر تأییدی بر صداگذاری بسیار عالی این انیمیشن زده است. چرا که منتقدان و هواداران به دلیل زیبایی و شباهت بسیار زیاد صدای «مارک همیل» به شخصیت «جوکر»، او را «جوکر واقعی» (Real Joker) مینامند که این خود بیانکنندهی نقطهی قوت این انیمیشن است و موجب رضایت اکثر هواداران و منتقدان گشته است.
انیمیشن Batman: The Killing Joke بار دیگر اثبات کرد که حفظ اصالت و احترام به دنیای خوانندگان داستان مصور؛ اولویت اصلی در ساخت فیلمی موفق است و اگر بخواهیم به عنوان قشر خوانندگان داستان مصور و عضوی از این دنیای بزرگ به فیلمسازان نصیحتی کنیم تا در مراحل بعدی ساخت فیلم، موفقتر از پیش باشند و بتوانند رضایت این قشر را بیش از پیش جلب کنند، باید بگوییم که: «خب، هر وقت داشتید توی قطار تفکراتتون غرق میشدید و چیزایی از گذشته رو میدیدید که برای ساخت فیلمتون قابل تحمل نبودن، به دیوونگی فکر کنید، دیوونگی همون خروج اضطراریه ! ها ها ها ها ها ها ها ها … »
نویسنده: محمد فلاح